پلیس ؛ این کهن واژه یک کلمه ی أصیل پارسی منشعب از کلمه ی پالس و پارس و فارس به معنی نیرو و اُرگان دارای پالس به مفهوم نیرو و ارگان دارای فُرس و انرژی و قدرت می باشد. در ساختمان کلمه ی پلیس حرف ( ل ) و ( ر ) در قانون قلب ها قابل تبدیل به همدیگر می باشند. ... [مشاهده متن کامل]
ذات آوایی حرف ( ل ) و ( ر ) در ساختمان کلمات نماد وجود یک جریان سیال مستمر از انرژی و نیرو در ابعاد کاربردی مختلف می باشد. همچنین تفاوت این دو حرف در تفاوت نوع نیرو و انرژی در دو بُعد مادی و معنوی یا جامد و مایع یا درونی و بیرونی و لطیف و سخت و. . . می باشد. ذات آوایی حرف ( ر ) در قانون و قواعد ایجاد کلمات به گونه ای است که در هنگام صدور آوای این حرف چندین ( ر ) تلفظ می شود و در کلماتی بیشتر خودنمایی می کند که دارای یک مفهوم تکرار پذیر در عالم معنا و عالم واقع وجود داشته باشد مثل راه اَرّه دفتر فکر کار ردیف تکرار و. . . بر همین مبنا این دو حرف نماد وجود یک جریان مستمر و لطیف از انرژی در ساختمان کلمات می باشد. ذات آوایی حرف ( ل ) که دارای یک آوای لطیف و مستمر می باشد و دارای یک محل و نقطه ی مشترک در صدور آوای این حرف از ابزارهای ایجاد کلام واقع شده در دهان با حرف ( ر ) می باشد در کلماتی که دارای یک بُعد لطیف از مفاهیم باشد خودنمایی و نقش آفرینی می کند. نمونه مشابه کلمه ی پلیس در کلمه ی پُلُس که به عنوان یک محور انتقال نیرو در خودروها برای انتقال نیروی موتور به چرخ ها نقش آفرینی می کند قابل مشاهده است. کلا از کلمه ی پالس و پارس و فارس در ابعاد کاربردی مختلف به معنی نیرو و انرژی در پهنه ی واژگان و دریای لغات از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات ، کلمات بسیار زیادی ایجاد شده است. درک بهتر مطلب فوق مرتبط با تحلیل و تفسیر کلمه ی بروسک در متن زیر تحلیل و تبیین شده است ؛ بِروس ؛ با ریخت های دیگر آن پِروس و بروز و پریز منشعب از کلمه ی پارس و فارس مرتبط با کلماتی از قبیل بروسلی و بُرزو و مبارزه و بذر و . . . بِروسک ؛ در گویش زبان کردی کرمانجی در خراسان شمالی به رعد و برق بِروسک گفته می شود که از این کلیدواژه در کشور عزیزمان ایران به عنوان یک نام تجاری برای بِرَند لوازم الکتریکی با نام لوازم الکتریکی بروسک در حال استفاده می باشد. کلمه ی بروسک با ریخت پروسک منشعب از کلمه ی پارس و فارس به معنی دارای فُرس و نیرو و انرژی و قدرت می باشد. کلمه ی دیگری که خودش به تنهایی یک کلیدواژه برای رسیدن به بسیاری از کلمات هم خانواده با کلمه ی پارس و فارس می باشد کلمه فلاسک با ریخت پراسک می باشد که به عنوان یک ظرف جهت گرم یا سرد نگهداشتن مایعات تحت عنوان رایج فلاسک چای از آن استفاده می شود. و. . .
