the new year fell on the martyrdom day.
نوروز
/nevroz/
فارسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
واژه نوروز، در ، معادل اوستایی آن را navaka raocah حدس می زنند. امروزه در فارسی این واژه در دو معنی به کار می رود:
۱ ) نوروز عام: روز آغاز اعتدال بهاری ( برابری شب و روز ) و آغاز سال نو
۲ ) نوروز خاص: روز ششم فروردین با نام :روز خرداد"
... [مشاهده متن کامل]
ایرانیان باستان از نوروز به عنوان "ناوا سرِدا" به معنی سال نو یاد می کردند. مردمان ایرانی آسیای میانه در دوره های سغدیان و خوارزمشاهیان، نوروز را "نوسارد و نوسارجی"، به معنای سال نو می نامیدند. در متن های گوناگون لاتین، بخش نخست واژه نوروز با املای No, Now, Nov وNew Naw و بخش دوم آن با املای Ruz, Rooz و Rouz نوشته شده است. در برخی از موارد، این دو بخش پشت سر هم و در برخی نیز با فاصله نوشته می شوند. در کشورهای مختلف تلفظ نوروز متفاوت است. در شهر" لکنو" هند که هر ساله نوروز برگزار می شودو هفته نامه ای هم با نام نوروز دارد آنرا بصورت Nauroz تلفظ می کنند که به تلفظ زبان دری نزدیک است. رضاضحاکی راحت
۱ ) نوروز عام: روز آغاز اعتدال بهاری ( برابری شب و روز ) و آغاز سال نو
۲ ) نوروز خاص: روز ششم فروردین با نام :روز خرداد"
... [مشاهده متن کامل]
ایرانیان باستان از نوروز به عنوان "ناوا سرِدا" به معنی سال نو یاد می کردند. مردمان ایرانی آسیای میانه در دوره های سغدیان و خوارزمشاهیان، نوروز را "نوسارد و نوسارجی"، به معنای سال نو می نامیدند. در متن های گوناگون لاتین، بخش نخست واژه نوروز با املای No, Now, Nov وNew Naw و بخش دوم آن با املای Ruz, Rooz و Rouz نوشته شده است. در برخی از موارد، این دو بخش پشت سر هم و در برخی نیز با فاصله نوشته می شوند. در کشورهای مختلف تلفظ نوروز متفاوت است. در شهر" لکنو" هند که هر ساله نوروز برگزار می شودو هفته نامه ای هم با نام نوروز دارد آنرا بصورت Nauroz تلفظ می کنند که به تلفظ زبان دری نزدیک است. رضاضحاکی راحت
علّامه مهدی بارانی:
نوروز ، روزی بس مقدس و گرامی و برگزیده است . نوروز از مشهورات و آداب و رسوم مشهور ایرانیان در زمین ها و آسمان هاست که طنین و آوازه آن در میان تمدن های زمین ها و آسمانها گستریده و مشهور گردیده. روز نوع آوری ها و رحمت خاص خداوند، روز اول ماه فروردین است که رسیدن آفتاب است به نقطه اول حمل، در این روز اتفاقات زیاده از حد افتاده و روایت شده ، روز خلقت و تولد و تولید و ایجاد و انشا است و روز بیعت موجودات درپرگار توحید، بی شرط و اکراه، خورشید دمیده ، بادها بر بساط بسیط زمین ها و آسمانها، عاشقانه و مبدعانه، به نرمی و عالمانه ، وزان و گستریده، و پرده های مستور جهل و تردید دریده. روز تولد است روز نجات است و بخشیدن و اعطا و روز نتیجه دادن عقیده ای بس بزرگ و درست و مشکل، انتظاری بزرگ در همان روز رقم خورده
... [مشاهده متن کامل]
روز شادی و برکت و مراد است و روز زنده شدن مردگان، جمشید در آن روز بر تختی بس بزرگ و باشکوه و مزین نشست و رسمهای نیکو نهاد، روز محکم شدن تمدنی بزرگ است. نوروز روزیست که در آن روز کشتی نوح به بلندای امن و امان نشست دریا قرار گرفت و کرامت و رحمت هویدا گشت .
نوروز روز برآورده شدن حاجات و دعاها و اعمال است و این روز به فرشتگان تعلیم داده شده.
خوشا به حال ما ایرانیان که چنین رسم و رسومی و فرهنگی به نام ماست.
نوروز ، روزی بس مقدس و گرامی و برگزیده است . نوروز از مشهورات و آداب و رسوم مشهور ایرانیان در زمین ها و آسمان هاست که طنین و آوازه آن در میان تمدن های زمین ها و آسمانها گستریده و مشهور گردیده. روز نوع آوری ها و رحمت خاص خداوند، روز اول ماه فروردین است که رسیدن آفتاب است به نقطه اول حمل، در این روز اتفاقات زیاده از حد افتاده و روایت شده ، روز خلقت و تولد و تولید و ایجاد و انشا است و روز بیعت موجودات درپرگار توحید، بی شرط و اکراه، خورشید دمیده ، بادها بر بساط بسیط زمین ها و آسمانها، عاشقانه و مبدعانه، به نرمی و عالمانه ، وزان و گستریده، و پرده های مستور جهل و تردید دریده. روز تولد است روز نجات است و بخشیدن و اعطا و روز نتیجه دادن عقیده ای بس بزرگ و درست و مشکل، انتظاری بزرگ در همان روز رقم خورده
... [مشاهده متن کامل]
روز شادی و برکت و مراد است و روز زنده شدن مردگان، جمشید در آن روز بر تختی بس بزرگ و باشکوه و مزین نشست و رسمهای نیکو نهاد، روز محکم شدن تمدنی بزرگ است. نوروز روزیست که در آن روز کشتی نوح به بلندای امن و امان نشست دریا قرار گرفت و کرامت و رحمت هویدا گشت .
نوروز روز برآورده شدن حاجات و دعاها و اعمال است و این روز به فرشتگان تعلیم داده شده.
خوشا به حال ما ایرانیان که چنین رسم و رسومی و فرهنگی به نام ماست.
درود بر کاربران گرامی نوروز یکی از بزرگترین و باشکوه ترین جشن های ایران باستان بوده که در آغاز فصل بهار برگزار می شده است. نوروز در نزد مردم آن زمان پیام آور نو شدن سال و رویش زمستان ( طبیعت ) و فعالیت
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
های کشاورزی بود. زمان پیدایش نوروز به درستی معلوم نیست، اما در برخی از نوشته های ( کتاب های ) کهن مانند شاهنامه ی فردوسی، این جشن را به زمان تاج گذاری جمشید پادشاه اسطوره ای ایران نسبت می دهند. در عهد باستان، خانواده های ایرانی بر سر سفره نوروزی به درگاه آفریننده ی هستی درخواست ( دعا ) می کردند، به یکدیگر کادو ( هدیه ) می دادند و شادباش می گفتند. شواهد و مدارک نشان می دهد که این جشن در زمان هخامنشیان در تخت جمشید برگزار می شد و پس از آن، سلسله های دیگر نیز نوروز را گرامی داشته اند. در هر یک از روزهای جشن ( عید ) نوروز، طبقه ای از مردم به دیدار شاه می آمدند.
واژه نوروز، از فارسی میانه nwklwc ( آوانویسی: nōgrōz ) و برگرفته از زبان اوستایی است. مورخان، معادل اوستایی آن را navaka raocah .
واژگان وارد زبان ها میشوند در زبان انگلیسی چند واژه فرانسوی است؟
... [مشاهده متن کامل]
واژگان ایرانی کند و شوگر چگونه وارد انگلیسی شدن؟
آیا ایرانیان تا آنجا رفتند ؟
احمقانه است نژاد پرست هایی مانند شما باشند و تاریخ و فرهنگ ایران و به تمسخر بگیرند .
واژه فرانسوی ژور ( jour ) به معنای روز این هم از زبان عربی وارد آنجا شده؟؟؟؟
پس چرا خود اعراب به روز میگویند یوم .
میشه بگید
The word Nowruz ( Novruz, Navruz, Nooruz, Nevruz, Nauryz ) , means new day
این متنی که در سایت سازمان ملل به عنوان معنی نوروز آمده به چه معنی است؟
ترجمه متن انگلیسی.
( کلمه نوروز ( نوروز، نوروز، نوروز، نوروز، نوروز ) ، به معنای روز نو است. )
شما به من بگید با کوچک جلوه دادن سرزمین ایران به چه چیزی می رسید؟
مردم جهان چه چیزی درباره اندیشه های مغز تو فکر می کنند.
واژگان وارد زبان ها میشوند در زبان انگلیسی چند واژه فرانسوی است؟
... [مشاهده متن کامل]
واژگان ایرانی کند و شوگر چگونه وارد انگلیسی شدن؟
آیا ایرانیان تا آنجا رفتند ؟
احمقانه است نژاد پرست هایی مانند شما باشند و تاریخ و فرهنگ ایران و به تمسخر بگیرند .
واژه فرانسوی ژور ( jour ) به معنای روز این هم از زبان عربی وارد آنجا شده؟؟؟؟
پس چرا خود اعراب به روز میگویند یوم .
میشه بگید
این متنی که در سایت سازمان ملل به عنوان معنی نوروز آمده به چه معنی است؟
ترجمه متن انگلیسی.
( کلمه نوروز ( نوروز، نوروز، نوروز، نوروز، نوروز ) ، به معنای روز نو است. )
شما به من بگید با کوچک جلوه دادن سرزمین ایران به چه چیزی می رسید؟
مردم جهان چه چیزی درباره اندیشه های مغز تو فکر می کنند.
جناب آقایی که با پانتورچ بازی عالم آدم و تورچ می کنی.
واژه نو در زبان پارسی با واژه انگلیسی New از یک ریشه میاد .
چون هر دو زمان هندو اروپایی .
دوم روز از رزق عربی نمیاد روز یعنی ۲۴ که داری معنی سازی می کنی. البته یکی باید به شما از اول ابتدایی این چیزا و آموزش بده .
... [مشاهده متن کامل]
دوم از زمان هخامنشی ها این جشن بوده اون کشور های ترکیه و قزاق و قرقیز و ازبک کجا بودن؟
همین جشن ایرانی ما در تمام این سرزمین ها وارد شده و مردم تُرک این جشن و پذیرفتن .
دلیل نمیشه بیای معنی سازی کنی .
نوروز یعنی روزی جدید روزی نو پس امسال و بهتر آغاز کنید .
البته شما پانتورچا آفتابه بگیرید برید پشت الهام خانوم و آب بکشید.
واژه نو در زبان پارسی با واژه انگلیسی New از یک ریشه میاد .
چون هر دو زمان هندو اروپایی .
دوم روز از رزق عربی نمیاد روز یعنی ۲۴ که داری معنی سازی می کنی. البته یکی باید به شما از اول ابتدایی این چیزا و آموزش بده .
... [مشاهده متن کامل]
دوم از زمان هخامنشی ها این جشن بوده اون کشور های ترکیه و قزاق و قرقیز و ازبک کجا بودن؟
همین جشن ایرانی ما در تمام این سرزمین ها وارد شده و مردم تُرک این جشن و پذیرفتن .
دلیل نمیشه بیای معنی سازی کنی .
نوروز یعنی روزی جدید روزی نو پس امسال و بهتر آغاز کنید .
البته شما پانتورچا آفتابه بگیرید برید پشت الهام خانوم و آب بکشید.
نوروز نخستین روز سال خورشیدی ایرانی برابر با یکم فروردین ماه، جشن آغاز سال نوی ایرانی و یکی از کهن ترین جشن های به جا مانده از دوران ایران باستان است. خاستگاه نوروز در ایران باستان است و در مناطق وسیعی
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
در آسیا و دیگر نقاط جهان جشن گرفته می شود. زمان برگزاری نوروز، اعتدال بهاری و در آغاز فصل بهار است.
به باور نویسندگان کتاب �سیری در آثار علامه سیدمحمدحسین طهرانی� علامه طهرانی یکی از پایه گذاران تصوف در حوزه علمیه مشهد بود و با تالیفات و آثار خود در نشر و ترویج مسلک صوفیه داشت. آنها نظریات آیت الله علامه طهرانی را از میان صدها صفحه کتب ایشان استخراج کرده و تلاش کردند تا به نقد آن بنشینند.
نیروز. [ ن َ ] ( معرب ، اِ ) نوروز. ( مهذب الاسماء ) ( دستورالاخوان ) ( منتهی الارب ) ( جهانگیری ) . معرب نوروز است. رجوع به نوروز در این لغت نامه و نیز رجوع به المعرب جوالیقی ج 1 ص 340 و الجماهر ص 53 و دزی ج 6 ص 742 شود : روز نیروز ساعت دوم. . . از ابرشتجان بیرون آمد. ( تاریخ قم ص 243 ) .
مهدی بارانی:
نوروز ، روزی بس مقدس و گرامی و برگزیده است . نوروز از مشهورات و آداب و رسوم مشهور ایرانیان در زمین ها و آسمان هاست که طنین و آوازه آن در میان تمدن های زمین ها و آسمانها گستریده و مشهور گردیده. روز نوع آوری ها و رحمت خاص خداوند، روز اول ماه فروردین است که رسیدن آفتاب است به نقطه اول حمل، در این روز اتفاقات زیاده از حد افتاده و روایت شده ، روز خلقت و تولد و تولید و ایجاد و انشا است و روز بیعت موجودات درپرگار توحید، بی شرط و اکراه، خورشید دمیده ، بادها بر بساط بسیط زمین ها و آسمانها، عاشقانه و مبدعانه، به نرمی و عالمانه ، وزان و گستریده، و پرده های مستور جهل و تردید دریده. روز تولد است روز نجات است و بخشیدن و اعطا و روز نتیجه دادن عقیده ای بس بزرگ و درست و مشکل، انتظاری بزرگ در همان روز رقم خورده
... [مشاهده متن کامل]
روز شادی و برکت و مراد است و روز زنده شدن مردگان، جمشید در آن روز بر تختی بس بزرگ و باشکوه و مزین نشست و رسمهای نیکو نهاد، روز محکم شدن تمدنی بزرگ است. نوروز روزیست که در آن روز کشتی نوح به بلندای امن و امان نشست دریا قرار گرفت و کرامت و رحمت هویدا گشت نوروز روز برآورده شدن حاجات و دعاها و اعمال است و این روز به فرشتگان تعلیم داده شده.
خوشا به حال ما ایرانیان که چنین رسم و رسومی و فرهنگی به نام ماست.
نوروز ، روزی بس مقدس و گرامی و برگزیده است . نوروز از مشهورات و آداب و رسوم مشهور ایرانیان در زمین ها و آسمان هاست که طنین و آوازه آن در میان تمدن های زمین ها و آسمانها گستریده و مشهور گردیده. روز نوع آوری ها و رحمت خاص خداوند، روز اول ماه فروردین است که رسیدن آفتاب است به نقطه اول حمل، در این روز اتفاقات زیاده از حد افتاده و روایت شده ، روز خلقت و تولد و تولید و ایجاد و انشا است و روز بیعت موجودات درپرگار توحید، بی شرط و اکراه، خورشید دمیده ، بادها بر بساط بسیط زمین ها و آسمانها، عاشقانه و مبدعانه، به نرمی و عالمانه ، وزان و گستریده، و پرده های مستور جهل و تردید دریده. روز تولد است روز نجات است و بخشیدن و اعطا و روز نتیجه دادن عقیده ای بس بزرگ و درست و مشکل، انتظاری بزرگ در همان روز رقم خورده
... [مشاهده متن کامل]
روز شادی و برکت و مراد است و روز زنده شدن مردگان، جمشید در آن روز بر تختی بس بزرگ و باشکوه و مزین نشست و رسمهای نیکو نهاد، روز محکم شدن تمدنی بزرگ است. نوروز روزیست که در آن روز کشتی نوح به بلندای امن و امان نشست دریا قرار گرفت و کرامت و رحمت هویدا گشت نوروز روز برآورده شدن حاجات و دعاها و اعمال است و این روز به فرشتگان تعلیم داده شده.
خوشا به حال ما ایرانیان که چنین رسم و رسومی و فرهنگی به نام ماست.
و اینکه چون من رشته ام ریاضی فیزیک است و محصل دبیرستان شاهد گرگان هستم
چون تخصصم رشته علوم و معارف اسلامی نیست ممکن است در این زمینه در بعضی موارد اشتباه کنم
چون تخصصم رشته علوم و معارف اسلامی نیست ممکن است در این زمینه در بعضی موارد اشتباه کنم
من با این حدیث موافقم
�فقط با یک بخشش مخالفم� انجا که میگوید جنیان موجودند .
بنظرم در انجا حدیث اشتباه تفسیر شده
جن ریشه از اجنه می اید که به نفس اطاق می شود مربوط به نفس اماره انسان است
�فقط با یک بخشش مخالفم� انجا که میگوید جنیان موجودند .
بنظرم در انجا حدیث اشتباه تفسیر شده
جن ریشه از اجنه می اید که به نفس اطاق می شود مربوط به نفس اماره انسان است
در پاسخ به دوستمان
سخن تازه از نوروز گفتن دشوار است. نوروز یک جشن ملی است، جشن ملی را همه می شناسند که چیست نوروز هر ساله برپا می شود و هر ساله از آن سخن می رود. بسیار گفته اند و بسیار شنیده اید پس به تکرار نیازی نیست؟
... [مشاهده متن کامل]
چرا هست. مگر نوروز را خود مکرر نمی کنید؟ پس سخن از نوروز را نیز مکرر بشنوید. در علم و ادب تکرار ملال آور است و بیهوده �عقل� تکرار را نمی پسندد. اما �احساس� تکرار را دوست دارد، طبیعت تکرار را دوست دارد، جامعه به تکرار نیازمند است و طبیعت را از تکرار ساخته اند: جامعه با تکرار نیرومند می شود، احساس با تکرار جان می گیرد و نوروز داستان زیبایی است که در آن طبیعت، احساس، و جامعه هر سه دست اندر کارند.
نوروز که قرن های دراز است بر همه جشن های جهان فخر می فروشد، از آن رو هست که این قرارداد مصنوعی اجتماعی و یا یک جشن تحمیلی سیاسی نیست. جشن جهان است و روز شادمانی زمین و آسمان و آفتاب و جشن شکفتن ها و شور زادن ها و سرشار از هیجان هر �آغاز�.
جشن های دیگران غالباً انسان را از کارگاه ها، مزرعه ها، دشت و صحرا، کوچه و بازار، باغها و کشتزارها، در میان اتاق ها و زیر سقف ها و پشت درهای بسته جمع می کند: کافه ها، کاباره ها، زیر زمین ها، سالن ها، خانه ها. . . در فضایی گرم از نفت، روشن از چراغ، لرزان از دود، زیبا از رنگ و آراسته از گل های کاغذی، مقوایی، مومی، بوی کندر و عطر و . . . اما نوروز دست مردم را می گیرد و از زیر سقف ها و درهای بسته فضاهای خفه لای دیوارهای بلند و نزدیک شهرها و خانه ها، به دامن آزاد و بیکرانه طبیعت می کشاند: گرم از بهار، روشن از آفتاب لرزان از هیجان آفرینش و آفریدن، زیبا از هنرمندی باد و باران، آراسته با شکوفه، جوانه، سبزه و معطر از بوی باران، بوی پونه، بوی خاک، شاخه های شسته، باران خورده، پاک. . .
نوروز تجدید خاطره بزرگی است: خاطره خویشاوندی انسان با طبیعت. هر سال آن فرزند فراموشکار که، سرگرم کارهای مصنوعی و ساخته های پیچیده خود، مادر خویش را از یاد می برد، با یادآوری وسوسه آمیز نوروز به دامن وی باز می گردد و با او، این بازگشت و تجدید دیدار را جشن می گیرد. فرزند در دامن مادر، خود را باز می یابد و مادر، در کنار فرزند و چهره اش از شادی می شکفد اشک شوق می بارد فریادهای شادی می کشد، جوان می شود، حیات دوباره می گیرد. با دیدار یوسفش بینا و بیدار می شود.
تمدن مصنوعی ما هر چه پیچیده تر و سنگین تر می گردد، نیاز به بازگشت و باز شناخت طبیعت را در انسان حیاتی تر می کند و بدین گونه است که نوروز بر خلاف سنت ها که پیر می شوند فرسوده و گاه بیهوده رو به توانایی می رود و در هر حال آینده ای جوان تر و درخشان تر دارد، چه نوروز را ه سومی است که جنگ دیرینه ای را که از روزگار لائوتسه و کنفوسیوس تا زمان روسو و ولتر درگیر است به آشتی می کشاند.
نوروز تنها فرصتی برای آسایش، تفریح و خوشگذرانی نیست: نیاز ضروری جامعه، خوراک حیاتی یک ملت نیز هست. دنیایی که بر تغییر، تحول، گسیختن، زایل شدن، در هم ریختن و از دست رفتن بنا شده است، جایی که در آن آنچه ثابت است و همواره لایتغیر و همیشه پایدار، تنها تغییر است و ناپایداری، چه چیز می تواند ملتی را، جامعه ای را، در برابر ارابه بی رحم زمان – که بر همه چیز می گذرد و لِه می کند و می رود هر پایه ای را می شکند و هر شیرازه ای را می گسلد – از زوال مصون دارد؟
هیچ ملتی یا یک نسل و دو نسل شکل نمی گیرد: ملت، مجموعه پیوسته نسل های متوالی بسیار است، اما زمان این تیغ بی رحم، پیوند نسل ها را قطع می کند، میان ما و گذشتگان مان، آنها که روح جامعه ما و ملت ما را ساخته اند، دره هولناک تاریخ حفر شده است قرن های تهی ما را از آنان جدا ساخته اند: تنها سنت ها هستند که پنهان از چشم جلاد زمان، ما را از این دره هولناک گذر می دهند و با گذشتگان مان و با گذشته هایمان آشنا می سازند. در چهره مقدس این سنت هاست که ما حضور آنان را در زمان خویش، کنار خویش و در �خود خویش� احساس می کنیم حضور خود را در میان آنان می بینیم و جشن نوروز یکی از استوارترین و زیباترین سنت هاست.
در آن هنگام که مراسم نوروز را به پا می داریم، گویی خود را در همه نوروزهایی که هر ساله در این سرزمین بر پا می کرده اند، حاضر می یابیم و در این حال صحنه های تاریک و روشن و صفحات سیاه و سفید تاریخ ملت کهن ما در برابر دیدگان مان ورق می خورد، رژه می رود. ایمان به اینکه نوروز را ملت ما هر ساله در این سرزمین بر پا می داشته است، این اندیشه های پر هیجان را در مغزمان بیدار می کند که: آری هر ساله حتی همان سالی که اسکندر چهره این خاک را به خون ملت ما رنگین کرده بود، در کنار شعله های مهیبی که از تخت جمشید زبانه می کشید همانجا همان وقت، مردم مصیبت زده ما نوروز را جدی تر و با ایمان سرخ رنگ، خیمه برافراشته بودند و مهلب خراسان را پیاپی قتل عام می کرد، در آرامش غمگین شهرهای مجروح و در کنار آتشکده های سرد و خاموش نوروز را گرم و پر شور جشن می گرفتند.
تاریخ از مردی در سیستان خبر می دهد که در آن هنگام که عرب سراسر این سرزمین را در زیر شمشیر خلیفه جاهلی آرام کرده بود از قتل عام شهرها و ویرانی خانه ها و آوارگی سپاهیان می گفت و مردم را می گریاند و سپس چنگ خویش را بر می گرفت و می گفت: " اباتیمار: اندکی شادی باید " نوروز در این سال ها و در همه سال های همانندش شادی یی این چنین بوده است عیاشی و �بی خودی� نبوده است. اعلام ماندن و ادامه داشتن و بودن این ملت بوده و نشانه پیوند با گذشته ای که زمان و حوادث ویران کننده زمان همواره در گسستن آن می کوشیده است. نوروز همه وقت عزیز بوده است؛ در چشم مغان در چشم موبدان، در چشم مسلمانان و در چشم شیعیان مسلمان. همه نوروز را عزیز شمرده اند و با زبان خویش از آن سخن گفته اند.
حتی فیلسوفان و دانشمندان که گفته اند "نوروز روز نخستین آفرینش است که اهورمزد دست به خلقت جهان زد و شش روز در این کار بود و ششمین روز ، خلقت جهان پایان گرفت و از این روست که نخستین روز فروردین را اهورمزد نام داده اند و ششمین روز را مقدس شمرده اند. چه افسانه زیبایی زیباتر از واقعیت راستی مگر هر کسی احساس نمی کند که نخستین روز بهار، گویی نخستین روز آفرینش است. اگر روزی خدا جهان را آغاز کرده است. مسلماً آن روز، این نوروز بوده است. مسلماً بهار نخستین فصل و فروردین نخستین ماه و نوروز نخستین روز آفرینش است. هرگز خدا جهان را و طبیعت را با پاییز یا زمستان یا تابستان آغاز نکرده است.
مسلماً اولین روز بهار، سبزه ها روییدن آغاز کرده اند و رودها رفتن و شکوفه ها سر زدن و جوانه ها شکفتن، یعنی نوروز بی شک، روح در این فصل زاده است و عشق در این روز سر زده است و نخستین بار، آفتاب در نخستین روز طلوع کرده است و زمان با وی آغاز شده است. اسلام که همه رنگ های قومیت را زدود و سنت ها را دگرگون کرد، نوروز را جلال بیشتر داد، شیرازه بست و آن را با پشتوانه ای استوار از خطر زوال در دوران مسلمانی ایرانیان، مصون داشت.
