تعریف امیزتعریف بسیار کردنتعریف بیجا کردنتعریف پی درپیتعریف زیادیتعریف غلوامیزتعریف متقابلتعریف ناسزاوارتعریف نکردنیتعریف کردنتعریف کردن ازتعریف کردن حدود و ثغور چیزیتعریفیتعریقتعریق کردنتعزیتتعزیه خوانتعسرتعشقتعشق ورزیدنتعصبتعصب انگیزیتعصب حزبیتعصب نژادیتعصبیتعطیرتعطیلتعطیل رسمیتعطیل شدنتعطیل شدن اقدامتعطیل شدن مغازهتعطیل شدن موقتیتعطیل و به بعد موکول کردن جلسه و مذاکرهتعطیل کردنتعطیل کردن موقتیتعطیل کردن و به بعد موکول کردن جلسه ی دادگاهتعطیلاتتعطیلات خود را گذراندنتعطیلات رسمیتعطیلیتعطیلی اخر هفتهتعطیلی دو سه روزهتعطیلی شبیه به کارتعطیلی نصفه روزهتعظیمتعظیم خفیفتعظیم و تکریمتعظیم و تکریم چاپلوسانه کردنتعظیم و تکریم کردنتعظیم کردن