pudding made with starch and cooled [strach pudding (when cooled)]
یخ رود
glacier
یخ زار
glacial region, icefield
یخ زدا در شیشه اتومبیل
defroster
یخ زدایی شدن
defrost
مترادف ها
ice(اسم)
یخ، خونسردی و بی اعتنایی
پیشنهاد کاربران
در زبان کهن قوم کرمانجی زِخ میشه یخ
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
یَخ: باید گونه باستانی آن را در اوستا ( فرگرد 2وندیداد، داستان ورجمکرد ) و پهلوی ( بندهشن، مینوی خرد و گُزیده های زادِسپَرَم ) جستجو کرد: در اوستا و پهلوی: اسنیخر ( snēxr ) یا اَیخ ( aīx ) سپس واژه هندو آریانی ( هندواروپایی ) اَیخ ( aīx ) به واژه انگلیسی آیس ( ice ) راه یافته است و آیس ( ice ) از اَیخ ( aīx ) وام گرفته است! ... [مشاهده متن کامل]
. سپس� واژه اوستایی اسنَئوا snaevā یا اِسنِیج snaeg یا اسنِئزا snaeza: برف دانه درشت از یخ ساخته شد! که واژه انگلیسی snow هم از آن گرفته شده است! . نمونه: مینوی خرد، فرگرد ( فصل ) 6، بند27: ud ast gyāg kū pad sardīh ēdōn čiyōn ān ī sardtom "snēxr" ud wafr معنی: و جای هایی از آن ( برزخ ) از سردی، همچون سردترین یخ و برف است . بخشی از بُندَهِش ( بُندَهِشن ) ، فَرگرد ( فصل ) 1a، بند7 به خوبی به واژه های وابسته آن پرداخته است: ō ayārīh, wād, wārān, miznē ud snēxr ud snēzag معنی: به یاریِ او ( آناهیتا ) باد، باران، مِه ( miznē ) ، ابر بارانی یا سرد ( یخی ) و "برف" آفریده شد
یخ، اخ، اَک، یَک، یَکه ، یکه شده به هم چسبیده.
یخ / ییغ یخه / ییغا ییغماق : تجمیع یغما ! یخ به دلیل تجمیع شدن از ییغ تورکی در زیان دری مونتاژی تورم
کردی کرمانجی زخ. یخ
منبع. کتاب فرهنگ ریشه های هند و اروپایی زبان فارسی دکتر منوچهر آریان پور کاشانی
یخ در ترکی با با واژه �یخشه� اوستایی که از اخش گرفته شده است و به معنای درخشندگی و براق بودن است فرق دارد در ترکی ( سو یوخ ) به معنای آب نیست میباشد که در زمستان یخبندان وقتی آب یخ میزندفقط یخ هست و آبی نیست . این واژه با تغییر واک خ به ق به ( سویوق ) تبدیل شده است که به معنای سرما است ... [مشاهده متن کامل]
که بر اثر گذر زمان قسمت ( سو ) خود را از دست داده و تبدیل به یوخ یا یخ شده است این معنا برای یخ بهتر به نظر میرسد تا واژه yag از اوستا که به معنای بسته و یکی شده است
کاشه گرفت آب کاشه به سرمای سخت چو زرین ورق گشت برگ درخت
آب منجمد
به گویش بندر خمیر for now
سرما دادن به آب تا دمای آن 0 درجه و یا به زیر 0 درجه برسد و آب ( مایع ) جامد ( یخ ) شود.
در پارسی باستان به مروارید یخشه گفته می شود و یخشه ارته یا یخشرت یا یخشاارته یعنی مروارد واقعی یا مروارید اصل در صورت زبانی وقتی آب را سرد نمایید به شکلی که سفت شود و حالت مرواید به خود بگیرد به آن یخ می گوییم که بر گرفته از کلمه باستانی یخشه به معنای مروارید است همچنین به رود سیحون در اسناد هخامنشی یخشرت گفته شده است ... [مشاهده متن کامل]
کوردی: رِچ
جمد ، مسر
سرما و گرما
الان به مشهدی
واژه "یخ " از واژه آلمانی eich ( اَیخ ) گرفته شده که با جابجایی مصوت فتحه با حرف "ی" به شکل یخ در آمده است شکل انگلیسی eich آلمانی ، ice می باشد .
یُخ به معنی ( نه ) ، خیر
یخ / yax / مترادف یخ: بارد، یخ بندان، بی لطف، بی مزه، خنک، لوس
واژه ی یخ از واژه ی آریایی yeg گرفته شده است . حرف خ که در زبانهای ایرانی همتای دیگری برای ک - گ است . لذا در واژه آریایی yeg نیز حرف خ جانشین گ شده و آن را به واژه ی یخ بدل کرده است .