هم دست، کمک، یاری، یاور، حمایت، مساعدت، مددکار، معونت
service(اسم)
لوازم، کمک، کار، یاری، سابقه، وظیفه، خدمت، بنگاه، تشریفات، عبادت، استخدام، اثاثه، سرویس، نوکری، زاوری، درخت سنجد، یک دست ظروف، نظام وظیفه
help(اسم)
کمک، یاری، مساعدت، پایمردی، نوکر، مزدور، امداد
helping(اسم)
کمک، یاری، یک وعده یا پرس خوراک
companionship(اسم)
همراهی، یاری، مصاحبت، پهلو نشینی
adjutancy(اسم)
معاونت، یاری، اجودانی، معینی
succor(اسم)
کمک، یاری، موجب کمک، کمک برای رهایی از پریشانی
synergy(اسم)
یاری، همکاری، اشتراک مساعی، هم نیروزایی، کار توام
پیشنهاد کاربران
یاری کلمه ای تورکی است که از فعل یاراماق به معنی سود بردن نفع بردن گرفته شده یارا ریشه ان بوده وبه شکل یاری و به معنی نفع رساندن و کمک کردن وارد فارسی شده است
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ واژه ی یاری از ریشه ی واژه ی یار فارسی هست
اعتضاد
نصرت
کلمه جاری به معنای زن برادر شوهر هم با این کلمه یکیست. ویکی واژه، از زبان های هندواروپایی زیادی، ریخت های گوناگونی از این کلمه را آورده.