زباله

/zobAle/

    garbage
    litter
    refuse
    rubbish
    trash
    sweepings
    dirt
    truck

فارسی به انگلیسی

زباله جمع کن
dustman

زباله خرد کن
disposal

زباله دان محله
dumpster

زباله دانی
dump

زباله روبی کردن
scavenge

زباله سوز
incinerator

زباله گردی کردن
scavenge

مترادف ها

ordure (اسم)
نجاست، زباله، براز

sullage (اسم)
گنداب، زباله، فاضل اب، پس اب، مواد اضافی فلزات مذاب

garbage (اسم)
تفاله، روده، نخاله، اشغال، خاکروبه، زباله، فضولات، خش، اشغال وخاکروبه

rubbish (اسم)
اشغال، خاکروبه، چیز پست و بی ارزش، زباله

dump (اسم)
اشغال، زباله، پکری، جنس را بقیمت خیلیارزان فروختن

پیشنهاد کاربران

( زبالة ) زبالة. [ زُ ل َ ] ( ع اِ ) چیز اندک ، یقال : مافی البئر زبالة؛ یعنی نیست در چاه چیزی از آب. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) . همچنین گفته میشود: ما فی الاناء زبالة؛ یعنی نیست در کاسه چیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) :
...
[مشاهده متن کامل]

این پیر زال گول زند زن را
از این زباله درهم و دینارش.
ناصرخسرو.
زباله اتباع او را چون هباء در مصب صبا آواره و متفرق گردانید. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 293 ) . || در تداول ، خاکروبه. گود. || پلیدی. رجوع به زباله دان و زباله کش شود.
زبالة. [ زُ ل َ ] ( اِخ ) موضعی است. ( منتهی الارب ) . از ضواحی مدینه است و این سخن رجاجی است. و ابن خردادبه گوید: مسافت میان بغداد و مدینه را زباله نام داده اند نسبت به زباله بن حباب بن مکرب بن عملیق. و ابن کلبی گوید: نسبت به زباله دختر مسعود از عمالقه است و اهل لغت گویند مأخوذ است از این مثل : ما فی السقاء زبالة. و گفته شده مأخوذ است از زبل بمعنی ضبط، زیرا آب در آن فراهم میگردد. و در تبصیر آمده : زباله منزلی است میان مدینه و کوفه. ( تاج العروس ) . زباله یکی از منزلهای بادیه است. من خود بارها در آن منزل فرود آمده و حدیث شنیده ام بعضی از اعراب در باره زبالة گویند:
الاهل الی نجد وماء بقاعها
سبیل و ارواح بها عطرات.
و هل لی الی تلک المنازل عودة
علی مثل تلک الحال قبل مماتی
فاشرب من ماء الزلال وارتوی
و ارعی مع الغزلان فی الفلوات
و الصق احشائی برمل زبالة
و آنس بالظلمان و الظبیات.
( از انساب سمعانی ) .
یاقوت آرد: منزلی است معروف در راه مکه از کوفه ، این منزل قریه ای است آبادان دارای بازارها و میان واقصه و ثعلبیه قرار دارد. و ابوعبید سکونی گوید: زباله از طرف کوفه پس از قاع و پیش از شقوق واقع است و در آن قلعه ای است و جامعی متعلق به بنی غاضره از ( بطون ) بنی اسد. . . گویند تسمیه آن به �زباله � مأخوذ است از زبل الماء و زمل الماء بمعنی اخذ و ضبط چنانکه گفته میشود فلان شدید الزبل للقرب والزمل اذا احتملها. و ابن کلبی گوید: مأخوذ است از نام دختر مسعر از عمالقه که موسوم بزباله بود و در این منزل فرود آمد. ( از معجم البلدان ) .
زبالة. [ زُ ل َ ] ( اِخ ) لقب امیر احمدبن طاهر علی بن عزیز محمدبن ظاهر غازی صاحب حلب است. او مردی شجاع بود و در 680 هَ. ق. در مصر درگذشت. ( تاج العروس ) .
منبع. لغت نامه دهخدا

واژه زباله
معادل ابجد 45
تعداد حروف 5
تلفظ zobāle
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: زبالَة]
مختصات ( زُ لِ ) [ ع . زبالة ] ( اِ. )
آواشناسی zobAle
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
...
[مشاهده متن کامل]

منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

نام دیگر زباله:
پسماند
زباله واژه پارسی است عربی آن آشغال است در زبان ترکی هم آشغال گفته می شود
در گویش بندری سمات ( sam^at ) گویند که در اصل همان کود حیوانی است که پای درختان ریزند اما کاربرد زباله هم دارد
به ترکی �op میشه زباله
زیبیل همان زباله عربی که در برخی نقاط آذربایجان گفته میشود
زباله به فتحه ( ز ) =چونه ی خمیر نانوایی
پسماند