در گویش شهرستان بهاباد به جای پس پسکی /pas pasaki/ به معنای� عقب� و قهقرا ، پسکی�/pasaki / گفته می شود.
در گویش شهرستان بهاباد به جای پس پسکی رفتن/pas pasaki raftan/ به معنای عقب رفتن و به قهقرا رفتن، پسکی رفتن/pasaki raftan/ گفته می شود و از کلمه ی /پس/ دیگر در ابتدای کلمه استفاده نمی شود.
پس =به فتح پ
درزبان لکی به معنای گوسفند وگله ی گوسفند و بز است .
پَس در زبان لکی به معنی گوسفند است
"پِس" ، pes
"پ" به آوای زیر
لوچ، لوچ شدن
گویش مردم شاهرود.
پس:گذشت. گذشته است در برابرپیش.
پس ببین:گذشت ببین. رفت ببین . دیگرببین.
اینک بنگر . آنک بنگر ببین. بازببین. بازهم بنگر .
. . . . . . .
معادل زبان لکی: اَنی
معانی دیگر
پِس در زبان تبری
به معنای کثیف و چرک هم هستش.
مثلا : انه پس نِباش
انقدر کثیف نباش
پس و گندال در زبان تبری ( مازنی ) یکی هستش
پس پس رفتن : [عامیانه، اصطلاح] رو به عقب گام برداشتن.
Pesپس یا petپت در زبان بلوچی به پدر گفته میشود
Pesدر زبان بلوچی با گویش سرحدی به پدر گفته میشود
Petدر زبان بلوچی با گویش مکرانی به پدر گفته میشود
واژه پس
معادل ابجد 62
تعداد حروف 2
تلفظ pas
نقش دستوری قید
ترکیب ( حرف اضافه، قید ) [پهلوی: pas، مقابلِ پیش]
مختصات ( پُ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی pas
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ واژه های اوستا
فرهنگ کوچک زبان پهلوی
در مناطقی از تالش به گوسفند پس می گویند
پس کاری یا چیزی یعنی دنبال کاری یا چیزی
پس مخالف و مقابل کلمه ی پیش است
پس کاری یا چیزی یعنی دنبال کاری یا چیزی
پس مقابل و مخالف کلمه ی پیش است
مخفف پی اس
پس؛ سلامتو کو؟؟
So; when to say Hi?
حسناً؛ متی سَتُسلِّم؟
إذاً! أین تَحَیُّتُّکَ؟
. . . . .
to that end
منتهای مراتب ؛ تکیه کلام است و در نتیجه گرفتن یا استثنا کردن به کار می رود: من همیشه در موقع سفر لوازم کافی برمی داشتم ، منتهای مراتب این بار چون قرار بود وارد خانه کسی بشویم غفلت کردم. ( فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده ) .
مترادف
از این رو، در این صورت، بنابراین، بدین سبب، بدین جهت
در پهلوی به گوسفند نیز پس میگویند که بز گویه دیگر انست -
دوست بختیاری داریوش نخست هخامنشی میگوید
نئیم کام تی پث کَرَئَیش
نیمَ کام تی ( تو - در ) پس کاریش
نی کام به بد کردنی است
فارسی هخامنشی
پس همان پد و بد است
بدین منظور
بدین سو ، بدینسو
بعد ، در نتیجه ودر زبان کوردی من یعنی گوسفند
پس افتادن:عقب افتادن، پس:پایین
پشت، پی، ته، خلف، دنبال، ظهر، عقب، ورا، آنگاه، بنابرین، درنتیجه، سپس، لذا، بعد
در زبان سنگسری گوسفند
در بلوچی و کوردی گوسفند
عقب، گذشته، قبل از، پشت
درزبان کردی به معنی گوسفندهم کاربرددارد.
تا ، شاید
در زبان لری بختیاری به معنی
پست. زشت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)