شهرگردانی گرداندن = پایداری دادن ، پایدار نمودن ، پایدار کردن ، نظم دادن ، نظم بخشیدن پلیس ۱۰ = شهرگردانی دورکار پلیس۱۱۰ = پیک شهرگردانی پلیس جاده = نیروهای جاده گردان پلیس مرز = مرز گردانی
در پارسی میانه: گِزیر
گِزیر
پلیس ( به لاتین: Police ) یک شهر در لهستان است که در گمینا پلیس واقع شده است. پلیس ۳۶٫۸۴ کیلومتر مربع مساحت و ۴۱٬۷۴۵ نفر جمعیت دارد. شهرهای Korsør، پازواک، نوویی روزدیل و Korinos خواهرخوانده های پلیس ( پومرانی غربی ) هستند.
پِلیس، با کسره زیر پ به معنای بسیار اندک، ، بسیار کم در گویش دشتی
در گذشته دور شهر ها را برای امنیّت دریاچه ای از آب می انداخته اند. و اما برای وارد شدن به شهر روبروی دروازهء شهر پل میگذاشته اند وبرای شناخت مسافران کسانی را روی پل ایستانده اند که به آنها پل ایس که کم کم به پلیس روند یافته است نهاده اند.
گروهی که برای امنیت کشور لازم است که معمولا به گروههایی تقسیم میشوند
مأمور، نیروی انتظامی، لباس شخصی، نیروی مسلح
پلیس : پل ایس. پل ایست ایران باستان دور شهر آب بوده و در دروازه پل بوده کسانی که روی پل شمار بوده اند را پل ایس یاهمان پلیس میگفتند.
پلیس ( به انگلیسی: The Police ) فیلمی کوتاه و صامت، به کارگردانی چارلی چاپلین با بازی چارلی چاپلین، ادنا پرواینس، وسلی راگلز، لئو وایت، جان راند، فرد گودوینس، بیلی آرمسترانگ، اسناب پالرد، باد جیمیسون، پدی مک گوایر، جیمز تی. کلی و جرج کلیثورپ محصول سال ۱۹۱۶ است. ... [مشاهده متن کامل]
در پلیس برای اولین بار شاهد شوخی با مذهب در فیلم های چاپلین هستیم. هنگامی که چارلی از زندان آزاد می شود، کشیشی سر راه او قرار می گیرد و او را از دزدی منع می کند. چاپلین به نصایح او گوش می سپارد، ولی بعداً می فهمد که کشیش خودش دزد است! اتفاقاً بار دیگر دوباره کشیشی او را نصیحت می کند ولی چاپلین که از کشیش قبلی خاطره خوشی ندارد، با او درگیر می شود.
هراست ، پاسبان
من می گم پلیس هرکی میگه پلیس👍رو بزنه روش
Uncle nab = dated slang A policeman, or the police in general. Uncle nab ( s )
واژه پلیس معادل ابجد 102 تعداد حروف 4 تلفظ polis نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [فرانسوی: police] ( نظامی ) مختصات ( پَ ) ( اِ. ) آواشناسی polis الگوی تکیه WS شمارگان هجا 2 منبع لغت نامه دهخدا فرهنگ فارسی معین
خود پولیس یک واژه هندواروپایی است. حال متعلق به کدام زبان هندواروپایی است باید تحقیق شود این واژه انگلیسی است که با توجه به قدمت پایین انگلیسی از زبان های قدیمی تر گرفته شده گمان میرود واژه کاملا آریایی پارسی باشد مگر خلافش ثابت شود.
