edge
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
تیغ، شمشیر، تیغه، پره، استخوان پهن، پهنای برگ، هر چیزی شبیه تیغه
جناح، شاخه، شعبه، بال، پره، بال مانند، گروه هوایی، زائده حبابی، زائده پره دار، دسته حزبی، قسمتی از یک بخش یا ناحیه
تیغه، پره، دیواره، جدار، حفره های بینی
پره، بادنما
پره، بیلچه، پارو، پاروی پهن قایقرانی
پره، شرابه
پیشنهاد کاربران
از نِگاه من، میتوانیم با بررسی دو واژه برابر این واژه "کامل" در انگلیسی، پارسی شان را نوسازی کنیم:
1 - full:پُر، با افزودن پسوند "ه" به آن، واژه "پُره" ساخته می شود که برابر همین "پُر" است و می تواند بکار رود.
... [مشاهده متن کامل]
///////////////
2 - complete:از پیشوند "com" در انگلیسی ساخته شده که در پارسی دو پیشوند "بِ" و "هَم" را جایگزینش داریم. "plete" هم برابر "پر شده، پُر، اَنباشته، آکَنده" می باشد.
ما از دو واژه "پر شده، پر" چشمپوشی میکنیم چِرا که این دو را در "1" به شیوه ساده تر بکار بردیم.
پس دو واژه زیر می مانند:
"آکندن، اَنباشتن"
ساختار هر کدام را جداگانه بررسی می کنیم:
آکندن:از پیشوند "آ" که "نفی کننده، پادسو کننده" است و "کَندَن" ساخته می شود پس پادسو و "ضد" "کَندَن" است. این واژه ساختار ویژه ای ندارد و تنهاواژه ای که می توان از آن ساخت "آکَنده" است.
اَنباشتن:از پیشوند "اَن" و "باشتن" ساخته شده است. پیشوند "اَن" در زبان "آلمانی" نیز به ریخت "an" می باشد که کاربردش "جَهَت دار کردن" واژه است.
بن کنونی این بن واژه "اَنبار" است، پَس بن کنونی "باشتن" برابر "بار" است که این بن کنونی "باریدن" نیز می باشد، پَس این دو واژه "باریدن" و "باشتن" برابر هستند.
"باریدن" در اینجا برابر "بارور کردن، پر کردن" است.
بن واژه "اَنباشتن" در آلمانی برابر "anfullen" می باشد که برابر "fill up" می باشد یا همان "به بالا پر کردن" می باشد که "اَن" پیشوند "جهت" است که در اینجا برابر "بالا" بوده است، و "fullen" هم برابر "پر کردن" که همان "باشتن، باریدن" می باشد.
پَس دریافتیم که ما "باشتن" را داشتیم برابر "باریدن، پر کردن" است.
از این واژه میتوانیم "باشته" را درست کنیم که برابر "پر شده، پُر" است که برابر بسیار شایسته ای برای "کامل" است.
پس واژه "باشته" ساخته میشود.
////////////////
پس دو واژه "پُره" و "باشته" ساخته شد. با اینکه "پُره" خیلی آسان تر است، ولی از نگاه من "باشته" آسان تر می تواند به کار رود.
بِدرود!
1 - full:پُر، با افزودن پسوند "ه" به آن، واژه "پُره" ساخته می شود که برابر همین "پُر" است و می تواند بکار رود.
... [مشاهده متن کامل]
///////////////
2 - complete:از پیشوند "com" در انگلیسی ساخته شده که در پارسی دو پیشوند "بِ" و "هَم" را جایگزینش داریم. "plete" هم برابر "پر شده، پُر، اَنباشته، آکَنده" می باشد.
ما از دو واژه "پر شده، پر" چشمپوشی میکنیم چِرا که این دو را در "1" به شیوه ساده تر بکار بردیم.
پس دو واژه زیر می مانند:
"آکندن، اَنباشتن"
ساختار هر کدام را جداگانه بررسی می کنیم:
آکندن:از پیشوند "آ" که "نفی کننده، پادسو کننده" است و "کَندَن" ساخته می شود پس پادسو و "ضد" "کَندَن" است. این واژه ساختار ویژه ای ندارد و تنهاواژه ای که می توان از آن ساخت "آکَنده" است.
اَنباشتن:از پیشوند "اَن" و "باشتن" ساخته شده است. پیشوند "اَن" در زبان "آلمانی" نیز به ریخت "an" می باشد که کاربردش "جَهَت دار کردن" واژه است.
بن کنونی این بن واژه "اَنبار" است، پَس بن کنونی "باشتن" برابر "بار" است که این بن کنونی "باریدن" نیز می باشد، پَس این دو واژه "باریدن" و "باشتن" برابر هستند.
