واژه ی �خنجر� ریشه ای تاریخی و کهن دارد که به بررسی زبان های ایرانی باستان و برخی پیوندها با زبان های هندواروپایی برمی گردد. بیایید قدم به قدم تحلیل کنیم: - - - واژه ی �خنجر� – تحلیل تاریخی و ریشه شناسی ... [مشاهده متن کامل]
۱. فارسی میانه ( پهلوی ) در فارسی میانه ( پهلوی ساسانی ) واژه ای به شکل khangar یا khanger وجود داشته که به معنای شمشیر کوتاه یا خنجر بوده است. این واژه از ریشه ای ایرانی باستانی khanza - یا khanzar گرفته شده است. در متون پهلوی، �خنجر� به سلاحی کوتاه و تیز اشاره دارد و در منابع تاریخی و ادبی ساسانی نیز ثبت شده است. ۲. پیوند با زبان اوستایی در اوستایی، واژه ای hana - za دیده می شود که به معنای �تیز کردن� یا �زخم زدن� است. بنابراین، معنای ابتدایی �خنجر� در اوستایی و پهلوی به ابزار برنده یا تیز برای بریدن و زخم زدن بازمی گردد. ۳. پیوند با سانسکریت در سانسکریت واژه ای khaṅga ( खङ्ग ) وجود دارد که به شمشیر یا تیغه کوتاه اشاره می کند. ساختار واژه در سانسکریت و پهلوی شباهت واجی دارد و هر دو از یک ریشه هندواروپایی مشترک به معنای �برنده�، �تیز�، یا �ابزار بریدن� گرفته شده اند. - - - جمع بندی واژه ی �خنجر� در فارسی امروز ریشه ای تاریخی و کهن دارد که از فارسی میانه و پهلوی ساسانی به ما رسیده و با اوستایی hana - za و سانسکریت khaṅga هم ریشه است. معنای اصلی آن: سلاح کوتاه و تیز برای بریدن یا زخم زدن است. - - - منابع معتبر کتابی 1. D. N. MacKenzie, A Concise Pahlavi Dictionary, Oxford University Press, 1971 – معادل پهلوی khangar. 2. B. T. H. T. Griffith, The Zend - Avesta, London, 1899 – برای واژه های اوستایی. 3. Franz Grenet, Avestan Lexicon, 2003 – بررسی ریشه اوستایی. 4. Monier - Williams, A Sanskrit - English Dictionary, Oxford, 1899 – واژهٔ khaṅga در سانسکریت. 5. R. G. Kent, Old Persian: Grammar, Texts, Lexicon, 1953 – بررسی تطبیقی واژگان ایرانی باستان. 6. �mile Benveniste, Le Vocabulaire des Institutions Indo - Europ�ennes, 1969 – ریشه های هندواروپایی واژگان نظامی و ابزار.
منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست ببینیم در زبان پارسی باستان آیا زبان های دیگر هستند لینک پایین قرار می دهم زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود. ... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴ • تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴ • حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است ) • فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵ • غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶ • فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
خنجر: این واژه در سنسکریت khanjara ( علیل ـ چلاق ـ شَل کننده ) می باشد؛ و از فعل khanj ( لنگیدن، شل شدن ) ساخته شده است که در پارسی خنج ( خراش ) خوانده شده و به صورت نام به کار رفته است ( فرهنگ سنسکریت ... [مشاهده متن کامل]
- انگلیسی مونیر ویلیامز چاپ 1872 ص. 272 ستون دوم ) ؛ و از سنسکریت به عربی راه یافته و به معنی چاقوی بزرگ آمده است. ( فرهنگ عربی - فارسی لاروس ) .
هَمچون {چنگال} که برگرفته از {چَنگَر} است که خود برگرفته از {چَنگرَ} است ( با پسوند {رَ} ) در اینجا هم گویا چنین چیزی به چشم می خورد. {خنجر} برگرفته از {خنج} به همراه پسوند {ر/رَ} است. پس در اینجا به {خنج} می رسیم. ... [مشاهده متن کامل]
{خنج} بگمانم باید همریشه با {چَنگ} و برگرفته از آن باشد. در اینجا دگرگونی آوایی {چ/خ} و دگرگونی آوایی {گ/ج} رخ داده است و ما هم {چنگ} را داریم هم {خَنج} را. بِدرود!