انتخاب علی به خلافت و نیز انتخاب علی به وصایت، در غدیر خم هر دو در این هنگام بوده است و چه تصادف شگفتی آن همه خلوص و ایمان و عشقی که ایرانیان در اسلام به علی و حکومت علی داشتند پشتوانه نوروز شد. نوروز که با جان ملیت زنده بود، روح مذهب نیز گرفت: سنت ملی و نژادی، با ایمان مذهبی و عشق نیرومند تازه ای که در دل های مردم این سرزمین برپا شده بود پیوند خورد و محکم گشت، مقدس شد و در دوران صفویه، رسماً یک شعار شیعی گردید، مملو از اخلاص و ایمان و همراه با دعاها و اوراد ویژه خویش، آنچنان که یک سال نوروز و عاشورا در یک روز افتاد و پادشاه صفوی آن روز را عاشورا گرفت و روز بعد را نوروز.
این پیری که غبار قرن های بسیار بر چهره اش نشسته است، در طول تاریخ کهن خویش، روزگاری در کنار مغان، اوراد مهرپرستان را خطاب به خویش می شنیده است پس از آن در کنار آتشکده های زردشتی، سرود مقدس موبدان و زمزمه اوستا و سروش اهورامزدا را به گوشش می خوانده اند از آن پس با آیات قرآن و زبان الله از او تجلیل می کرده اند و اکنون علاوه بر آن با نماز و دعای تشیع و عشق به حقیقت علی و حکومت علی او را جان می بخشند و در همه این چهره های گوناگونش این پیر روزگار آلود، که در همه قرن ها و با همه نسل ها و همه اجداد ما، از اکنون تا روزگار افسانه ای جمشید باستانی، زیسته است و با همه مان بوده است، رسالت بزرگ خویش را همه وقت با قدرت و عشق و وفاداری و صمیمیت انجام داده است و آن، زدودن رنگ پژمردگی و اندوه از سیمای این ملت نومید و مجروح است و در آمیختن روح مردم این سرزمین بلاخیز با روح شاد و جانبخش طبیعت و عظیم تر از همه پیوند دادن نسل های متوالی این قوم که بر سر چهار راه حوادث تاریخ نشسته و همواره تیغ جلادان و غارتگران و سازندگان کله منارها بند بندش را از هم می گسسته است و نیز پیمان یگانگی بستن میان همه دل های خویشاوندی که دیوار عبوس و بیگانه دوران ها در میانه شان حائل می گشته و دره عمیق فراموشی میان شان جدایی می افکنده است.
و ما در این لحظه در این نخستین لحظات آغاز آفرینش نخستین روز خلقت، روز اورمزد، آتش اهورایی نوروز را باز بر می افروزیم و در عمق وجدان خویش، به پایمردی خیال، از صحراهای سیاه و مرگ زده قرون تهی می گذریم و در همه نوروزهایی که در زیر آسمان پاک و آفتاب روشن سرزمین ما بر پا می شده است با همه زنان و مردانی که خون آنان در رگ هایمان می دَود و روح آنان در دل هایمان می زند شرکت می کنیم و بدین گونه، بودن خویش را، به عنوان یک ملت، در تند باد ریشه برانداز زمان ها و آشوب گسیختن ها و دگرگون شدن ها خلود می بخشیم و در هجوم این قرن دشمن کامی که ما را با خود بیگانه ساخته و خالی از خوی برده رام و طعمه زدوده از شخصیت این غرب غارتگر کرده است، در این میعاد گاهی که همه نسل های تاریخ و اساطیر ملت ما حضور دارند با آنان پیمان وفا می بندیم امانت عشق را از آنان به ودیعه می گیریم که هرگز نمیریم و دوام راستین خویش را به نام ملتی که در این صحرای عظیم بشری ریشه، در عمق فرهنگی سرشار از غنی و قداست و جلال دارد و بر پایه اصالت خویش در رهگذر تاریخ ایستاده است بر صحیفه عالم ثبت کنیم.
نوروز فصل ۹ کتاب کویر
سخن تازه از نوروز گفتن دشوار است. نوروز یک جشن ملی است، جشن ملی را همه می شناسند که چیست نوروز هر ساله برپا می شود و هر ساله از آن سخن می رود. بسیار گفته اند و بسیار شنیده اید پس به تکرار نیازی نیست؟
... [مشاهده متن کامل]
چرا هست. مگر نوروز را خود مکرر نمی کنید؟ پس سخن از نوروز را نیز مکرر بشنوید. در علم و ادب تکرار ملال آور است و بیهوده �عقل� تکرار را نمی پسندد. اما �احساس� تکرار را دوست دارد، طبیعت تکرار را دوست دارد، جامعه به تکرار نیازمند است و طبیعت را از تکرار ساخته اند: جامعه با تکرار نیرومند می شود، احساس با تکرار جان می گیرد و نوروز داستان زیبایی است که در آن طبیعت، احساس، و جامعه هر سه دست اندر کارند.
نوروز که قرن های دراز است بر همه جشن های جهان فخر می فروشد، از آن رو هست که این قرارداد مصنوعی اجتماعی و یا یک جشن تحمیلی سیاسی نیست. جشن جهان است و روز شادمانی زمین و آسمان و آفتاب و جشن شکفتن ها و شور زادن ها و سرشار از هیجان هر �آغاز�.
جشن های دیگران غالباً انسان را از کارگاه ها، مزرعه ها، دشت و صحرا، کوچه و بازار، باغها و کشتزارها، در میان اتاق ها و زیر سقف ها و پشت درهای بسته جمع می کند: کافه ها، کاباره ها، زیر زمین ها، سالن ها، خانه ها. . . در فضایی گرم از نفت، روشن از چراغ، لرزان از دود، زیبا از رنگ و آراسته از گل های کاغذی، مقوایی، مومی، بوی کندر و عطر و . . . اما نوروز دست مردم را می گیرد و از زیر سقف ها و درهای بسته فضاهای خفه لای دیوارهای بلند و نزدیک شهرها و خانه ها، به دامن آزاد و بیکرانه طبیعت می کشاند: گرم از بهار، روشن از آفتاب لرزان از هیجان آفرینش و آفریدن، زیبا از هنرمندی باد و باران، آراسته با شکوفه، جوانه، سبزه و معطر از بوی باران، بوی پونه، بوی خاک، شاخه های شسته، باران خورده، پاک. . .
نوروز تجدید خاطره بزرگی است: خاطره خویشاوندی انسان با طبیعت. هر سال آن فرزند فراموشکار که، سرگرم کارهای مصنوعی و ساخته های پیچیده خود، مادر خویش را از یاد می برد، با یادآوری وسوسه آمیز نوروز به دامن وی باز می گردد و با او، این بازگشت و تجدید دیدار را جشن می گیرد. فرزند در دامن مادر، خود را باز می یابد و مادر، در کنار فرزند و چهره اش از شادی می شکفد اشک شوق می بارد فریادهای شادی می کشد، جوان می شود، حیات دوباره می گیرد. با دیدار یوسفش بینا و بیدار می شود.
تمدن مصنوعی ما هر چه پیچیده تر و سنگین تر می گردد، نیاز به بازگشت و باز شناخت طبیعت را در انسان حیاتی تر می کند و بدین گونه است که نوروز بر خلاف سنت ها که پیر می شوند فرسوده و گاه بیهوده رو به توانایی می رود و در هر حال آینده ای جوان تر و درخشان تر دارد، چه نوروز را ه سومی است که جنگ دیرینه ای را که از روزگار لائوتسه و کنفوسیوس تا زمان روسو و ولتر درگیر است به آشتی می کشاند.
نوروز تنها فرصتی برای آسایش، تفریح و خوشگذرانی نیست: نیاز ضروری جامعه، خوراک حیاتی یک ملت نیز هست. دنیایی که بر تغییر، تحول، گسیختن، زایل شدن، در هم ریختن و از دست رفتن بنا شده است، جایی که در آن آنچه ثابت است و همواره لایتغیر و همیشه پایدار، تنها تغییر است و ناپایداری، چه چیز می تواند ملتی را، جامعه ای را، در برابر ارابه بی رحم زمان – که بر همه چیز می گذرد و لِه می کند و می رود هر پایه ای را می شکند و هر شیرازه ای را می گسلد – از زوال مصون دارد؟
هیچ ملتی یا یک نسل و دو نسل شکل نمی گیرد: ملت، مجموعه پیوسته نسل های متوالی بسیار است، اما زمان این تیغ بی رحم، پیوند نسل ها را قطع می کند، میان ما و گذشتگان مان، آنها که روح جامعه ما و ملت ما را ساخته اند، دره هولناک تاریخ حفر شده است قرن های تهی ما را از آنان جدا ساخته اند: تنها سنت ها هستند که پنهان از چشم جلاد زمان، ما را از این دره هولناک گذر می دهند و با گذشتگان مان و با گذشته هایمان آشنا می سازند. در چهره مقدس این سنت هاست که ما حضور آنان را در زمان خویش، کنار خویش و در �خود خویش� احساس می کنیم حضور خود را در میان آنان می بینیم و جشن نوروز یکی از استوارترین و زیباترین سنت هاست.
در آن هنگام که مراسم نوروز را به پا می داریم، گویی خود را در همه نوروزهایی که هر ساله در این سرزمین بر پا می کرده اند، حاضر می یابیم و در این حال صحنه های تاریک و روشن و صفحات سیاه و سفید تاریخ ملت کهن ما در برابر دیدگان مان ورق می خورد، رژه می رود. ایمان به اینکه نوروز را ملت ما هر ساله در این سرزمین بر پا می داشته است، این اندیشه های پر هیجان را در مغزمان بیدار می کند که: آری هر ساله حتی همان سالی که اسکندر چهره این خاک را به خون ملت ما رنگین کرده بود، در کنار شعله های مهیبی که از تخت جمشید زبانه می کشید همانجا همان وقت، مردم مصیبت زده ما نوروز را جدی تر و با ایمان سرخ رنگ، خیمه برافراشته بودند و مهلب خراسان را پیاپی قتل عام می کرد، در آرامش غمگین شهرهای مجروح و در کنار آتشکده های سرد و خاموش نوروز را گرم و پر شور جشن می گرفتند.
تاریخ از مردی در سیستان خبر می دهد که در آن هنگام که عرب سراسر این سرزمین را در زیر شمشیر خلیفه جاهلی آرام کرده بود از قتل عام شهرها و ویرانی خانه ها و آوارگی سپاهیان می گفت و مردم را می گریاند و سپس چنگ خویش را بر می گرفت و می گفت: " اباتیمار: اندکی شادی باید " نوروز در این سال ها و در همه سال های همانندش شادی یی این چنین بوده است عیاشی و �بی خودی� نبوده است. اعلام ماندن و ادامه داشتن و بودن این ملت بوده و نشانه پیوند با گذشته ای که زمان و حوادث ویران کننده زمان همواره در گسستن آن می کوشیده است. نوروز همه وقت عزیز بوده است؛ در چشم مغان در چشم موبدان، در چشم مسلمانان و در چشم شیعیان مسلمان. همه نوروز را عزیز شمرده اند و با زبان خویش از آن سخن گفته اند.
حتی فیلسوفان و دانشمندان که گفته اند "نوروز روز نخستین آفرینش است که اهورمزد دست به خلقت جهان زد و شش روز در این کار بود و ششمین روز ، خلقت جهان پایان گرفت و از این روست که نخستین روز فروردین را اهورمزد نام داده اند و ششمین روز را مقدس شمرده اند. چه افسانه زیبایی زیباتر از واقعیت راستی مگر هر کسی احساس نمی کند که نخستین روز بهار، گویی نخستین روز آفرینش است. اگر روزی خدا جهان را آغاز کرده است. مسلماً آن روز، این نوروز بوده است. مسلماً بهار نخستین فصل و فروردین نخستین ماه و نوروز نخستین روز آفرینش است. هرگز خدا جهان را و طبیعت را با پاییز یا زمستان یا تابستان آغاز نکرده است.
مسلماً اولین روز بهار، سبزه ها روییدن آغاز کرده اند و رودها رفتن و شکوفه ها سر زدن و جوانه ها شکفتن، یعنی نوروز بی شک، روح در این فصل زاده است و عشق در این روز سر زده است و نخستین بار، آفتاب در نخستین روز طلوع کرده است و زمان با وی آغاز شده است. اسلام که همه رنگ های قومیت را زدود و سنت ها را دگرگون کرد، نوروز را جلال بیشتر داد، شیرازه بست و آن را با پشتوانه ای استوار از خطر زوال در دوران مسلمانی ایرانیان، مصون داشت.
انتخاب علی به خلافت و نیز انتخاب علی به وصایت، در غدیر خم هر دو در این هنگام بوده است و چه تصادف شگفتی آن همه خلوص و ایمان و عشقی که ایرانیان در اسلام به علی و حکومت علی داشتند پشتوانه نوروز شد. نوروز که با جان ملیت زنده بود، روح مذهب نیز گرفت: سنت ملی و نژادی، با ایمان مذهبی و عشق نیرومند تازه ای که در دل های مردم این سرزمین برپا شده بود پیوند خورد و محکم گشت، مقدس شد و در دوران صفویه، رسماً یک شعار شیعی گردید، مملو از اخلاص و ایمان و همراه با دعاها و اوراد ویژه خویش، آنچنان که یک سال نوروز و عاشورا در یک روز افتاد و پادشاه صفوی آن روز را عاشورا گرفت و روز بعد را نوروز.
این پیری که غبار قرن های بسیار بر چهره اش نشسته است، در طول تاریخ کهن خویش، روزگاری در کنار مغان، اوراد مهرپرستان را خطاب به خویش می شنیده است پس از آن در کنار آتشکده های زردشتی، سرود مقدس موبدان و زمزمه اوستا و سروش اهورامزدا را به گوشش می خوانده اند از آن پس با آیات قرآن و زبان الله از او تجلیل می کرده اند و اکنون علاوه بر آن با نماز و دعای تشیع و عشق به حقیقت علی و حکومت علی او را جان می بخشند و در همه این چهره های گوناگونش این پیر روزگار آلود، که در همه قرن ها و با همه نسل ها و همه اجداد ما، از اکنون تا روزگار افسانه ای جمشید باستانی، زیسته است و با همه مان بوده است، رسالت بزرگ خویش را همه وقت با قدرت و عشق و وفاداری و صمیمیت انجام داده است و آن، زدودن رنگ پژمردگی و اندوه از سیمای این ملت نومید و مجروح است و در آمیختن روح مردم این سرزمین بلاخیز با روح شاد و جانبخش طبیعت و عظیم تر از همه پیوند دادن نسل های متوالی این قوم که بر سر چهار راه حوادث تاریخ نشسته و همواره تیغ جلادان و غارتگران و سازندگان کله منارها بند بندش را از هم می گسسته است و نیز پیمان یگانگی بستن میان همه دل های خویشاوندی که دیوار عبوس و بیگانه دوران ها در میانه شان حائل می گشته و دره عمیق فراموشی میان شان جدایی می افکنده است.
و ما در این لحظه در این نخستین لحظات آغاز آفرینش نخستین روز خلقت، روز اورمزد، آتش اهورایی نوروز را باز بر می افروزیم و در عمق وجدان خویش، به پایمردی خیال، از صحراهای سیاه و مرگ زده قرون تهی می گذریم و در همه نوروزهایی که در زیر آسمان پاک و آفتاب روشن سرزمین ما بر پا می شده است با همه زنان و مردانی که خون آنان در رگ هایمان می دَود و روح آنان در دل هایمان می زند شرکت می کنیم و بدین گونه، بودن خویش را، به عنوان یک ملت، در تند باد ریشه برانداز زمان ها و آشوب گسیختن ها و دگرگون شدن ها خلود می بخشیم و در هجوم این قرن دشمن کامی که ما را با خود بیگانه ساخته و خالی از خوی برده رام و طعمه زدوده از شخصیت این غرب غارتگر کرده است، در این میعاد گاهی که همه نسل های تاریخ و اساطیر ملت ما حضور دارند با آنان پیمان وفا می بندیم امانت عشق را از آنان به ودیعه می گیریم که هرگز نمیریم و دوام راستین خویش را به نام ملتی که در این صحرای عظیم بشری ریشه، در عمق فرهنگی سرشار از غنی و قداست و جلال دارد و بر پایه اصالت خویش در رهگذر تاریخ ایستاده است بر صحیفه عالم ثبت کنیم.
نوروز فصل ۹ کتاب کویر
جشنی بین الملی با ریشه ایرانی و زرتشتی که امروزه بیش ۱۵ کشور و بیش ۳۰۰ میلیون آنرا جنش میگیرند.
نوروز:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " نوروز" می نویسد : ( ( نوروز در پهلوی در ریخت نوگ روز nōgrōz بکار می رفته است. نوروز جشن بزرگ و آیینی ایرانیان است . در آیین نوروزی به راستی، دو جشن و آیین کهن با هم در هم آمیخته است 1 ) نوروز ، جشن آغاز سال و در آمدن خورشید در باره ی ( برج ) بره و رستاخیز و نوزایی گیتی؛ ۲ ) جشن آیینی "فروردینگان" که یکی از گاهنبارها بوده است و در اوستا هَمَسْپَتْمَدَم خوانده می شده است. در این جشن، فروهر مردگان که در ده روزه ی فرجامین و آغازین سال کهن و نو به دیدار خویشان و دلبندان می آیند ، گرامی داشته می شود . نوروز از دید نمادشناسی و باور شناسی باستانی ، جشن بازگشت به آغاز است. ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( به چندین فروغ و به چندین چراغ
بیاراسته چون به نوروز باغ. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 201 )
دکتر کزازی در مورد واژه ی " نوروز" می نویسد : ( ( نوروز در پهلوی در ریخت نوگ روز nōgrōz بکار می رفته است. نوروز جشن بزرگ و آیینی ایرانیان است . در آیین نوروزی به راستی، دو جشن و آیین کهن با هم در هم آمیخته است 1 ) نوروز ، جشن آغاز سال و در آمدن خورشید در باره ی ( برج ) بره و رستاخیز و نوزایی گیتی؛ ۲ ) جشن آیینی "فروردینگان" که یکی از گاهنبارها بوده است و در اوستا هَمَسْپَتْمَدَم خوانده می شده است. در این جشن، فروهر مردگان که در ده روزه ی فرجامین و آغازین سال کهن و نو به دیدار خویشان و دلبندان می آیند ، گرامی داشته می شود . نوروز از دید نمادشناسی و باور شناسی باستانی ، جشن بازگشت به آغاز است. ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( به چندین فروغ و به چندین چراغ
بیاراسته چون به نوروز باغ. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 201 )
نوروز:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " نوروز" می نویسد : ( ( نوروز در پهلوی در ریخت نوگ روز nōgrōz بکار می رفته است. نوروز جشن بزرگ و آیینی ایرانیان است . در آیین نوروزی به راستی، دو جشن و آیین کهن با هم در هم آمیخته است 1 ) نوروز ، جشن آغاز سال و در آمدن خورشید در باره ی ( برج ) بره و رستاخیز و نوزایی گیتی؛ ۲ ) جشن آیینی "فروردینگان" که یکی از گاهنبارها بوده است و در اوستا هَمَسْپَتْمَدَم خوانده می شده است. در این جشن، فروهر مردگان که در ده روزه ی فرجامین و آغازین سال کهن و نو به دیدار خویشان و دلبندان می آیند ، گرامی داشته می شود . نوروز از دید نمادشناسی و باور شناسی باستانی ، جشن بازگشت به آغاز است. ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( به چندین فروغ و به چندین چراغ
بیاراسته چون به نوروز باغ. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 201 )
دکتر کزازی در مورد واژه ی " نوروز" می نویسد : ( ( نوروز در پهلوی در ریخت نوگ روز nōgrōz بکار می رفته است. نوروز جشن بزرگ و آیینی ایرانیان است . در آیین نوروزی به راستی، دو جشن و آیین کهن با هم در هم آمیخته است 1 ) نوروز ، جشن آغاز سال و در آمدن خورشید در باره ی ( برج ) بره و رستاخیز و نوزایی گیتی؛ ۲ ) جشن آیینی "فروردینگان" که یکی از گاهنبارها بوده است و در اوستا هَمَسْپَتْمَدَم خوانده می شده است. در این جشن، فروهر مردگان که در ده روزه ی فرجامین و آغازین سال کهن و نو به دیدار خویشان و دلبندان می آیند ، گرامی داشته می شود . نوروز از دید نمادشناسی و باور شناسی باستانی ، جشن بازگشت به آغاز است. ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( به چندین فروغ و به چندین چراغ
بیاراسته چون به نوروز باغ. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 201 )
نوروز
بی گمان نوروز و مهرگان از کهنترین جشنهای آریایی هستند که ریشه و پیشینهء آنها به روزگار حضور آریاییان در ائیرین ( = ایران ) میرسد. روزگاری که سال آریایی تنها دو فصل داشت; زمستان و تابستان:
... [مشاهده متن کامل]
<. . . آنجا ده ماه زمستان است و دو ماه تابستان، هفت ماه تابستان هست، پنج ماه زمستان و این ده ماه هست سرد; آبها سرد، زمینها سرد، گیاهان سرد، آنجا میان زمستان، آنجا در دل زمستان، آنجا زمستان سراسر فرا گیرد دورترین جاها را از سیلاب و یخ > و آریاییان پس از گذر زمستان نک: وندیداد 193/1 3/1/194، 4.
ده ماهه، هفت ماهه و پنج ماهه، آنک که آغلها و تَذَرْها و کوَزْها و پَلاسها را میگشودند و رمهها و گلههای گاو و گوسفند و اسب و شتر را روانه دشتهای سرسبز و خرم مینمودند، جشنی برپا میداشتند، شادمان که سرما رفته، یخ و برف و سیلاب گسسته و زندگی انسان و گیاه و چارپا آغاز شده است و این جشن آغاز سال آریایی بود که با بهار آغاز میشد و در نگاه آریایی آغاز تابستان بود. جشنی که بعدها نوروز نام گرفت. آنک که آسمان روی در هم میکشید و خبر از حضور زمستان میداد و آریاییان رمهها و گلههای خویش را به آغل میبردند، در آستانه زمستان جشنی میگرفتند که بعدها مهرگان خوانده شد .
شادروان استاد پور داود میگوید: سال هخامنشی از ماه باگ یادی = Bagyadi ( = باگ = بَغ = خدا ید = یز = ستایش یعنی ماه ستایش خدا ) شروع شده و بعدها به جای جشن باگ یادی، جشن مهرگان ( 16 مهر ماه ) که جشن بزرگ ایران قدیم بوده برگزار میشد. این جشن از روزگار داریوش هخامنشی ( 493 486 ق. م ) آغاز شد و معمول شدن جشن مهرگان به جای جشن نوروز باگ یادی از همان عهد است .
ن. ک: خرده اوستا 204 205. گویا پیشینهء برگزاری نوروزِ دورانِ تاریخی باستان به دیااکو پادشاه ماد میرسد. ن. ک: خرمشاه 44 45، 54.
بدین سال در گذر هزارهها نوروز هماره در چرخش بود چرا که بهار سرنوشت نوروز در ادوار تاریخی ن. ک: تقی زاده / گاه شماری 38 48. مقالات 26/2، 27، 429، 430، 128/4 142. 210/9 231. بیرونی / آثارالباقیه.
میچرخید تا آنجا که نوروزِ سالِ جلوس یزدگرد سوم آخرین شاهنشاه ساسانی، روز 12 فریرانِ رومی برابر با اولِ تابستان بود تا که سرانجام در پی اعتدالِ زمان و تحویلِ ن. ک: معین 4843/4 4844.
خورشید به برجِ حَمَل در هزارهء پیشین ( سال 467 قمری ) به روزگار ملکشاه سلجوقی و همتِ نخبکانِ ایرانی، نوروز ظرف زمانی مناسب خویش را یافت، سال ن. ک: همان.
آریایی همچنان با بهار آغاز شد و بهار با فروردین و نخستین روزِ فروردین نوروز شد.
چنین پیداست که در روزگار بلند آیینی باستان از مادها تا ساسانها، جشنِ کهن آریایی نوروز تحتالشعاع گهنبارها یا جشنهای آیینی ششگانهء سال قرار گرفت گهنبار یا گاهنبار، در پهلوی: گاسانبار، از گاس ، در اوستا: گاثو، به معنای گاه، هنگام، بار از واژه اوستایی یائیریه از یار = Yare = سال، یعنی هنگامِ سال. ن. ک: خرده اوستا 204، 205، 215 218. شش جشن آیینی آریایی باستان عبارت بودند از: میدیورزم، میدیوشم، پتیه یوشهیم، آیاسرم، میدیارم، همسپتمدم. این شش جشن آیینی در سراسر اوستا بسیار ستوده شده و از مقدسات بسیار معتبر آیینی بوده که حضور در آنها و دادن میزد و فدیه و هدیه از واجبات عینی بوده و عدم حضور در آنها کیفر مرگ را داشته است. ن. ک: یسناها 9/1، 9/2، 11/3، 14/4، 8/6، 11/7، 8/17، 11/22. ویسپرد 2/1، 2/2. ن. ک: ایران; آیین و فرهنگ.
چرا که در ادبیاتِ اوستایی نام و نشانی از نوروز نیست و اصولاً به روشنی و درستی نمیدانیم که در روزگار مادها، هخامنشها و اشکانها نوروز چگونه برگزار میشده است و این نشان از غیر آیینی بودن نوروز و مهرگان دارد.
