پل

/pol/

    bridge
    footbridge
    barbican
    loop
    keeper

فارسی به انگلیسی

پل اهرمی
bascule bridge

پل بازشو
bascule bridge

پل بازویی
cantilever bridge

پل بالارو
drawbridge

پل بینی
bridge

پل دو اسه
cantilever bridge

پل رو گذر
overpass

پل زدن
bridge

پل زنجیری
chain-bridge

پل ساختن
bridge

پل سازی
construction of bridges, construction of bradges

پل صراط
bridge whihc the righteous only can cross on the road toparadise

پل عابر پیاده
footbridge

پل فرماندهی
bridge

پل قپانی
bascule bridge

پل متحرک
drawbridge, swing bridge

پل معلق
suspension bridge

پل هوایی
airlift, flyover, overpass

پل کشتی
deck

مترادف ها

bridge (اسم)
پل، جسر، برامدگی بینی، بازی ورق

pons (اسم)
پل، پل دماغی

superelevation (اسم)
پل، ارتفاع زیاد، درجه ارتفاع، درجه بلندی

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

پلپلپلپل
یسری از تحلیلا ها واقعا زیبا بود.
مثلا پُل را گفتند که پرد بوده - همانطور که آمل آمارد بوده یعنی لام اخر پل واج ارد/رد داشته ازینرو
پال ( در پالاییدن و پالایش = تفکیک شده )
پرده / نرده = که هر دو اشاره به وجود چیزی تفکیک شده را دارند یعنی جدایشی و تفکیک کننده و مقطع کننده هستند
...
[مشاهده متن کامل]

همینطور اگر بجای پَرده آنرا پارده بنویسیم به پارده ( پارته ) = جدا شده و جدا کننده میرسیم یعنی باز هم اشاره به تفکیک و وجود یک پرده دارد . / در نردبان هم اشاره به تفکیک شدن و مشبک شدن دارد .
واژه های پلن ( نقشه = تفکیک شده و نقش بسته )
پلنگ = پل انگ ( تجمیع مشبک ) یا پلن انگ ( تجمیع نقشه )
پله / پلکان = مشبک / شبکه ای و گام مانند = > مرحله ای
پلن = مشبک و گام مانند => مرحله ای ( اشاره به رحل و رفتن و => پل زدن دارد یعنی راحی برای رسیدن به هدف و پلن )
پلاک = شبکه ای کردن = مقطع و جدا کردن = مرحله ای کردن
پلات = فلات = پِلَت = فِلَت = صاف و هموار => اشاره به پُل زدن دارد
پلاتر= دستگاهی که برای چاپ های بزرگ تر ساخته شده اشاره به هموار کننده دارد = پل زدن ( در زبان مازندرانی به لایه نازکی که روی آب های جوشیده میبندد پِل میگویند که اشاره به سطح هموار دارد همچنین به بخش های داخلی گردو که مغز آنرا از هم جدا میکند پِل میگویند و همچنین به پوسته تخم مرغ چِپلاک میگویند که باز هم به جدا کنندگی و شبکه ای ( مرحله ای ) میرسیم. واژه چِپِل هم در زبان مازندرانی اشاره به پرچین های سبک چیده شده دارد که نقش جداکنندگی دارند ؛ خود پرچین هم اشاره به سبک چیده شده دارد.
واژه پلاس هم که معنای پوسیده و دور ریخت را میدهد و در زبان لاتین اشاره به اضافه و گزاف دارد هم از همینجا آمده یعنی مرحله ای و گامطور شدن / واژه جور و پلاس هم اشاره به تمدیدات و اضافه شدن دارد => پلاس اشاره به پل زدن و هموار کردن ( بیشتر کردن ) و دور ریختن ( اضافه ها و گزافه ها ) دارد.
یعنی از پُل یا ( پِل / پَل / پال ) و گذشته آن پرد / پرده چندین مینا آهیخته شد
1 - اشاره به هر چیز هموار و مسطح کننده مانند پلن ( که روی سطحی صاف کشیده میشود ) / فلت / پلات / پلاتر / فلترون / فلات ( ددر واقع پل زدن اشاره به هموار کردن و مسطح کردن دو طرف داستان دارد بنوعی پیوند دادن و مسطح و یکی شدن بوده )
2 - اشاره به گزاف و اضافه شدن ( اثر ناشی از هموار شدن و مسطح شدن ؛ پیوند و رسیدن دو چیز بهم ) مانند پلاس / لاس زدن ( تمدید دادن در کاری ؛ در زبان مازندرانی به آن لَس گفته میشود و در لاتین هم لاست / لوز ( lose ) هم اشاره به همین دارد => لیس / لیز هم اشاره به هموار و مسطح و کشیدن چیزی به سطحی دارد همچون لیسیدن که به طول دادن و تمدید و اضافه کردن و گزافه اشاره دارد )
3 - در برخی از جاها اشاره به جدا کنندگی و مشبک و شبکه ای شدن ( مرحله ای ) یافت همچون پرده / نرده / نردبان / پارد ( پارت = جدا شده و دور شده ( گزاف و اضافه ها = دور ریختنی ) چِپِل مازندرانی = پرچین / چِپِلاک = پوسته تخم مرغ که جدا کننده نازک ( سبک و هموار ) میباشد ) / پِلاک = مقطع کردن و جدا کردن ( پِل لاک = جدا مکان => مکان جدا شده )
در همه اینها اشکال گوناگونی از پل را دیدیم که برای هر منظوری چطور به فتحه کسره و . . . نوشته شد تا هر مدلی از نوشتن و خواندن برای نگر خاصی بکار رود حتی از گذشته آن یعنی پرد هم به پرت و پرث / پرس / پارس میرسیم یعنی جدا شده و تفکیک شده و در نرد / نرده و . . . هم آنرا بررسی کردیم