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود. ... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴ • تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴ • حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است ) • فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵ • غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶ • فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
پاسخ به عبدالرضا: 1 - حمداله حمدی شاعر قرن پانزده ترکیه عثمانی می فرماید: نادان عندلیب ( بلبل ) را گنجشک تصور می نماید و ترک بلور را شیشه 2 - با توجیه شما شاید آخماق از احمق عربی گرفته شده باشد ... [مشاهده متن کامل]
3 - این اتیمولوژی واژه فارسی �خون� : Fars�a χūn خون "kan" s�zc�ğ�nden alıntıdır. Fars�a s�zc�k Avesta ( Zend ) dilinde aynı anlama gelen vohunī s�zc�ğ� ile eş k�kenlidir. Bu s�zc�k Proto - İranca ( Ana - İranca ) aynı anlama gelen yazılı �rneği bulunmayan *χʷahun s�zc�ğ�nden evrilmiştir.
خونگر خودش کلمه ای تورکی است که از دو جزو خون و گر ساخته شده خون از فعل آخماق به معنی حاری شدن گرفته شده است ریشه ان آخ بوده و آخ ین = آخین یعنی جریان با افتادن آ به صورت خین وخون درفارسی به کار میرود ... [مشاهده متن کامل]
گر هم همان پسوند ار اسم ساز تورکی است نه اینکه خونگر فارسی به عربی برود از انجا به ارامی سغدی وغیره اینها خنده دار است
پاسخ به عبدالرضا: 1 - پیش از وارد شدن به این سایت از مواد توهم زا بهره نبرید. 2 - در کل زبانهای ترکی یک همچین چیزی که نوشته اید موجود نبوده و نیست. 3 - خینچ نیز واژه فارسی است به معنای نفس نفس زدن و صدای که از لذت جنسی بر می آید. ... [مشاهده متن کامل]
4 - خنجر عربی شده واژه فارسی �خونگر� می باشد این واژه از زبان فارسی به شکل خونگره وارد زبان آرامی و خونگر وارد زبان سغدی شده است.
خنجر کلمه ای تورکی است که از فعل خینجیماق به معنی قیمه کردن ریز کردن گرفته شده ریشه آن خینجی بوده که وقتی { ار} اسم فاعلی بدان اضافه می شود به شکل خینجیر وبه معنی برنده و ریز کننده در امده وبه شکل خنجر وارد فارسی شده است منبع خینجماق در لغتنامه شاهمرسی
خنجر: خنج کننده. خنج در لری یعنی بریدن. خنجش کرد یعنی انداختش. خنج ر=خنجر: برنده.
خنجر عربی شده واژه فارسی �خونگر� می باشد این واژه از زبان فارسی به شکل خونگره وارد زبان آرامی و خونگر وارد زبان سغدی شده است .
چاقو و خنجر به معنای دشنه ست
وسیله ای مانند چاقو اما با کارایی شمشیر. ترکیب شمشیر و چاقو. شمشیر کوچک🗡️
واژه خنجر معادل ابجد 853 تعداد حروف 4 تلفظ xanjar نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [عربی] مختصات ( خَ جَ ) [ ع . ] ( اِ. ) آواشناسی xanjar الگوی تکیه WS شمارگان هجا 2 منبع فرهنگ فارسی معین
معنی رهش:سرخ وسفید
واژه ی خنجر برگرفته از خونگر است.
خنجر: دکتر کزازی در مورد واژه ی " خنجر" می نویسد : ( ( ریشه و خواستگاه خنجر بر من روشن نیست ، اگر ستاگ واژه خنج باشد ، آن را می توان ریختی از هنج شمرد که در " آهنجیدن" ، به معنی بدر کشیدن و آهیختن به کار برده شده است . بر این پایه ، معنای بنیادین و نخستین خنجر " آنچه از نیام به در می کشند " می توانسته است بود. ) ) ... [مشاهده متن کامل]
( ( همان تیز خنجر کشید از نیام نه بگشار راز و نه برگفت نام . ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 319. ) در زبان ترکی به خنجر "خَشْگار " یا خَشْگَر گفته می شود به معنی ابزاری که خَش می اندازد .
دشنه با خنجر ( خونگر ) متفاوت است دشته و خنجز نباید با هم اشتباه گرفته بشوند. �دشنه� ( به انگلیسی: Stiletto )
خنجر در اصل فارسی است در زبان عربی به جای حرف ( ج ) ( گ ) گذاشته می شودو چون در زبان عربی این حرف را نداریم مثلا . ( گرگان ، جرجان ) ( گوگل ، جوجل ) بعد از فراموش شدن خون گر و کاربرد بیشتر خنجر این کلمه جایگزین کلمه خون گر شده.