پلک

/pelek/

    eyelid
    eye - lid

فارسی به انگلیسی

پلک چشم
eyelid

پلک زدن
wink

مترادف ها

eyelid (اسم)
پلک، پلک چشم، جفن

پیشنهاد کاربران

پلک ؛ فلسفه ی ایجاد این کلیدواژه بر مبنای قانون و قواعد ایجاد کلمات در پهنه ی واژگان و دریای لغات در متن زیر تحلیل و تبیین شده است ؛
فَلَک ؛ چرخش ، گردش ، دَوَران ، حرکت ، جهش ، پرش ، پِلکیدن

...
[مشاهده متن کامل]

تعاریف فوق برای کلمه ی فَلک بر مبنای قابل تبدیل بودن کلمه ی فلک به فَرک به معنی فِر خوردن و قابل تبدیل بودن فلک به پَلک به معنی پِلکیدن و پِر خوردن می باشد.
مثال مشابه کلمه ی فلک و پلک همانند ساختمان دو کلمه ی فارس و پارس یا پارس و پالس می باشد.
یعنی یک حرکت دورانی و مارپیچی و رو به جلو برای تعریف کلمه ی فلک در اصطلاح رایج چرخ فلک و فلکه و شیر فلکه و افلاک در مفهوم این کلمه وجود دارد.
اصطلاح پلک چشم نیز بر مبنای قابل پلکیدن و پلک زدن این عضو از اعضای بدن می باشد.
حرف ( ل ) در میان ساختمان کلمه ی فلک که در قانون قلب ها قابل تبدیل به حرف ( ر ) نیز می باشد نماد وجود یک جریانی از انرژی لطیف و سیال و درونی در مفهوم کلمات می باشد.
اصطلاح فلاکت و فلاکت بار و مفلوک و فلک زده با تعریف موازی و غیرانطباقی بدبختی و بیچارگی و نکبت نیز که دارای بار منفی در مکالمات روزمره می باشد بر مبنای به دور خود چرخیدن و درجا زدن و پیشرفت نکردن می باشد.
مصداق این تعریف در اعجاز کتاب قرآن با جمله ی ( کُلٌّ فی فلک ) برای تعریف عالم هستی از جانب خداوند متعال در قانون بازخوانی و بازچینی حروف معکوس برای پی بردن به کاربری کلمات و یا ایجاد بار مخالف در مفهوم کلمات به راحتی می توان این مفهوم را درک نمود.
یعنی جمله ی ( کل فی فلک ) را اگر از چپ به راست یا از راست به چپ بخوانیم همین جمله قابل تکرار است.

منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست
ببینیم در زبان پارسی باستان آیا زبان های دیگر هستند لینک پایین قرار می دهم
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

پلکپلکپلک
منابع• https://fa.m.wikipedia.org/wiki/زبان_فارسی_باستان
بخش های مختلف چشم را هم در تصویر می توانید مشاهده کنید. . .
پلک
بخش های مختلف چشم انسان به انگلیسی 👁 👁
✅ eyeball = تخم چشم
✅ eyelid = پلک
✅ eyelash / lash = مژه
✅ sclera /white = صلبیه، سفیدی چشم
✅ retina = شبکیه
✅ iris = عنبیه
...
[مشاهده متن کامل]

✅ cornea = قرنیه
✅ vitreous body / vitreous humour = زجاجیه
✅ lens = عدسی
✅ ciliary muscle = ماهیچه مژگانی
✅ tear duct = مجرای اشکی
✅ optic nerve = عصب بینایی

نیام چشم
لحاف چشم ؛ پلک. مُقله. پلک ِ بالایین. لجح.
پرک چشم
پلک ِ چشم. ( رشیدی ) ( جهانگیری ) :
نمانم که برهم زند پرک چشم
نگویم سخن پیش او جز بخشم.
فردوسی ( از رشیدی ) ( از جهانگیری ) .
پیلهٔ چشم
روی چیزی افتادن ، روبه رو شدن
پلک یا پلکو ( Plec, Pleco ) : [ اصطلاح آکواریم]پلک - پلکو معمولیترین و نزدیکترین مخفف بکاربرده شده برای خانواده لوری کاراید Loricarid که متشکله از کت فیش ها یا لجن خورهای زرهی و شبیه آنها میباشد در میان
...
[مشاهده متن کامل]
بعضی از دوستاران آکواریومی افسانه ای از قرار اینکه هر گاه اسم پلک - پلکو را بطور کامل تلفظ کنند منجر به مرگ تمام ماهیان آنها میشود پس این ژنده پوشان ذهنی این کلمه را بصورت پل *کوس pl*cos تلفظ و مینوسند.

در بم
به معنی خاک رس پودر شده میباشد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)