در ادبیاتِ پهلوی ساسانی از نوروز یا نوک روچ یا نوگ روز یاد شده است و ن. ک: اذکایی 1، 2، 3: نوک روچ = Nokroc یا: نوگ روز = NOGROZ ن. ک:
ابونواس / فارسیات 16: بحق المهرجان و نوک روز و فرخ روز بسال الکبیس
و النوک روز الکبار و جشن گاهنبار
چگونگی مراسمِ نوروزِ اواخر روزگار ساسانی کم و بیش به ما رسیده است هرچند که گزارش آن تألیف سدههای نخست هجری است و کیفیت و کمیّت آن میتواند بخشی از مبارزهء فرهنگی ایرانیان با تازیان باشد. چرا که در پی حضور تازیان در ایران که روزگار غربت و حسرت و مظلومیت و حرمت ملیت و فرهنگ ملی بود به نوروز و مهرگان توجه بسیار شد و این خود نشان میدهد که این دو جشن در سراسر روزگار باستان هرگز آیینی نبودهاند. به همین دلیل در پی زوال آیین آریایی و فراموشی و بیاعتباری جشنهای آیینی، نوروز و مهرگان از سوی مردم ایران همچنان گرامی داشته میشد و ایرانیان برای برگزاری آنها باج و خراج و جزیهء مضاعف میپرداختند . در همین دوره بود که پاسداران خاطرهء قومی کهن، نوروز را وارد ن. ک: ایران در روزگار اموی.
ادبیاتِ آیینی باستان کردند. در بُنْدَهِشْن ایرانی آمده است که: مادران سوشیانتهای موعود، در روز نوروز به دریاچهء کیانسه خواهند شد تا از نطفهء زرتشت که در آن آبها نهفته است بارور گردند .
ن. ک: معین 4844/4 4843 بند هش بزرگ صد در بندهش. مقایسه کنید:
بن دهش هندی 115، 120 در اینجا از نوروز نامی نیست. پور داود / سوشیانت 34 داستان سوشیانتها در: بن دهش بزرگ 6/11، 6/29 9، 8/30 9، 9/32 8. دینکرد 7/7 10. بهمن یشت 43/3 64. صد در بن دهش 35. جاماسپ نامه تألیف داستان براساس منابع یاد شده: <به نزدیک="" دریاچه="" کیانسو="" کوهی="" است="" موسوم="" به="" کوه="" خدا="" ،="" قومی="" از="" خدا="" پرستان="" و="" پرهیزکاران="" در="" بالای="" آن="" جای="" دارند،="" هرسال="" در="" هنگام="" نوروز="" و="" مهرگان="" دختران="" خود="" را="" به="" کیانسو="" میفرستند="" تا="" در="" آن="" خود="" را="" بشویند="" .="" .="" .="">
انتساب نوروز به جمشید و مهرگان به فریدون کار همین دوره است . هر چند که ن. ک: الاوائل 185/2: <اول ما="" اتخذ="" النیروز="" عیداً;="" اجتمعت="" الفرس="" ان="" جمّاً="" الملک="" اول="" من="" اتخذ="" النیروز="" عیداً=""> <نخستین کسی="" که="" نوروز="" را="" عید="" گرفت;="" ایرانیان="" همه="" بر="" این="" باورند="" که="" جمشیدِ="" پادشاه="" نخستین="" کس="" بود="" که="" نوروز="" را="" عید="" گرفت="" .="" .="" .=""> همان 188/2: <اول ما="" ظهر="" المهرجان="" علی="" عهده="" أفریدون="" و="" ذلک="" ان="" الدین="" قبل="" ایامه="" فسد،="" افسده="" الضحاک،="" فوثب="" به="" أفریدون="" فَقّیده="" فسمی="" الیوم="" الذی="" ظفر="" به="" فیه="" المهرجان="" .="" .="" .=""> = <نخستین کسی="" که="" در="" روزگار="" او="" مهرگان="" پدیدار="" شد="" فریدون="" بود،="" به="" این="" سبب="" که="" پیش="" از="" روزگارِ="" او="" آیین="" تباه="" شده="" بود،="" ضحاک="" آیین="" را="" تباه="" کرده="" بود،="" فریدون="" بر="" او="" تاخت="" و="" او="" را="" به="" بند="" کشید،="" روزی="" را="" که="" بر="" ضحاک="" پیروز="" شد="" مهرگان="" نامید="" .="" .="" .=""> شاهنامه 39/1 50.
در ادبیات اوستایی و آیینی جمشید بنیان گذارِ سننِ آریایی معرفی گردیده با این همه، نیامده است که جمشید نوروز را بنا نهاده و فریدون مهرگان را پی هشته است.
تألیف کتابهای بسیار در عظمت و فضیلت نوروز نیز میراث همین دورهء تاریخیِ سرنوشت ساز است. علاوه بر شعوبیانِ مسلمان که در فضایل نوروز کتاب مینوشتند ، شعوبیان مزدیسنی نیز آثار بسیاری در فضیلت نوروز خلق کردند و ن. ک: شعوبیه 249 269.
نوروز را آیینی ازلی نمودند که همه رویدادهای سرنوشت ساز تاریخ بشر در نوروز روی داده و خواهد داد: <آفرینش جهان="" در="" نوروز="" بوده،="" کیومرث="" (="آدم" )="" در="" نوروز="" آفریده="" شده،="" مشی="" و="" مشیانه="" (="آدم" و="" حوا="" )="" در="" نوروز="" پدیدار="" شدند،="" هوشنگ="" ،="" تهمورث="" ،="" جمشید="" ،="" فریدون="" ،="" منوچهر="" ،="" سامِ="" نریمان="" ،="" کیخسرو="" ،="" افراسیاب="" و="" .="" .="" .="" همه="" در="" این="" روز="" ظهور="" کردهاند،="" آرش="" در="" این="" روز="" تیر="" انداخت،="" لهراسپ="" ،="" گشتاسپ="" و="" زرتشت="" در="" این="" روز="" ظهور="" کردند،="" خسرو="" پسر="" هرمزد="" (="خسرو" پرویز="" )="" در="" این="" روز="" جلوس="" کرد.="" بهرام="" ورجاوند="" ،="" پشوتن="" پسر="" گشتاسپ،="" اوشیدر="" ،="" اوشیدر="" ماه="" و="" سوشیانش="" در="" این="" روز="" ظهور="" خواهند="" کرد،="" سامِ="" نریمان،="" کیخسرو،="" گشتاسپ="" و="" .="" .="" .="" در="" این="" روز="" ظهورِ="" مجدّد="" خواهند="" کرد.="" شکستِ="" اهریمن="" و="" آغاز="" رستاخیز="" در="" این="" روز="" خواهد="" بود="">.
ن. ک: رسالهء ماه فروردین روز خرداد، در مجموعهء متون پهلوی به چاپ رسیده و به فارسی نیز ترجمه شده است. ن. ک: J. Asana ; Pahlavi texts. 1987 - 1913 ترجمه فارسی: بهار / ترجمه چند متن پهلوی ( نشر سپهر. تهران، 1347 ) ایران کوده . شماره 16 ( 1331 خورشیدی ) ترجمهء متن ماه فروردین و روز خرداد. متن و پیوست.
این رساله از میراث گرانقدر شعوبیه است که در سدههای نخست هجری به زبان پهلوی نوشته شده است. شادروان استاد تفضلی میگوید: <زمان تألیف="" این="" رساله="" اواخر="" دورهء="" ساسانی="" است="" اما="" در="" نثر="" آن="" بعدها="" دستکاری="" کردهاند="" زیرا="" نفوذ="" زبان="" فارسی="" در="" آن="" دیده="" میشود=""> ن. ک: تفضلی 293 294. استاد تفضلی تاریخ کتابت نسخهء اوّل این رساله را سال 956 میلادی نوشتهاند. رونویسی از این نسخه در سال 1322 یا 1342 میلادی و آخرین رونویسی یا بازنویسی در سال 1767 میلادی صورت گرفته است. فضایل و مراسم نوروز در آیین نامه یا آیین نامگ یا ایوین نامگ ها نیز آمده که منابع اصلی مورخان و نویسندگان مسلمان عرب و ایرانی را تشکیل میدهد. این میراث گرانقدر را موبدان که پاسدار خاطرهء کهن قومی بودند حفظ میکردند. مسعودی مورخ عرب مسلمان در شیراز یکی از این آییننامههای مصوّر هزار برگ را دیده و در کتاب التبنیه از آن یاد کرده است. بسیاری از این آییننامهها به عربی ترجمه شده و یا به عربی تألیف شده است. چرا که نوابغ هوشمند شعوبیه توانایی خلق آثاری را به پهلوی و عربی داشتند و ابن مقفع یکی از این نوابغ است که صدها رساله به پهلوی و عربی تألیف کرد. فهرست این نوابغ و آثارشان را ن. ک: شعوبیه 249 269. تفضلی 247 245 مسعودی / التنبیه 104. ابن الندیم / الفهرست 132، 364. جاحظ / المحاسن 138. بیرونی / آثار الباقیه 213. خیام / نوروز نامه 18 21 جاحظ / التاج 25 26. انعکاس روایات ایرانی فضایل نوروز در منابع عربی سدهء چهارم هجری: ن. ک: الاوائل 185/2 186: <ایرانیان همه="" بر="" این="" باورند="" که="" جمشید="" پادشاه="" نخستین="" کسی="" بود="" که="" نوروز="" را="" جشن="" گرفت="" و="" بزرگداشت="" نوروز="" را="" آیینی="" ساخت="" و="" همو="" بود="" که="" شهر="" توس="" را="" پی="" هشت="" .="" .="" .="" پیش="" از="" جمشید="" آیین="" دگرگون="" شده="" بود،="" او="" که="" پادشاه="" شد="" آیین="" را="" به="" جایش="" برگرداند="" و="" دادگری="" پیشه="" ساخت،="" روزی="" را="" که="" پادشاه="" شد="" نوروز="" نامید="" یعنی="" روز="" نو،="" تازیان="" نوروز="" را="" تازی="" کردند="" و="" گفتند:="" نیروز="" بر="" وزن="" طیفور.="" ایرانیان="" پندارند="" که="" پیش="" از="" جمشید="" هم="" نوروز="" نزد="" اهل="" معرفت="" روز="" بزرگی="" بود="" چرا="" که="" در="" آن="" روز="" خداوند="" آدمیان="" را="" آفرید="" .="" .="" .="" و="" گفتهاند="" به="" این="" دلیل="" در="" شب="" نوروز="" آتش="" میافروزند="" که="" پلیدیهای="" بر="" جای="" مانده="" از="" زمستان="" و="" پراکنده="" در="" هوا="" نابود="" شود.="" شراب="" در="" نوروز="" پدید="" آمد="" و="" به="" پادشاه="" هدیه="" شد.="" اهداء="" شراب="" از="" آن="" روز="" سنت="" شد="" و="" .="" .="" .="">
همین رسالهها بود که منبع مورخان و نویسندگان مسلمان عرب و ایرانی شد. جاحظ ، بیرونی ، قزوینی ، خیام و . . . از روی همین رسالهها فضایل و آداب نوروز را نوشتند. مبنای روایات اسلامی در فضایل نوروز نیز همین رسالهها بود .
ن. ک: الاوائل 185/2 186. مروج 224/1. صفحات بعد.
از کیفیت و کمیت نوروز و چگونگی برگزاری مراسم آن در روزگار ساسانی توسط همین رسالهها و آییننامهها با خبر شدهایم چرا که مبنای این رسالهها روایات شفاهی بوده که سینه به سینه و نسل به نسل منتقل گردیده و سرانجام در دورهء تألیف میراث باستان، نوشته شده است.
بیگمان نویسندگان رسالهها و آییننامههای نوروزی، فضایل و مراسم نوروز ساسانی را به گونهای نوشتهاند که مناسب وضع موجود عصر و نسلشان باشد. در این نگارش هماره دو اصل مورد توجه بوده است: نخست ایجاد هوس و حسرت بر گذشتهء ناشناختهء باستان، و سپس خلقِ تصاویری آشنا و دلانگیز و غرور آفرین از شکوه و عظمت شاهنشاهی و شادمانی و خرّمی رعایای ایرانی. علاوه بر این دو اصل، ازلی بودن و آیینی کردن نوروز مورد توجه نویسندگان اولیهء رسالهها بوده است. با این همه، واقعیتِ طبقاتی نوروز باستانی در این رسالهها بسیار برجسته است. بیرونی و رازی نوروز ساسانی را از آغاز فروردین نوشتهاند و این نشان میدهد که نویسندگان مراسم نوروزی با توجه به همان دو اصل یاد شده خواستهاند همه چیز را در جای شایسته و مناسب و دلانگیز آن ببینند . رازی با الهام و اقتباس از رسالهء آنچه مسلم است این است که پیش از نوروز، جشن فروردگان که جشن فروهرهای مردگان است برگزار میشده و ده روز طول میکشیده است. ن. ک: خرده اوستا 210 209. شادروان پور داود میگوید: جشن نوروز بدون اینکه نزد زرتشتیان، هنگام فرود آمدن فروهرها باشد، از جشنهای بزرگ و نوروز جمشیدی خوانده میشود. ن. ک: همان 222.
پهلوی ماه فروردین روز خرداد مینویسد: <آنچه معروف="" است="" آن="" دانند="" که="" خسروان="" چون="" نوروز="" بودی="" بر="" تخت="" نشستندی="" و="" پنج="" روز="" رسم="" بودی="" که="" حاجت="" مردم="" روا="" کردندی="" و="" عطاهای="" فراوان="" دادندی="" و="" چون="" این="" پنج="" روز="" بگذشتی="" به="" لهو="" کردن="" و="" باده="" خوردن="" مشغول="" شدندی،="" پس="" این="" روز="" از="" این="" سبب="" بزرگ="" کردندی،="" و="" گفتهاند="" آن="" روزی="" است="" که="" جمشید="" مردم="" را="" بشارت="" دادی="" به="" بیمرگی="" و="" تندرستی="" و="" آمرزندگی،="" و="" گویند="" که="" هم="" اندرین="" روز="" بود="" که="" کیومرث="" اَرْزُور="" دیو="" را="" بکشت=""> بر همین اساس ن. ک: بهار 160/2 161 شهمردان بن الی الخیر رازی / روضة المنجمین.
برخی مدت جشن نوروز ساسانی را یک ماه نوشتهاند که: پنج روز نخست ویژه شرفیابی اشراف و روحانیان، پنج روز دوم ویژهء دریافت هدایای نوروزی، پنج روز سوم ویژه شرفیابی خدمتکاران شاهنشاه، پنج روز چهارم ویژهء خواص شاهنشاه، پنج روز پنجم ویژه سپاهیان و رزمیان، پنج روز ششم ویژهء رعایای ایرانی .
ن. ک: معین 4843/4، 4844، 4845 آثارالباقیه 217، 218، 219.
در نوروزنامهء منسوب به خیام ، روایت تبلیغی خاطرهانگیز و غرور آفرین نوروز ساسانی را بهتر میتوان دید: <آیین ملوک="" عجم="" از="" گاه="" کیخسرو="" تا="" به="" روزگار="" یزدجرد="" شهریار="" که="" آخر="" ملوک="" عجم="" بود="" چنان="" بوده="" است="" که="" روز="" نوروز="" نخست="" کس="" از="" مردمان="" بیگانه="" موبد="" موبدان="" پیش="" ملک="" آمدی="" با="" جامِ="" زرین="" پر="" مَیْ="" و="" انگشتری="" ،="" و="" درمی="" و="" دیناری="" خسروانی،="" و="" یک="" دسته="" خَوید="" سبز="" رُسته="" و="" شمشیری="" و="" تیر="" و="" کمان="" و="" دوات="" و="" قلم="" و="" اسپی="" و="" بازی="" و="" غلامی="" و="" ستایش="" نمودی="" و="" نیایش="" کردی="" او="" را="" به="" زبان="" پارسی="" به="" عبارت="" ایشان.="" چون="" موبد="" موبدان="" از="" آفرین="" بپرداختی="" پس="" بزرگان="" دولت="" درآمدندی="" و="" خدمتها="" پیش="" آوردندی=""> <آفرین موبد="" موبدان="" به="" عبارت="" ایشان:="" شها="" به="" جشن="" فروردین،="" به="" ماه="" فروردین،="" آزادی="" کن="" بر="" یزدان،="" و="" دین="" کیان="" سروش="" آورد="" ترا="" دانایی="" و="" بینایی="" به="" کاردانی،="" و="" دیر="" زیو="" با="" خوی="" هژیر،="" و="" شادباش="" بر="" تخت="" زرین،="" و="" انوشه="" خور="" به="" جام="" جمشید="" و="" رسم="" نیاکان="" در="" همت="" بلند="" و="" نیکوکاری="" و="" ورزش="" داد="" و="" راستی="" نگاهدار،="" سرت="" سبز="" باد="" و="" جوانی="" چو="" خوید،="" اسپت="" کامکار="" و="" پیروز،="" و="" تیغت="" روشن="" و="" کاری="" بر="" دشمن،="" و="" بازت="" گیرا="" و="" خجسته="" به="" شکار،="" و="" کارت="" راست="" چون="" تیر،="" و="" هم="" کشوری="" بگیر="" نو،="" بر="" تخت="" با="" درم="" و="" دینار،="" پیشت="" هندی="" و="" دانا="" گرامی="" و="" درمی="" خوار،="" و="" سرایت="" آباد="" و="" زندگانی="" بسیار=""> . آن کس که با فضای آیینی و ادبیات اوستایی و ن. ک: بهار 175/2 176 نوروزنامه 18 19، همین تصاویر در منابع عربی: الاوائل 185/2 186.
درباری روزگار ساسانی آشنا باشد به روشنی میداند که این متن ساختگی است و پیداست که نویسنده با توجه به عصر و نسل خویش چنین متنی را ساخته و پرداخته است . در ادامهء این متن آمده است: <چون این="" بگفتی="" چاشنی="" کردی="" و="" جام="" به="" ملک="" شادروان="" استاد="" محمد="" تقی="" بهار="" میگوید:="">چون><اگر این="" سرود="" و="" مدح="" ساختگی="" نباشد،="" در="" آن="" دست="" خوردگی="" بسیار="" است="" و="" لغات="" تازی="" و="" اجنبی="" .="" .="" .="" دیده="" میشود="" و="" شاید="" افتادگی="" هم="" داشته="" باشد="" و="" .="" .="" .=""> ن. ک: بهار 176/2 177.
دادی و خوید در دست دیگر نهادی و دینار و درم در پیش تخت او بنهادی. و بدین آن خواستی که روز نو و سال نو هر چه بزرگان اولِ دیدار چشم بر آن افکنند تا سال دیگر شادمان و خرم با آن چیزها در کامرانی بمانند و آن بریشان مبارک گردد که خرمی و آبادانی جهان درین چیزهاست که پیش ملک آوردندی> . در روایات نوروزی راه ن. ک: معین 4844/4 نوروزنامه 19 20. همین تصاویر در منابع عربی: الاوائل 185/2 186.
یافته به آثار نویسندگان عرب آمده است که: <از چیزهایی="" که="" شاهنشاهان="" در="" نوروز="" به="" خوردن="" آن="" تبرک="" میجستند="" اندکی="" شیر="" تازه="" و="" خالص="" و="" پنیر="" بود="" و="" در="" هر="" نوروز="" برای="" پادشاه="" با="" کوزهای="" آهنین="" یا="" سیمین="" آب="" برداشته="" میشد="" .="" .="" .="" این="" آب="" را="" دختران="" دوشیزه="" از="" زیر="" آسیابها="" برمیداشتند="" .="" .="" .="" بیست="" وپنج="" روز="" پیش="" از="" نوروز="" در="" کاخ="" شاه="" دوازده="" ستون="" ار="" خشت="" خام="" برپا="" میشد="" که="" بر="" هر="" ستون="" به="" ترتیب="" گندم:،="" جو،="" برنج،="" باقلا،="" کاجیله،="" ارزن،="" ذرت،="" لوبیا،="" نخود،="" کنجد="" و="" ماش="" میکاشتند="" و="" اینها="" را="" نمیچیدند="" مگر="" به="" غنا="" و="" ترنم="" و="" لهو،="" در="" روز="" ششم="" نوروز="" این="" حبوب="" را="" میکندند="" و="" به="" میمنت="" در="" مجلس="" میپراکندند="" و="" تا="" روز="" شانزدهم="" فروردین="" آن="" را="" جمع="" نمیکردند.="" شاه="" با="" نگاه="" کردن="" در="" جو="" تبرک="" میجست.="" در="" ایام="" نوروز="" نواهای="" خاصی="" در="" خدمت="" شاه="" نواخته="" میشد="" که="" مختص="" همان="" ایام="" بود.="" در="" بامداد="" نوروز="" مردم="" به="" یکدیگر="" آب="" میپاشیدند،="" به="" یکدیگر="" شکر="" هدیه="" میدادند،="" در="" شب="" نوروز="" آتش="" میافروختند=""> . بیرونی از ن. ک: معین 4845/4 جاحظ / محاسن 234، 236. بیرونی / آثار 218. یاقوتی / معجم 670/1 669. نویری / بلوغالارب 386/1.
بزرگداشت نوروز و سده در روزگار خویش یاد میکند که مردم سپر و شمشیرِ چوبین و بوقِ سفالین میخریدند و میگوید: <در این="" جشنها="" شاهان="" را="" رسم="" بر="" این="" بود="" که="" ن.="" ک:="" بیرونی="" التفهیم="" 258="" 259.="">در>
در شب جشن آتش میافروختند و بس شعلهورش میساختند و حیوانات وحشی و پرندگان را در میان شعلههای آتش رها میکردند و پیرامون آتش به بازی و شادمانی و بادهپیمایی میپرداختند. . . > .
ن. ک: همان 258 آثار الباقیه چاپ اروپا: < حتی صارفی رسوم الملوک فیل لیلته ایقاذ النیران و تأجیجها و ارسال الوحوش و تطییر الطیور فی لهبها و اشرب و التلهی حولها . . . >
شادروان استاد پور داود
میگوید: <آتش افروزی="" ایرانیان="" در="" پیشانی="" نوروز="" از="" آیین="" دیرین="" است="" و="" همهء="" جشنهای="" باستانی="" با="" آتش="" که="" فروغ="" ایزدی="" است="" پیشباز="" میشود="" .="" .="" .="" روز="" چهارشنبه="" نزد="" عربها="" روز="" شوم="" و="" نحسی="" است="" .="" .="" .="" این="" است="" که="" ایرانیان="" آیین="" آتش="" افروزی="" پایان="" سال="" خود="" را="" به="" شب="" آخرین="" چهارشنبه="" انداختند="" تا="" با="" پیش="" آمد="" سال="" نو="" از="" آسیب="" روز="" پلیدی="" چون="" چارشنبه="" برکنار="" مانند.="" شک="" نیست="" که="" افتادن="" این="" آتش="" افروزی="" به="" شب="" آخرین="" چهارشنبه="" سال،="" پس="" از="" اسلام="" است،="" چه="" ایرانیان="" شنبه="" و="" آدینه="" نداشتند.="" .="" .=""> .
ن. ک: آناهیتا 73، 74 جاحظ / المحاسن 277: وَاْلاربَعَاء یومُ نَحْسِ . . . پیشینهء آتش بازی در ایران پس از باستان: تاریخ بخارا 32، 286 248.
%
در پی حضور و استقرار تازیان در ایران و غلبه پان عربیسم افسار گسیختهء اموی و عرب زدگی برخی از ایرانیان، نوروز و مهرگان مورد بیمهری بسیار قرار گرفت و برگزاری آن ممنوع شد. اما ایرانیان در برگزاری این دو جشن درنگ نمیکردند و در نهان نوروز و مهرگان را جشن میگرفتند. سختگیری تازیان راه به جایی نبرد و سرانجام برای برگزاری نوروز و مهرگان از ایرانیان مسلمان و غیر مسلمان خراج ویژهای میگرفتند. این وضعیت از آغاز تا انجام رژیم اموی ادامه داشت. گفته میشود نخستین کس که باج و خراج نوروز و مهرگان بر ایرانیان بست حجاج بن یوسف بود . درآمد رژیم اموی در روزگار معاویه بن ابی سفیان از باج و خراج نوروز و ن. ک: ایران در روزگار اموی الاوائل 34/2.
مهرگان به 5 تا 10 میلیون درهم رسید . این وضع تا روزگار عمر بن عبد العزیز
ن. ک: معین 4845/4 جرجی زیدان / تمدن اسلامی 22/2.
رفرماتور رژیم اموی ادامه داشت. همو بود که برای بقای رژیم، باج و خراج نوروز و مهرگان از ایرانیان برداشت اما پس از او دوباره برقرار شد و تا سقوط امویان ادامه داشت . در دورهء خلافت هشام بن عبد الملک اشرافیت ایرانی از خالد بن عبد الله ن. ک: ایران در روزگار اموی الاوائل 34/2.
قسری استاندار عراق خواستند تا نوروز را یک ماه به عقب اندازد، خالد در این مورد نظر خلیفه را خواست. هشام با استناد به آیه 38 سورهء توبه نوشت که میترسم مرتکب کفر شوم .
ن. ک: الاوائل 391/1، 392.
در روزگار عباسیان که اشرافیت ایرانی در قدرت سیاسی شریک بود و حضور نیرومند حکومتی داشت و خلیفگان عباسی خلق و خوی ایرانی گرفتند و به فرهنگ و سنن ملی ایران دل بستند و سرانجام سخت شیفته آن شدند، نوروز آشکارا جشن گرفته میشد و خلیفه و دربار خلافت به گونه شاهان باستان ایران مراسم نوروزی داشتند. در این دوره شادباشهای نوروزی و هدایای نوروز از سوی اشرافیت ایرانی تقدیم خلیفگان عباسی میشد. نخستین کسی که نوروز و مهرگان را به گونه مکتوب به خلیفه عرب تبریک گفت احمد بن یوسف کاتب ، ایرانی زاده شعوبی بود که نامه شادباش نوروزی را به شعر با هدیهای بسیار نفیس به مامون عباسی تقدیم داشت . ن. ک: همان 101/2: <اولُ مَنْ="" افتتحَ="" المکاتبةَ="" فی="" تهنئةِ="" النیروز="" و="" المهرجان="" احمدُ="" بن="" یوسف="" الکاتب;="" اَهدیاِلی="" المامون="" سَفطُ="" ذهب،="" فیه="" قطعة="" عود="" هندی="" فی="" طوله="" و="" عرضه="" و="" کتب="" معها:="" هذا="" یوم="" جرت="" فیه="" العاده="" بالطاف="" العبید="" السادة="" .="" .="" .="">
در دورهء خلافت هارون عباسی، اشرافیت ایرانی از یحیی بن خالد برمکی خواستند تا نوروز را یک ماه به عقب برد. یحیی ترسید که دشمنان عربش در دستگاه خلافت او را به هواداری از آیین باستان ایران متهم کنند. از این روی خواهش اشراف ایرانی را برآورده نساخت . در روزگار متوکل عباسی این خواسته برآورده شد و همو بود که ن. ک: همان 391/1، 392، 393، 394، 395.
فرمود تا به سراسر قلمرو خلافت بنویسند که از این پس نوروز را در 27 ماه حزیران رومی جشن بگیرند. و سرانجام معتصم عباسی نوروز را در 11 ماه حزیران رومی قرار داد. شاعران ایرانی نژاد عرب زبان در مدح متوکل شعر بسیار گفتند که او نوروز را به زمان روزگار اردشیر برگرداند .
ن. ک: همان 395/1 394.
با آغاز عصر استقلال ایران و برقراری حکومتهای منطقهای ایرانی، نوروز و مهرگان بیپروا جشن گرفته میشد. با این همه در گذر سدهها نوروز گاه مقهو متشرعان متصلب عرب زده میگردید و ایرانیان به ناچار در نهان نوروز را جشن میگرفتند و این بخشی از مبارزه فرهنگی ایرانیان با تازیان بشمار میرفت چرا که شادباشهای مکتوب نوروزی بر در و دیوار خانهها آویخته میشد و خشم متشرعان متصلب را برمیانگیخت تا آنجا که وظیفهء شرعی محتسب شد تا شادباشهای مکتوب نوروزی را از در و دیوارها بکند و به خانههایی که از آنها صدای ساز و آواز نوروزی به گوش میرسد یورش برد که این از باب امر به معروف و نهی از منکر است و اجازهء صاحب خانه هم شرط نیست زیرا اگر یورش نبرد منکر برقرار است .
ن. ک: نصاب الاحتساب 181: <فی الاحتساب="" علی="" من="" تظهر="" من="" البدع="" فی="" البیوت="" و="" فی="" هجوم="" المحتسب="" علی="" بیت="" المفسدین="" بلا="" اذنهم="" کتابة="" الرقاع="" فی="" ایام="" النیروز="" و="" الزاقها="" بالابواب="" مکرومة="" .="" .="" .="" فی="" دار="" سمع="" فیها="" صوت="" مزامیر="" و="" معازف="" قال:="" ادخل="" علیهم="" ای="" بغیر="" اذنهم="" لارتکابهم="" المنکر="" لان="" المنع="" واجب،="" و="" لولم="" یجز="" الدخول="" بغیر="" اذنهم="" لم="" یمکن="" المنع="" .="" .="" .="">
شادباشهای نوروزی آن روزگاران عبارت بود از: <نوروزت مبارک،="" با="" نوروز="" شاد="" زی،="" هزار="" سال="" به="" این="" سالها="" و="" .="" .="" .=""> .
ن. ک: محاضرات 410/1 411: تَهْنِئةُ بِنیروز; اَنعِمْ بِنیروزکَ وَاَبْهِجُ بِهِ، مَتّعتَ اَلْفاً مِثْلَهُ بَعْدُهُ، تَهْنِئَةُ المهرجان;
جاءکُ المهرجانُ یُختالُ طِلْقاً فی هواءِ صاف و فی زعفرانِهِ
نلتَ فیه الذی به نالَ افریدون مِنْ رَغْمِ حاسِدٍ وَ هَوانِهِ
%
اسلامِ تسنن در ایران به دلیلِ تشرّع و تعصّب و تصلّب و تعرّبِ خاص خود هرگز نوروز را به رسمیت نشناخت. با همهء کوشش پیگیر شعوبیانِ سُنّی در تعدیل تسنن و انعطاف پذیری آن در پذیرش سنن اصیل ملی ایران و ارائه روایات و فتاوا و قطعات تاریخی در تأیید نوروز از زبان مشایخ بزرگ ایرانی تسنن ، توفیقی حاصل ن. ک: الندیم / فهرست 185: روایتی از قول اسماعیل بن حماد بن ابی حنیفه ( نوهء ابو حنیفه ) مدعی است که نیای او نعمان بن مرزبان همان کسی است که در روز نوروز به حضرت علی پالوده هدیه برد و علی گفت: هر روز ما نوروز است. در جشن مهرگان هم گفت: هر روز ما مهرگان است. این روایت نمونهای از تلاشِ شعوبیّه سنّی برای جا انداختن نوروز و مهرگان نزد محدثان و فقیهان متصلّبِ تسنن است. همین روایت در منابع تسنن تکرار شده; ن. ک: الانساب 37/3.
نکرد. مشایخ متصلب ایرانی تسنن هماره نوروز را از سننِ مجوس میدانستند که اسلام آن را محو کرده بود. تا آنجا که فردی چون بیرونی نیز خرید و فروش ابزار شادمانی نوروز را از بابِ تعظیمِ شعار گبران حرام میدانست . مشایخ ایرانی تسنن ن. ک: التفهیم 257: <و آنچه="" برای="" سده="" و="" نوروز="" فروشند="" چون="" سپر="" و="" شمشیر="" چوبین="" و="" بوق="" سفالین،="" این="" در="" نفس="" خود="" حرام="" نیست="" اما="" برای="" اظهار="" شعار="" گبران="" حرام="" است="">.
بزرگداشت نوروز را بدعت میدانستند و تشیع را محکوم میکردند که سننِ منسوخِ مجوس را احیاء کرده و برای نوروز عظمت و فضیلت قایل شده و غسل و نماز و روزهء نوروز وضع کرده و این بدعت محض در دین است چرا که <عرب روز="" نوروز="" را="" نمیشناخته="" زیرا="" نوروز="" از="" عیدهای="" ویژه="" مجوس="" بوده="" است=""> .
ن. ک: دهلوی 213: <. . . بل لم یکن العرب یعلمون یوم النیروز لانه من الاعیاد الخاصة بالمجوس>.
تصلّب و تعرّب تاریخی در فقه و حدیث تسنن کاملاً نمودار است. در منابع روایی تسنن کمتر روایت موافقی با نوروز را میتوان یافت. و اگر روایت موافقی به این منابع راه یافته باشد، روایت شیعی است که معمولاً ضد آن نیز آمده است و یا که تأویل و توجیه گردیده و نوعی عرب زدگی و تصلب آیینی در آن دیده میشود. بخاری از مشایخ برجستهء ایرانی تسنن در برابر روایتی که میگوید: <برای علی="" پالوده="" آورده="" شد،="" فرمود:="" این="" چیست؟="" گفتند:="" امروز="" نوروز="" است.="" فرمود:="">برای><هر روز="" ما="" نوروز="" باد=""> ، روایتی متضاد آورده که: < ایوب بن دینار از قول پدرش گوید که علی هدایای ن. ک: تاریخ الکبیر 201/4.
نوروزی را نمیپذیرفت> . بیهقی از مشایخ بزرگ ایرانی تسنن همین روایت را این ن. ک: همان 1319/414/1.
گونه آورده است: <برای علی="" (="" رض="" )="" هدیه="" نوروزی="" آورده="" شد.="" فرمود:="" این="" چیست؟="" گفتند:="" ای="" امیر="" مؤمنان!="" امروز="" نوروز="" است.="" فرمود:="" برای="" ما="" هر="" روز="" را="" فیروز="" سازید.="" ابو="" اسامه="">برای>
گوید: حضرت ناخوش داشت بگوید نوروز> .
ن. ک: سنن 234/9.
در معارضه با روایات شیعه که برای نوروز روزهء مستحبی قایل شده، فقیهان متصلب تسنن فتوا دادهاند که: <روزه روز="" نوروز="" و="" مهرگان="" مکروه="" است="" چون="" تشبّه="" به="" مجوس="" است=""> <. . . زیرا این دو روز را کفّار بزرگ میدانند و در آن روزه میگیرند> . ن. ک: بدایع 79/2.
ن. ک: المغنی 99/3.
بدیهی است که ایرانیان غیر مسلمان این دو روز را روزه نمیگرفتند و نمیگیرند و اصولاً در آیین آریایی روزه موضوعیت ندارد. پیداست که فقیهان متصلب تسنن بدون آشنایی و شناخت موضوع فتوا دادهاند و آیین آریایی را با دین عیسی و شریعت موسی قیاس کردهاند! و بطالتِ قیاس که یکی از ارکان فقه تسنن است در همین جا روشن میشود. برخی دیگر از فقیهان تسنن فرمودهاند: <روزهء نوروز="" و="" مهرگان="" مکروه="" است="" مگر="" که="" در="" ترتیب="" قرار="" گیرد="" یعنی="" نوروز="" و="" مهرگان="" در="" میان="" روزهایی="" باشد="" که="" قرار="" گذاشته="" روزه="" گیرد=""> .
ن. ک: شرح الکبیر 106.
در قلمرو خلافتِ عربی تقویم ایرانی بیش از تقویم عربی و رومی کاربرد داشت چرا که دقیقتر و طبیعیتر بود و ایرانیان و اعراب و دیگر ملل مسلمان در داد و ستدهای روزانه خویش بر اساسِ تقویم ایرانی عمل میکردند. این موضوع، فقه متصلب تسنن را تحت تأثیر قرار داد. برخی فقیهان متصلب کاربرد تقویم ایرانی را در معاملات جایز نمیدانستند و با شرایطی به سختی میپذیرفتند و برخی دیگر به ناچار آن را به رسمیت شناختند. گروهی از فقیهان ایرانی و عرب تسنن فتوا دادند که: <توقیت عقود="" به="" ماههای="" ایرانی="" و="" عرب="" و="" رومی="" و="" اعیاد="" مسلمانان="" و="" عید="" نوروز="" و="" مهرگان="" جایز="" است="" .="" .="" .="" چرا="" که="" ماههای="" ایرانی="" در="" دولت="" عباسیان="" کاملاً="" شناخته="" شده="" و="" معمول="" بود.="" نوروز="" هم="" در="" همین="" ایام="" آشکار="" شد="" و="" .="" .="" .=""> .
ن. ک: المجموع 136/13. المغنی 258/8. مقایسه شود: المجموع 230/9: <توقیت عقود="" به="" نوروز="" و="" مهرگان="" جایز="" است.="" در="" کتاب="" النهایة="" آمده="" است="" که="" آگاهی="" متعاقدان="" به="" زمان="" نوروز="" و="" مهرگان="" شرط="" است="" هرچند="" که="" توقیت="" این="" دو="" زمان="" نزد="" بیشتر="" مردم="" مشهور="" است="" و="" همین="" کافی="" است="">.
برخی فقیهان دچار تردید و اضطراب در فتوا شدند. سرخسی از فقیهان مشهور ایرانی تسنن در آغاز فتوا میدهد که: <توقیت عقود="" به="" نوروز="" و="" مهرگان="" جایز="" است="" و="" آن="" زمانِ="" پرداخت="" ثمن="" میتواند="" باشد=""> و در جایی دیگر میگوید که: < نوروز و ن. ک: المبسوط 191/6.
مهرگان توقیت خرید مبیع نمیتواند باشد چون از زمانهای مسلمانان نیست و مسلمانان آن زمانها را نمیشناسند. اگر این دو زمان نزد متعاقدان معلوم باشد جایز است، زیرا شرطِ صحتِ بیع آگاهی متعاقدان به زمان است> <اگر نوروز="" و="" مهرگان="" نزد="" ن.="" ک:="" همان="" 28/13.="">اگر>
متعاقدان مجهول باشد، توقیت به آن جایز نیست و عقد فاسد است> .
ن. ک: همان 57/19.
برخی دیگر از فقیهان در عین حال که دچار تشتت و تعدد فتوا شدهاند، از روی احتیاط واجب شرط کردهاند که آگاهی متعاقدان به زمان نوروز و مهرگان شرطِ صحتِ بیع است و اگر این دو زمان نزد متعاقدان مجهول باشد، بیع باطل است . ن. ک: بدایع 178/5. همان 3/6: <تأجیل به="" وقت="" مجهول="" اگر="" شبیه="" آجال="" معروف="" نزد="" مردم="" باشد="" مانند="" توقیت="" نوروز="" و="" .="" .="" .="" و="" مردم="" به="" این="" اوقات="" تعین="" زمان="" کنند="" جایز="" است.="" شافعی="" توقیت="" به="" نوروز="" را="" جایز="" نمیدانست=""> المغنی 258/8.
<تأجیل به="" غیر="" ماههای="" قمری="" بر="" دو="" گونه="" است:="" ماههایی="" که="" نزد="" مسلمانان="" شناخته="" شده="" و="" مشهور="" است="" مانند="" ماههای="" رومی:="" کانون،="" شباط="" و="" .="" .="" .="" یا="" عیدهایی="" که="" نزد="" مسلمانان="" شناخته="" شده="" است="" مانند="" نوروز="" و="" مهرگان.="" خرقی="" و="" ابن="" ابو="" موسی="" گفتهاند="" جایز="" نیست،="" قاضی="" گفته="" است="" صحیح="" است،="" اوزاعی="" و="" شافعی="" گفتهاند="" صحیح="" است=""> .
ن. ک: شرح الکبیر 329/4.
%
و اما تشیع ; در بخش دوم این پژوهش با نگاهی گذرا به سرچشمههای نخستین نهضت انسانی اسلام دریافتیم که برخلاف واقعیت تاریخی، اسلامِ محمّد به زبان، فرهنگ و سنن اصیل ملی ملل احترام گذاشته و آنها را به رسمیت شناخته است و در نهایت با آنها در راستای توحید، برخورد تصحیحی تنزیهی داشته است. این حرمت و رسمیت نه تنها در لحظه لحظه زندگی محمد و بیست و سه سال رسالت او مشهود است بلکه اصلی از اصول منشور جاودانی و جهانی نهضت انسانی اسلام است. این واقعیت را در سیرهء رسول این گونه میتوان دید: آنجا که برجستهترین یاران محمد; جویبر و بلال و ابوذر و صهیب و سلمان و . . . هر کدام از چهار سوی جهانند، آنجا که زبان الکن بلال در اقامه و اذان، برتر از زبان فصیح و رسای اعراب است، آنجا که در قانون اساسی مدینه همهء شهروندان یهودی و مسیحی و مسلمان در همهء حقوق برابرند و در کنار مسجد ، کنیسه و کلیسا دارند; آنان اذان خویش میدهند و اینان ناقوس خویش میزنند و ناقور خود میدمند، آنجا که هیئت برجسته سیاسی مذهبی جمهوی عیسوی نجران کانون اصلی مسیحیت جهان با همهء یال و کوپال و شعار و دثار خویش به مسجد رسول میآیند ( آنهم در پی فتح مکه و اقتدار نهضتِ اسلام ) و ناقوس مینوازند و صلیب میآویزند و به بیتالمقدس نماز میبرند و محمد با لبی خندان و چهرهای خرسند نظارهگر است، آنجا که ایرانیان مقیم مدینه در هر نوروز جشن میگیرند و سودانیان دورهگرد سیرک خویش بر پای میدارند و اعراب جزیره به سنن اصیل خویش وفادارند و بسیاری از تصاویری که مؤید این واقعیت است و در تاریخ رسمی نیامده است. و در قرآن ; آنجا که در پی واکنش برخی نخبگانِ متعصب و متصلبِ عرب و زمزمهء برتریت قومیّتِ عربیّت، وحی خطاب میکند که: <ای مردم!="" ما="" شما="" را="" از="" پدری="" و="" مادری="" آفریدیم="" و="" شما="" را="" ملت="" ملت="" و="" قبیله="" قبیله="" قرار="" دادیم="" تا="" یکدیگر="" را="" [بر="" اساس="" تمایز="" ملیت="" و="" فرهنگ="" و="" زبان="" ]="" باز="" شناسید،="" همانا="" که="" گرامیترین="" شما="" نزد="" خداوند="" پرهیزکارترین="" شماست="" .="" .="" .=""> و بدین سان جعل تکوینی ملیت و قرآن 13/47.
قومیت و فرهنگ ملل را اعلام داشت و به رسمیت شناخت و احترام گذاشت که اسلام آیین قومی و نژادی و زبانی نیست، نهضتی انسانی است که موضوع و غایت آن، انسان و مسائل انسانی است.
در دورهء حیات و حضور امام علی بن ابی طالب احترام به فرهنگ و سنن اصیل ملی ملل نیز مشهود است. با توجه به خلق و خوی ایرانی که در هر شرایطی و با هر کمیت و کیفیتی در هر نقطهای از جهان که باشد به سنن ملی خود وفادار است، بی گمان حضور متراکم ایرانیان مسلمان و غیر مسلمان مقیم مدینه و جزیره عراق مستلزم برگزاری جشنهای ملی ایران بوده است . صرف نظر از روایات رسمی انتقاد و سرانجام دشمنی اشراف و نخبگان عرب حجاز و عراق با امام علی از این بود که آن حضرت به ایرانیان و زبان و فرهنگشان احترام میگذاشت و حاضر نبود رفتار و گفتار و نگاه تبعیض آمیز سه خلیفه پیشین را با آنان داشته باشد. اعتراض شدید خلیفه دوم در بستر مرگ به ابن عباس به خاطر حمایت همه جانبه بنی هاشم از ایرانیان در تاریخ ثبت است. ایرانیان مقیم مدینه و جزیره در دوره حیات امام علی به ویژه در روزگار کودتای سقیفه، مشکلات خود را با امام علی در میان میگذاشتند و آن حضرت پشتیبان آنان بود. ن. ک: همین کتاب: بخش دوم. ن. ک: الغارات 70/1، 75، 76، 77، 78. بحار 331/40، 321. ابن ابی الحدید / شرح 181/1.
شیعی دورهء حضور امامان مبنی بر پذیرش هدایای نوروزی و رسمیت نوروز از سوی آن حضرات، شواهد و قراین تاریخی مستند نشان میدهند که امام علی بن ابی طالب به سنن اصیل ملی ایرانیان احترام میگذاشته و حتی با سننِ منفی و منفورشان برخورد تربیتی ارشادی داشته است; آنجا که به هنگام عزیمت از کوفه به شام ، ایرانیان مقیم انبار به پیشواز امام علی آمدند و به شیوهای رفتار کردند که گویی به پیشواز شاهنشاهان ایران میروند; رعایا و اشراف ایرانی انبار در بیرون شهر بر سرراه پیاده صف کشیده بودند و در جلوی امام علی خود را به خاک انداخته زمین ادب میبوسیدند و گروهی در پیش پیش آن حضرت بنای تاختن و دویدن گذاشتند. رسم و رفتاری شرکآلود که با کرامت انسانی ناسازگار بود. حضرت پرسید: این چه کاری است که میکنید؟ گفتند: این خلق و خو و راه و رسم ماست که بدین سان مقدم بزرگان خویش را گرامی میداریم. امام فرمود: به خدا سوگند بزرگانتان از این کار سودی نبرند و شما دارید خود را میآزارید و با این رفتار شرکآلود در دنیا و آخرت زیانکار میشوید .
ن. ک: نهجالبلاغه 37/475.
بیگمان از آن پس نیز در طول دورهء بلندِ حضور، راهبران عقیدتی تشیّع ، زبان، فرهنگ و سنن اصیل ملی پیروانِشان را محترم میشمردند و حداکثر با شوائب ثنوی یا شرکآلود آن برخوردی تصحیحی تنزیهی داشتند. مخصوصاً که نوروز و مهرگان اصولاً جشن آیینی نبودند وگرنه مانند همه جشنهای آیینی آریایی منسوخ و فراموش میشدند.
در همین دورهء حضور است که برخی از یاران و پیروان ایرانی و عرب امامان، روایاتی را در رسمیت و اعتبار نوروز از قول امامان نقل میکنند و نوروزیه مینویسند. مُعلّی بن خُنَیْس یکی از یاران نزدیک امام جعفر صادق است که روایاتی مُعَلّی بن خُنَیْس از جناح مبارز شیعهء دورهء حضور و شخصیت جنجالی منابع رسمی رجال شیعهء امامیه دورهء نخست عصر غیبت است. معلی در فهرست یاران نزدیک امام صادق قرار دارد اما متهم است که در آغاز به مُغَیْره بن سعید عِجْلی گرایش داشته است ( مغیره خود متهم است که غالی افراطی بوده و در باب مسئله خدا و انسان دیدگاه متفاوتی داشته که با کلام رسمی و عقاید عامهء مردم ناسازگار بوده است. منابع رجال و تاریخ رسمی مدعیند که ادعای رهبر داشته که با کلام رسمی و عقاید عامهء مردم ناسازگار بوده است. منابع رجال و تاریخ رسمی مدعیند که ادعای رهبری نیز داشته است. در سال 119 هجری خالد بن عبدالله قسری است استاندار رژیم اموی در عراق مغیره را کشت و جسدش را سوخت ) ، سپس به قیام محمد بن عبدالله بن حسن ( = نفس زکیه ) پیوسته و به او دعوت میکرده است. به همین اتهام داود بن علی عباسی او را در مدینه دستگیر و به شهادت رساند. احمد بن حسین بن عبیدالله غضایری افراطیترین نقّادِ رجال رادیکال شیعه، روایات او را قابل اعتماد ندانسته چرا که غالیان یا جناح افراطی شیعه روایات بسیاری به نام وی ساختهاند.
ن. ک: غضایری / کتاب الضعفا، خطی. حرف المیم. ش 1. قهپایی 110/6. برقی 25، 45. نجاشی 228. کشی 186 188. سلیمان فرزند معلی بن خنیس نیز از ضعفاء ( = افراد بیاعتبار ) قلمداد شده است. ن. ک: غضایری / همان. حرفالسین.
را پیرامون نوروز از زبان آن حضرت نقل کرده و معروف است که رسالهء نوروزیه ای ن. ک: الذریعه 382/24. همان 367/6. مؤلف الذریعه میگوید که خواجه نصیرالدین طوسی رسالهء نوروزیه منسوب به معلی بن خنیس را به شعر سروده است.
داشته است ( ؟ ) . خواجه محمد بن علی الحکیم الترمذی ( مرگ: 255 ه' ) از نویسندگان ایرانی شیعهء دورهء حضور اوست که کتاب نوروز نامه را به فارسی نوشته است . ن. ک: همان 379/24: نسخهای از این رساله که در سدهء یازده هجری استنساخ شده در کتابخانه دانشگاه تهران نگهداری میشود. ن. ک: فهرست کتابخانه 2692/12 2696.
روایات نوروزی مُعلّی بن خنیس به دورهء غیبت راه یافت و در نخستین آثار رسمی روایی و فقهی مشایخ بزرگ ایرانی تشیع ثبت و جاودانه شد و مبنای دیدگاههای موافق فقیهان امامیه گردید.
بیگمان در روایات منسوب به مُعَلّی ، شوائب شعوبی آشکار است، اما آنچه مسلم است نشان از نظر مثبتی است که راهبران عقیدتی شیعه نسبت به نوروز داشتهاند به ویژه که جشن نوروز جشن بهار و زندگی و خرمی و شادمانی انسان و طبیعت است و چنین موضوعی بدیهی و طبیعی چگونه میتوانسته مورد مخالفت راهبران عقیدتی اسلام باشد. بر این اساس به درستی میتوان پذیرفت که امام علی هدیه یا پالودهء نوروزی ایرانیان را پذیرفته و فرموده که هر روز ما نوروز باد و یا که امام صادق نوروز را از صافی توحید و طهارت و معنویتِ اسلامی گذرانده و رهنمود داده که خوب است در پگاه نوروز غسل کنند و پیراهنی پاکیزه و نو پوشند و تن خویش خوشبو کنند و نماز بخوانند و نیایش کنند.
عناصر اصلی روایات منسوب به مُعَلّی هم همین مفاهیم است. آنچه بر ذیل آنها افزوده شده پدیدهء سدههای بعد است. شیعیان شعوبی کوشیدند تا همهء فضایلِ ازلی آیینی نوروز را به ادبیات و اساطیر سامی و وقایع و ایام اسلامی تبدیل کنند و این همه را در ذیل روایاتِ منسوب به معلی گنجاندند. بدین سان بود که فضای ازلی آیینی نوروز و فضایل آن به ادبیات شیعهء امامیه منتقل شد و بخشی از فرهنگ ملی ایران گردید.
با این همه، گاه اعتبار شرعی نوروز مسئلهء مورد اختلاف برخی فقیهان شیعهء امامیه بوده است; در گذر سدهها و در گسترهء گستردهء فقاهتِ شیعه، گاه متشرعان متصلبی پدیدار میشدند که با تکیه بر نظریهء بیاعتباری روایاتِ نوروزی منسوب به مُعَلّی و استناد به تنها روایت جعلی مخالف که ساختهء دستگاه خلافت عباسی است و هدفِ آن کاستن از محبوبیت و نفوذ معنوی راهبران عقیدتی شیعهء دورهء حضور در میان ایرانیان بوده، در اعتبار شرعی نوروز تردید و احتیاط کردهاند . اما اعتبار مطلق تا آنجا که در سدهء معاصر یکی از دانشمندانِ ایرانی شیعهء مقیم عراق رسالهای در عدم اعتبار شرعی نوروز نوشته و عید نوروز و مهرگان را بدعت دانسته است. دانشمند مذکور که دارای اندیشههای اجتماعی اصلاحی مفیدی است بیگمان به دلیل عرب زدگی و همسویی با جهان عرب تسنن که عید نوروز را بدعت میدانند، خواسته ساحت تشیع را از این اتهام پاک کند. ن. ک: علامه خالصی / النیروز; رسالة فی بدعة عید النیروز و سائر الاعیاد غیرالاسلامیه. ( بغداد 1951 م ) . و شاید هم علاوه بر هدف فوق، از سر ستیز با سلطنت وقت ایران هم نوشته شده چرا که زمان تألیف رساله مصادف بوده با روند شتابدار باستانگرایی و روزگار غربت و مظلومیت مذهب در ایران و عراق و . . .
مشایخ بزرگی چون کلینی ، صدوق و طوسی و اعتماد آنان در فقه و حدیث به روایاتِ معلی و پیروی همهء فقیهان نامدار شیعه در گذر سدهها از این مشایخ، احتیاطِ این گروه اندک از فقیهان را محو و بی اعتبار کرده است تا آنجا که این احتیاط ها هماره در لابلای کتابها مانده و هرگز در جوامع ایرانی شیعه مطرح نشده است. بلکه به عکس، محدثان، فقیهان و مؤلفّان شیعهء امامیه از آغاز تاکنون پیرامون اعتبار شرعی نوروز و فضایل و آداب اسلامی آن دهها رساله و کتاب نوشتهاند که بسیاری از آنها به یادگار مانده است .
رسالهها و کتابهای نوروزی منسوب به مؤلفان شیعه امامیه از آغاز تاکنون که به یادگار مانده و یا نامی از آنها در فهرست مؤلفان شیعه آمده به قرار زیر است:
1 معلی بن خنیس / نوروزیه ( ؟ ) ن. ک: الذریعة 382/24 همان 367/6.
2 محمد بن علی الترمذی ( م 255 ه' ) / نوروز نامه ( به فارسی ) نسخهء سدهء 11 هجری در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران. ن. ک: فهرست 2692/12 2696. ن. ک: الذریعه 375/24.
3 نصر بن عامر بن وهب ابو الحسن البخاری ( ؟ ) / کتاب ماروی فی… یوم النوروز . ن. ک: نجاشی 302.
4 شیخ الرئیس ( ابن سینا / الرسالة النوروزیة. ن. ک: اذکایی 122.
5 قاسم بن عباد / کتاب الاعیاد و فضائل النیروز . ن. ک: الندیم / الفهرست 150. ؟ / کتاب الاعیاد و النواریز . ن. ک: همان 167.
6 ابراهیم الحسینی المدرس الخادم / النوروز . ( به عربی. تالیف 1092 ه' ) ، نقل مطالبی از شهمردان بن ابی الخیر الرازی ( سدهء پنجم هجری ) مؤلفِ روضة المنجمین و نزهت نامهء علائی ، نقل کرده است. این رساله ردیهای است بر کتاب نوروزیه آقا رضی قزوینی که نوروز یزدگردی را بر نوروز جلالی ترجیح داده و تاییدی است بر تقدیس و تعظیم نوروز نزد شیعه. نسخه خطی به شماره 4727 در مجموعه نسخههای خطی سده 11 هجری کتاب خانه دانشگاه تهران. ن. ک: الذریعه 379/24 ش 2049، 2058، 2041.
7 ابراهیم الحسینی المدرس الخادم / نوروز ( به فارسی ) ، مؤلف این رساله را برای شاه سلیمان صفوی نگاشته است. ن. ک: الذریعه 371/24.
8 محمد باقر بن اسماعیل خاتون آبادی / نوروز نامه ( به فارسی. تالیف 1125 ه' ) ، مؤلف این رساله را برای سلطان حسین صفوی نوشته است. نسخه خطی به شماره 1262/2 در دانشگاه تهران و موزهء بریتانیا به شماره 11001. ن. ک: الذریعه 379/24 380.
9 اسماعیل بن محمد باقر خاتون آبادی / نوروزیه . ن. ک: الذریعة 379/24.
10 رشحهء اصفهانی / نوروز و جمشید . ن. ک: الذریعه 380/24. 359/9. 328/19.
11 محسن بن مرتضی فیض کاشانی / نوروز و سی روز . شرح فارسی روایات منسوب به معلّی بن خنیس. ن. ک: الذریعه 380/24. این شرح روایتی است که شیعیان شعوبی بر ذیل یکی از روایات منسوب به معلی افزودهاند و دانشمندان شیعه در گذر سدهها پیرامون آن شرح و تفسیر نوشتهاند!
12 ابراهیم حسینی نیشابوری ( م 1012 ه' ) / نوروزیه ( به فارسی ) . صاحب کتابِ ریاض میگوید: <نوروز هماره="" مسئله="" مورد="" بحث="" فضلا="" بوده="" و="" گاه="" به="" نبردی="" بزرگ="" میانشان="" تبدیل="" میشده="" تا="" آنجا="" که="" پیرامون="" آن="" رسالههای="" مستقلی="" نوشتهاند="">. ن. ک: الذریعه 379/24 380.
13 ملا اسماعیل خواجویی / نوروزیه ( به فارسی ) ، شرح رسالهء نوروزیه عمادالدین بن مسعود که برای سلطان میرزا نوشته است. نسخه خطی: فهرست کتابخانه مجلس 322/9 326. ن. ک: الذریعه 380/24.
14 محمد حسین بن محمد صالح حسینی / نوروزیه ( به فارسی ) ، ن. ک: الذریعه 381/24 380/16.
15 محمد حسین بن میرزا ابوالحسن قاینی / نوروزیه ( به فارسی؟ ) ، رساله دفاعیهای از نوروز جلالی و پاسخ به آقا رضی قزوینی که از نوروز یزدگردی دفاع کرده بود. ن. ک: الذریعه 381/24.
16 محمد بن حسن معروف به آقا رضی قزوینی / نوروزیه ( به فارسی ) ، رسالهای در تعیین روز نوروز بر اساس تقویم یزدگردی. ن. ک: الذریعه 382/24. 302/18 /304
17 ملا محمد باقر بن اسماعیل کجوری / النوروزیه ( قصیدهء نوروزیه به شعر. به عربی ) در هشت هزار بیت، رویهای بر میر مخدوم سنی مذهب صاحب کتاب نواقص الروافض که در آن نوروز و غدیر را انکار کرده بود.
18 محمد تقی بن محمد رضا رازی / نوروزیه ، ( به فارسی؟ ) رسالهاست که برای شاه صفی صفوی نوشته است. نسخه خطی: فهرست کتب خطی کتابخانه دانشگاه تهران 2517/2. کتابخانه ملک به شماره 362. ن. ک: الذریعه 382/24.
19 محمد جعفر بن محمد باقر شریف سبزواری / رسالهء نوروزیه ، پیرامون فضایل و آداب و اعمال نوروز. مؤلف این رساله را برای سلطان حسین صفوی نوشته است. ن. ک: الذریعه 383/24.
20 غیاث الدین ادیب کاشانی / نوروزیه ( به فارسی ) ، مؤلف از مترجمان دارالترجمه ناصرالدین شاه قاجار بوده و این رساله را در باره تاریخ نوروز و اقوال گذشتگان در باره نوروز نوشته است. ن. ک: الذریعه 385/24.
21 عماد الدین محمد بن مسعود / نوروزیه ( به فارسی ) ، مؤلف این رساله را برای سلطان حمزه میرزا نوشته است. ن. ک: الذریعه 383/24.
22 میرزا مهدی هدایة الله خراسانی ( 1152 1217 ه' ) / نوروزیه ( به فارسی ) ، این رساله ردیهای است بر نوروزیهء اسماعیل خواجوئی. نسخه خطی: کتابخانه مجلس 322/9 326. ن. ک: الذریعه 384/24.
23 وقار شیرازی / نوروزیه . ن. ک: الذریعه 383/24. 1276/9.
24 سید علی نقی / نوروز و غدیر . تألیف 1352 قمری. به زبان اردو.
25 نوروز نامه اثنی عشر . چاپ هند؟. ن. ک: الذریعه 380/24.
26 محمد علی میلانی / نوروز . چاپخانه خراسان؟.
27 سید مهدی نوری تبریزی / نوروز نامه ( تألیف 1308 خورشیدی ) . ن. ک: الذریعه 380/24. 1185/9.
28 سید هاشم نجفی یزدی / رسالهء نوروزیه نجفی ( یزد. چاپخانه پاینده. 1371 ق )
29 النوروز فی… مصادر الفقه و الحدیث ( مرکز معجم الفقهی. قم. مدرسه آیت الله گلپایگانی ) .
و نیز آثار زیر که میتواند میراث شیعی یا سنی باشد:
30 ابوالحسین احمد الرازی / کتاب النیروز . ن. ک: اذکایی 122.
31 حمزة بن الحسن الاصفهانی / رسالة فی النیروز . ن. ک: اذکایی 122.
32 حمزة بن الحسن الاصفهانی / کتاب الاشعار السائره فی النیروز و المهرجان . ن. ک: اذکایی.
33 راغب اصفهانی ( ؟ ) / النیروز . ن. ک: قزوینی / یادداشتها 317/10، 332/2. 121/1، 177، 307.
34 عمر بن خیام نیشابوری / نوروز نامه ( به کوشش علی حصوری. چاپ اول. تهران 1343. چاپ دوم. طهوری. تهران 1357 خورشیدی ) .
%
بر این اساس، نوروز در ایرانِ پس از اسلام به ویژه در فرهنگ شیعه، محتوا و شکل اسلامی گرفته، در منابع حدیث و فقه شیعهء امامیه جا یافته و هماره با ادبیات و آداب و ادعیه اسلامی شیعه آغاز و برگزار شده و میشود. روایات و سیر تاریخی نوروز را در منابع حدیث و فقه شیعه امامیه و دیگر فرق شیعه از نظر میگذرانیم:
آداب و اعمال و ادعیهء نوروزی
شیخالطایفه طوسی ( 460 ق ) از مشایخ بزرگ شیعه امامیه در کتاب مصباح المتهجّد روایتی منسوب به معلی بن خنیس آورده که او از قول امام صادق : دربارهء نوروز نقل کرده که فرمود: <هر گاه="" روز="" نوروز="" شود="" غسل="" کن="" و="" پاکترین="" پیراهنت="" را="" بپوش="" و="" با="" خوشبوترین="" عطرهایت="" خود="" را="" خوشبو="" کن="" و="" آن="" روز="" را="" روزه="" باش،="" پس="" از="" خواندن="" نمازهای="" نافله="" و="" ظهر="" و="" عصر،="" چهار="" رکعت="" نماز="" بخوان;="" در="" رکعت="" اول="" پس="" از="" حمد="" ده="" بار="" سوره="" قدر="" (="" انا="" انزلناه="" فی="" لیلة="" القدر="" )="" ،="" در="" رکعت="" دوم="" پس="" از="" حمد="" ده="" بار="" سورهء="" کافرون="" (="" یا="" ایها="" الکافرون="" )="" ،="" در="" رکعت="" سوم="" پس="" از="" حمد="" ده="" بار="" سورهء="" توحید="" (="" قل="" هو="" الله="" احد="" )="" ،="" در="" رکعت="" چهارم="" پس="" از="" حمد="" ده="" بار="" سورهء="" فلق="" (="" قل="" اعوذ="" برب="" الفلق="" )="" و="" ده="" بار="" سورهء="" ناس="" (="" قل="" اعوذ="" برب="" الناس="" )="" را="" بخوان،="" پس="" از="" چهار="" رکعت="" نماز،="" سجده="" شکر="" به="" جا="" آور="" و="" در="" آن="" دعا="" کن="" که="" گناهان="" پنجاه="" سال="" تو="" را="" بیامرزد=""> . همین روایت در دیگر منابع حدیث شیعه آمده و مبنای فتوای فقیهان ن. ک: الطوسی / مصباح 591. همین روایت در کتب روایی شیعه از جمله: وسائل 1/24/346/7. 1/24/428/2. 1/48/288/5، 2.
نامدار امامیه گردیده است. ابن ادریس از مشایخ برجستهء عربِ شیعهء امامیّه گوید: <استاد ما="" طوسی="" در="" کتاب="" مختصر="" المصباح="" گفته="" است="" مستحب="" است="" روز="" نوروز="" چهار="" رکعت="" نماز="" خوانده="" شود="" .="" .="" .=""> . شهید اول ( شهادت 786 ق ) و شهید ثانی ن. ک: ابن ادریس / السرائر 315/1.
( شهادت 965 ق ) از مشایخ برجسته عرب شیعه با استناد به روایت معلی و اعتماد طوسی به آن و در نتیجه عملِ اصحاب و سیرهء فقهاد و شهرتِ فقهی، در همهء آثار فقهی خویش گفتهاند: <از جمله="" غسلهای="" مستحبی،="" غسل="" روز="" نوروز="" ایرانیان="" است=""> . احمد بن فهد حلی از محدثان و فقیهان نامدار شیعه امامیه که همهء روایات ن. ک: القواعد 3/1. البیان 4. الذکری 23. الدروس 2. اللمعه 34. شرح لمعه 316/1.
منسوب به معلی را در کتاب مهذب البارع آورده گوید: <با استناد="" به="" روایت="" معلی="" که="" طوسی="" آن="" را="" در="" مختصرالمصباح="" نقل="" کرده="" از="" جمله="" غسلهای="" مستحبی،="" غسل="" روز="" نوروز="" است="" و="" نیز="" مستحب="" است="" که="" در="" آن="" روز="" روزه="" گیرد="" و="" پس="" از="" نماز="" ظهر="" و="" عصر="" چهار="" رکعت="" نماز="" بخواند="" و="" سپس="" سجده="" شکر="" کند="" و="" دعا="" نماید="" که="" گناهان="" پنجاه="" سال="" آمرزیده="" شود=""> . صاحب کتاب حدائق الشیعهء گوید: <بنا به="" خبر="" معلی="" که="" طوسی="" در="" ن.="" ک:="" مهذب="" 191/1.="">بنا>
مصباح و ابن فهد در مهذب آورده از جمله غسلهای مستحبی غسل روز نوروز است و از جمله روزههای مستحبی روزهء روز نوروز است> . فقیهانی چون صاحب ن. ک: حدائق 212/4.
ن. ک: همان 380/13.
الجامع للشرایع ، صاحب کشف الغطا ، صاحب کشف اللثام و صاحب حبل المتین همه فرمودهاند که: <بنا به="" روایت="" معلی="" که="" طوسی="" در="" مصباح="" آورده="" از="" جمله="" غسلهای="" مستحبی،="" غسل="" نوروز="" ایرانی="" است="" و="" از="" جمله="" روزههای="" مستحبی="" روزهء="" روز="" نوروز="" است=""> . صاحب مستند الشیعه نیز با استناد به روایت معلی مندرج در مصباح فرموده ن. ک: الجامع الشرایع 33. کشف الغطا 324. کشف اللثام 11/1. حبل المتین 80.
است که <از جمله="" غسلهای="" مستحبی="" غسل="" روز="" نوروز="" و="" از="" جمله="" روزههای="" مستحبی="" ن.="" ک:="" المستند="" 208/1.="">از>
روزه روز نوروز است> . شیخ بهایی در جامع عباسی که نخستین رسالهء فقهی فارسی ن. ک: همان 144/2. 299/17: روز نوروز مستحب مؤکد است.
روزگار صفوی است پیرامون آداب و اعمال نوروز فرموده است: <از جمله="" غسلهای="" مستحبی="" غسل="" روز="" نوروز="" است=""> <نماز روز="" نوروز="" و="" آن="" چهار="" رکعت="" است="" به="" دو="" ن.="" ک:="" جامع="" عباسی="" 11.="">نماز>
سلام، در رکعت اول یک نوبت فاتحه و ده نوبت انا انزلناه، در رکعت دویم بعد از فاتحه ده نوبت قل یا ایها الکافرون، و در رکعت سیم بعد از فاتحه ده نوبت قل هو الله احد، و در رکعت چهارم بعد از فاتحه هر یک از قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ بربالناس ده نوبت، و بعد از سلام به سجده رود و این دعا را در سجده بخواند: اللهم صلّ علی محمد و آل محمد الاوصیاء المرفیین و علی جمیع اسمائک و رسلک افضل صلواتک، و بارِکْ علیهم بافضل برکاتک و صلِ علی ارواحهم و اجسادهم. اللهم بارِکْ علی محمد و آل محمد و بارِکْلنا فی یومنا هذا الذّی فضّلته و کرّمته و شرّفته و عظّمت خطره، اللهم بارک لی فیما انعمتَ به علّی حتی لا اشکر اِحداً غیرک، و وَسّعْ علّی فی رزقی یا ذالجلال و الاکرام. و وقت این نماز بعد از فارغ شدن است از نماز ظهر و عصر و نافله آن که در اول وقت گذارده شود> .
ن. ک: همان 78.
علامهء مجلسی که همهء روایات نوروزی معلّی را گردآوری کرده در ابواب فقهی بحار الانوار ، فضایل و آداب و اعمال نوروز از جمله غسل و نماز و روزهء مستحبی نوروز را تایید کرده است .
ن. ک: بحار 21/78، 24. 419/95. 384/97.
صاحب وسائل الشیعه که دایرة المعارف مبانی فقه شیعه امامیه است، با نقل روایات معلی مندرج در مصباح طوسی به غسل و نماز و روزه نوروز قائل شده است .
ن. ک: الوسائل 1/24/428/2. 1/48/288/5، 2. 1/24/346/7.
صاحب جامع المقاصد نیز بر اعتبار شرعی نوروز تاکید کرده و آداب و اعمال آن را پذیرفته است . شیخ مرتضی انصاری از مشایخ برجسته متأخر شیعه فرموده است ن. ک: جامعالمقاصد 75/1. 230/4.
که: بنا به روایت معلی در مصباح و جامع المقاصد و بنا به قول مشهور میان متأخران که روایت آنان خبر معلی است، آداب و اعمال نوروز را پذیرفته و غسل نوروز را از جمله غسلهای مستحبی دانسته است و سپس روایات منسوب به معلی را در فضیلت نوروز و تعیین روز نوروز آورده است .
ن. ک: مکاسب 328.
صاحب جواهر نیز با استناد به روایات معلی در مصباح و مهذب فرموده: <از جمله="" غسلهای="" مستحبی="" غسل="" روز="" نوروز="" است="" که="" در="" میان="" فقیهان="" متأخر="" مشهور="" است.="" در="" میان="" فقیهان="" متأخر="" درباره="" خبر="" معلی="" مخالفی="" نیافتم=""> و سپس با نقل روایت بلند معلی در فضیلت نوروز فرموده: <در اعتبار="" و="" فضیلت="" نوروز="" همان="" چه="" از="" بزرگان="" شیعه="" مانند="" طوسی="" و="" .="" .="" .="" نقل="" شده="" کافی="" است="" و="" دیگر="" حرفی="" برای="" مناقشه="" در="" غسل="" مستحبی="" نوروز="" وارد="" نیست=""> و فرموده: <از روایات="" استفاده="" میشود="" که="" روزه="" روز="" ن.="" ک:="" جواهر="" 40/5.="">از>
نوروز مستحب مؤکد است> صاحب عروة الوثقی نیز فرموده: <از جمله="" غسلهای="" ن.="" ک:="" همان="" 113/17.="">از>
مستحبی غسل روز نوروز است> <و از="" جمله="" روزههای="" مستحبی="" روزهء="" روز="" نوروز="" ن.="" ک:="" عروةالوثقی="" 461/1.="">و>
است> .
ن. ک: همان 242/2.
هدیههای نوروزی
شیخ صدوق ( 381 ق ) از مشایخ بزرگ شیعهء امامیه در کتاب من لا یحضره الفقیه نقل کند که: <برای امام="" علی="" :="" هدیه="" نوروزی="" آورده="" شد.="" فرمود:="" این="" چیست؟="" گفتند:="" ای="" امیر="" مؤمنان!="" امروز="" نوروز="" است.="" فرمود:="" هر="" روز="" را="" برای="" ما="" نوروز="" کنید="" یا="" که="" فرمود:="" هر="" روز="" ما="" نوروز="" باد=""> .
ن. ک: صدوق / الفقیه 300/3. همین روایت در: الوسائل 14/213/12، 15.
کلینی رازی ( 329 ق ) از مشایخ بزرگ شیعهء امامیه عصر نخست غیبت در کتاب فروع کافی آورده است که: <گروهی از="" اصحاب="" ما="" از="" سهل="" بن="" زیاد="" و="" احمد="" بن="" محمد="" ،="" و="" همگی="" از="" ابن="" محبوب="" و="" او="" از="" ابراهیم="" کرخی="" نقل="" کردهاند="" که="" گفت:="" از="" امام="" صادق="" :="" دربارهء="" مردی="" پرسیدم="" که="" دارای="" باغستانِ="" بزرگی="" است="" و="" هر="" گاه="" روز="" مهرگان="" یا="" نوروز="" شود="" رعایایش="" برای="" او="" هدیه="" میآورند="" و="" صاحب="" باغ="" نمیخواهد="" با="" قبول="" هدیهها="" با="" آنان="" ابراز="" دوستی="" و="" نزدیکی="" کند؟="" فرمود:="" مگر="" آنان="" نماز="" نمیبرند؟="" گفتم:="" آری!="" فرمود:="" باید="" هدیهشان="" را="" بپذیرد="" و="" او="" هم="" جبران="" کند="" چرا="" که="" رسول="" خدا="" 6="" فرمود:="" اگر="" به="" من="" پاچهء="" گوسفندی="" هدیه="" شود="" میپذیرم،="" چرا="" که="" قبول="" هدیه="" از="" دستورات="" دین="" است="" و="" .="" .="" .=""> . همین روایت را صدوق و طوسی نیز نقل کردهاند.
ن. ک: کلینی / الکافی 141/5.
ن. ک: صدوق / الفقیه 300/3.
ن. ک: طوسی / التهذیب 229/1108/378/6. همین روایت در وسائل نیز آمده است; ن. ک: الوسائل 1/90/215/12.
ابن شهرآشوب مازندرانی از مشایخ شیعهء سده ششم هجری در کتاب مناقب آل ابی طالب روایتی آورده که میگوید: <عامص بن="" میثم="" (="" ؟="" )="" شیرهء="" خرما="" را="" به="" امام="" علی="" :="" هدیه="" کرد.="" علی="" :="" آن="" را="" بر="" سفره="" نهاد="" و="" با="" یارانش="" خوردند="" .="" .="" .="" ابو="" حُریز="" (="" ؟="" )="" گوید="" که="" ایرانیان="" روز="" نوروز="" جامهای="" نقرهای="" به="" امام="" علی="" :="" هدیه="" میکردند="" که="" در="" آنها="" شکر="" بود،="" حضرت="" شکرها="" را="" میان="" یارانش="" تقسیم="" میکرد="" و="" هدایا="" را="" به="" حساب="" جزیه="" ایرانیان="" مینوشت.="" یکی="" از="" اشراف="" ایرانی="" پیراهنی="" زربفت="" به="" علی="" :="" هدیه="" کرد،="" عمرو="" بن="" حُریث="" آن="" را="" به="" چهار="" هزار="" درهم="" از="" حضرت="" خرید=""> صاحب دعائم ن. ک: بحار 118/41 مناقب. الغارات 62/1: <یکی از="" دهگانان="" پیراهنی="" زربفت="" برای="" علی="" فرستاد،="" عمروبن="" حریث="" آن="" را="" به="" چهار="" هزار="" درهم="" خرید="" و="" .="" .="" .="">
الاسلام روایتی آورده که میگوید: <به علی="" :="" پالوده="" اهداء="" شد.="" فرمود:="" این="" چیست؟="" گفتند:="" روز="" نوروز="" است.="" فرمود:="" اگر="" میتوانید="" هر="" روز="" را="" نوروز="" کنید.="" یعنی="" در="" راه="" خدا="" هدیه="" دهید="" و="" صله="" رحم="" نمایید=""> .
ن. ک: دعائمالاسلام 326/2. الغارات 88/1: <برای علی="" پالوده="" آوردند،="" آن="" را="" نخورد.="" فرمود:="" از="" چیزی="" که="" رسول="" خدا="" 6="" نخورده="" باشد="" من="" هم="" نمیخورم="">. احتمالاً بخاری در تاریخ الکبیر همین پالوده را پالوده نوروزی دانسته و نخوردن حضرت را از باب عدم رسمیت و اعتبار شرعی نوروز و هدایای نوروزی گرفته است. در حالی که منظور حضرت این است که چون رسول در دنیا از پالوده محروم بود، من هم از گلویم پایین نمیرود.
صاحبِ کتابِ مُحَلّی گوید: <از طریق="" ابن="" ابی="" شیبه="" ،="" حدیث="" کرد="" ما="" را="" وکیع،="" حدیث="" کرد="" ما="" را="" مهدی="" بن="" میمون="" از="" ابن="" سیرین="" که="" گفت:="" در="" مدینه="" آموزگاری="" بود="" که="" فرزندان="" اشراف="" و="" اعیان="" را="" درس="" میداد،="" در="" روز="" نوروز="" و="" مهرگان="" برایش="" هدیه="" میبردند=""> .
ن. ک: المحلی 195/8.
