کسری

/kasri/

    shortage
    shortfall
    missing portion
    balance
    arabicized form of khosrow
    fractional
    missing
    want

فارسی به انگلیسی

کسری بودجه
deficit

مترادف ها

lack (اسم)
عدم، فقدان، نبودن، کسری، احتیاج

shortage (اسم)
عدم، کسری، کمبود

leakage (اسم)
ریزش، کسری، کمبود، کسر، ترشح، چکه، تراوش، نشت، فاش شدگی

aliquot (صفت)
کسری

fractional (صفت)
کسری، کوچک

پیشنهاد کاربران

کسری برای اشاره به شاهنشاهان ساسانی و به عنوان لقب آن ها کاربرد دارد. کسری ( کسرا ) شکل ( معرب ) واژه پارسی خسرو ( فارسی میانه: 𐭧𐭥𐭮𐭫𐭥𐭣𐭩‎ ) است. این واژه برای اشاره به شاهنشاهان ساسانی رایج بود و به نوعی در مقابل واژه قیصر که لقب امپراتوران روم بود قرار می گرفت. کسری، در ادبیات پارسی «پادشاه صاحب شکوه و جلال» معنی می دهد.
...
[مشاهده متن کامل]

نام کسری ( کسرا ) از اسامی شاهنامه است . این نام در شاهنامه برای خسرو انوشیروان ساسانی به کار برده شده است .
بیت هایی از بخش اول داستان پادشاهی کسری انوشیروان در شاهنامه  :

کسریکسری
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/کسری_(لقب)
سلیم
کسرا: باید در پاسخ رکسانا بگویم که نظر شما بسیار محترم و توجیه زیبایی داشتید ولی همان را بجای جذابیّت و قدرتمندی بگویید گیرایی و نیرومندی که فارسی شده اش گیراتر ست.
واژه کسری
معادل ابجد 290
تعداد حروف 4
تلفظ [ka ( e ) srā]
نقش دستوری صفت
ترکیب ( اسم ) [عربی: کِسریٰ، معرب، مٲخوذ از فارسی: خسرو، جمع: اکاسر و اکاسره]
مختصات ( کَ یا کِ را ) [ معر. ] ( اِ. )
...
[مشاهده متن کامل]

آواشناسی kasri
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی عمید

بنظرم کسری عالیه
اسم فقط کسرا یا کسری هم کمیاب هم بهترین اسم دنیا و خوب
کسری، عربی شده ی خسرو است و عرب ها هر یک از شاهان ساسانی را کسری می نامیدند
سلیم
کسری: نیاز مانند کم و کسری یعنی نداشتن و کمبودها و نیاز
کسری : یک عمر به اشتباه به ما گفتند فرنام شاهنشاهان ساسانی ست ولی کسری همان کمبود ست و فرنام پادشاهان ساسانی کسرا ست ولی چطور گذشتگان الف پارسی را ندیده گرفتند و �ی� عربی را که زمین تا آسمان معنی را عوض می کند جایگزین کردند شگفت آور ست ، چرا کسری بنویسیم و کسرا بخانیم تا کی این اشتباهات گذشتکان را به خورد فرزندانمان بدهیم؟!!!
...
[مشاهده متن کامل]

چرا بجای موسی و عیسی درست ننویسیم موسا و عیسا؟!!
چرا �ی� کوچک عربی را باید جایگزین �الف� بلند پارسی کنیم؟

من همیشه اسم دختر پیدا میکردم که بدلم بشینه ولی پسر پیدا نمیکردم
کاش خدا بمن پسر بده اسمشو بزارم کسرا واقعا زیباست زیباترین اسم پسر دنیا
من پادشاه ساسانی هستم .
کسرا شاه شاهان ، شاه عادل، شاه قدرتمند
اکثر خوشتیپن . صرفا جذابن . خفن و قوی . باهوش و درسخونن.
کسرا از نظر من یعنی جذابیت و قدرتمندی
کسی که همه دلها مشتاق دیدنش هس
البته این نظر منه🥰
کسری اسم اصیل ایرانی به معنی پادشاه پادشاهان همان خسرو پادشاه نیک نام است
کسری اسم اصیل ایرانی است یه معنی پادشاه پادشاهان همان خسرو یعنی پادشاه پادشاهان همان خسرو پادشاه نیک نام است
کسری اسم اصیل ایرانی به معنی پادشاه پادشاهان شاه نیک نام
کسری اسم اصیل ایرانی به معنی پادشاه پادشاهان همان خسرو یعنی پادشاه خوش نام و نیک نام لقب پادشاهان در زمان ساسانیان است
کسری یعنی پادشان قدرت قوی و من به این اسمم افتخار میکنم
پادشاه پادشاهان. اسم پسرم
ه
یعنی عادل و سخاوتمند
کَسری که در حسابداری استفاده می شود برابر با �کاستی� است
کسرا برابر با شاه
پادشاه قدیمی و نیک نام و بسیار عدالت گر
معنی پادشاه پادشاهان
پادشاه قدیمی و نیک نام ایرانی و بسیار عدالت گر
( کسریِ ) بمعنی کاهشِ
کسری بنی پهلوان
کسری اسمه من است و من از این اسم راضی ایم و دویش دارم
کسرا یعنی خسرو شاه شاهان بزرگ عادل اگاه استوار سخاوتمند
پادشاه قدیمی ایران
کسری اسم پسرانی هست با انرژی و سرحال و سرزنده و لقب پادشاهان هست
کسری شاه انرژی حیات زندگی
پادشاه

لطفاً به جای گفتن کسری بگید کسرا چون کسری واژه عربی می باشد اما کسرا لقب پادشاهان ساسانی بوده. با تشکر
کسری یعنی پادشایی

بهترین اسم در جهان برای پسر ها جذاب و ناناز
به نظر من کسری یهنی استوار و سرسخت
به دو حالت نوشته می شود که معنی متفاوتی دارد در ایران کسرا پادشاه عادل
در زبان فارسی کسرا اینطوری نوشته میشه ولی در زبان عربی کسری نوشته میشه و به معنای پادشاه شاهان
نام شاهان ساسانی علی الخصوص خسرو و انوشیروان
معرب خسرو
به معنی عادل و دادگر
لقب پادشاه
پادشاه پادشاهان ، فراخ ملک
کسرا یعنی لقب پادشاه بزرگ و بلند مرتبه ( پسر تک و نمونه پدر )
اول نام کسرا درایرانی به این شکل نوشته میشود. لقب پادشاه بزرگ وبلند مرتبه
پادشاه ایرانی

پادشاه نیک نام
پادشاه عدالت گر
پادشاه پادشاهان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤١)

بپرس