کش

/keS/

    breast
    elastic
    elastic band
    rubber band
    time

فارسی به انگلیسی

کش امدگی
dilation

کش امدن
dilate, stretch, to stretch, to admit of being drawn out

کش اوردنی
tensile

کش باف
knitted work, knitwork, knitted, knitter, stretch

کش پذیر
springy, ductile

کش پذیری
ductility, spring

کش جوراب
garter, supporter

کش دادن
prolong, spin, strain, stretch

کش دادن صدا
roll

کش دادن کار در اتحادیه های کارگری
featherbed

کش دادنی
stretchable, stretchy

کش دار
elastic, flexible, springy, stretch, stretchy

کش دامن
waistband

کش ران
groin, inguinal region

کش رفتن
bilk, lift, filch, pilfer, purloin, scrounge, shortchange, steal, cop, snitch, swipe, mooch, sneak, to filch, to crib

کش رفتن پول
defalcate

کش مانند
rubbery

کش هدار
lineal, linear

کش و واکش
hustle

کش واکشی
push-pull

پیشنهاد کاربران

سینه
�بینداخت شمشیر و ترکش نهاد
چو بیچارگان دست بر کش نهاد�
کش به گویش بختیاری یعنی کنار مثل کش جوب یعنی کنار جوی آب
منبع عکس. فرهنگ پاشنگ
کشکشکشکش
کش گرفتن، کَش آگِتِه، در گویش تالشی: در آغوش گرفتن
رضا گلین شریف دینی
کش ( cash ) : با تلفظ فتحه در ابتدا و ساکن در انتها، در گویش مازندرانی چهار معنی مختلف دارد؛
* اول به معنای بند شلوار است.
*دوم به معنای کناره و گوشه مکان ها و اجسام مثل خانه، درخت است.
...
[مشاهده متن کامل]

*سوم به معنای کشیدن و حمل کردن با زور و قدرت است. مثل: شن کش ( ماشین حمل شن )
*چهارم به معنای نوبت و تعداد دفعات انجام کارها است. مثل: سه کش خوردن، گفتن یا رفتن
* البته کش با تلفظ کسره در ابتدا و ساکن در انتها ( kesh ) به معنای ادرار هم به کار می رود.

kaash// به گویش مازنی به معنی پهلو - کنار - گوشه - جنب - نزدیک
دکتر کزازی در مورد واژه ی "کَش " می نویسد : ( ( کش در معنی زیبا و نغز و خوش است . ) )
( ( یکی بچه بُد چون گوی شیرفش
به بالا، بلند و به دیدار، کَش ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص ۴۴۹ )
کَش در مازندرانی به پهلو و کنار گفته میشود. اما،
معنی کشه، آغوش میشود.
کش به کش بخردنه یعنی: به هم برخورد کردند.
مه کش درد کنه یعنی: پهلویم درد میکند.
وچه ره شه کشه بیر: یعنی بچه را در آغوشت بگیر.
واژه کش
معادل ابجد 320
تعداد حروف 2
تلفظ [kaš]
نقش دستوری بن حال
ترکیب ( صفت ) [قدیمی [پهلوی[
مختصات ( ~ . ) ( اِ. )
آواشناسی keS
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ لغت معین
کَش یعنی کَشنده و از آنجا که زیبا، آدم را به سمت خودش می کشد یکی از معانی کش، زیباست، آن که فراوان جاذبه دارد، دلربا، خوش.
دلم مهربان گشت بر مهربانی
کشی ، دلکشی خوش لبی خوش زبانی. ( فرخی )
خوش و خوب هم کش است چراکه کشنده دیگران است همچنان که زیبایی این کار را انجام می دهد.
...
[مشاهده متن کامل]

به نخجیر شد شاه یک روز کش
هم اوخوش منش بود هم روز خوش. ( نظامی )
آغوش و بغل هم کش است مثلاً کشنده کودک است.
می به زیر کش و سجاده زهدم بر دوش
آه اگر خلق شوند آگه از این تزویرم. ( حافظ )