اعتبار شرعی توقیت نوروز و تعیین روز نوروز
از آنجا که نوروز دارای آداب و اعمال و ادعیه و نماز و روزه اسلامی شده بود تعیین دقیق روز آن بسیار ضروری بود. از طرفی تعیین مدت یا زمان در معاملات و عقود اسلامی یکی از ارکان و شرایط صحت آنهاست. پس از حضور اعراب در ایران و کاربرد تقویم عربی در کنار تقویم رومی، تقویم ایرانی را تحتالشعاع و سرانجام از یادها برده بود. با این همه ایرانیان مسلمان بر اساس تقویم ایرانی به داد و ستد میپرداختند و در نهایت این امر موجب شناخت و شهرت تقویم ایرانی شد و اعراب نیز براساس تقویم ایرانی عمل میکردند. مشایخ بزرگ ایرانی تشیع که با تقویم ایرانی آشنا بودند، توقیت نوروز را شرعی و تعیین روز آن را در آثار فقهی خویش بیان کردند. بدین سان توقیت و تعیین نوروز یکی از مباحث فقه شیعه امامیه شد:
شیخ الطایفه طوسی در کتاب فقهی المبسوط فرموده است: <برای یافتن="" روز="" نوروز="" به="" سال="" رومی="" که="" با="" ایلول="" آغاز="" و="" با="" آپ="" پایان="" مییابد="" و="" یا="" به="" سال="" ایرانی="" که="" با="" فروردین="" آغاز="" و="" با="" اسفندارمذ="" ماه="" پایان="" مییابد،="" باید="" دانست="" که="" ماه="" فروردین="" ماه="" نوروز="" است.="" در="" چنین="" صورتی="" اعمال="" نوروز="" مستحب="" میشود="" اما="" اگر="" نوروز="" را="" گم="" کردی="" و="" ندانستی="" در="" کدام="" ماه="" است="" اعمال="" آن="" مستحب="" نیست.="" و="" نیز="" اگر="" مسمانان="" عیدی="" از="" عیدهای="" اهل="" ذمّه="" مانند="" مهرگان="" و="" نوروز="" را="" عید="" نامیدند="" جایز="" است="" زیرا="" این="" عیدها="" در="" میان="" مسلمانان="" هم="" مانند="" اهل="" ذمه="" شهرت="" دارد=""> .
ن. ک: المبسوط 255/3.
ابن ادریس از مشایخِ برجستهء عربِ شیعهء امامیه که گویا با تقویم ایرانی آشنا نبوده سخت کوشیده تا روز نوروز را به جهت تربت آثار شرعی بر آن، پیدا کند. از این رو در کتاب السرائر فرموده است: <استاد ما="" طوسی="" در="" کتاب="" مختصر="" المصباح="" .="" .="" .="" نگفته="" که="" نوروز="" چه="" روزی="" است،="" روز="" و="" ماه="" آن="" را="" در="" میان="" ماههای="" رومی="" و="" عربی="" معیّن="" نکرده="" است.="" اما="" محققان="" علم="" هیئت="" گفتهاند="" که="" روز="" نوروز،="" روز="" دهم="" از="" ماه="" ایار="" رومی="" که="" 31="" روزه="" است="" میباشد.="" هر="" گاه="" 9="" روز="" از="" ماه="" ایار="" گذشت="" روز="" دهم="" نوروز="" است=""> و ن. ک، السّرائر 315/1.
از آن پس تا کنون همه فقیهان نامدار شیعهء امامیه در آثار فقهی خود به توقیتِ شرعی و تعیین روز نوروز اشاره کردهاند:
شهید اول و شهید ثانی در آثار خود فرمودهاند: <متعاقدان اگر="" زمان="" نوروز="" را="" در="" ماههای="" ایرانی="" بدانند،="" توقیت="" به="" نوروز="" جایز="" است=""> <تعیین زمان="" عقد="" به="" ماههای="" ن.="" ک:="" الدروس="" 338.="">تعیین>
ایرانی جایز است و نیز اگر متعاقدان روز نوروز و روز مهرگان را در ماههای ایرانی بدانند توقیت به آن دو روز جایز است> <در زمان="" ما="" مشهور="" آن="" است="" که="" نوروز="" زمانی="" ن.="" ک:="" همان="" 356.="">در>
است که خورشید در برج حمل باشد> .
ن. ک: شرحلمعه 316/1.
احمد بن فهد حلی در کتاب مهذب البارع گوید: <روز نوروز="" روز="" گرانقدری="" است="" و="" تعیین="" آن="" روز="" در="" سال="" مشکل="" است،="" با="" توجه="" به="" این="" که="" شناخت="" آن="" روز="" از="" این="" جهت="" که="" عبادت="" مطلوب="" شارع="" به="" آن="" تعلق="" گرفته="" مهم="" است="" زیرا="" امتثال="" امر="" شارع="" متوقف="" بر="" شناخت="" آن="" روز="" است،="" هیچ="" کدام="" از="" علمای="" ما="" به="" تعیین="" روز="" نوروز="" نپرداختهاند="" به="" جز="" ابن="" ادریس="" که="" گفته="" بنا="" به="" تحقیق="" اهل="" هیئت="" و="" نجوم،="" نوروز="" بنا="" به="" ماههای="" رومی="" روز="" دهم="" ماه="" ایار="" است.="" شهید="" نوروز="" را="" اول="" سال="" ایرانی="" دانسته="" یا="" حلول="" شمس="" در="" برج="" حمل="" و="" یا="" دهم="" ماه="" ایار="" رومی.="" فقیهان="" ایرانی="" نوروز="" را="" اول="" سال="" خود="" میدانند="" .="" .="" .=""> .
ن. ک: مهذب 191/1.
محقق کرکی فقیه نامدار روزگار نخست صفوی در جامع المقاصد فرموده است: <نوروز ایرانی="" آغاز="" سال="" ایرانی="" است="" و="" آن="" حلول="" شمس="" در="" برج="" حمل="" است="" برابر="" با="" دهم="" ماه="" ایار="" رومی="" برابر="" با="" اول="" فروردین="" ایرانی=""> . <<تعیین وقت="" و="" زمان="" عقود="" ن.="" ک:="" جامعالمقاصد="" 75/1.="">تعیین>
به ماههای رومی و ایرانی جایز است از جمله به نوروز و مهرگان که روزهای معین و شناخته شدهای در میان ماههای ایرانی است> صاحب کتاب المسالک فرموده: همان 230/4.
<تعیین زمان="" در="" عقود="" باید="" از="" روزهایی="" باشد="" که="" همه="" مردم="" آن="" را="" بشناسند.="" روز="" نوروز="" و="" مهرگان="" و="" عید="" فصح="" را="" بیشتر="" مردم="" نمیدانند="" که="" چه="" روزی="" است="" و="" در="" کدام="" ماه="" است="" .="" .="" .=""> . مؤلف مجمع الفائده گفته است: <نوروز ایرانی="" زمانی="" است="" که="" خورشید="" در="" برج="" ن.="" ک:="" المسالک="" 171/1.="">نوروز>
حمل است> . صاحب کشف اللثام فرموده: <بنا به="" گفته="" ابن="" ادریس="" در="" سرائر="" نوروز="" ن.="" ک:="" مجمع="" 73/2.="">بنا>
روز دهم ماه ایار رومی است، روزی که خورشید در برج حمل قرار میگیرد. شهید در ذکری گفته که آغاز سال ایرانی برابر است با حلول خورشید در برج حمل یا روز دهم ماه ایار رومی و . . . > . صاحب حدایق الشیعه گفته است: <. . . باید که زمان برای ن. ک: کشفاللثام 11/1.
متعاقدان کاملاً معلوم باشد به گونهای که در آن احتمال کم و زیاد نرود شناخت شخصی فرد از زمان عقد کافی نیست مانند نوروز که عبارت است حلول خورشید در برج حمل و مهرگان که رفتن خورشید به برج میزان است> .
ن. ک: الحدائق 26/20. همهء اقوال فقیهان شیعهء امامیه پیرامون تعیین روز نوروز در: بحار 91/56 141.
شیخ الفقهاء مرتضی انصاری فرموده است: <بنا به="" نظر="" صاحب="" تذکره="" ،="" توقیت="" به="" نوروز="" و="" مهرگان="" جایز="" است،="" زیرا="" زمان="" آن="" دو="" در="" میان="" مردم="" شناخته="" شده="" است="" .="" .="" .=""> ن. ک: المکاسب 304.
صاحبِ جامع المدارک فرموده است: <میتوان نوروز="" و="" مهرگان="" را="" توقیت="" در="" عقد="" قرار="" داد="" .="" .="" .=""> صاحبِ جواهر فرموده است: <در صورتی="" که="" متعاقدان="" زمان="" نوروز="" و="" ن.="" ک:="" جامعالمدارک="" 182/3.="">در>
مهرگان را بدانند توقیت به آن دو روز جایز است> . شیخ عباس قمی در الکنی و ن. ک: جواهر 101/23 312/24.
الالقاب سخنان بیرونی را دربارهء تعیین روز نوروز آورده است .
ن. ک: الکنی 78/1.
علامه مجلسی در بحار الانوار روایتی از قول ابن عباس نقل کرده که گفته است: <روز عاشورا="" مصادف="" بود="" با="" روز="" شنبه="" یهود="" و="" مقارن="" با="" روز="" اول="" سال="" ایرانی="" که="" روز="" نوروز="" باشد="" شده="" بود.="" نوروز="" ایرانی="" روز="" عید="" است="" و="" مردم="" در="" آن="" روز="" از="" همه="" سو="" گرد="" آیند=""> .
ن/ک: بحار 148/13.
فضائل نوروز
روایاتِ فضایلِ نوروز منسوب به معلّی بن خُنَیْس که بیگمان ساختهء شعوبیانِ شیعی است از سدهء نهم هجری واردِ ادبیاتِ شیعه امامیه شده است چرا که تا پیش از آن در آثار مشایخ ایرانی برجستهء امامیه; کلینی ، صدوق ، طوسی و . . . و یا در دیگر منابع رسمی و مشهور امامیه دیده نمیشود. احمد بن فهد حلی از مشایخ عربِ امامیه همهء روایاتِ نوروزی منسوب به مُعَلّی بن خُنَیس را در کتابِ مهذب البارع آورده و ضمن شرح و تفسیر آنها تایید کرده است. دیگر مشایخ حدیثِ شیعه از جمله علامهء مجلسی در بحار الانوار و حرّ عاملی در وسائل الشیعه از مهذب نقل کردهاند. مرحوم مجلسی در بحار الانوار که دایرةالمعارف روایی، تاریخی، فقهی شیعهء امامیه است همهء روایاتِ مربوط به نوروز را گرد آورده و به تبینِ و توجیه آنها پرداخته است.
احمد بن فهد حلی در مهذب آورده است که: <حدیث کرد="" مرا="" مولی="" سید="" مرتضی="" علامه="" بهاءالدین="" علی="" بن="" عبدالحمید="" نسّابه،="" آنچه="" را="" که="" به="" اسناد="" خویش="" از="" قول="" معلی="" بن="" خنیس="" و="" او="" از="" قول="" امام="" صادق="" :="" نقل="" کرده="" است="" که:="" روز="" نوروز="" روزی="" است="" که="" در="" آن="" پیامبر="" اسلام="" در="" غدیر="" خم="" برای="" امیرالمؤمنین="" :="" از="" اُمت="" بیعت="" گرفت="" .="" .="" .=""> .
ن. ک: مهذب 191/1. همین روایت در: الوسائل 2/48/288/5. مجلسی / بحار
روایت دیگری منسوب به معلّی در مهذب آمده است که: <معلی گفت:="" در="" پگاه="" نوروز="" بر="" امام="" صادق="" وارد="" شدم.="" فرمود:="" ای="" معلی!="" آیا="" میدانی="" امروز="" چه="" روزی="" است؟="" گفتم:="" نه،="" ولی="" این="" قدر="" میدانم="" که="" امروز="" را="" ایرانیان="" بزرگ="" شمرند="" و="" در="" آن="" به="" یکدیگر="" مبارک="" باد="" گویند.="" فرمود:="" به="" خانهء="" کعبه="" سوگند،="" بزرگی="" امروز="" در="" این="" نیست="" بلکه="" عظمت="" نوروز="" در="" موضوعی="" بس="" کهن="" است="" که="" اینک="" آن="" را="" برای="" تو="" باز="" میگویم="" تا="" بدانی="" .="" .="" .=""> .
ن. ک: الوسائل 3/48/288/5. مقایسه کنید: رسالهء پهلوی ماه فروردین و روز خرداد. پیشین الاوائل 185/1 186.
علامه مجلسی همین روایت را با اندکی اختلاف با ذکر سلسله سند که بیشتر رجال سند ایرانی و ناشناخته هستند و بدون ذکر منبع یا منابع آن، این گونه آورده است:
<در برخی="" کتابهای="" معتبر="" این="" روایت="" را="" دیدم:="" فضل="" الله="" بن="" علی="" بن="" .="" .="" .="" ،="" از="" ابو="" عبیدالله="" بن="" جعفر="" بن="" محمد="" دوریستی،="" از="" ابو="" محمد="" جعفر="" بن="" احمد="" قمی،="" از="" علی="" بن="" بلال،="" از="" محمد="" بن="" یوسف،="" از="" حبیب="" الخیر،="" از="" محمد="" بن="" حسین="" صائغ،="" از="" پدرش،="" از="" معلی="" بن="" خنیس="" نقل="" کند="" که="" گفت:="" روز="" نوروز="" بر="" امام="" صادق="" وارد="" شدم،="" فرمود:="" میدانی="" امروز="" چه="" روزی="" است؟="" گفتم:="" فدایت="" شوم!="" امروز="" روزی="" است="" که="" ایرانیان="" آن="" را="" بزرگ="" دارند="" و="" به="" یکدیگر="" هدیه="" دهند.="" امام="" صادق="" فرمود:="" به="" کعبه="" سوگند="" که="" عظمت="" نوروز="" به="" خاطر="" موضوعی="" بس="" کهن="" است="" که="" اینک="" برایت="" میگویم="" تا="" بفهمی.="" گفتم:="" سرورم!="" این="" دانشی="" که="" نزد="" تو="" است="" برایم="" دوست="" داشتنیتر="" از="" زنده="" شدن="" مردگانم="" و="" مردن="" دشمنانم="" میباشد.="" فرمود:="" ای="" معلّی!="" روز="" نوروز="" روزی="" است="" که="" خداوند="" در="" آن="" از="" بندگانش="" پیمان="" گرفت="" تا="" او="" را="" بپرستند="" و="" ذرهای="" به="" او="" شرک="" نورزند="" و="" به="" پیامبران="" و="" حجتهای="" او="" ایمان="" آورند="" و="" به="" امامان="" :="" ایمان="" آورند،="" نوروز="" نخستین="" روزی="" است="" که="" خورشید="" در="" آن="" درخشید،="" باد="" وزید="" و="" سیاره="" زمین="" آفریده="" شد.="" نوروز="" روزی="" است="" که="" کشتی="" نوح="" :="" بر="" کوه="" جودی="" قرار="" گرفت،="" نوروز="" روزی="" است="" که="" خداوند="" کسانی="" را="" که="" از="" سرزمینشان="" از="" ترس="" مرگ="" گریخته="" بودند="" و="" هزاران="" نفر="" بودند،="" و="" خداوند="" آنان="" را="" میرانده="" بود="" در="" روز="" نوروز="" زنده="" کرد.="" نوروز="" روزی="" است="" که="" جبریل="" در="" آن="" روز="" بر="" پیامبر="" نازل="" شد.="" نوروز="" روزی="" است="" که="" پیامبر="" در="" آن="" روز="" علی="" را="" بر="" شانه="" خود="" سوار="" کرد="" تا="" بتهای="" قریش="" را="" از="" بلندای="" کعبه="" فرو="" افکند.="" ابراهیم="" نیز="" در="" نوروز="" بتها="" را="" شکست،="" نوروز="" روزی="" است="" که="" پیامبر="" به="" یارانش="" فرمود="" تا="" با="" علی="" :="" به="" امارت="" مؤمنان="" بیعت="" کنند،="" نوروز="" روزی="" است="" که="" پیامبر="" علی="" :="" را="" روانه="" سرزمین="" جن="" کرد="" تا="" از="" آنان="" برای="" وی="" بیعت="" بگیرد،="" نوروز="" روزی="" است="" که="" برای="" بار="" دوم="" با="" علی="" :="" بیعت="" شد،="" نوروز="" روزی="" است="" که="" در="" آن="" علی="" :="" بر="" خوارج="" نهروان="" پیروز="" شد="" و="" ذوالثدیه="" را="" کشت،="" نوروز="" روزی="" است="" که="" در="" آن="" قائم="" ما="" و="" والیان="" امر="" پدیدار="" شوند،="" نوروز="" روزی="" است="" که="" در="" آن="" قائم="" ما="" بر="" دجال="" پیروز="" شود="" و="" او="" را="" در="" کناسهء="" کوفه="" بر="" دار="" آویزد،="" نوروزی="" نیست="" که="" ما="" در="" آن="" انتظار="" فرج="" نداشته="" باشیم="" چرا="" که="" نوروز="" از="" روزهای="" ما="" و="" شیعیان="" ما="" است،="" عجم="" نوروز="" را="" نگهداشتند="" و="" شما="" آن="" را="" نابود="" ساختید="" و="" فرمود:="" پیامبری="" از="" پیامبران="" از="" پروردگارش="" پرسید="" چگونه="" این="" قوم="" را="" که="" از="" سرزمینشان="" گریختند="" و="" مردند،="" زنده="" کند،="" خداوند="" به="" او="" وحی="" کرد="" که="" در="" روز="" نوروز="" در="" خوابگاهشان="" آب="" بریز،="" نوروز="" نخستین="" روز="" از="" سال="" ایرانی="" است،="" آنان="" سی="" هزار="" نفر="" بودند،="" زنده="" شدند="" و="" زیستند.="" بر="" این="" اساس="" آب="" پاشیدن="" در="" روز="" نوروز="" سنت="" شد.="" گفتم:="" سرورم!="" فدایت="" شوم!="" آیا="" مرا="" از="" نامهای="" روزهای="" ایرانی="" آگاه="" نمیکنی؟="" فرمود:="" ای="" معلی!="" روزهای="" ایرانی="" روزهای="" بسیار="" کهن="" از="" ماههای="" بسیار="" کهن="" هستند،="" هر="" ماهی="" بدون="" کم="" و="" زیاد="" سی="" روز="" است:="" نخستین="" روز="" هر="" ماه="" هرمزد="" روز="" نام="" دارد;="" نامی="" از="" نامهای="" خداوند="" متعال،="" خداوند="" در="" آن="" روز="" آدم="" :="" را="" آفرید.="" ایرانیان="" گویند:="" آن="" روزِ="" خوب="" و="" نیکویی="" برای="" نوشیدن="" و="" شادمانی="" است="" و="" من="" که="" امام="" صادق="" هستم="" میگویم:="" آن="" روز="" روز="" خوش="" یوم="" و="" مبارکی="" است،="" روز="" شادمانی="" است،="" در="" آن="" روز="" با="" امیران="" و="" بزرگان="" خود="" سخن="" گویید="" و="" از="" آنان="" نیازهای="" خویش="" را="" بخواهید.="" هر="" کس="" در="" آن="" روز="" زاده="" شود="" فرد="" با="" برکتی="" خواهد="" بود،="" در="" آن="" روز="" بر="" شاه="" وارد="" شوید،="" در="" آن="" روز="" خرید="" و="" فروش="" کنید="" و="" کشاورزی="" نمایید="" و="" درخت="" بکارید="" و="" خانه="" بسازید="" و="" مسافرت="" کنید،="" روزی="" است="" که="" برای="" همه="" کارها="" شایسته="" است="" از="" جمله="" برای="" ازدواج،="" هر="" کس="" در="" آن="" روز="" بیمار="" شود="" زود="" خوب="" شود،="" هر="" کس="" در="" آن="" روز="" چیزی="" گم="" کند="" آن="" را="" بیابد="" انشاءالله.="" دوم،="" بهمن="" روز،="" روز="" نیکویی="" است،="" در="" آن="" روز="" خداوند="" حوا="" را="" آفرید="" که="" دندهای="" از="" دندههای="" آدم="" بود="" و="" .="" .="" .=""> . در این روایت بلند، ن. ک: بحار 1/22/91/56. مرحوم مجلسی قطعاتی از این روایت را به مناسبتهایی در جاجای کتاب بحار الانوار آورده است: بحار 237/5. 342/11. 43/12. 386/13. 91/18، 214. 35/32. 108/37، 86، 177/39. 276/52. 308/52.
سازنده آن از قول امام صادق : سی روز آریایی باستان را به گونهای که در اوستای موجود آمده است نام میبرد و نیک و بد این روزها را بیان میکند .
ن. ک: خرده اوستا 191، 192 214. ایران; آیین و فرهنگ.
مرحوم علامه مجلسی روایات دیگری نیز دربارهء نام روزهای ماه ایرانی و نیک و بد آنها از قول امام صادق آورده است این روایات خلاصهء روایت فوق است:
1 <این روایت="" را="" در="" برخی="" کتابهای="" منجمان="" دیدم="" که="" از="" قول="" امام="" صادق="" نقل="" کردهاند:="" نخستین="" روز،="" هرمز="" و="" آن="" نام="" خدای="" تعالی="" است،="" در="" این="" روز="" خداوند="" آدم="" و="" حوا="" را="" آفرید،="" روز="" نیکی="" است="" برای="" بازرگانی="" و="" گفتگوی="" با="" شاهان="" و="" شکار="" و="" خانه="" سازی="" و="" پوشاک،="" اما="" رفتن="" به="" حمام="" و="" حجامت="" کردن="" و="" قرض="" گرفتن="" و="" جنگ="" و="" مناظره="" خوب="" نیست.="" دوم:="" بهمن،="" روز="" مبارکی="" است="" و="" .="" .="" .="" و="" .="" .="" .=""> ن. ک: بحار 4/95/56. مقایسه کنید: رساله پهلوی ماه فروردین و روز خرداد. پیشین.
2 <ابو بصیر="" یحیی="" بن="" جریر="" تکریتی="" در="" کتاب="" المختار="" فی="" الاختیارات="" از="" قول="" ابو="" الحسن="" قاری="" و="" او="" از="" حسن="" بن="" احمد="" بن="" روح="" و="" او="" از="" محمد="" بن="" ابراهیم="" و="" او="" از="" قول="" امام="" صادق="" نقل="" کرده="" است="" که="" فرمود:="" در="" روز="" نخستِ="" ماه="" خداوند="" آدم="" را="" آفرید="" و="" آن="" روز="" نیکویی="" است="" و="" برای="" گفتگو="" با="" امیران="" مناسب="" است.="" روز="" دوم:="" برای="" ازدواج="" و="" سفر="" و="" خرید="" و="" فروش="" و="" آغاز="" هر="" کاری="" مناسب="" است،="" روز="" سوم="" و="" .="" .="" .=""> تا آخر روایت، نیک و بد سی روز ماه سال ایرانی را بیان کرده است هرچند که نام ایرانی روزها حذف شده است. پیداست کسانی خواستهاند مشخصههای بارز شعوبی را حذف کنند و به همان نیک و بد روزها که بخشی از باورهای کهن ایرانی است بسنده نمایند. ن. ک: 5/98/56.
در اینجا مرحوم مجلسی که شیفتهء روایات و گردآوری مجموعهء بزرگی از میراثِ گذشته بوده روایتی نقل کرده که از یک سو میتواند ساخته دستگاه تبلیغاتی اموی عباسی و متصلبان متشرع عرب زده ایرانی سنی باشد و یا که متصلبان متشرع عرب زده شیعی ایرانی ساخته و بافتهاند. در این روایت بسیار بلند، سازندهء آن از قول امام رضا و او از قول پدرانش و آنان از قول علی بن ابی طالب، ایرانیان باستان را به بت پرستی متهم کرده که: ایرانیان باستان همان اصحاب رُسّ بودند، درخت صنوبر را که به فارسی شار درخت گویند میپرستیدند، پیامبرشان را در خاک دفن کردند به همین دلیل به اصحاب رُسّ معروف شدند، در کنار رودخانه رُسّ دوازده روستا داشتند به نامهای: آبان، آذر، دی، بهمن، اسفندار، فروردین، اردیبهشت، ارداد، مرداد، تیر، مهر، شهریور، شهر بزرگشان اسفندار بود، شاهشان ترکوز بن غابور بن یارش بن سازن بن نمرود بن فرعون بود . . . برای درخت قربانی میکردند، سجده بر درخت میبردند، آتش میافروختند و . . . و . . . سازندهء این افسانه با استفاده از برخی واژگان و نامهای ایرانی ( فارسی دری ) هرچه خواسته ساخته و بافته است. شگفتی و تأسف در این است که چگونه مرحوم مجلسی چنین متنی را که جعلی بودن آن از روز روشنتر است به نام امام رضا و امام علی پذیرفته و بعد به تبیین آن هم پرداخته است! روایتی که نه فصاحت و بلاغت عربی دارد و نه واژگان و ساختار آن عربی اصیل است و پیداست که فردی مستعرب و عرب زده آن را بهم بافته و ساخته است و نوعی فارسی الف و لامدار است! روایتی که محتوای آن برخلاف واقعیت و تاریخ است و آشکارا نشان میدهد که سخنان عامیانه فردی متعصب و عرب زده و بیگانه با فکر و فرهنگ و تاریخ ایران باستان است. انتساب چنین متنی به راهبران عقیدتی شیعه، به پرسش گرفتن آگاهی و دانش آن بزرگواران است. این روایت و مانند آن میراث پان عربیسم تاریخی و ایرانیان عرب زدهء سنّی یا شیعه است.
صاحب کشف اللثام نیز همین روایت را از مهذب خلاصه کرده و افزوده است: <مُعَلّی بن="" خنیس="" گفت:="" این="" مطالب="" را="" امام="" صادق="" به="" من="" املا="" کرد="" و="" من="" نوشتم=""> .