پاسگر
پاسبان✅
گشتبان
خطاب به پرهام فحش نده
پست چی
زنهار دار یا زینهار
پلیس bobby
بمانند واژه راهوَر، می توان به جای پلیس، از واژه ( ( پاسوَر ) ) بهره برد. پاس/وَر ( صفت فاعلی )
پُلیس می تَوان بَرایِ گویِشِ آمیانه دَر کوچه و خیابان از واژه یِ کُهَنِ " گَزمه" بَهره بُرد. گَزمه : گَز - مه گَز اَز گَزیدَن یا گازیدَن چون پاسِبان مانَندِ سَگِ نِگَهبان دَزد وُ تَبَهکار را با گَز یا گاز گیر می اَندازَد یا می گیرَد ، اَز هَمین روی دَر زَبان هایِ اوروپایی بُلیگ یا پاسوَر وُ پاسِبان یا شَهرپاد را bulle به مینه یِ سَگ می نامَند. ... [مشاهده متن کامل]
- مه = پَسوَندِ نام ساز
پلیس شهری نیروی شهری
باتوجه به اینکه پلیس به کسی گفته میشود که برای حفظ امنیت و کنترل کردن مردم میکوشد، بهترین برابر میتواند پاسبان یا پایشگر باشد ( پایش=پاییدن=کنتر کردن ) گر یعنی کسی که وظیفه ( کنترل کردن ) و حفاظت را دارد
چون در گذشته سازمانی به نام کمیته بوده و کار پلیس رو میکرده و فارسی کمیته میشود ( ستاد ) بنابرین میشود با نام جدید ستاد پاسبانی اما چون میخواهیم کوتاه باشد ستاد خالی نام رسمی سازمان میباشد
پلیس:واژه پلیس از واژه یونانی پولیاس ( پلیس ) به معنی شهر گرفته شده این واژه را در پرسپولیس می بینیم که به معنی شهر پارس یا ایران پارس یا ایران شهر می باشد. چون پلیس وظیفه اش حفظ نظم در داخل شهر است به این نام خوانده شده است.
پُلیس از سِتاک " پاس " می توان واژه های آمیخته برای فهمیده - های گوناگون ساخت : داستان های پُلیسی = داستان های پاسِشی بسنجید با : برنامه های آموزشی مسابقات ورزشی = هماوردی ها / پیکارهای ورزشی عَملیات پُلیسی = کاراک های پاسِشی
در ایران و افغانستان چون جمهوری اسلامی هستن و حرف اول اسمشان الف هست اگه پشت جمهوری اسلامیشون بگیم " نیروی انتظامی" میشه "ناجا" پس میشه از این کلمه استفاده کرد
پلیس=شهربانی
پلیس هم اکنون در ایران شهربان بخشی از شهرداری شده و نمیتوان آنرا به کار برد. ولی میتوان به پارسی امروز شهرپاد گفت. واژه های پیش نهادی دیگر : پاسوَر ، پاسپاد ، پاسبان ، پاسَنده ، پاسگَر، پاسِشگر ... [مشاهده متن کامل]
به گُمان واژه ی بُل ایرانویچی ( هندواروپایی ) است و با پُل در پُلیس هم ریشه میباشد ؛ نمونه بُل هَوَس ، بُلکه ( بَسکه ، بساکه ) ، بُل بُل ( هزار آوا، چهچه بسیار زننده ) ، زابُل، کابُل. . . اگر بخواهیم گرته برداری کنیم : بُلیج مانند مَرداویج به راستی چون شهر اِستان ( مکان ) گِردآمدن مَردمان است به آن بُل میگفتند ، با این نگرش : بُلپاد ، بُلوَر ، بُلبان ، بُلمان ، بُلوَخ ( وَخیدن = هوشیدن ) ، بُلگر
واژه پلیس در ایران قدمتی چند هزار ساله دارد واژه پرسپولیس نام کاخ و یا مقر حکومت در زمان پادشاهی هخامنشیان در مرکز مشرق زمین اطلاق میشد. این واژه تلفیقی است از کلمه "پرس" یا همان پارس یا فارس، اشاره به ... [مشاهده متن کامل]
تمدن پارسیان و قوم پارس از اقوام آریایی و اما کلمه "پلیس"یا "پولیس" که با توجه به نام مکان و اشاره به قوم پارس در ابتدای این اصطلاح دو سیلابی، می توان معانی همچون : حکومت، امنیت، جایگاه، تمدن، خداوندگار، پادشاه، مأمن و از این دست معانی را از آن برداشت نمود
در پهلوی " خشرپات " دگرگون شده خشثرپاون به معنای نگهبان شهر