انجام دادن، درست کردن، ایجاد کردن، بوجود اوردن، ساختن، باعی شدن، تصنیف کردن، تاسیس کردن، وادار یا مجبور کردن، گاییدن
screw(فعل)
پیچاندن، پیچیدن، وصل کردن، پیچ دادن، گاییدن، خست کردن
پیشنهاد کاربران
. منبع این هست قبل شما تجزیه طلب پان ترک استفاده می کردند که هم فکر شما بودند ولی دیگه در این برنامه خبری از آنها نیست حرف استاد شهریار ببینید جالب هست. 🔴 شیادی به نام � پرویز زارع شاهمرسی � ؛ و نظارتی که بر چاپ کتاب در ایران وجود ندارد ! ... [مشاهده متن کامل]
چند هزار واژه پارسی و ایرانی در زبان های ترکی به کار می رود، و در زبان پارسی نیز واژگان ترکی دیده میشود. خواستم ببینم دقیقا چند واژه ترکی در پارسی وجود دارد، که در این زمینه کتابی از شخصی به نام � شاهمرسی � به دستم رسید. نویسنده دبیر تاریخ است و علوم سیاسی خوانده و هیچ سواد زبانشناسی ندارد ! 🔥 توجه : فقط بخش � #الف � کتاب را بررسی کردیم 🔹 نزدیک به ۲۷۰۰ واژه را بعنوان کلمات ترکی در فارسی، فهرست کرده که بیش از نیمی از آنها اصلا در پارسی به کار نرفته و نمی روند : آغاج، آباقا، اوبا، اتالیق، الکلماک، اوجاقلق، اوجغار، اولجای، ایلان و . . . 🔹 بخش زیادی از واژگانی که مدعی شده ترکی هستند و در پارسی به کار می روند، از واژگان #کهن و #اصیل ایرانی هستند که در پارسی بودن آنها هیچ #شکی نیست، ولی نویسنده با وقاحت تمام از معده مبارک برای آنها ریشه ترکی تراشیده : آتش، آخور، آذین، آرزو، آزردن، آشامیدن، آشیانه، آشتی، آشکار، آشنا، آشوب، آغاز، آغوش، آلبالو، آواره، ارتش، استاد، اندیشه و . . . 😄 🆔 @iranzamin777 🆔 Admin @f777kim . استاد شهریار: آذربایجان کانونِ زبانِ پهلوی و نژادِ آریا بود آوا پارسی انجمن:�استاد شهریار نه تنها یکی از چامه سرایانِ نامدارِ زبانِ پارسی در روزگار ما است که میهن دوستی آگاه نیز بود. این ایران دوستی او در چامه هایش، همچون سروده ی تختِ جمشید یا در ستایشِ فردوسی، بازتابی گسترده دارد. شهریار که خود از آذرآبادگان بود و بدان بوم مهری بسیار داشت، آذربایجان دوستی اش برپایه ی ایران پرستی اش بود. از همین رو بود که گفت: ترکی ما بس عزیز است و زبانِ مادری لیک اگر �ایران� نگوید، لال باد از وی زبان مرد آن باشد که حق گوید، چو باطل رخنه کرد هم بایستد بر سرِ پیمانِ حق تا پایِ جان شهریار بدینجا نیز پیش از خواندنِ غزلِ �پر می زند مرغِ دلم با یادِ آذربایجان� می گوید: �کانونِ�زبانِ پهلوی�آذربایجان بوده، مرکزِ ایران آذربایجان بوده، کانونِ�نژادِ آریا، دروازه ی شرق، دروازه ی غرب، همه، آذربایجان بوده است. � �این سخنانِ استاد شهریار را در زیر بشنوید: این گفته ها نشان دهنده ی آگاهیِ تاریخیِ شهریار است. او به نیکی از این راستیِ تاریخی آگاه بود که زبانِ آذربایجان پیش از ترک تازیِ ترکان گویشی از زبانِ پارسی با نامِ پهلویِ آذری بوده و بر همین پایه است که به روشنی گوید که �آذربایجان کانونِ زبانِ پهلوی بوده است�. او همین سخنان را در سروده ای دیگر، در پاسخ به بیگانه گرایانی که آذربایجانیان را به دروغ ترک می دانند و می خوانند، �نیز بازگفته است: تو همایون مهدِ زردشتی و فرزندانِ تو پورِ ایران اند و پاک آیین�نژادِ آریان اختلافِ لهجه ملیت نزاید بهرِ کس ملتی با یک زبان، کمتر به یاد آرد زمان گر بدین منطق تو را گفتند ایرانی نه ای صبح را خوانند شام و آسمان را ریسمان مادرِ ایران ندارد چون تو فرزندی دلیر روزِ سختی چشمِ امید از تو دارد همچنان بی کس است ایران، به حرفِ ناکسان از ره مرو جان به قربانِ تو ای جانانه آذربایجان یا در سروده ی دیگرش در ستایشِ فردوسی: فلک یک چند ایران را اسیرِ�ترک و تازی�کرد در ایران خوانِ یغما دید�تازی، �ترک تازی�کرد �وطن خواهی� در ایران خانمان بر دوش شد چندی به جز در سینه ها آتشکده خاموش شد چندی چو از شهنامه ، فردوسی چو رعدی در خروش آمد به تن ایرانیان را خونِ ملیت به جوش آمد زبانِ پارسی�گویا شد و�تازی�خموش آمد زِ کنج ِ خلوتِ دل، �اهرمن �رفت و�سروش �آمد صدای