گلو

/galu/

    throat
    gullet
    gorge
    swallow
    pharynx

فارسی به انگلیسی

گلو افروختگی
pharyngitis

گلو تبسی
pharyngitis

گلو درد توام با تنگی نفس
angina

مترادف ها

fauces (اسم)
خرخره، حلق، گلو

throat (اسم)
خرخره، دهانه، نای، صدا، دهان، حلق، گلو

throttle (اسم)
خرخره، گلو، دریچه کنترل بخار یا بنزین

lane (اسم)
کوچه، نای، راه باریک، گلو، خط سیر هوایی، راه دریایی

gorge (اسم)
شکم، ابکند، پر خوری، گدار، حلق، گلو، دره تنگ، گلوگاه، معبر تنگ

gullet (اسم)
مجرا، نای، کانال، اب گذر، مری، گلو

pharynx (اسم)
حلق، گلو، گلوگاه، حلقوم

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

گلوگلوگلوگلو
آب به گل آلوده gelo
گِل اُو
گلو =به ضم گ
درزبانهای لکی ولری و کردی به معنای //تیله و توپ گرد وهر چیزی که گرد باشد //است
گلو = به فتح گ
درزبان فارسی ودیگرزبانهای ایرانی به معنای //حلق ، حنجره ، حلقوم ، نای ، //است .
اما زیبایی این کلمه اینجاست که از دو واژه ی :گل =خاک وآب
نای =نی ، ابزار نواختن ، سازی که با باد به صدا در می آید .
...
[مشاهده متن کامل]

گل نای =نی یا نایی که از گل شاخته شده است . و اشاره به این موضوع که خداوند می فرماید ما :شمارا از خاک و گل آفریدیم .

در زبان لری گلو golooبا ضمه بمعنی گربه است و با فتحه galooهم مشخصا حلق ، نای
گلو به زبان سنگسری
گّل gsl
واژه گلو
معادل ابجد 56
تعداد حروف 3
تلفظ ga ( e ) lu
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: garūk] ( زیست شناسی )
مختصات ( فنی )
آواشناسی galu
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
لغت نامه دهخدا
گربه
Gooloo ( گویش مردم بخش هایی از فارس و خوزستان، و نیز لُرهای بختیاری و بهمئی )
یا
Gooli ( گویش مردم بوشهر )
گلو در زبان لکی تینی گفته میشه
در لری بختیاری
گَلو: گِلی
گِلو: غلت
گِلو زِیدِن: غلت خوردن / غلتیدن
گُلُو با تلفظ goloo
در گویش بختیاری هم به معنای " گوساله" است و هم به معنای " گربه"
حلقوم، حلق، حنجره، خرخره، خشکنای، گل، نای

به معنی اسم زنانه دلالت دارد که در زبان پارسی میانه استفاده می شده است و هنوز در شهر ایج این نام رواج دارد .
در زبان لری بختیاری به معنی
چرخش دوار بر روی زمین. gelo
گلو::مانند گلی که روی زمین به صورت دوار &لوله ای&در حال
چرخش است

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)