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
پلپلپلپلپل
پل به فتحه پ به گویش بختیاری یعنی گیسو مثال زنان در عزای عزیزان خود پل می برنند
پُل «the bridge» یک فیلم مستند انگلیسی - آمریکایی است که به سال ۲۰۰۶ و توسط اریک استیل ساخته شد. این فیلم مستند، دقیقاً یک سال ( ۳۶۵ روز سال ۲۰۰۴ ) از حوادث پل گلدن گیت که از گلدن گیت می گذرد و با ورود به خلیج سانفرانسیسکو، دو شهر سان فرانسیسکو و شهرستان مارین واقع در کالیفرنیا را به هم وصل می کند، به تصویر کشیده است. در این فیلم شماری از خودکشیهای صورت گرفته از فراز این پل به روش پرش از ارتفاع و مصاحبه هایی که با برخی از خودکشها یا دوستان و خانواده های آن ها صورت گرفته را شاهد هستیم.
...
[مشاهده متن کامل]

مقاله ای به سال ۲۰۰۳ با نام «پرش کنندگان» که توسط تاد فرند برای نیویورکر نوشته شده بود، الهام بخش این فیلم بوده است. برای این مستند نزدیک به ۱۰٬۰۰۰ ساعت از پل گلدن گیت تصویر برداری شد که ۲۳ تا از ۲۴ خودکشی ثبت شده سال ۲۰۰۴ از فراز این پل در آن ضبط شده است. از ۲۴ خودکشی انجام گرفته روی این پل جسد ۳ تن از آنان هیچ وقت پیدا نشد.
مستند پل در گیشه ها به خوبی فروش کرد. در حالی که بودجه آن نزدیک به ۲۵٬۰۰۰ دلار تخمین زده شد، این فیلم در ایالات متحده ۱۷۸٬۷۸۰ دلار و در دیگر نقاط دنیا ۲۵٬۹۴۴ دلار فروش کرد و فروش کلی آن ۲۰۵٬۷۲۴ دلار بود.
دی وی دی این مستند توسط «کاچ لوربر فیلمز» به تاریخ ۱۲ ژوئن ۲۰۰۷ به بازار آمد.
صداگذاری پل توسط الکس هیفس بریتانیایی با نام سایه پل صورت گرفت.

پل
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/پل_(فیلم_مستند_۲۰۰۶)
پل=به ضم پ
درزبان های ایرانی به معنای ؛//جسر , خدک وقنطره //است
پل =به فتح پ
درزبان لکی به معنای //پر , پوشش پرندگان //است .
پل =به کسر پ
درزبان لکی به معنای //چرخیدن در هنگام خواب ، خوابیده چرخ خوردن ، دورخوردن وزیرورو شدن هنگام خواب //است .
پل =به فتح پ
درزبان لکی به معنای //پر , پوسش مرغ وپرندگان //می باشد
واژه پل ( پسوند ) مزید مؤخر امکنه : افراپل. انچه پل. چاله پل. چینه پل. سه پل. گالش پل. ( سانسکریت ، اِ ) قسمتی از دائره. || ( اِ ) کوله خاس. رجوع به کوله خاس شود. || مخفف پول که عرب فلوس میگویند. ( برهان قاطع ) . نقدینه. فِلس. ( نصاب ) . دینار و درم. زر و سیم و مس و نیکل و جز آن چون مسکوک و رائج باشد
...
[مشاهده متن کامل]

منبع عکس . فرهنگ عمید

پل
پل در هرکجا و در هر ابزاری آمده خود وسیله است که توسل به این واژه پارسی آسانی را برای ما میسر میسازد و عبور از روی آن از میسرات است مثلا بر روی رودخانه مسیر را میسر و آسان میکند کاغذ اسکناس آن لازم نکرده
...
[مشاهده متن کامل]
کالا بکالا شود بلکه بایک مبیع تهاتر صورت میگیرد در موتور مکانیکی با عبور تسمه از روی پل هرزه گرد کار یک گیربکس دست کم ده دنده ای مثلا نمونهکوچک آن را مثال میزنیم مثل کولر پله کوچک سر شافت ارمیچر رتور یا موتور الکتریکی اگر سه هزار دور باشد یک پله کوچک یک دهم وسیله اصلی دور را ده بیک میکند که سرعت کمتر ولی قدرت را ده برابر میکند این بود که در موتور های اولیه کار گیربکس و جعبه دنده را انجام میداد ولی ایمنی و ضریب اطمینان بسیار پائین بود مثلا در سربالایی و یا سرازیری که درست آن واژه کله پائی که مخفف کله پائینی است که هم مرحوم استاد شجریان در شعر محلی یره گه کار مووتو دره بالا میگیره وخواننده دیگر خراسانی در شعر. . . آی یره یره، ، ، یارم کله پا مره، ، ، قربون چشماش برم، ، ، دنبال شیراش برم، ، ، چقدر قشنگ راه مره، ، ، یقین به صحرا مره، ، ، کله پا درست است. سرازیر اولا سرا حکایت از سر زیاد است. و جمله درستی نیست این آشی است که فرهنگستان اول برای ما پخت وپارسی دری را دربداغون کرد و تحویل ما داد

پل ( به سوئدی: Bron ) ( به دانمارکی: Broen ) سریال تلویزیونی اسکاندیناویایی است که با همکاری تلویزیون سوئد، رادیوی دانمارک و شبکه آلمانی زد د اف تهیه شده است. این سریال به صورت کامل پخش شده و سری چهارم سریال که به گفته نویسنده فیلمنامه، آخرین سری می باشد از دهم دی ماه ۱۳۹۶ برای ساکنین کشورهای اسکاندیناوی پخش شد. سری آخر بیشتر از سایر سری ها در دانمارک کار شده است و شامل ۸ قسمت ۶۰ دقیقه ای می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

فصل اول این سریال به پرونده کشف یک جسد بر روی پل اورسوند بین سوئد و دانمارک اختصاص داشت. فصل دوم سریال به برخورد یک کشتی با این پل توسط یک گروه تروریستی می پردازد.
با الهام از این سریال یک مجموعه آمریکایی - مکزیکی به نام پل و همچنین یک مجموعه بریتانیایی - فرانسوی به نام تونل، ساخته و پخش شده اند.

پل
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/پل_(مجموعه_تلویزیونی)
پل با کسر پ به گویش بختیاری یعنی گوساله نر دو ساله
پل به زبان لری یعنی بلندی مثل تپه و . . .
ولی پله یا پهله یعنی کوه
[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
Bridges
پل، امکان انتقال یکپارچه داده ها یا توکن ها را بین دو پروژه مختلف بلاکچین فراهم می کند.
پل در زبان لری بالا گریوه به معنی بلندی است
مثلا میگن : ( روییم و قی ای پل )
یعنی به این بلندی برویم
پَل، مخفف پال از پالیدن به معنای خالص سازی
پل
واژه پل از ریشه هندواروپائی پر per - یا گذرگاه و محل عبور و مرور از راه آبی که در فارسی باستان یوفراتو بمعنی گذرگاه خوب یا پلی روی فرات که در اوستا پرتوش peretush یا هوپرتوا huperetyuua یا گدرگاه خوب، چون hu - در اوستا
...
[مشاهده متن کامل]

و eu - در لاتین و su - در سانسکریت معنی خوب میدهند که در فارسی باستان نیز hu - میباشد . واژه یوفراتو eufratu در سانسکریت پرایاتی pārayati گذرگاه و در لاتین پرتار portare معنی بندر را میدهد. البته در عکادی پراتو نیز فرات میباشد که شاید ریشه اولیه آن باشد. در انگلیسی واژه پورت port یا بندر که خود یک گذرگاه آبی میباشد جزو همین واژه پراتو محسوب میشود. واژه پل هم اکنون در انگلستان بنام اکسفرد Ox - ford در زمان قدیم پلی بوده که گاوها از ان عبور میکرده اند چون Ox معنی گاو و فردford صورت دیگر پل است. گفته میشود واژه پت path در انگلیسی یا راه نیز با پل هم ریشه است ولی این به تحقیق معلوم نشده است.

در خلجستان قم پل با فتحه پ و ل ساکن به معنی و مفهوم مرز شیب دار بین دو زمین را گویند. که حالت شیروانی و رمپ دارد و دیواره قائم نیست.
در اطراف قم و نزدیک شهرک شکوهیه نیز یک دهی بنام پل ( با کسر پ ) وجود دارد.
تو ورزش کشتی ،
" پل رفتن" یا " پل زدن"
یه فن هستش
#پند
بسیار شگفت آور است که بدانید از واژه پند
واژه فن ( حرفه ) در اوربی ( عربی )
و واژه path پس به چم راه در انگلیسی و واژه ponte پونته به چم پل در ایتالیایی
و واژه pont پون به چم پل در فرانسه ساخته شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه پند از ریشه واژه *pent - پنت ایرانی است. این واژه در پهلوی ( زبان اشکانیان ) به ریخت pand پند و پل در آمده است.
و همچنان پس از گذشت ۲ هزار سال در زبان پارسی بکار میروند.
این واژه به زبان یونانیان باستان راه یافته و به ریخت p�tos پاتوس و در زبان رومیان به ریخت pons پونس به چم پل در آمده است.
از ریشه واژه پند و پل پارسی و ایرانی واژگان زیر در سایر زبان ها ساخته شده است:
Arabic:�فَنّ‎� ( fann ) فن و حرفه
Kazakh:�пән� ( p�n ) پن
Turkishو Uzbek :�fen
Swahili:�fani
OldEnglish�:findan� ( English�find ) , پیدا نمودن
تمام واژگان زیر به چم ( معنی ) پل میباشند:
Latin�: pōns پونز� ( “bridge” ) پل
Asturian اتریشی:�ponte پونته
Frenchفرانسه :�pont. پون
Italian ایتالیایی:�ponte پونته
Portuguese پرتغالی :�ponte پونتهه
Romanianرومانیایی :�punte پونته به چم عرشه

Spanishاسپانیایی :�puente پوئنته
پل
Aromanianارمنی :�punti نقطه و نکته
Italian ایتالیایی: punti پونتی
نتکه ها پندها
دیگه خدا وکیلی این همه چیزش ایرانیه
@iranaryan
این واژه به خوبی نشان میدهد که ایرانیان نخستین پل سازان جهان بوده اند و این واژه در بیشتر بخش های اروپا و اسیا با آوای ایرانی و پارسی بیان میشود
منبع
MacKenzie, D. N. � ( 1971 ) , “pand”, in�A concise Pahlavi dictionary, London, New York, Toronto: Oxford University Press
De Vaan, Michiel� ( 2008 ) �Etymological Dictionary of Latin and the other Italic Languages� ( Leiden Indo - European Etymological Dictionary Series; 7 ) , Leiden, Boston: Brill, �→ISBN, �pages 479 - 480

پل از پرد در فارسی میانه می آید و با واژگان بردن، بار، port، export همریشه است ( نیاهندواروپایی: bher )
پَل/ păl :گام بلند.
مانند: ایستاد و اسب سم بر سایه کوبید. پلِ شکسته. بیخ دیوار خانه.
کلیدر
محمود دولت آبادی
چیزی که روی آب میسازند و برای این میسازند که از آن طرف آب به آن یکی طرف آب بروند
پل را به پهلوی و دری پرد گویند و هنوز بسیاری از ایرانیان انرا پرد گویند
پَلّ ( پَ ل ل ) :
یک کلمه بلوچی که معنی اش به فارسی "باغ'' می باشد.
یک چیز بلند یا کوتاه که از جوب یا آهن ساخته شده که برای جابه جایی مردم لازم است
خوب بود ولی پل رو گذر =overpass
بیشتر استفاده میشه
پل: [اصطلاح موسیقی ]قطعه چوب کوچکی که بین صفحات زیر و روی بعضی سازها قرارمی گیرد و فشار صفحه ی روی را متعادل می نماید . به شکل های استوانه و شانه یی معمول است.
به چوبی بسیار کوتاه به اندازه یک وجب پلpel گویند

در لری:
پَل به موی بافته شده می گویند.
پِل به گاو نر می گویند.

واژه پَل در گویش زبان بختیاری پَل به معنای گیسو وموی زنان که در دو طرف سرشان قرار دارد گفته میشود.
در افغانستان در گویش دری پل با فتح پ به معنی تیغ را گویند هر وسیله ای تیغ مانند و یا قسمتی که تیغ دارد : پل ماشین یعنی ماشین ریشتراشی
پل وان: فضای بین دو زمین زراعتی است! من و شما پل وان شریک هستیم یعنی زمینهای من و شما در کنارهم هست.
...
[مشاهده متن کامل]

پل کش: چوبی وزین که به گاوآهن یا قلبه بسته می شود تا کلوخ های یک زمین را بشکند و خاکه کند.
پلی: با ضم پ به معنی جوش شیرین یا خمیر مایه را گویند.

پل بنایی است که در امتداد یک جاده یا خیابان بر روی درٌه، رودخانه یا جوی آب و نظایر آن می سازند تا آن جاده یا خیابان به طرف دیگر ادامه داشته باشد. به ترکی " کؤرپو " می گویند.
پل : [ اصطلاح تخته نرد] به مهره های خانه شماره ۱۳ که نقش پل را برای فرار دو اسیر ایفا میکنند
به پل در زبان ترکی کُوپری یا کورپی گفته می شود . در لغت ترکی کوپری یعنی دارای خمیدگی . که از مصدر کُپَّک گرفته شده به معنی برآمدگی پیدا کردن یا از وسط متورم شدن به شکل قارچ مانند . کوپَّک یعنی باد کردن
...
[مشاهده متن کامل]
شکم . کوپوک یعنی حباب یا کف روی آب . کوپّه یعنی برنج دم کرده که در بعضی جاها به آن کته گفته می شود .

جست زدن
گام و قدم بزرگ برداشتن
Pel. پل با کسر پ در بختیاری گاو نر را گویند . ضمنا نام تیره ای از طوایف بختیاری نیز میباشد
پل در زبان کوردی ب ِپردگفته میشود
در زبان پهلوی " پارد " که در پی دگرگونی زبان پارسی پل شده است .
پل در زبان لری باشت و بابویی موی بافته شده دختران و زنان گویند . pall
پل پلی پل مخملی پل پیچناده
یه پلی من پللت ورپیچناده
موهای بافته شده ات همچون مخمل تابیده شده است
یکرشته پیچانده موهایت از دیگر موها جدا شده است .
در زبان لری بختیاری به معنی
موهای بافته شده ی زنان
Pal
پل. ( "پ" با آوای زیر ) ، ( مازنی ) ، شرجی، هوای دم کرده، هوای دم کرده و بسیار گرم. "اسا هوا اته کم پل دارنه " - الان هوا کمی دم دارد.
به فتح پ. گیسو در گویش کازرونی ( ع. ش )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٣)

بپرس