دنبالدنبال اذوقه رفتندنبال چیزی را گرفتندنبال چیزی رفتندنبال چیزی گشتندنبال چیزی گشتن به دقتدنبال چیزی گشتن در تاریکیدنبال چیزی گشتن در ته ابدنبال چیزی گشتن در ته دریا با توردنبال چیزی گشتن در ته دریا با قلابدنبال چیزی گشتن در کوریدنبال خرده گیری گشتندنبال خود کشیدن و بردن چیز سنگیندنبال خوراک گشتندنبال دردسر بودندنبال دردسر گشتندنبال دعوا گشتندنبال رد پای شکار رفتندنبال رفتندنبال رودنبال رویدنبال طلا گشتندنبال علوفه رفتندنبال گیریدنبال مایحتاج گشتندنبال نفت گشتندنبال نکردندنبال کردندنبال کردن شغل و حرفهدنبال کسی افتادندنبال کسی امدندنبال کسی دویدندنبال کسی رفتندنبال کسی فرستادندنبال کسی گذاشتندنبال کسی گشتندنبال کنندهدنبالچهدنبالهدنباله جامهدنباله داردنباله دار کردندنباله داشتندنباله رودنباله رو پادشاهدنباله رو رجلدنباله روهادنباله روی کردندنباله روی کردن از نزیکدنباله گیری