استاد شهریار دوستان می تواند گوش کنند لینک پایین قرار می دهم زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود. • منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴ • تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴ • حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است ) • فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵ • غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶ • فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹ در جواب به کسانی که فقط خودش رو گول می زنند و حرف های بدون سند و مدرک می زدند با این حرف خودتان خار و بی ارزش می کنید بس کنید هر کسی به من و خانواده من توهین حرمزاده بی ناموس بی رگ و ریشه سیم کش و جاکش و خودش و جد آبادش هست اگر توهین کند درجواب شما ها 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 ▪️انسان کور را می توان درمان کرد اما نادان متعصب را هرگز. . . ! تعصب کور کورانه انسان بینا را کودن می کند. تعصب یک امر اشتباه است، حال فرقی نمی کند که این تعصب نسبت به دین، مذهب، نژاد، قوم، رنگ و حتی فردی باشد. تعصب، تعصب نام دارد. انسان متعصب برای مخفی کردن ضعف اجتماعی خود همواره در حال فرافکنی، تهمت، افترا، دروغ پردازی و جعل سازی نسبت به منتقدان خویش است. غافل از اینکه برجسته ترین راه شناخت یک انسان بزرگ، اعتراف شجاعانه او به اشتباهات گذشته ی خویش است. از تعصب بپرهیزیم؛ تعصب، بیجا و بجا ندارد. تعصب، تعصب است. هر کس به وسعت تفکرش آزاد است. . . ! ✍کریستوفر هیچنز
کلمه ای تورکی است که از فعل قایماق به معنی لغزیدن گرفته شده و ریشه آن قای بوده و به شکل گای وارد فارسی شده است وجه تسمیه ان به دلیل لغزیدن الت مرد در داخل عضو جنسی خانمدر عمل جنسی هست لغتنامه شاهمرسی
منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
put the boots to to have sex with someone US, 1933 • I’d rather put the boots to Mrs. A. than Mrs. S. — Screw, p. 9, 18th July
boink verb to have sex with someone US, 1987 • — Connie Eble ( Editor ) , UNC - CH Campus Slang, p. 1, Spring 1987 • Thing was, Marty never got down to doing it. You know, it. Boinking. — Seth Morgan, Homeboy, p. 84, 1990
put the blocks to someone to have sex with someone US, 1888 • — Joseph E. Ragen and Charles Finston, Inside the World’s Toughest Prison, p. 814, 1962 • He supposed every stud on the beach was trying to put the blocks ... [مشاهده متن کامل]
to her. — Burt Hirschfield, Fire Island, p. 71, 1970 • Guys who spoke of “putting the blocks to” a chick were bound to be assholes too[. ] — Screw, p. 7, 3rd January 1972
get your battery charged to have sex US, 1935 • — American Speech, p. 56, February 1947: “Pacific War language”
درآمدن شوی بر زن ؛ دخول. مباشرت : ملکی از ایشان غلبه گرفت و عروسان را دوشیزگی بردی پیش از درآمدن شوی. ( التفهیم ) .
get ( one's ) leg over vulgar slang Of a man, to have sex with someone. Primarily heard in UK, Australia. Hey, what happened with that gorgeous woman you met at the bar last night? Did you get your leg over?
open ( one's ) legs
do it vulgar slang To have sex A: "Did you two do it yet?" B: "Gosh, Tina, could you be any more crude?"
کار زنی یا دختری را ساختن ؛ با او آرمیدن.
شکر. [ ش َ / ش ِ ] ( ع اِ ) شرم زن یا گوشت آن. ج ، شِکار. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . شرم زن. ( یادداشت مؤلف ) ( مهذب الاسماء ) ( دهار ) ( غیاث اللغات ) : بزن دست بر شکر من تک تکک تک ... [مشاهده متن کامل]
چنان چون زغاره برد مهربانو. ؟ ( از لغت فرس اسدی ، نسخه خطی نخجوانی ) . || ( اِمص ) جماع. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . آرمیدن با زن.
