پشک

/peSk/

پیشنهاد کاربران

پِشک در زبان لری به ماناک پاشیدن است و پشکل هم چیزی است که حیوانات میپاشند، پِشک انداختن چمِ ( قرعه کشی ) نیز هست که بیشتر به فارسی میخوره تا واژه ی عربیه ( قرعه )
پشگل
سرگین
فضولات حیوانات
گفت پالانش فرو نه پیش پیش
داروی منبل بنه بر پشت ریش
گفت جایش را بروب از سنگ و پشک
ور بود تر ریز بر وی خاک خشک
✏ �مولانا�
به علت رابطه تنگاتنگ آذربایجان و تورکان باستانی بین النهرین ، استفاده این لغت رو در بین تورکان آذربایجان میبینیم .
پیشیک به معنی گوربه
در لهجه مردم دره طالقان و . . .
قرعه
قرعه انداختن
به این شکل که عده ای گرد هم می آیندسرها را به جلو می آورند و انگشتها را به پشت سر می برند و به دلخواه تعدادی را می بندد و. . . ( مشابه بازی کودکانه )
( نقل از "نفرین زمین" اثر جلال آل احمد )
مشک به پشک نفروختن کنایه از چیز گرانبهای مثل جان را به نعمات زودگذر دنیا ندادن
مشک تبتی به پشک مفروش
مستان بدل شکر تبرزین
مشک وپشک یکی بودن یعنی فرق ما بین سره و ناسره را ندانستن . سیم از سیماب ندانستن . شعر از شعر ندانستن . هر از بر ندانستن
پشک/پشکل: این دو واژه ی مترادف که به معنای "سرگین گوسفند و بز و بعضی دیگر از چهار پایان" است با "ک"نوشته می شود و نه "گ". بنابراین املای آنها به صورت پشگ و پشگل غلط است .
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۹۱.
قرعه
ما پشک رو به پشه های ریز و سیاهی که دور چراغ می چرخن به دیوارها می چسبن از تو چاهها در میان هم می گیم. . . از پشه معمولی خیلی ریزترن و کم می پرن و بیشتر روی سطوح می چسبن.
پشک در زبان لری ( بهمئی ) به معنای پاشیدن است
و پشکل نیز به معنای فضله حیواناتی از قبیل بز و گوسفند
مشک و پشک برای کسی یکسان بودن: کنایه از عدم تشخیص خوب از بد نظیرِ دوغ و دوشاب برای وی یکسان بودن.
( ( مُشک پُشکت یکی است چون تو همی
ناکْ دِه را ندانی از عطار ) )
ناک ده: مغشوش و ناخالص ( فروشنده ی عطریات تقلبی به زبان امروز بدلیجات فروش )
...
[مشاهده متن کامل]

( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص۳۶۹. )