( برنامه نویسی ) نوعِپال ( نوعـ ، ـپـ، و ـال ) : کلاس ( وسیله انگاشتن بعنوان نوع ) ؛ مثلا: * 🗝️ در برنامه نویسی شیءگرا ( OOP ) ، کلاس یک الگو یا قالب است که مشخص می کند چگونه اشیاء ( Objects ) باید ساخته شوند. 🔮 در فَرْمِثْتَن ( برنامه نویسی کردن ) نُوعِپْگَرایانه ( OOP ) نوعِپال عُرْفاء ( وسیله تعریف ) هی ئَد ( است ) که چگونگی سازِشْتَن ( ساخته شدن ) شیءها را بِعَلَنَد ( اعلان می کند ) . ... [مشاهده متن کامل]
جَلِسْگاه ( جلسـ و ـگاه ) : اتاق نشست ( کلاس ) ؛ مثلا: * 🗝️ دانش آموزان پایه نهم، ساعت ۸ صبح در کلاس درس شماره ۳ جمع می شوند. 🔮 دانش آموزهای پایه نهم ساعت ۸ صبح در جَلِسْگاه شماره ۳ بِجَمْعِمَنْد ( جمع می شوند ) .
کلاس ( استونیایی: Klass ) یک فیلم در ژانر درام به کارگردانی ایلمار راگ است که در سال ۲۰۰۷ منتشر شد. این فیلم نماینده رسمی استونی به بخش جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان هشتادمین دوره جوایز اسکار بود.
برابرهای پارسی: درس = آموزه مدرسه = آموزشگاه کلاسِ درس = آموزگاه، آموزکَده ( کلاسِ ما درب و پنجره نداشت: آموزگاهِ ما درب و پنجره نداشت ) کلاس = پایه، رده، رسته ( کلاسِ چهارم: پایهٔ چهارم ) ... [مشاهده متن کامل]
همکلاسی = هم آموز، همشاگردی، هم پایه، هم رده معلم = آموزگار مُحصِل = دانش آموز، شاگِرد
کلاس واژه ای انگلیسی می باشد و جایی است که آموزش در آن رخ می دهد. آموزگاه که واژه پیشنهادی خود آبادیس است بهترین برابر است.
اسم کلاس با کسر ( ک ) در زبان لری به معنای ( اهوی نر ) می باشد
واژه کلاس معادل ابجد 111 تعداد حروف 4 تلفظ [kelās] نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [فرانسوی: classe] مختصات ( عا. ) آواشناسی kelAs الگوی تکیه WS شمارگان هجا 2 منبع لغت نامه دهخدا واژگان مترادف و متضاد
جای تاسف است که در مدرسه از همان نخستین روزها به کودکانمان واژه ی مهم اما بیگانه ( ( کلاس ) ) را برای استفاده های مختلف آموزش می دهیم. مثلا: - کلاس چندمی هستی؟ کلاس اولی هستم! ( پایه آموزشی ) ... [مشاهده متن کامل]
- کدام کلاسی؟ کلاس طبقه دوم، شناسه الف ۵. ( یک موقعیت مکانی، مکان آموزش دیدن ) و همینطور البته در مناسبت های دیگری نیز این واژه بیگانه جا افتاده است، مثلا: - این خودرو در کلاس خودروهای سدان قرار می گیرد. ( دسته بندی، طبقه بندی ) واژه ی جایگزین پیشنهادی : ( ( چمجا ) ) مثال ها: - کلاس چندمی؟ = چمجای چندمی؟ - کلاس اولی هستم = چمجا اولی هستم - زنگ تفریح تمام، همگی برن کلاس هاشون = زنگ تفریح تمام، همگی برن چمجاهاشون. - این خودرو در کلاس خودروهای سدان قرار می گیرد. = این خودرو در چمجای خودروهای صندوقدار قرار می گیرد. همچنین می توان کاربردهای دیگر ( ( کلاس ) ) را نیز با این واژه جدید پوشش داد: - classifying = چمجادهی، چمجا گذاری - classifier = چمجاده - classification = چمجایی - unclassifiable = چمجایی ناپذیر - classified = چمجادار، محرمانه - declassify = چمجا اندازی، چمجا برداری - declassified = بی چم جا، چمجا انداخته، چمجا برداشته ساختار: چمجا = چم جا = چم جا = جایگاه معنا درباره قسمت ( ( جا ) ) در این واژه: جا و جایگاه در زبان فارسی هم معنای �مکانی� دارد و هم معنای �طبقه، رتبه، مرتبه�، مثلا جایگاه پارک ماشین یک مکان است، اما جایگاه پدر یک رتبه است. به همین دلیل از ( ( جا ) ) در این واژه استفاده کرده ام. درست مانند ( ( کلاس ) ) که هم می تواند به جایگاه و طبقه اشاره کند و هم به یک مکان. درباره قسمت ( ( چم ) ) در این واژه: چم در فرهنگ فارسی عمید: > معنی؛ مفهوم: دعوی کنی که شاعر دهرم ولیک نیست / در شعر تو نه حکمت و نه لذت و نه چم ( شهید بلخی: شاعران بی دیوان: ۳۳ ) ، چه جویی آن ادبی کآن ادب ندارد نام / چه گویی آن سخنی کآن سخن ندارد چم ( شاکر بخاری: شاعران بی دیوان: ۴۸ ) . چم در واژه نامه دهخدا: > معنی را نیز گویند که روح لفظ است، چه لفظ را به منزله ٔ جسم و معنی را روح آن گرفته اند، چنانکه هرگاه گویند: این سخن چم ندارد، مراد آن باشد که معنی ندارد. ( برهان ) . معنی و رونق باشد. ( فرهنگ اسدی ) . معنی را گویند. ( جهانگیری ) . به معنی معنی. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) . جان سخن. جان کلام: > دعوی کنی که شاعر دهرم ولیک نیست > در شعر تو نه حکمت ونه لذت و نه چم. > شهید ( از فرهنگ اسدی ) .
جایی که درس می خوانند
آموزش سرا واژه ای نوین برای واژه بیگانه کلاس است. آموزش سرا
کُلاس :به پیش کاف، گونه ای نان گرده که آنرا باتخم مرغ و زردچوبه وروغن وگاه بابرخی دانه هاچون سیاهدانه وکنجد آمیزندوپزند! این واژه بیشتر در گستره های شمالی ومرکزی بویژه در گویشهای تاتی بکارمیرود!
کلاس درس . آموزشگاه. کلاس . مکانی که در آن دانش می آموزیم ( یاد می گیریم )