ن. ک: کشفاللثام 11/1. به نقل از کتاب نایاب اسلام و ایران
احمد بن فهد حلی در شرح روایات نوروزی منسوب به مُعَلّی آورده است: <رضیالدین علی="" بن="" طاووس="" گفته="" که="" آغاز="" جهان="" و="" آفرینش="" دنیا="" در="" ماه="" نیسان="" بوده،="" بیگمان="" در="" ماه="" نیسان="" خورشید="" در="" برج="" حمل="" است.="" بنابراین="" اگر="" آغاز="" جهان="" در="" چنین="" روزی="" بوده="" شایسته="" است="" که="" این="" روز،="" عید="" و="" روز="" شادمانی="" باشد="" به="" همین="" دلیل="" در="" شرع="" آمده="" که="" باید="" در="" آن="" روز="" غسل="" کرد="" و="" عطر="" زد="" و="" لباس="" پاکیزه="" پوشید="" و="" نماز="" و="" سجدهء="" شکر="" و="" دعا="" کرد="" و="" روزه="" گرفت="" زیرا="" در="" آن="" روز="" نعمت="" بزرگ="" خداوند="" که="" آفرینش="" جهان="" باشد="" آغاز="" شده="" است="" و="" آن="" روزی="" است="" که="" هستی="" از="" عدم="" به="" وجود="" رسیده="" است="" .="" .="" .=""> .
ن. ک: مهذب 191/1. شگفتا که در میان مشایخ و علمای امامیه که کم و بیش روایات نوروزی را در آثار خود آوردهاند، احمد بن فهد حلی بیش از دیگران به این روایات دلبستگی نشان داده و در تبیین و توجیه آنها کوشیده و اشکالات احتمالی را مطرح ساخته و پاسخ داده است.
شیخ انصاری نیز روایات قضایل نوروز را پذیرفته و بخشهایی از روایت بلند مهذب را نقل کرده است و بر همان اساس اعتبار شرعی نوروز و آداب و اعمال آن را ثابت کرده است .
ن. ک: المکاست 328.
صاحب جواهر نیز روایت بلند فضایل نوروز را از مهذب خلاصه کرده و تایید فرموده و مبنای اعتبار شرعی نوروز و آداب و اعمال آن قرار داده است .
ن. ک: جواهر 40/5.
مشایخ و علمای امامیه از آغاز تا انجام به واژهء نوروز نیز پرداختهاند: ابن ادریس در سرائر مینویسد: <گفته میشود="" نوروز="" و="" نیروز="" که="" دو="" واژه="" هستند;="" نوروزی="" که="" روز="" دهم="" ماه="" ایار="" رومی="" است="" و="" نیروز="" معتضدی="" که="" روز="" یازده="" ماه="" حزیران="" رومی="" میباشد="" و="" آن="" را="" معتضد="" عباسی="" بنا="" نهاد="" .="" .="" .=""> . علامهء مجلسی در بحار گوید: <نیروز همان="" نوروز="" ن.="" ک:="" السرائر="" 315/1.="">نیروز>
است مانند نوبخت که نیبخت گویند، در گویش تازی است که چنین میشود، هر گاه نیروز را به فتح بخوانی میشود نوروز . . . > .
ن. ک: بحار 31/52. قمی / الکنی 95/1.
%
ابن شهرآشوب از مشایخ امامیهء سدهء هفتم هجری در کتاب مناقب حکایتی نقل کرده که در آثار پیشین امامیه دیده نمیشود. همین حکایت برخی متشرعان متصلب شیعه را به تردید انداخته تا رسمیت و اعتبار شرعی نوروز را به پرسش گیرند و از باب تعارض و تخالف اخبار نوروزی، احتیاط کنند. این حکایت که با توجه به سبک و سیاق و محتوای آن، بیگمان ساخته و پرداخته دستگاه تبلیغاتی خلافت عباسی و متصلبان عرب زده است به منظور کاستن از محبوبیت و نفوذ معنوی راهبران عقیدتی شیعهء دورهء حضور ساخته شده و یا که حکایت روزگار ستیز فرقههاست که متصلبان متشرع عرب زده، طرفداران نوروز را منع شرعی میکردند و برای بیاعتبار نشان دادن نوروز سند و مدرک میساختند .
آثار ایرانی فارسی شیعه و سنی سدههای پنجم، ششم و هفتم هجری به روشنی این واقعیت را نشان میدهند; سنیان متصلب ایرانی از مراسم و شعائر شیعه انتقاد میکردند که اینها سننِ مجوس است. ن. ک: النقض 444، 445، 446، 447 449: مؤلف فضائح الرافض که سنّی متصلب ایرانی عرب زادهای است مینویسد: <. . . همچنان که گبرکان [= زرتشتیان ] خود را مولای آلِ ساسان دانند . . . همچنان که گبرکان از همهء صحابه عمر را دشمنتر دارند . . . رافضیان [= شیعه ] نیز عمر را دشمنتر دارند به سنت گبرکی . و همچنان که گبرکان گویند که کیخسرو [= پسر سیاوش ] بنمرد و به آسمان شد و زنده است و به زیر آید و کیش گبرکی تازهکند تا رافضی گوید که قائم زنده است بیاید و مذهب رفض را قوت دهد و جهان بگیرد و . . . > . همان 66، 68. راوندی / راحة الصدور.
ابن شهرآشوب گوید: <حکایت شده="" که="" منصور="" عباسی="" از="" موسی="" بن="" جعفر="" :="" خواهش="" کرد="" که="" در="" روز="" نوروز="" برای="" عرض="" تبریک="" جلوس="" کند="" و="" هدیههایی="" که="" به="" او="" تقدیم="" میشود="" بپذیرد.="" امام="" کاظم="" فرمود:="">حکایت><من هر="" چه="" در="" اخبار="" جدم="" رسول="" خدا="" گردیدم،="" روایتی="" در="" تایید="" و="" اعتبار="" نوروز="" نیافتم،="" نوروز="" از="" سنتهای="" ایرانیان="" بود="" که="" اسلام="" آن="" را="" محو="" کرده="" است="" و="" به="" خدا="" پناه="" میبرم="" که="" آنچه="" را="" اسلام="" محو="" کرده="" من="" زنده="" کنم="">. منصور در پاسخ گفت: ما هم این کار را فقط از روی سیاست میکنیم تا سپاهیان را که همه ایرانی هستند خوش آید و خشنود باشند. بنابراین تو را به خدا سوگند میدهم که جلوس کنی. حضرت جلوس کرد و شاهان ( ؟! ) و امیران و فرماندهان بر او وارد میشدند و تبریک میگفتند و هدیههایی تقدیم میداشتند. خادم منصور پشت سر حضرت ایستاده بود و هدیهها را صورت میکرد و . . . > .
ن. ک: مناقب 433/3. بحار 108/48. 2/100/56 مناقب 319/4.
سازنده این حکایت که پیداست فردی عامی متصلّبی بوده طبق معمول در همهء روایات و قطعات جعلی موجود در تاریخ اسلام، به حقایق و وقایع و شرایط توجه نداشته و نمیدانسته که در روزگار منصور هنوز نوروز به دربار خلافت راه نیافته بود و منصور خود را عرب متشرع و متصلبی نشان میداد و میکوشید تا مانند خلفای ثلاثه جلوه کند و بر بنی هاشم فخر میکرد که بنی عباس از طرف پدر و مادر عرب خالص هستند. به ویژه که پس از کشتن ناجوانمردانه ابو مسلم خراسانی و فرماندهان ایرانی، ایرانیان با او دشمن بودند و او در سپاه به اعراب تکیه داشت. از طرفی در میان راهبران عقیدتی شیعهء دورهء حضور، امام کاظم بیش از همه مورد کینه رژیم خلافت قرار داشت و از همان آغاز امامت در زندان خانگی مدینه و سالهای سال در زندان رژیم خلافت بسر برد . و نکته سوم این که اصولاً راهبران عقیدتی شیعهء دورهء حضور در شرایطی نبودند که دیدار عام داشته باشند و جلوس کنند. نکتههای دیگری در این حکایت هست که چون اصل آن جعلی و بیاساس است طرح آنها ضرورتی ندارد.
این حکایت از آن پس، مورد توجه فقیهان و محدثان امامیه بوده است. علاّمهء مجلسی همین حکایت را در بحار الانوار از مناقب نقل کرده و فرموده: <این خبر،="" مخالفِ="" با="" روایتِ="" معلی="" است="" و="" دلالت="" بر="" عدم="" اعتبار="" شرعی="" نوروز="" دارد،="" اما="" روایاتِ="" معلی="" از="" نظر="" سند="" قویتر="" و="" در="" میان="" اصحاب="" مشهورتر="" است.="" میتوان="" این="" خبر="" را="" حمل="" بر="" تقیه="" نمود="" آن="" گونه="" که="" روایاتِ="" معلی="" را="" نیز="" میتوان="" حمل="" بر="" تقیّه="" کرد="" چرا="" که="" آن="" حضرات="" در="" شرایط="" و="" روزگاری="" بودند="" که="" باید="" در="" برابر="" مخالفان="" تقیّه="" مینمودند="" یا="" که="" باید="" گفت="" نوروز="" مورد="" نظر="" امامان="" در="" روایت="" معلی="" غیر="" از="" نوروز="" ایرانی="" است=""> مرحوم ن. ک: بحار 108/48. 2/100/56. 131/56 137. در حاشیهء چاپ جدید کتاب بحار الانوار آمده است که: <روایتِ معلی="" در="" برابر="" خبر="" مناقب="" قویتر="" و="" مشهورتر="" است="" اما="" فاقد="" شرایط="" حجیّتِ="" شرعی="" است="" بنابراین="" مفید="" فایدهای="" نیست="">. و در جای دیگری آمده است که: <دو روایت="" متخالف="" در="" بارهء="" نوروز="" وارد="" شده;="" روایت="" معلی="" و="" خبر="" مناقب="" ،="" هیچ="" کدام="" از="" این="" دو="" روایت="" صحیح="" نیست="" تا="" مستلزم="" اثباتِ="" حکمِ="" شرعی="" باشد.="" بر="" روایت="" معلی="" اشکالات="" دیگری="" هم="" وارد="" است="" و="" آن="" تطبیق="" نوروز="" بر="" روزهای="" عربی="" است.="" هر="" چند="" که="" مجلسی="" خودش="" را="" به="" زحمت="" انداخته="" و="" آنها="" را="" توجیه="" کرده="" که="" توجیهات="" او="" خالی="" از="" تکلف="" نیست.="" از="" ظاهر="" روایت="" مناقب="" چنین="" پیداست="" که="" بزرگداشت="" نوروز="" حرام="" است="" چرا="" که="" از="" شعارهای="" کفار="" است="" و="" احیاء="" سنتی="" که="" اسلام="" آن="" را="" محو="" کرده="" است.="" این="" روایت="" اگرچه="" واجد="" شرایط="" حجیّت="" نیست="" اما="" کبرای="" آن="" به="" ادلهء="" عام="" ثابت="" است="" و="" صغرای="" آن="" هم="" با="" وجدان="" قابل="" اثبات="" میباشد.="" مبنای="" فتوای="" بسیاری="" از="" فقیهانِ="" امامیه="" مبنی="" بر="" استحبابِ="" عسل="" و="" روزه="" و="" .="" .="" .="" مبتنی="" بر="" تسامح="" در="" ادلهء="" سنن="" است="" مانند="" این="" روایت="" که="" میگوید:="" مَنْ="" بَلَغَهُ="" ثَوابُ="" عَلیَ="" عَمَل="" .="" .="" .="" ولی="" اجرای="" این="" قاعده="" در="" اینجا="" خالی="" از="" اشکال="" نیست="" چراکه="" احتمال="" حرمت="" میرود.="" در="" اینجا="" احتمال="" حرمت="" غسل="" و="" روزه="" هست="" زیرا="" با="" غسل="" و="" روزه="" احتمال="" بزرگداشت="" شعائر="" حرام="" میرود.="" قاعده="" یاد="" شده="" در="" این="" مورد="" اثبات="" استحباب="" نمیکند.="" در="" نهایت="" میتوان="" گفت="" که="" ثبوت="" ثواب="" بر="" غسل="" و="" روزه="" زمانی="" مترتب="" است="" که="" به="" قصد="" رجاء="" و="" برابر="" رضای="" خداوند="" انجام="" شود="">.
مجلسی پس از بررسی و بحث بسیار و سرانجام میپذیرد که نوروز در روایاتِ معلی همان نوروز ایرانی است .
ن. ک: بحار 131/56 137.
شیخ الفقها مرتضی انصاری نیز فرموده است که: <روایاتِ مُعَلّی="" با="" روایتِ="" مناقب="" تعارضی="" ندارد،="" زیرا="" روایتِ="" معلی="" در="" میان="" اصحاب="" مشهورتر="" است.="" و="" میتوان="" روایت="" مناقب="" را="" حمل="" بر="" تقیه="" کرد="" چرا="" که="" در="" روایتِ="" معلی="" آمده="" است="" که="" امام="" صادق="" فرمود:="">روایاتِ><نوروز از="" ایام="" ما="" بود،="" ایرانیان="" آن="" را="" نگهداشتند="" و="" شما="" عرب="" ها="" آن="" راضایع="" کردید="">. یا که مراد از نوروز در روایات معلی، روز دیگری است> مرحوم شیخ سپس به همهء اقوال ن. ک: المکاسب 328.
مشایخ امامیه اشاره میکند که نوروز را همان روز اول سال ایرانی دانستهاند.
صاحبِ جواهر الکلام نیز همین نظر را دارد و میفرماید: <حکایتِ مناقب="" با="" روایات="" مُعَلّی="" در="" تعارض="" نیست=""> و میافزاید: <این روایت="" قاصد="" از="" دلالت="" بر="" نهی="" و="" تحریم="" است،="" علاوه="" بر="" این="" میتواند="" از="" روی="" تقیه="" باشد.="" یا="" که="" نوروز="" مورد="" نظر="" امامان="" نوروز="" دیگری="" است="">
ن. ک: جواهر 40/5. شیخ عباس قمی نیز روایت مناقب را نقل کرده است. ن. ک: الکنی 183/1.
%
فرقههای شیعه نیز به نوروز پرداختهاند; زیدیه که در فقه متأثر از تسنن است و در عربیت تعصب و تصلب دارد، اصولاً زبان و فرهنگ سایر ملل را به رسمیت نمیشناسد، از جمله زبان و فرهنگ ایرانی را در بسیاری موارد به رسمیت نشناخته است . در مسند امام زید آمده است که: <توقیت بیع="" به="" زمان="" مجهول="" جایز="" نیست.="" زید="" ن.="" ک:="" شعوبیه="" 223،="" 224="" شرحالازهار="" 5/4="" سوگند="" به="" فارسی="" منعقد="" میشود="" .="" .="" .="">توقیت>
بن علی : فرموده است که جایز نیست نوروز و مهرگان، زمانِ عقدِ بیع قرار گیرد> .
ن. ک: مسند امام زید 263.
فرقههای غالی شیعه که زمینهء گستردهای برای تبلیعات شعوبیه بودند روایات شعوبی را پذیرفتند از جمله فرقهء غالی نُصَیْریّه که روایاتِ نوروز و مهرگان را به گونه ازلی آیینی در آثار مذهبی خویش گنجاند. در کتابِ الهفت الشریف که یکی از متون سرّی فرقهء نصیریه است آمده است که: سلمان فارسی که سیصد سال زیست، اسرار نوروز را به امامان گوشزد کرد و آنان در هر روز نوروز به گونه شاهان ساسانی اصحاب را به حضور میپذیرفتند. عظمت و اسرار نوروز بر آن حضرات روشن بود اما اصحاب عرب امامان چیزی نمیفهمیدند .
ن. ک: الهفت الشریف 26 30، 84 90، 127 140، در کتاب مجموع الاعیاد طبرانی آداب و اعمال و ادعیهء ویژهء نوروز و مهرگان براساس عقاید فرقه نصیریه آمده است: فرقه نصیریه عید نوروز را در اول ماه ربیعالاول جشن میگرفتهاند. عید مهرگان را نیز جشن میگرفتهاند. فهرست آداب و اعمال نوروز و مهرگان در کتاب طبرانی: روز نوروز که در چهارمِ ماه نیسان رومی است و آغاز سال ایرانی میباشد. باطن نیروز، نوروز و مهرگان، دعای نوروز، خطبهء نوروز، دعای مهرگان و . . . ن. ک: بدری / مذاهب 460/2.
* در اینجا لازم است یادآوری کنم که روایات و اقوال نوروزی شیعه و سنی و منابع آنها را از: النوروز فی مصادر الفقه والحدیث، گرفتهام. ن. ک: کتاب نامه.
آنچه در عاشورا و نوروز گذشت تنها نمودی از چگونگی حلول و پیوند مذهب و ملیت ایرانی است که در گذر سدهها، هویت ایرانی مسلمان را ساخته و فرهنگ ملی ایران را پدید آورده است تا ناسیونالیستهای ملحد و منفعل و جاهل معاصر ایرانی بدانند که مذهب و ملیت ایرانی تجزیه ناپذیر است و شعار کهنهء ایران منهای اسلام ذاتاً عقیم و حتی تصور آن مُحال و ممتنع است و دریابند که به آنچه خرده میگیرند و برایشان ناخوشایند است و میپندارند که فرایند فرهنگ سامی است، صد در صد ایرانی است و هر چه هست همت والای نیاکان شعوبی ماست.
پیشوایی و شهریاری
در آغاز باید دانست که در اوستا به ویژه در گاثهها ، شهریاری واژه و معنایی مطلقاً آیینی است چرا که تجلیگاه فره ایزدی و کیانی و ایرانی است. زرتشت در گاثهها از مزدا برای ایران شهر، شهریار دینیار دانای توانای دادگری میخواهد که آیین مدار باشد و آیین مزدا روا دارد. بنابراین شهریاری مترادف با شاهنشاهی یا پادشاه تاری و شاه مداری نبوده و نیست. شهریاری مظهر اقتدار رهبری سیاسی است که هزارهها یا سدههای بسیاری در تاریخ ایران باستان با رهبری آیینی یکی بوده است و اصولاً قدرت سیاسی و دولت از دل آیین بیرون میآمده است. بنابراین وحدتِ دین و دولت یا اتخاذ پیشوایی و شهریاری بخشی از فرهنگ و هویت ملی ایرانی است; به این صورت که:
ساختار روح آریایی و سلسله مراتبِ موضوع آن به گونهای است که مایل است تا محتوای خود را با واسطه دریابد. در این سلسله مراتب; پیشوایان آیین، حلقهء اتصال روح به مبانی آن و یا واسطهء میان روح و موضوع آن میباشند. این باور اعتقادی در گذر هزارهها به نیاز ذاتی روح و خلق و خوی آیینی آریایی تبدیل شد تا آنجا که در تلقی این قوم، پیشوایان آیین دارای اسرار و آثار و الهامات معنوی و رابطهء غیبی و حکمت سرّی بودند . فرایند این بینش دیرینه، پیدایش فضای آیینی و سپس ن. ک: ایران; آیین و فرهنگ، فصل سوم: مقاله روحانیان. فصل چهارم: جهانبینی آیینی.
جهانبینی آیینی آریایی بود که در پی زرتشت ، دچار تحول و تکامل شد و مبانی آیینی خود را یافت.
بدیهی است که لازمهء منطقی فضای آیینی، پیشوایی آیینی است. آریایی و سپس ایرانی از آغاز پیدایش و پیش از حضور در تاریخ ، در فضای آیینی بسر برده و پیشوایان آیینی داشته است. در هزارههای پیش از زرتشت ، شهریاری و پیشوایی یکی بوده است; کَویها ، کَرَیَن و گِرَهْمَ و اوُسیج نیز بودهاند. از آغاز دوران تاریخی هماره بر ایران شهریار آیینی حاکم بوده و سدههای بسیاری موبد شاه داشته که مظهر شهریاری و پیشوایی یا اتحاد دین و دولت است. آنچه در این میان گاه روی داده عوارض نبرد قدرت بوده است و نه ناسازگاری دین و دولت. چرا که دولت از دل آیین پدید میآمد و مشروعیت آیینی داشت و پیروی و فرمانبری رعیت از دولت، دستوری ایزدی و وظیفهای شرعی بود. موبد شاهان هماره بر رعایای ایرانی ولایت تکوینی و قیمومت تشریعی داشتند، اساسِ آموزش و پرورش رعیت آموزههای آیینی پیشوایان آیین بود. این حقایق در سراسر اوستا ی موجود آشکار و غیر قابل انکار است.
در بخش نخست این پژوهش و پیش از آن در کتابِ ایران; آیین و فرهنگ سیر تاریخی و مبانی ایزدی پیشوایی از اوستا ارائه شد. در اینجا نیز به این مبانی اشاره میشود.
در جهانبینی آیینی آریایی جمشید بنیانگذار آیین و فرهنگ و سننِ ازلی آیینی قومی است که دارای سه فره است; فره ایزدی پیشوایی ، فره شهریاری و فره پهلوانی . اهورا مزدا این هر سه فره را به او ارزانی داشت و او هر یک را به گناهی از دست داد . ن. ک: یشتها 40/6/336/2 31. بن دهش 119، 222.
این نشان میدهد که پیشوایی و شهریاری در یک فرد گرد میآیند. در ادبیات اوستایی نیز زرتشت بنیانگذار آیین، هم اهو است و هم رتو ، یعنی سرور و سالار این جهانی و داور و دادرس آن جهانی است . این مقام ایزدی از مزدا به زرتشت رسیده و از ن. ک: همان 32/135/1. وندیداد 25/5/553/2، 26. 612/2 613.
زرتشت به سلسلهء جلیلهء موبدان انتقال یافته و مقامِ شامخ پیشوایی آیین از پدر به پسر در خاندانِ شریفِ پیشوایان تا به امروز ادامه دارد . پیروی و فرمانبری رعایا و ن. ک: ایران; آیین و فرهنگ، مقاله روحانیان همین کتاب. بخش اول.
طبقات از پیشوایان اصلی از اصول آیین بود. در نیایشهای روزانه، پیشوایان هماره از اهورا مزدا میخواهند تا رعایا و طبقات را رام و فرمانبر آنان قرار دهد چرا که لازمهء پندار و گفتار و کردار نیکِ رعیّت و رستگاری و کامیابی در دنیا و آخرت در پیروی از پیشوایان آیین است . در ژرفای باور رعایا نیز پیشوایان بخشی از مقدسات آیینی ن. ک: یسنا 16/19/211، 17، 18. 6/42/44/2. 7/53/48/2. شایست 13/13/181.
بودند که در نیایشهای روزانه ستوده میشدند و برای تندرستی و شادکامی آنان دعا میکردند و هماره قدرشناس و سپاسگزارشان بودند . تقلید مطلق از پیشوایان در ن. ک: همان 6/222/2. یشتها 6/42/8/135/1. ویسپرد 2/9/45. 3/3/37. یسنا 6/42/2. 3/69/107/2 1. خرده اوستا 8/168.
اصول و فروع احکامِ آیین از واجباتِ عینی بود; فرد از پگاه زادن باید که پیرو موبد و دستوری میشد و در همهء مراحل زندگی خصوصی و اجتماعی سرسپرده آن پیشوا بود و پا جای پای او میگذاشت . این فرمان آیین بود که هر فرد <کسی را="" که="" از="" خود="" ن.="" ک:="" شایست="" 2/12/151،="" 3.="" همان="" 12/166.="">کسی>
وی دین آگاهتر باشد به دستوری داشته باشد تا گذر از پل صراط برای او آسان باشد . . . آن کس که دستور برای راهنمایی دینی ندارد به آن جای که برترین هستی است نرسد . . . هر چند که او را آن اندازه نیکی در شمارش کردار باشد . . . > چرا که <دانایان و="" ن.="" ک:="" همان="" 151="" 2/12/152،="" 3.="">دانایان>
پیشینیان گفتهاند که چون افراد پانزده ساله شوند باید که از فرشتگان یکی را پناه خود گیرند و از دانایان یکی را دانای خود کنند و از دستوران و موبدان یکی را به دستوری خود گیرند . . . و اگر از درست و نادرست پیش آید به آن دستور بگویند تا او را جواب دهد> زیرا <پیروی از="" دستوران="" و="" داشتن="" دستور="" برای="" راهنمایی="" خواستن="" از="" ن.="" ک:="" همان="" 12/166.="" یادداشت="" 6.="">پیروی>
فرمانهای زرتشت است و انکار دستوران از بدعتهای اخت جادوگر> .
ن. ک: همان. یادداشت 6.
در تاریخ باستان، از مادها تا ساسانیان، شهریاری و پیشوایی گاه در موبد شاهی جمع میشده است. مظهر وحدت پیشوایی و شهریاری، روزگار بلند ساسانی است که از آغاز تا انجام بد فرجام آن، موبدشان فرمان میراندند. اردشیر بابکان نخستین موبد شاه این سلسلهء روحانی است که آیین و فرهنگ آریایی را برقرار ساخت و تکثر و تنوع و تساهل آیینی را که میراث روزگار سلوکی و اشکانی بود محو کرد و در ایجاد وحدت دینی کوشید. برجستهترین فصل این روزگار موبد شاهی، دورهء پیشوایی موبد اهورا مزدا کرتیر است که شرح موبد شاهی خویش را در کتیبههایی به یادگار گذاشته است. موبد شاهی که با ولایت مطلقهء خود در سراسر کشور پهناور شاهنشاهی آیین و فرهنگ آریایی برقرار کرد و از هیبت و همت و صلابت پولادین او <. . . اهریمن و دیوان را ضربتها و درد و رنج فراوان نصیب شد و آیین اهریمن و دیوان از کشور رخت بربست و به دور افکنده شد و کاهنان یهود و بودایی و برهمنان و نزاریان و زندیقان از هم فرو پاشیدند و تصویرهای خدایانشان منهدم گشت و پرستشگاههای دیوان نابود شد و دیرهای شان به جایگاههای ایزدان بدل گشت و شهر به شهر و استان به استان بسیاری از کارهای مذهبی پیش رفت یافت و آتشکدههای بسیار بنیان پذیرفت و در فرمانها و تصویبنامهها و مجموعههای دولتی که به هنگام شاهنشاه بهرام پسر بهرام تدوین شد، بهرام فرمان داد چنین نوشته شود: کرتیر نگهبان روان بهرام و موبد اهورا مزدا. و من که کرتیرم از آغاز ضمن خدمات به ایزدان و فرمانروایان و به خاطر روان خویش کوشش بسیار نمودم و متحمل رنج و مشقت فراوان شدم. در نتیجهء کوشش و رنج من بسیاری از آتشهاو مغان در سراسر کشور . . . در میشان ، آذربایگان ، سپاهان ، ری ، کرمان ، سیستان ، گرگان تا پیشاور درخشیدن گرفتند و نیز در بیرون از ایران، آتشها و مغانی که بیرون از ایران بودند . . . من آنان را به نظم آوردم در مغستان . . . من آیین مزدیسنا را که نیکو بود، آن را والا و شایسته احترام ساختم و اما کافران و ملحدانی را که در مغستان به انجام فریضه دینی و پرستش مزدیسنا نپرداختند کیفر دادم و . . . > .
