کنار

/kenAr/

    side
    edge
    shore
    coast
    aside
    away
    beside
    by the side of
    apart
    by
    epi-
    front
    para-
    margin
    up
    lote or lotus (tree)

فارسی به انگلیسی

کنار اب
waterside

کنار استخر شنا
poolside

کنار افتاده
lone

کنار امدن
compromise, to come to terms

کنار بخاری
fireside, hearth, inglenook

کنار بستر
bedside

کنار به کنار قرار دادن
juxtapose

کنار تپه
hillside

کنار تخت
bedside

کنار جاده
berm, roadside, wayside

کنار رفتن
retire

کنار زدن
hunch, hustle, shunt

کنار زدن با ارنج
elbow

کنار زدن با جاخالی دادن
fend

کنار ساحل
foreshore

کنار قبر
graveside

کنار گذاشتن
allocate, assign, banish, devote, earmark, jettison, pigeonhole, scrap, swallow, try, aside, quash, to lay aside, to abandon, bespeak, destine, discard

کنار گذاشتن به عنوان چیز مقدس
sanctify

کنار گذاشتن ماشین الات
retire

کنار گذاشتن کشتی و هواپیما
retire

مترادف ها

abutment (اسم)
مجاورت، زمین همسایه، کنار، زمین سرحدی، طرف، زمین مجاور، حد، نیم پایه، پایه جناحی، مرز، بست دیوار، نزدیکی، اتصال، پشتیبان، سرحد، خرپا، سامان، پشت بند دیوار

bank (اسم)
کنار، بانک، ساحل، لب، ضرابخانه، سیل گیر، خامه

edge (اسم)
کنار، مرز، سر، تیزی، لبه، کناره، ضلع، نبش

margin (اسم)
کنار، حد، حاشیه، لبه، تفاوت، بودجه احتیاطی

lotus (اسم)
کنار، درخت سدر، درخت کنار، یک جور نیلوفر ابی

brink (اسم)
کنار، مرز، لب، حاشیه، طره

limit (اسم)
کنار، حد، حدود، وسعت، سابقه، اندازه، پایان، غایت

recess (اسم)
کنار، تعطیل موقتی، گوشه، تنفس، پس زنی، باز گشت، طاقچه، تو رفتگی، فترت، تو رفتگی در دیوار، عقب نشینی، دوره فترت

verge (اسم)
کنار، نزدیکی، حدود، حاشیه، لبه

lip (اسم)
کنار، بیان، لب، لبه

list (اسم)
کنار، صورت، ریز، نرده، سیاهه، فهرست، جدول، کجی، شیار، سجاف، فرد، میدان نبرد

brim (اسم)
کنار، حاشیه، لبه، طره، ضلع

marge (اسم)
کنار، حاشیه، لبه

lotos (اسم)
کنار، درخت سدر، درخت کنار، یک جور نیلوفر ابی

rand (اسم)
کنار، مرز، نوار، حاشیه، لبه، برامدگی لبه طبقات سنگ، تسمهء اهنی، تکه دراز گوشت

away (صفت)
کنار، رفته، دور افتاده، یکسو، فاصله دار

next (صفت)
کنار، مجاور، مابعد، اینده، دیگر، بعد، جنبی، زیرین، پهلویی، نزدیک ترین

apart (صفت)
کنار، جدا

by (قید)
پیرامون، کنار، در کنار، از پهلو، از نزدیک، درجه دوم

besides (قید)
کنار، بعلاوه، در کنار، گذشته از این، وانگهی، باضافه، در جوار، از پهلو

پیشنهاد کاربران

کنار ترکی از ریشه قی ( کی )
قی یی یعنی ساحل
قیراق کنار چیزی لبه چیزی برای اشیا
قینار یا کینار برای انسان و اشیا و مکان
منبع عکس. فرهنگ پاشنگ
کنارکنارکنارکنار
منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
کنارکنارکنارکنارکنارکنار
کنار=کناغ
برای شعر ها
پدر با پسر یکدگر را کنار گرفتند
گرفتند کرده غم از دل کنار
سعدی
را اضافه کنید
درخت کُنار.
کنار به ریخت کانار بوده و کوتاه شده به کنار تبدیل شده است.
کان آر
کان به معنی چشمه و قنات است و آر به معنی آورنده و نشان دهنده.
ریشه درخت کنار بسیار عمیق است و خود را به لایه های آبهای زیر زمینی میرساند به این خاطر در مقابل گرما و خشکسالی بسیار مقاوم است.
...
[مشاهده متن کامل]

یکی از نشانه های وجود آبهای زیر زمینی برای حفر چاه آب و قنات وجود درخت کنار در آن منطقه میباشد.

کرانه، پهلو
نزد
کِنار :فارسی دری
کَنار : فارسی پهلوی
( گویش تهرانی )
دمِ پَر = دم دست ، نزدیک:دم پرش نرو!
سینه کشِ . . . . . . . . . . = کنارِ / مقابلِ . . . . . . . . . . . . .
سینه کشِ دیوار ایستاده بودم.
همسایگی
آغوش
چو خود را به چشم حقارت بدید صدف در کنارش به جان پرورید
پهلو، جانب، ساحل، سو، ضلع، طرف، قبل، کران، کرانه، ور، جفت، جنب، جوار، حاشیه، گوشه، مجاور، آغوش، بر، بغل، پهلو، پای، لب، لبه، جدا، منفصل | سدر
near and next to the
Near
پهلو
Next
در زبان لری بختیاری به معنی
پیش. گوشه. بغل. جفت هم
.
Kenar
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس