ستاره، نشان ستاره، اختر، کوکب، نجم، خط سفید پیشانی اسب
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
اختر، ستاره
حمید رضا مشایخی - اصفهان
حمید رضا مشایخی - اصفهان
اگر کوکب به معنای شئ ست که از خود نور دارد پس فرق آن با نجم در چیست ؟
الزحاجة کانها کوکب دریّ به این معنی ست که مانند کوکب در حال چرخش است ولی معنی نجم با ستاره مترادف است به این جهت که نجم را ما ثابت میدانیم ، بگذریم که کلٌ فی فلک یسبحون
الزحاجة کانها کوکب دریّ به این معنی ست که مانند کوکب در حال چرخش است ولی معنی نجم با ستاره مترادف است به این جهت که نجم را ما ثابت میدانیم ، بگذریم که کلٌ فی فلک یسبحون
کوکب : کوکب اسم دختر ( عربی ) به معنی : ستاره، اختر ، سها ، گلی زینتی و درشت و پُرپَر به رنگهای ارغوانی، سفید، قرمز، زرد یا بنفش. اسم گل .
در شعر دقیقی ور نبودی کوکبش در زیر لب مونسم تا روز کوکب نیستی این کلمه کوکب به معنای دندان به کار رفته با توجه به معنا
کوکب: مراد از کوکب ستارگانی است که از خود نور دارند
الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ
حق تعالی کوکب را ستاره ای درخشان معرفی می کند که از درون نور دارد و بدون نیاز به نور دیگر، نور درون آن باعث دیده شدن آن از هر سو می شود یا بدون آنکه از جایی به آن آتش و سوختی برسد، خود نور دارد و سوخت آن از خود اوست.
... [مشاهده متن کامل]
کوکب دری: خورشید ستاره ای است که به همه اطراف خود نور می دهد و در اصل همه طرف آن در نور است، برعکس سیاره ای چون زمین که یک طرف آن در نور و طرف دیگر آن همیشه در ظلمت است.
الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ
حق تعالی کوکب را ستاره ای درخشان معرفی می کند که از درون نور دارد و بدون نیاز به نور دیگر، نور درون آن باعث دیده شدن آن از هر سو می شود یا بدون آنکه از جایی به آن آتش و سوختی برسد، خود نور دارد و سوخت آن از خود اوست.
... [مشاهده متن کامل]
کوکب دری: خورشید ستاره ای است که به همه اطراف خود نور می دهد و در اصل همه طرف آن در نور است، برعکس سیاره ای چون زمین که یک طرف آن در نور و طرف دیگر آن همیشه در ظلمت است.
کوکب: مراد از کوکب ستارگانی است که از خود نور دارند. الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ
حق تعالی کوکب را ستاره ای درخشان معرفی می کند که از درون نور دارد و بدون نیاز به نور دیگر، نور درون آن باعث دیده شدن آن از هر سو می شود یا بدون آنکه از جایی به آن آتش و سوختی برسد، خود نور دارد و سوخت آن از خود اوست.
... [مشاهده متن کامل]
کوکب دری: خورشید ستاره ای است که به همه اطراف خود نور می دهد و در اصل همه طرف آن در نور است، برعکس سیاره ای چون زمین که یک طرف آن در نور و طرف دیگر آن همیشه در ظلمت است.
حق تعالی کوکب را ستاره ای درخشان معرفی می کند که از درون نور دارد و بدون نیاز به نور دیگر، نور درون آن باعث دیده شدن آن از هر سو می شود یا بدون آنکه از جایی به آن آتش و سوختی برسد، خود نور دارد و سوخت آن از خود اوست.
... [مشاهده متن کامل]
کوکب دری: خورشید ستاره ای است که به همه اطراف خود نور می دهد و در اصل همه طرف آن در نور است، برعکس سیاره ای چون زمین که یک طرف آن در نور و طرف دیگر آن همیشه در ظلمت است.
کو کب ، کوکاه ، کوکَه به معنی ستاره ی تندرو.
کوکه به قوپه تبدیل میشود مثل قوپه سرهنگی درجه نظامی.
قوپه به قوپا و قوپاتر ، قباذر ، قباذ ، قباد تبدیل میشود و همه به معنی شهاب است.
شهاب هم سنگ آتشین آسمانی است
کوکه به قوپه تبدیل میشود مثل قوپه سرهنگی درجه نظامی.
قوپه به قوپا و قوپاتر ، قباذر ، قباذ ، قباد تبدیل میشود و همه به معنی شهاب است.
شهاب هم سنگ آتشین آسمانی است
کوکب : واژه ی کوکب از واژه کوکه گرفته شده است . واژه ی کوکه در لغتنامه پهلوی به شکلKoka به معنی ماه آمده است که خود از دو بخش: کو ( =درخشش ) / کا ( =کننده ) تابان معنی می دهد. ریشه لغت کوکه در اوستایی به شکل kahv و به معنای درخشیدن ثبت شده است.
... [مشاهده متن کامل]
Zend - Avesta: ouvrage de Zoroastre Volume
فرهنگ واژگان اوستایی - شادروان احسان بهرامی - فریدون جُنیدی
کوکب در لغت عرب معانی زیادى دارد از جمله : ستاره به طور اعم ، و ستاره زهره به طور اخص ، سفیدى که در چشم ظاهر می شود ، گیاهان بلند ، شکوفه درختان ، درخشندگی فولاد ، نوجوان زیبا ، شمشیر ، آب ، رئیس یک جمعیت ، و غیر آن . ولی ظاهرا معنی حقیقی آن ، همان ستاره درخشنده و فروزان است . ( تفسیر نمونه ج : 26 ص : 210 )
... [مشاهده متن کامل]
فرهنگ واژگان اوستایی - شادروان احسان بهرامی - فریدون جُنیدی
کوکب در لغت عرب معانی زیادى دارد از جمله : ستاره به طور اعم ، و ستاره زهره به طور اخص ، سفیدى که در چشم ظاهر می شود ، گیاهان بلند ، شکوفه درختان ، درخشندگی فولاد ، نوجوان زیبا ، شمشیر ، آب ، رئیس یک جمعیت ، و غیر آن . ولی ظاهرا معنی حقیقی آن ، همان ستاره درخشنده و فروزان است . ( تفسیر نمونه ج : 26 ص : 210 )
ستاره، اختر، نجم، تارا
واژه ی کوکب در پارسی پهلوی به شکل کُکبا kokb� و به ماناک ستاره آمده است! این لغت پارسی است!
این واژه از اساس پارسى و پهلوى ست و تازیان ( اربان ) از واژه پهلوىِ کوکْپا Kokpa برداشته و معرب نموده و ساخته اند: الکوکب ، کواکب و . . . !!!! همتایان دیگر آن در پارسى اینهاست: ستاره Setareh ( پهلوى : سْتارَگ ، سْتار ، سْتَر ، سْرَتَک . . . همریشه واژه Star در
... [مشاهده متن کامل]
انگلیسى ) ، اختر Axtar ( پهلوى ) ، سَدْویس Sadvis ( پهلوى: ستاره ، اختر ) برخى گونه ها و صورت هاى ستارگان : پروین Parvin :پهلوى: صورت فلکى پروین ، ثریا میخگاه Mixgah ( پهلوى: مِخى گاس: ستاره قطبى ) موشْپرى Mushpari ( پهلوى: موشپریک : ستاره دنباله دار ) سَتْوِس Satves
( پهلوى: نام ستاره اى که تازیان نسرالواقع مى گویند ) دوبَران Dubaran : پهلوى : نام ستاره اى پیش پرویز Pishparviz ( پهلوى: پِش پَرْوِچ : نام ستاره اى ) بَشْن Bashn ( پهلوى: نام ستاره اى ) اَویابانیک Aviabanik ( پهلوى: ستاره قطبى ) بْراتران Brataran ( پهلوى: هفت برادر
، ستارگان دب اکبر و دب اصغر ) مَس تاتموتا Mas tatmuta ( پهلوى : خرس بزرگ ، دب اکبر ) کَس تاتموتا Kas tatmuta ( پهلوى: خرس کوچک ، دب اصغر ) نام ستارگانى در پهلوى : اَبْدُم ، اَزَرَگ ، اسپور ، بُنزه ، پارسى ، پَدیسْپَر ، پَدیوَر ، پَها ، پَسْپاى ، پَسیگ ، پورماه
، پوزخرس ، تگمن ، دیهیم ، روژینه ، سروش ، سها ، شاهین ، شاهین ترازو ، شپاهنگ ، شگفت اختر ، کاس ، کَهت ، کَهتسر ، کَهت میان ، ماشاهه ، گرزدار ، میان ، ونند ، نخو ، یوک و . . .
... [مشاهده متن کامل]
انگلیسى ) ، اختر Axtar ( پهلوى ) ، سَدْویس Sadvis ( پهلوى: ستاره ، اختر ) برخى گونه ها و صورت هاى ستارگان : پروین Parvin :پهلوى: صورت فلکى پروین ، ثریا میخگاه Mixgah ( پهلوى: مِخى گاس: ستاره قطبى ) موشْپرى Mushpari ( پهلوى: موشپریک : ستاره دنباله دار ) سَتْوِس Satves
( پهلوى: نام ستاره اى که تازیان نسرالواقع مى گویند ) دوبَران Dubaran : پهلوى : نام ستاره اى پیش پرویز Pishparviz ( پهلوى: پِش پَرْوِچ : نام ستاره اى ) بَشْن Bashn ( پهلوى: نام ستاره اى ) اَویابانیک Aviabanik ( پهلوى: ستاره قطبى ) بْراتران Brataran ( پهلوى: هفت برادر
، ستارگان دب اکبر و دب اصغر ) مَس تاتموتا Mas tatmuta ( پهلوى : خرس بزرگ ، دب اکبر ) کَس تاتموتا Kas tatmuta ( پهلوى: خرس کوچک ، دب اصغر ) نام ستارگانى در پهلوى : اَبْدُم ، اَزَرَگ ، اسپور ، بُنزه ، پارسى ، پَدیسْپَر ، پَدیوَر ، پَها ، پَسْپاى ، پَسیگ ، پورماه
، پوزخرس ، تگمن ، دیهیم ، روژینه ، سروش ، سها ، شاهین ، شاهین ترازو ، شپاهنگ ، شگفت اختر ، کاس ، کَهت ، کَهتسر ، کَهت میان ، ماشاهه ، گرزدار ، میان ، ونند ، نخو ، یوک و . . .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)