کلید

/kelid/

    switch
    key
    lead
    passkey
    clef
    bottle - opener
    tin - opener

فارسی به انگلیسی

کلید اتصال
plug

کلید اضطراری
skeleton key

کلید انداختن
to apply a key to

کلید اهرمی
toggle switch

کلید بازکننده قفل های ساده
skeleton key

کلید باس
bass clef

کلید برق
key

کلید پیانو
note

کلید چاقویی
knife

کلید چفت در
latchkey

کلید حل مسئله
clue

کلید در خانه
latchkey

کلید در ورودی
latchkey

کلید دی در میزان سی ماژور

کلید روغنی
oil immersed switch

کلید روکار
surface-mounting switch

کلید سل
treble clef

کلید شدن
to lock (as the teeth)

کلید قفل در
latchkey

کلید موفقیت
nostrum

مترادف ها

clue (اسم)
راهنما، اثر، نشان، گوی، رشته، گره، کلید، گلوله نخ، مدرک

passport (اسم)
تذکره، کلید، گذرنامه، وسیله دخول

clef (اسم)
کلید، کید

key (اسم)
راهنما، مایه، کلید، مفتاح، وسیله راه حل، جزیره کوچک سنگی یا مرجانی

electronic key (اسم)
کلید

پیشنهاد کاربران

زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
در جواب به کسانی که فقط خودش رو گول می زنند و حرف های بدون سند و مدرک می زدندیا مدرک معتبر ندارند مدرک شون جعلی است با این حرف خودتان خار و بی ارزش می کنید بس کنید هر کسی به من و خانواده من توهین حرمزاده بی ناموس بی رگ و ریشه سیم کش و جاکش و خودش و جد آبادش هست اگر توهین کند
درجواب شما ها
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
یک روزی از�برتراند راسل� ( فیلسوف، نویسنده و فعال صلح ) در قرن ۱۹ و ۲۰، پرسیدند چرا افراد متعصب حتی از فکر کردن و شک کردن درباره عقایدشون می ترسند؟
ایشون در پاسخ گفتن:
“چون او ( شخص متعصب ) فکر می کنه که چطور به تاول های پام بگم که این همه راهی که اومدم، اشتباه بود!”
تعصب یکی از بدترین طرز فکرهایی است که ما می توانیم در زندگی مان داشته باشیم.
آدمی که درگیر طرز فکر متعصبانه می شود، در واقع زاویه نگاه خودش را محدود می کند.
افراد متعصب، به طور کلی به شکل کورکورانه و بدون دلیل و منطق کافی، به موضوعی که مورد نظرشان هست نگاه می کنند و همین باعث می شود نتوانند تفکر منطقی و درست داشته باشند.
افرادی که درگیر تعصب می شوند، بخش منطق مغزشان از کار می افتد و با پرخاش یا ترس با بقیه ارتباط برقرار می کنند.
برای اینکه از این سم بزرگ ( تعصب ) دور بشویم، بهترین راه این است که پرسشگری را در خودمان تقویت کنیم.
وقتی من و شما، درباره یک موضوعی پرسش درست انجام بدیم و تحقیق کنیم، از یک جانبه نگاه کردن به اون موضوع دور می شویم.
پس اگر دوست ندارید به شکل یک آدم بی منطق و متعصب دیده شوید، حتما در مورد عقاید و باورهایتان:
• منابع موافق و مخالف رو مطالعه کنید
• پرسش های چالشی بپرسید
• تفکر منطقی کنید ( با دلیل و منطق و به شکل مستند در مورد موضوع فکر کنید. )
👤 ﺑﺮﺗﺮﺍﻧﺪ ﺭﺍﺳﻞ
▪️انسان کور را می توان درمان کرد اما نادان متعصب را هرگز. . . !
تعصب کور کورانه انسان بینا را کودن می کند. تعصب یک امر اشتباه است، حال فرقی نمی کند که این تعصب نسبت به دین، مذهب، نژاد، قوم، رنگ و حتی فردی باشد. تعصب، تعصب نام دارد. انسان متعصب برای مخفی کردن ضعف اجتماعی خود همواره در حال فرافکنی، تهمت، افترا، دروغ پردازی و جعل سازی نسبت به منتقدان خویش است.
غافل از اینکه برجسته ترین راه شناخت یک انسان بزرگ، اعتراف شجاعانه او به اشتباهات گذشته ی خویش است. از تعصب بپرهیزیم؛ تعصب، بیجا و بجا ندارد. تعصب، تعصب است. هر کس به وسعت تفکرش آزاد است. . . !
✍کریستوفر هیچنز
احمق به کسانی گفته میشود که برای اثبات گفته هایشان هیچ مدرکی ارائه نمیکنند اما برای زیر سوال بردن گفت دیگران از آنها مدرک طلب میکنند!
✍ آنتوان چخوف

