زجاجیتزجاجیهزجرزجر پایازجر دادنزجر دادن با شکنجهزجر دادن با غلتکزجر دادن یا زجر کردنزجر دهندهزجر شدید و طولانیزجرکشزجرکش کردنزحلزحل کیوانزحمتزحمت اورزحمت دادنزحمت راکم کنیمزحمت شما را کم می کندزحمت کسی راکم کردنزحمت کشزحمت کشیزحمت کشیدنزحمتکشانزحیرزخارفزخمزخم ابلهزخم اکلهزخم بردارزخم بسترزخم بندزخم بندیزخم بندی کردنزخم چاقوزخم خوردن یا زخم برداشتنزخم خوردهزخم دارزخم دار کردنزخم در اثر فرو کردنزخم رختخوابزخم زبانزخم زبان دارزخم زبان زدنزخم زبان زدن به شوهرزخم زدنزخم زین بر پشت اسبزخم زین بر ران سوارکارزخم سطحیزخم سطحی ایجاد کردن