کَش در گویش خراسان و سبزوار بمعنای حین . در بین . در میانه کار . دراین موقع. مثل در:درین کش و قوس . . .
چنانکه در روزگار سپری شده مردم سالخورده محمود دولت آمده است:
سپس رفت تا شمشیرها و سپرها را بیاورد، در این کَش ضرغام عباس پوش هم پیشاپیش او از پله ها پایین آمد
در شمال فارس به �دفعه� هم می گویند.
درزبان کردی اورامی
کَش = زمین های سنگی و کوهستانی و مرتفع و شیبدار
کَش= پهلو ، زیر بغل گرفتن
مثلا
گە ڵە کە لیواوە پی کە شی = گلە دوبارە بە زمین های کوهستانی و شیبدار رفت
زاوڵە کە ێ بنیە چێ ڕو کە شیت بە ڕەش شۆڕە شەڕە = بچە را زیر بغلت بگیر و آن را ببر بشور
کش KAsh
در زبان بلوچی
کنــار، پهلو، یه گوشه،
اگر واژه کش باحرف اضافه به ، با، در ، وهمراه با دست بیاید به معنای ادب و احترام گذاشتن است مانند: دست به کش کردن یعنی دست به سینه گذاشتن و احترام ، که نمونه های زیادی در شاهنامه ودیگر متون دارد اما اگر
...
[مشاهده متن کامل]
با پا بیاید مانند : پای کرده به کش که تنها یکبار در شاهنامه آمده به مفهوم چهار زانو نشستن است واین معنا در گویش کهن زفره ای رایج است

کَش ( به انگلیسی:Cash ) : کلمه ای انگلیسی که در محاوره های امروزی ما مورد استفاده قرار می گیرد و معادل فارسی آن "پول نقد" است.
کش cash
از ریشه لغت کشیدن است ، وکشیده وکشنده هم معنی دارد ، گاهی پسونداست، مانند ؛اسب بارکش، به معنی اسب کشنده بار ، گاهی پیشوند مانند کش خلق ، به معنی بد اخلاق
کش: در تالشی عنبرانی ، به معنای دست ، از مچ تا کتف را کش می گویند.
کشَه: به معنای آغوش وبغل است. آنچه در کش جا می گیرد.
۱. حمل کننده ، جابجا کننده ،
گویش افغانستان که به نظرم درست بوده و ریشه های پارسی را بِهْ گُزین کرده اند
کَس کَش : راننده تاکسی و خودرو عمومی
۲. بِکَش : امر به کشیدن چیزی یا استعمال چیزی
گویش قم
Rubber band
Garter کش جوراب و لباس زیر و اینا
- آغوش
- بغل
- خوش و خرم
کَش: پاپوش.
نِگَهبانِ او پای کَرده به کَش
نِشَسته به پیش اَندَرون شاهفَش
فِردوُسی
کش : تیر حمال زیر خرپا ( اصطلاحات ساختمان سازی و بنایی )
کش در برخی گوییش های تاجیکستان هم به معنای پهلو است
کِش = در زبان لری فعل امر است به معنی ساکت باش وحرف نزن ، خاموش باش .
برای راندن ماکیان وپرندگان خانگی کش به معنی برو دور تر .
در لری و لکی ( کش ) ( kash ) به معنی پهلو می باشد
وبصورت ( کش ) یعنی "ساکت شو"
در زبان لری بختیاری به معنی
کشیدن
Kash
در زبان لری بختیاری به معنی
بکش. غذا بگذار برای خودت . کشیدن
Kesh
کش. ک با آوای زبر، ش ساکن، ( ا ) ، ( زبان مازنی ) ، پهلو ، بغل، کنار. "کش بن" زیر بغل، "دیفار کش" کنار دیوار.
کش. ک با آوای زیر، ش ساکن، ( ا ) ، ( زبان مازنی ) ، مدفوع، ان، گه.
کش با کسره «ک» در زبان مازنی ( تبری ) به معنای شاش و ادرار می باشد.
کش با فتحه «ک» در زبان تبری ( مازنی ) به معنای پهلو می باشد.
کوه - هندوکش=هندوکوه - بزکش=کوهی درنزدیکی تبریز - کولی کش=کوهی بین اصفهان و شیراز
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٤)

بپرس