"باریدن" در اینجا برابر "بارور کردن، پر کردن" است.
بن واژه "اَنباشتن" در آلمانی برابر "anfullen" می باشد که برابر "fill up" می باشد یا همان "به بالا پر کردن" می باشد که "اَن" پیشوند "جهت" است که در اینجا برابر "بالا" بوده است، و "fullen" هم برابر "پر کردن" که همان "باشتن، باریدن" می باشد.
پَس دریافتیم که ما "باشتن" را داشتیم برابر "باریدن، پر کردن" است.
از این واژه میتوانیم "باشته" را درست کنیم که برابر "پر شده، پُر" است که برابر بسیار شایسته ای برای "کامل" است.
پس واژه "باشته" ساخته میشود.
////////////////
پس دو واژه "پُره" و "باشته" ساخته شد. با اینکه "پُره" خیلی آسان تر است، ولی از نگاه من "باشته" آسان تر می تواند به کار رود.
بِدرود!
هنر زاده واژه ای کهن را یادم اوردی یادش بخیر
به جز مواردى که دوستان به درستی بیان فرمودند، به عنوان دستگاه پَرِه ریسی که زنان روستایی با آن نخ میبافند. مثال امروز یک پَرِه ریسمان ریسیدم و پَرِه اَمْ را پُر کردم. من یک پَرِه کامل پُر کردم تو چکار کردی، این لفظ در استان فارس زنان عشایرى و روستایی بکار میبرند.
پره = پهلو - گوشه
پره = فره افزونی
پره = حصار پروستن محاصره گرنگ
پره = فره = پرک = چرخش و گردش و نیز پره و پرگ برابر فلک است که امروز فلک را کهکشان میگوییم فلک کهکشان تنها یک فلک از دیگر هزاران فلک است فلک راه شیری را به پارسی فلک کاهکشان گویند عربی ان مجره راه شیری یا مجره درب تبانه = کاه کشان است عربی ان دور و مدار
... [مشاهده متن کامل]
پره = فره افزونی
پره = حصار پروستن محاصره گرنگ
پره = فره = پرک = چرخش و گردش و نیز پره و پرگ برابر فلک است که امروز فلک را کهکشان میگوییم فلک کهکشان تنها یک فلک از دیگر هزاران فلک است فلک راه شیری را به پارسی فلک کاهکشان گویند عربی ان مجره راه شیری یا مجره درب تبانه = کاه کشان است عربی ان دور و مدار
... [مشاهده متن کامل]
پره یکی همین است و دیگر گوشه و دیگر گردش چون افراسیاب که پره اسیاب باشد بچم گردش اسیاب که پر اسیب است و همه چیز خرد گرداند
پره : لبه، کناره.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۰۷ ) .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۰۷ ) .
پره ( Spoke ) : [ قطعات دوچرخه ] عامل انتقال نیرو بین توپی و سر پره و محکم کننده پره به طوقه و توپی به چرخ.
پرّه: گره قفل، دندانه ی قفل، محلی که سبب بسته شدن قفل می شود.
( ( نشود در گشاده، تا تو بدم
بر نیاری ز قفل و پرّه دمار ) )
یعنی تا با زور و نیرو از قفل و پره ی این حصار دمار بر نیاوری این در ( دَرِ حصار فقر ) گشوده نخواهد شد.
... [مشاهده متن کامل]
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص۳۶۸. )
( ( نشود در گشاده، تا تو بدم
بر نیاری ز قفل و پرّه دمار ) )
یعنی تا با زور و نیرو از قفل و پره ی این حصار دمار بر نیاوری این در ( دَرِ حصار فقر ) گشوده نخواهد شد.
... [مشاهده متن کامل]
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص۳۶۸. )
پره معادل پیش از است
مثل پره دیابت را که بیمار دیابت یا مرض قند ندارد ولی سالم هم نیست وضعیت سلامت بیمارنزذیک به بیمار شدن است و پره دیابت معادل پیش از دیابت میشود .
یا پره هیپرتانسبون معادل پیش از ابتلا ب به پر فشار خونی میشود .
پره معادل پیش از
مثل پره دیابت را که بیمار دیابت یا مرض قند ندارد ولی سالم هم نیست وضعیت سلامت بیمارنزذیک به بیمار شدن است و پره دیابت معادل پیش از دیابت میشود .
یا پره هیپرتانسبون معادل پیش از ابتلا ب به پر فشار خونی میشود .
پره معادل پیش از
در زبان لری بختیاری به معنی
پریروز
Pa reh
پریروز
پَ ر رِ ه. گوشه در گویش کازرونی. پره دل. پره گوش ( ع. ش )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)