کلید کلمه ای تورکی است که در اصل به صورت کیریت می باشد دیوان الغات تورک
کِلی
گویش طالقانی
کَل:راه، کَلِی: راهی و راه هایی
و نزدیک ترین حرف در کلی ( د ) است که به آن میچسبد وکلید می گوییم.
مانند حرف ( ل ) و ( الف ) در برخی واژگان.
کلون گشا
درباز کن، درگشا
کلید ( ژاپنی: 鍵 Kagi ) یا وسوسهٔ غریب ( انگلیسی: Odd Obsession ) یک فیلم درام ژاپنی به کارگردانی کن ایچیکاوا محصول سال ۱۹۵۹ است که بر پایهٔ رمانی به همین نام از جین ایچیرو تانیزاکی ساخته شد.
فیلم در جشنواره فیلم کن ۱۹۶۰ برنده جایزه هیئت داوران جشنواره شد.
...
[مشاهده متن کامل]

• ماچیکو کیو
• تاتسویا ناکادای
• گانجیرو ناکامورا
• جون هامامورا
• تانیه کیتابایاشی
• کیو سازانکا

کلید
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/کلید_(فیلم_۱۹۵۹)
" دَرگُش " بجای کلمه کلید زیباست.
کلید به زبان سنگسری
ووره voreh
کلید به زبان سنگسری
ورهworeh
کلید در سنسکریت klid و به معنی نرم ـ شل شدن است؛ که بعدها در زبان های هند و اروپایی و هند و ایرانی برای ابزاری که قفل را شل می کند؛ چه برای باز کردن و چه برای بستن به کار رفت.
کردی جنوبی: کلیل
بدو گفت که این بر من از من رسید
زمانه به دست تو دادم کلید
کلید اینجا به معنی مرگ میده یعنی کلید مرگ، وسیله مرگ
اسکندان:قفل و کلید
کلیچه:کلید چوبی که بدان کلیدان را گشایند
کلیدان:قفل
بژنگ/مژنگ:کلید
کلید: در پهلوی کلیل . در لکی، کردی و لری همین گونه کلیل تلفظ می شود.
بد بود
برنگ
دارم کم کم به این نتیجه میرسم که همه کلماتی که از اوستا گرفته تا پارسی میانه، از پهلوی و فارسی امروزی همشون اصیلن بقیه از ما کش رفتن و اونقدر که ملت برا هر کلمه پارسی بودنش رو اظهار نظر میکنن من دیگه دارم متقاعد میشم زبان هندواروپایی یک زبان پارسی یا ایرانیه کلا! چرا؟ اخه به چه علت؟ همینجوری!

کلید : [اصطلاح موسیقی ] وسیله ای است برای کوک کردن بعضی از سازها مانند سنتور.
کلید:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " کلید" می نویسد : ( ( کلید در پهلوی در ریخت کیلل kilēl کار برد داشته است . هنوز در کردی کلیل که نزدیک به ریخت پهلوی آن است به کار می رود. کلید پارسی با clef در فرانسوی و key در انگلیسی و clave در اسپانیایی سنجیدنی است . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( چو زین بگذری، مردم آمد پدید؛
شد این بندها را سراسر کلید. ) )
توضیح بیت :کلید در بیت استعاره است آشکار از مردم و بند از آفرینش. این دو استعاره را فردوسی فراوان به کار برده است. خواست او این است که با آفرینش آدمی که برترین آفریدگان است و آماج آفرینش، آفرینش به فرجام و فرآیند خویش رسید و آفرینش انسان همچون کلیدی بود که بند آفرینش بدان گشوده آمد.
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 196 )

این لغت پارسی است، واژه کلید که کیلیت نیز خوانده میشود در سنسکریت به شکل kILita कीलित به معنای pinned tied impaled بستن سنجاق گذاری چهار میل کردن آمده است. واژه کیلیت از ریشه کیل به معنای میله پین میخ چوبی ساخته شده که با کیلکا - ماهی همخانواده است ( کا پسوند مانندگی یا شکل دهی است ) . بدل شدن د و ت در بسیاری از واژگان دیگر نیز دیده میشود مانند آپات - آباد و بنیات - بنیاد و بلد - بلت.
...
[مشاهده متن کامل]


قفل
کلید وسیله ای است که با آن در خانه یا مکان دیگر را با آن باز یا بسته میکنند
راه حل
مفتاح
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس