دست اندرکاردست اندرکار معاملات سیاسیدست اندرکار کردندست اورددست اولدست بازدست بافدست باف یا دست بافتدست برداشتندست بردندست بردن به طرف چیزیدست بردن دردست بردن در چیزی به منظور تقلبدست برندهدست بستهدست بسته بردندست بسته کردندست به حمله متقابل زدندست به داماندست به دامان شدندست به دامانیدست به دامن کسی شدندست به دست هم دادندست به دهندست به سینهدست به عصادست به عصارفتندست به قمار زدندست به گریباندست به گریبان بودندست به گریبان شدندست به گریبان یا دست به یخهدست به گریبان یا دست به یقهدست به کمر زده و ارنج ها بازدست به کیسهدست به یخه شدگیدست به یقه شدندست به یقه شدن با کسیدست به یکی کردندست بوسدست پاچگیدست پاچه کردندست پاکدست پختدست پخت کیستدست پروردهدست تنگدست تنگیدست تنهادست تکان دادن