هر کجا، اینجا، از کجا، چه جا، کجا، جایی که، در کجا، در جایی که، در کدام محل، در کدام قسمت، در چه موقعیتی، از چه منبعی
whither(قید)
کجا، بکجا، بکدام نقطه، بکدام درجه
پیشنهاد کاربران
منبع عکس. فرهنگ پاشنگ
کِجا در شاهنامه فردوسی: کِجا را مانند چیزی که در بین بسیاری معمول است کُجا نخوانید کِجا به کسر کاف کوتاه شدهء"جایی که" هست که پس و پیش آمده, مانند : کِجا بیور از پهلوانی شمار بود بر زبان دری ده هزار ... [مشاهده متن کامل]
حکیم فردوسی یعنی: جایی که بیور در شمارگان زبان فارسی پهلوی معنی ده هزار دارد. در این بیت دیگر کِجا نیست و کُجا باید خوانده شود: فرود آمد از باره بوسید خاک بگفت آن کُجا دید و بشنید پاک حکیم فردوسی یعنی: از اسب پایین آمدو خاک را بوسید و جایی که دیده و شنیده بود را همه باز گفت. در اشعار شاهنامه فردوسی همه کِجا نیستند و برخی از آنها کُجا هستند باید دقت کنید که همه را کِجا نخوانید.
هرجا ، به هر سو چو از کاخ آمدی بیرون به صحرا کجا چشم افکنی دیبای شاهی است
واژه کجا کاملا پارسی و ریشه ی پهلوی دارد در عربی می شود حیث این واژه یعنی کجا صد درصد پارسی است منابع ها. فرهنگ بزرگ سخن فرهنگ لغت معین
کجا به عربی یعنی أین مثال أین انت یعنى تو کحا هستی أین ( فصیحة ) وین ( لهجة عامیة )
کی - آنچه
کُجا : تحریف کو ( کدام ) / جا ( مکان ) کدام مکان. دکتر کزازی در مورد واژه ی " کُجا " می نویسد : ( ( کُجا در پهلوی واژه ی آمیغی ( مرکب ) است از دو پاره کو kū / گیاگ gyāg ( = جا ) ساخته شده است ) ) ... [مشاهده متن کامل]
( ( به ایران همه خوبی از داد اوست کجا هست مردم همه یاد اوست. ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 226. ) در بیت زیر کجا در معنی " هر جا " آمده است : به ایران همه خوبی از داد اوست کجا هست مردم همه یاد اوست ( همان، ص 227. )