جدا شدن از سازمانجدا شدن از گروهجدا شدن از گلهجدا شدن از همجدا شدن از کشورجدا شدن ایالت های جنوبی از ایالات متحده امریکاجدا شدنیجدا شدهجدا شده ازجدا شناختجدا شوندهجدا' می گوئیدجدا نشدنیجدا نکردنیجدا و مرتب کردنجدا کردنجدا کردن از حزبجدا کردن از دستهجدا کردن از همجدا کردن با ابزار تیزجدا کردن با طنابجدا کردن با نرده طنابیجدا کردن چیز جفت شدهجدا کردن مفصلجدا کردن مواد زائدجدا کردن و طبقه بندی کردنجدا کردنیجدائیجداجداجداجدا در نظر گرفتنجدارجداریجداسازجداسازیجداسازی شدهجداسرجداسریجداشدگیجداگانهجداگرجداگرانهجداگریجدالجدال دوستیجدال طلبجدانشدنی از همجداکردن دکل کشتیجداکنجدایشجدایی