کوشیدن آرمیدن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . مجامعت : و کوشیدن با غلام بعد از آنکه هم در شریعت حرام است و هم خلاف طبیعت آفرینش است و هم سبب انقطاع نسل است و هم نزدیک همگنان زشت است. ( ذخیره خوارزمشاهی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .
get one's leg over
گرد آمدن آرمیدن و مجامعت کردن با : و فساد بسیار کردندی و با غلامان گرد آمدندی ، چنانکه با زنان گرد آیند [ قوم لوط ]. ( ترجمه ٔ تاریخ طبری بلعمی ) . اندر سرای هارون نیکوترین همه کس عباسه بوده از زنان بنده و آزاد و جعفر نیز بغایت خوب صورت بود و ایشان را هر دو با یکدیگر رای گرد آمدن بود از پنهان هارون ، هر دو با یکدیگر گرد آمدند وعباسه از جعفر بار گرفت. ( ترجمه ٔ تاریخ طبری بلعمی ) . ... [مشاهده متن کامل]
به گرد آمدن چون ستوران شوند تگ آرند و بر سان گوران شوند. فردوسی. صورتهای الفیه کردند از انواع گرد آمدن با زنان همه برهنه. ( تاریخ بیهقی ) . و این خانه را از سقف تا به پای صورت کردند. . . از انواع گرد آمدن مردان با زنان. ( تاریخ بیهقی ) .
واقعه. [ م ُ ق َ ع َ / ق ِ ع ِ ] ( از ع ، اِمص ) مواقعة. مواقعت. نبرد و پیکار. ( ناظم الاطباء ) . حرب : ابوالفضل هروی منجم با مؤیدالدوله مواضعه کرده بود که در آن مواقعه صبر می کند تا مریخ به درجه هبوط رسد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 70 ) . خبر مواقعه ایشان به سلطان رسید. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 405 ) . بهاءالدوله لشکری به مواقعه او فرستاد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 314 ) . ... [مشاهده متن کامل]
- مواقعه کردن ؛ جنگ کردن. جنگیدن. به حرب پرداختن. نبرد کردن. رزمیدن. ( از یادداشت مؤلف ) . || آرمیدن با زن. آمیزش. مقاربت. مجامعت. مواقعت. مباضعت. مباشرت. مضاجعت. جماع. وقاع. مباضعه. بضاع. نزدیکی. آرامش. آرامش با. . . صحبت. ( یادداشت مؤلف ) . و رجوع به مواقعة و مجامعت شود.
مُرزیدن را گوینده مُرزنده=جماع کننده مُرزیده=جماع شونده
احتمالا با واژه های جان یا همون گیان ( زنده ) و گیاه و زندگی از یک ریشه باشه و یه کاری هست واسه بوجود آوردن یا زندگی بخشیدن و تولد
جماع بصورت قهری، جماع بصورت قهری و لذت بردن از آن، با تخریب شخصیت طرف مقابل
انجام عمل بصورت قهری، در فرهنگ ما. ،
از حالت نرمال خارج ساختن با دیدگاه سکسی
تا انتهای تحت وی فرو کردن و گایش بسیار سخت.
سکس: سپوژ در پهلوی ساسانی سکس کردم: سپوختم سکس میکنم: می سپوزم گُشنی کردن خفت و خیز مَرزیدن نزدیکی آمیزش کردن
پدر کسی را درآوردن با میله یا آلت قطاله. نمودن. کسی را انجام دادن
فروکردن در عمق درد شدید
=صورت دادن کار زن را ؛ آرمیدن با وی. با او هم بستر شدن : بدو گفتم تو صورت را نکو گیر که من صورت دهم کار خود از زیر. ایرج میرزا.
به عربی فصیح ( نیک ) به عربی خوزستان ( نیچ ) مثال: گاییدمت :نیچتک میگایمت:انیچک ته بیخ میکنمت:انیچک للعرج یا انیچک للخصاوی کونی: منیوچ
زامیدن به معنای ازدواج کردن است و همریشه با داماد فارسی، dāmāt فارسی میانه و zāmātar اوستایی است. فرهنگستان نیز واژگان "زامیاخته" و "زامه زا" را با استفاده از این واژه برساخته است. از ریشه نیاهندواروپایی ( PIE ) *gem ( e ) به معنی ازدواج کردن می باشد و با یونانی gamete و سانسکریت jamih و jama و لاتین gener همریشه است. ... [مشاهده متن کامل]
به نظر شما ارتباطی بین ریشه های دو فعل زامیدن و گاییدن وجود دارد؟
مورد عنایت قرارگرفتن
گائیدن : کردن با قساوت قلب و از سر کینه به گا رفتن : نابود و داغون شدن گائیده شدن: مفعول مفلوک بودن