ن. ک: بخش اول همین کتاب.
این نیز بدیهی است که پیشوایی و شهریاری در شاهان برجسته ساسانی جمع بوده است و اصولاً ادبیات اوستایی و آیینی روزگار باستان به روشنی نشان میدهد که شهریاری و پیشوایی ساختار قدرت سیاسی اجتماعی ایران را تشکیل میدادهاند و اگر گاه از هم جدا بودهاند بر اساس تفاهم در تقسیم قدرت بوده است. فقه حکومتی روزگار ساسانی نشان میدهد که در سراسر این روزگار، ایران حکومت دینی داشته است و آنچه به سقوط این حکومت انجامید تصلبِ آیینی و عوارض آن بود، آن گونه که آنچه به حیات رژیم اشکانی پایان داد تساهل آیینی بود . این فراز و نشیبها نشان ن. ک: همین کتاب. بخش اول.
میدهد که ایرانی متمایل به اعتدال است; آن گونه که از تساهلِ آیینی و بیبند و باری زده میشود از تصلبِ آیینی نیز رنج میبرد.
%
در پی گذر از دوران باستان و حضور اسلام در ایران و آغاز عصر و نسل جدید ایرانی، این نیاز ذاتی روح و خُلق و خوُی آیینی خود را نشان داد و در آیین نوین نیز آنچه را میخواست با کیفیتی بسیار متفاوت پدید آورد. بدیهی است که در نهضت انسانی اسلام نهاد پیشوایی ذاتاً ظهور و حضور نداشت چرا که اسلام در نگاه نخست انسانی آن یک ضرورت اعتقادی بود و هر مسلمان خود یک مبلّغ نیز بود. حتی اسلامی که از سقیفه برخاست و از جزیره به چهار سوی جهان راه یافت این نهاد را در خود نداشت زیرا همهء کسانی که راه میگشودند و پیش میرفتند، اسلام را نیز تبلیغ میکردند. اما در روایت ایرانِ اسلام نهاد پیشوایی یک ضرورت فرهنگی بود و بخشی از هویتِ ملی که ریشه در ساختار روح ایرانی داشت. این ضرورت در گذر سدههای نخست هجری به ویژه در روزگار آل بویه پدید آمد و به تدریج سازمان و سلسه مراتب یافت. بدون شک اگر این نهاد نمیبود فرهنگ و سنتِ ملی ایرانیِ اسلام هرگز کیفیت و کمیّتِ و جاذبه امروز خود را نمیداشت. بنابراین چگونه میتوان نقش سازنده و سرنوشتساز مشایخ ایرانی شیعهء امامیه را در تکوین و تدوین فرهنگ نوین اسلامی ایران نادیده گرفت و آن را بخشی از هویت ملی ایران ندانست. کیفیتِ حزنانگیز و روح بخش عاشورا و جلوههای دلانگیز و پر خاطرهء نوروز و دیگر سننِ ملی مذهبی ایران که نمونههای ازلی و متعالی روح ایرانی و خاطرهء قومی را در خود دارد و هویّت و فرهنگِ ایرانی را میسازد از برکت وجود همین نهاد روحانی و پیشوایی است. بر این اساس; آن گونه که شعار ایران منهای اسلام ذاتاً عقیم و محال است، شعار اسلامِ ایرانی منهای نهادِ پیشوایی نیز مُحال و مُمتنع است و طرح آن به معنای نفی فرهنگ و هویت ملی است. براستی آیا میتوان شعائر و مراسم آیینی را که بخشی از هویت ملی و فرهنگ ایرانِ اسلامی است، در فضای غیر آیینی و بدون حضور پیشوایان آیین و توابع آن برگزار کرد؟ در میان رعایای مسلمان متدین و حتی مسلمان غیر متدین ایرانی کدام ایرانی است که به خود اجازه دهد ( با اینکه برخلاف باستان اجازه دارد و میتواند ) تا مراسم آیینی حیات و ممات را خود به جای آورد و روح و روانش راضی باشد؟
اما آنچه در این دو دههء اخیر موجب شگفتی و یا ناخشنودی نهادهای سنتی و مدرن سیاسی ملی مذهبی جوان و نوجوان ایرانی درون و برون مرزی شده تجلی کامل وحدت پیشوایی و شهریاری آیینی ایرانی است که با عنوان ولایت مطلقه سیاسی پیشوای آیینی ظهور یافته است که به دلیل ناآگاهی ناقدان از ریشه و پیشینهء ایرانی تاریخی باستانی آریایی آن هضم و تحلیل این پدیدهء دیرپای آریایی ایرانی برای ناقدان و مخالفان ناممکن گشته و همین امر موجب حمله و هتاکی به اسلام گردیده است که گویا این پدیدهء صد در صد ایرانی فرایند آیین و فرهنگ سامی است. این بدیهی است که پیشوایی و شهریاری آیینی ایرانی مبانی و مستندات خود را در روایات اسلامی جسته و میجوید، آن گونه که روح سوگوار ایرانی نمونهء ازلی خویش را در عاشورا جُسته و خاطرهء کهن قومی نوروز و دیگر سنن ملی ایرانی اعتبار شرعی و جاوید خود را در روایات اسلامی یافته است و اصولاً به همین دلیل هر کدام از این سننِ ملّی و نیازهای ذاتی روح و خُلق و خوُی ایرانی بخشی از هویت و فرهنگ ملی ایران اسلامی شدهاند. چرا که هر کدام از این مشخصههای ملّی و فرهنگی بدون اعتبار اسلامی در جامعهء مسلمان ایرانی نمیتوانست حضور یابد. آن گونه که حتی استقلال ایران از اشغال تازیان بدون تکیه بر اسلام محال بود و احیاء و اعتبار زبان فارسی در عبادات و عقود و ایقاعات بدون فتوای فقیهان مسلمان ایرانی میّسر نمیشد. بنابراین طبیعی است که نهاد پیشوایی و شهریاری ایرانی، اعتبار شرعی خود را در روایات بیشمار اسلامی بجوید.
هماره رعایای ایرانی متهم شدهاند که حافظه تاریخی ندارند، حال آن که نه تنها رعایا بلکه نخبگانِ فکری و روشنفکران ایرانی نیز نشان دادهاند که حافظه و یا شعور تاریخی ندارند و در انفعال از حال خود، گذشتهء تاریخی خویش را از یاد بردهاند و نمیشناسند. اینان فضای سنگین و پر صلابت آیینی هزارههای باستان را از یاد بردهاند که چگونه آیین آریایی به خاطر گناهی ناچیز چون بیحرمتی به آب و آتش و خاک و هوا و گیاه و چارپا، صدها و هزارها تازیانه چرمین و تازیانه اسب رانی و مرگ ارزانهای بیشمار و کفارههای کمرشکن مقرر میداشت، و یا ولایت فوق مطلقه موبد شاهانی فقیه چون گئومات، اردشیر، آذرپاد، تنسر و کرتیر و . . . و حضور انبوه سلسلهء جلیلهء موبدان و هیربدان و دستوران و . . . را فراموش کردهاند که چگونه در برقراری آیین و فرهنگ آریایی و حکومت وندیدادی تعصب و تصلب نشان میدادند و انعطافناپذیر بودند و بدعتگذاران و بد دینان و زندیقان و دیگر ملل و نحل را از ساحت ایران زمین زدودند و در ساعتی از نیمروز صدها هزار مانوی و مزدکی را از میان برداشتند که ایران شهر را جز آیینِ به، آیینی نشاید. پس اینک چگونه است که تجلی عینی پیشوایی و شهریاری را که فرایند روح آیینی ایرانی و میراث کهن آریایی است نمیتوانند هضم کنند و به هیاهو و هذیان افتادهاند! به یقین که این هیاهو از سر خامی و نادانی است، چرا که در میان این هیاهوگرانِ عامی، رندی دیده نمیشود تا گفته شود که متهم ساختنِ اسلام، بخشی از همان رندی ایرانی است. اینان در این دو دهه، از آن سو و این سوی مرزها یقه میدرند و یاوه میبافند و کتره میگویند، اگر رند بودند درمییافتند که آن چه بود و هست فرایند روح و فرهنگ ایرانی است که ریشه و پیشینه در میراث کهن باستان و خاطرهء قومی این مرز و بوم دارد و این جملهء رندانهء سازندهء رند دساتیر را به درستی میفهمیدند که به روزگار شوکت شهریاری و پیشوایی صفوی، کوتاه و سربسته اعتراف کرد که:
<چون هزار="" سال="" تازی،="" آیین="" را="" گذرد،="" چنان="" شود="" آن="" آیین="" از="" جداییها="" که="" اگر="" به="" آیینگر="" نمایند="" نداندش=""> .
ن. ک: شعوبیه 340. ایران; آیین و فرهنگ. فصل چهارم.
پس این هیاهو از سر چیست، جز از سر خامی و نادانی؟ این ورشکستهگان به تقصیر و بیتقصیر، از سر انفعال و یأس خاطرهء قومی و حافظهء تاریخی و شعور سیاسی خویش را از یاد برده و از کف دادهاند و عامیانه و جاهلانه رعایای دردمند را مخاطب ساخته اسلام را متهم میکنند که آنچه بر ماست از اسلام است و این بی شرمی شگفتی است. آن یکی که تنها هنرش فرانسهدانی است و مترجم خوب کمدی دانته است. در این دو دهه و آن هم در غربت غرب و دیار کوران و جمع عوام، ناگهان اسلامدان شده و جامع الدعوات کبیره و صغیره و . . . را که میراث خالص ایرانی است به دست گرفته و با استناد به آنها کتابی در چند هزار صفحه علیه اسلام نوشته و هر چه خلق و خو و خرافه ایرانی یافته به اسلام نسبت داده است که: ها، آهای رعایا! این است اسلام! و از این نامردانهتر کاری نتوان کرد و شمرانهتر سری نتوان برید! و این یکی که تنها هنرش ترانهسرایی است و فقط شاعر خوبی است، و در گذر دههها از شاخی به شاخهای پریده گاه سوسیالیست بوده و گاه ناسیونالیست و اخیراً باستانگرای لائیک، در شهر کوران بینای دیگران شده و به تازگی صاحب کشف و کرامات بسیار که: اسلام به دلیل ماهیت بیگانهای که دارد با فرهنگ ایرانی ناسازگار است. که از این جاهلانهتر سخنی نتوان گفت و یاوهگوتر شاعری نتوان یافت. و آن دیگری که از هر دوی این دو باسوادتر و هوشیارتر است و برتریاش در این است که همچنان سوسیالیست مانده و از شاخی به شاخهای نپریده، از سر ستیز و ناسازگاری با واقعیت سیاسی، دچار انفعال شده و در ترسیم محورِ مختصاتِ هویت ملی، اسلام را از هویت ملی حذف کرده تا قدری بیاساید و شفا یابد که از این منفعلتر فردی نتوان یافت و بیگانهتر با فرهنگ و هویت ایرانی کسی را نتوان شناخت.
این فروماندگان نمیدانند که هماره به روزگار ظهور موبد شاهی و تجلی وحدت پیشوایی و شهریاری و تصلب آیینی، جامعهء ایرانی دچار خرسندیها و ناخرسندیهای زود گذر شده و سرانجام یا خو گرفته و یا بر آن شوریده و روزگار از نو آغازیده است. اگر ایرانی در روزگار متصلب آیینی گئومات، نهضت مغ کشی آغاز کرد و سرانجام به تساهل آیینی اشکانی راضی شد بار دیگر در حسرت بر آیین و معنویت آریایی به رستاخیز آیینی روی آورد و حکومت آیینی ساسانی و سلسلهء موبد شاهی برقرار کرد و سرانجام به دلیل زدگی از تصلب آیینی ساسانی علیه آن شورید و در سدهء معاصر; مگر نه این بود که روند شتابدار باستانگرایی پهلویان و تلاش برای ایجاد فضایی لائیک، به حسرت مذهبی انجامید و سرانجام رستاخیزی آیینی به پا کرد؟. این تکرار مکرر تاریخی نشان میدهد که ایرانی خواهان اعتدال است نه از تصلب آیینی و غلاظ و شداد آن خشنود است و نه از تساهل آیینی و بیبند و باری آن راضی است. پس با توجه به فرهنگ و خلق و خوی ایرانی باید کاری کرد که اعتدال به خاطر آید و برقرار شود. چه به روشنی تاریخی و درستی منطقی میدانیم که فرهنگ ایرانی هرگز با لائیسم و اشکال کلاسیک آن رابطه و میانهای نداشته و نمیتواند داشته باشد. از این رو هر تلاشی در این زمینه مذبوحانه و بی فرجام است. به نقل از کتاب نایاب: اسلام و ایران؛ مذهب و ملیت ایرانی. نوشته:دکتر محمودرضاافتخارزاده
چون>این>حکایتِ>نوروز>دو>روایتِ>این>من>گفته>رضیالدین>مُعَلّی>ابو>این>در>معلی>حدیث>روز>میتوان>بنا>تعیین>نوروز>روز>متعاقدان>استاد>برای>از>برای>به>یکی>عامص>گروهی>برای>در>از>از>بنا>با>از>استاد>هر>نوروز>ای>تأجیل>تأجیل>توقیت>توقیت>توقیت>روزهء>روزه>هر>عرب>و>نوروزت>فی>اولُ>آتش>از>اگر>آفرین>آیین>آنچه>ایرانیان>زمان>آفرینش>نخستین>اول>نخستین>اول>به>
ده ماهه، هفت ماهه و پنج ماهه، آنک که آغلها و تَذَرْها و کوَزْها و پَلاسها را میگشودند و رمهها و گلههای گاو و گوسفند و اسب و شتر را روانه دشتهای سرسبز و خرم مینمودند، جشنی برپا میداشتند، شادمان که سرما رفته، یخ و برف و سیلاب گسسته و زندگی انسان و گیاه و چارپا آغاز شده است و این جشن آغاز سال آریایی بود که با بهار آغاز میشد و در نگاه آریایی آغاز تابستان بود. جشنی که بعدها نوروز نام گرفت. آنک که آسمان روی در هم میکشید و خبر از حضور زمستان میداد و آریاییان رمهها و گلههای خویش را به آغل میبردند، در آستانه زمستان جشنی میگرفتند که بعدها مهرگان خوانده شد .
شادروان استاد پور داود میگوید: سال هخامنشی از ماه باگ یادی = Bagyadi ( = باگ = بَغ = خدا ید = یز = ستایش یعنی ماه ستایش خدا ) شروع شده و بعدها به جای جشن باگ یادی، جشن مهرگان ( 16 مهر ماه ) که جشن بزرگ ایران قدیم بوده برگزار میشد. این جشن از روزگار داریوش هخامنشی ( 493 486 ق. م ) آغاز شد و معمول شدن جشن مهرگان به جای جشن نوروز باگ یادی از همان عهد است .
ن. ک: خرده اوستا 204 205. گویا پیشینهء برگزاری نوروزِ دورانِ تاریخی باستان به دیااکو پادشاه ماد میرسد. ن. ک: خرمشاه 44 45، 54.
بدین سال در گذر هزارهها نوروز هماره در چرخش بود چرا که بهار سرنوشت نوروز در ادوار تاریخی ن. ک: تقی زاده / گاه شماری 38 48. مقالات 26/2، 27، 429، 430، 128/4 142. 210/9 231. بیرونی / آثارالباقیه.
میچرخید تا آنجا که نوروزِ سالِ جلوس یزدگرد سوم آخرین شاهنشاه ساسانی، روز 12 فریرانِ رومی برابر با اولِ تابستان بود تا که سرانجام در پی اعتدالِ زمان و تحویلِ ن. ک: معین 4843/4 4844.
خورشید به برجِ حَمَل در هزارهء پیشین ( سال 467 قمری ) به روزگار ملکشاه سلجوقی و همتِ نخبکانِ ایرانی، نوروز ظرف زمانی مناسب خویش را یافت، سال ن. ک: همان.
آریایی همچنان با بهار آغاز شد و بهار با فروردین و نخستین روزِ فروردین نوروز شد.
چنین پیداست که در روزگار بلند آیینی باستان از مادها تا ساسانها، جشنِ کهن آریایی نوروز تحتالشعاع گهنبارها یا جشنهای آیینی ششگانهء سال قرار گرفت گهنبار یا گاهنبار، در پهلوی: گاسانبار، از گاس ، در اوستا: گاثو، به معنای گاه، هنگام، بار از واژه اوستایی یائیریه از یار = Yare = سال، یعنی هنگامِ سال. ن. ک: خرده اوستا 204، 205، 215 218. شش جشن آیینی آریایی باستان عبارت بودند از: میدیورزم، میدیوشم، پتیه یوشهیم، آیاسرم، میدیارم، همسپتمدم. این شش جشن آیینی در سراسر اوستا بسیار ستوده شده و از مقدسات بسیار معتبر آیینی بوده که حضور در آنها و دادن میزد و فدیه و هدیه از واجبات عینی بوده و عدم حضور در آنها کیفر مرگ را داشته است. ن. ک: یسناها 9/1، 9/2، 11/3، 14/4، 8/6، 11/7، 8/17، 11/22. ویسپرد 2/1، 2/2. ن. ک: ایران; آیین و فرهنگ.
چرا که در ادبیاتِ اوستایی نام و نشانی از نوروز نیست و اصولاً به روشنی و درستی نمیدانیم که در روزگار مادها، هخامنشها و اشکانها نوروز چگونه برگزار میشده است و این نشان از غیر آیینی بودن نوروز و مهرگان دارد.
در ادبیاتِ پهلوی ساسانی از نوروز یا نوک روچ یا نوگ روز یاد شده است و ن. ک: اذکایی 1، 2، 3: نوک روچ = Nokroc یا: نوگ روز = NOGROZ ن. ک:
ابونواس / فارسیات 16: بحق المهرجان و نوک روز و فرخ روز بسال الکبیس
و النوک روز الکبار و جشن گاهنبار
چگونگی مراسمِ نوروزِ اواخر روزگار ساسانی کم و بیش به ما رسیده است هرچند که گزارش آن تألیف سدههای نخست هجری است و کیفیت و کمیّت آن میتواند بخشی از مبارزهء فرهنگی ایرانیان با تازیان باشد. چرا که در پی حضور تازیان در ایران که روزگار غربت و حسرت و مظلومیت و حرمت ملیت و فرهنگ ملی بود به نوروز و مهرگان توجه بسیار شد و این خود نشان میدهد که این دو جشن در سراسر روزگار باستان هرگز آیینی نبودهاند. به همین دلیل در پی زوال آیین آریایی و فراموشی و بیاعتباری جشنهای آیینی، نوروز و مهرگان از سوی مردم ایران همچنان گرامی داشته میشد و ایرانیان برای برگزاری آنها باج و خراج و جزیهء مضاعف میپرداختند . در همین دوره بود که پاسداران خاطرهء قومی کهن، نوروز را وارد ن. ک: ایران در روزگار اموی.
ادبیاتِ آیینی باستان کردند. در بُنْدَهِشْن ایرانی آمده است که: مادران سوشیانتهای موعود، در روز نوروز به دریاچهء کیانسه خواهند شد تا از نطفهء زرتشت که در آن آبها نهفته است بارور گردند .
ن. ک: معین 4844/4 4843 بند هش بزرگ صد در بندهش. مقایسه کنید:
بن دهش هندی 115، 120 در اینجا از نوروز نامی نیست. پور داود / سوشیانت 34 داستان سوشیانتها در: بن دهش بزرگ 6/11، 6/29 9، 8/30 9، 9/32 8. دینکرد 7/7 10. بهمن یشت 43/3 64. صد در بن دهش 35. جاماسپ نامه تألیف داستان براساس منابع یاد شده: <به نزدیک="" دریاچه="" کیانسو="" کوهی="" است="" موسوم="" به="" کوه="" خدا="" ،="" قومی="" از="" خدا="" پرستان="" و="" پرهیزکاران="" در="" بالای="" آن="" جای="" دارند،="" هرسال="" در="" هنگام="" نوروز="" و="" مهرگان="" دختران="" خود="" را="" به="" کیانسو="" میفرستند="" تا="" در="" آن="" خود="" را="" بشویند="" .="" .="" .="">
انتساب نوروز به جمشید و مهرگان به فریدون کار همین دوره است . هر چند که ن. ک: الاوائل 185/2: <اول ما="" اتخذ="" النیروز="" عیداً;="" اجتمعت="" الفرس="" ان="" جمّاً="" الملک="" اول="" من="" اتخذ="" النیروز="" عیداً=""> <نخستین کسی="" که="" نوروز="" را="" عید="" گرفت;="" ایرانیان="" همه="" بر="" این="" باورند="" که="" جمشیدِ="" پادشاه="" نخستین="" کس="" بود="" که="" نوروز="" را="" عید="" گرفت="" .="" .="" .=""> همان 188/2: <اول ما="" ظهر="" المهرجان="" علی="" عهده="" أفریدون="" و="" ذلک="" ان="" الدین="" قبل="" ایامه="" فسد،="" افسده="" الضحاک،="" فوثب="" به="" أفریدون="" فَقّیده="" فسمی="" الیوم="" الذی="" ظفر="" به="" فیه="" المهرجان="" .="" .="" .=""> = <نخستین کسی="" که="" در="" روزگار="" او="" مهرگان="" پدیدار="" شد="" فریدون="" بود،="" به="" این="" سبب="" که="" پیش="" از="" روزگارِ="" او="" آیین="" تباه="" شده="" بود،="" ضحاک="" آیین="" را="" تباه="" کرده="" بود،="" فریدون="" بر="" او="" تاخت="" و="" او="" را="" به="" بند="" کشید،="" روزی="" را="" که="" بر="" ضحاک="" پیروز="" شد="" مهرگان="" نامید="" .="" .="" .=""> شاهنامه 39/1 50.
در ادبیات اوستایی و آیینی جمشید بنیان گذارِ سننِ آریایی معرفی گردیده با این همه، نیامده است که جمشید نوروز را بنا نهاده و فریدون مهرگان را پی هشته است.
تألیف کتابهای بسیار در عظمت و فضیلت نوروز نیز میراث همین دورهء تاریخیِ سرنوشت ساز است. علاوه بر شعوبیانِ مسلمان که در فضایل نوروز کتاب مینوشتند ، شعوبیان مزدیسنی نیز آثار بسیاری در فضیلت نوروز خلق کردند و ن. ک: شعوبیه 249 269.
نوروز را آیینی ازلی نمودند که همه رویدادهای سرنوشت ساز تاریخ بشر در نوروز روی داده و خواهد داد: <آفرینش جهان="" در="" نوروز="" بوده،="" کیومرث="" (="آدم" )="" در="" نوروز="" آفریده="" شده،="" مشی="" و="" مشیانه="" (="آدم" و="" حوا="" )="" در="" نوروز="" پدیدار="" شدند،="" هوشنگ="" ،="" تهمورث="" ،="" جمشید="" ،="" فریدون="" ،="" منوچهر="" ،="" سامِ="" نریمان="" ،="" کیخسرو="" ،="" افراسیاب="" و="" .="" .="" .="" همه="" در="" این="" روز="" ظهور="" کردهاند،="" آرش="" در="" این="" روز="" تیر="" انداخت،="" لهراسپ="" ،="" گشتاسپ="" و="" زرتشت="" در="" این="" روز="" ظهور="" کردند،="" خسرو="" پسر="" هرمزد="" (="خسرو" پرویز="" )="" در="" این="" روز="" جلوس="" کرد.="" بهرام="" ورجاوند="" ،="" پشوتن="" پسر="" گشتاسپ،="" اوشیدر="" ،="" اوشیدر="" ماه="" و="" سوشیانش="" در="" این="" روز="" ظهور="" خواهند="" کرد،="" سامِ="" نریمان،="" کیخسرو،="" گشتاسپ="" و="" .="" .="" .="" در="" این="" روز="" ظهورِ="" مجدّد="" خواهند="" کرد.="" شکستِ="" اهریمن="" و="" آغاز="" رستاخیز="" در="" این="" روز="" خواهد="" بود="">.
ن. ک: رسالهء ماه فروردین روز خرداد، در مجموعهء متون پهلوی به چاپ رسیده و به فارسی نیز ترجمه شده است. ن. ک: J. Asana ; Pahlavi texts. 1987 - 1913 ترجمه فارسی: بهار / ترجمه چند متن پهلوی ( نشر سپهر. تهران، 1347 ) ایران کوده . شماره 16 ( 1331 خورشیدی ) ترجمهء متن ماه فروردین و روز خرداد. متن و پیوست.
این رساله از میراث گرانقدر شعوبیه است که در سدههای نخست هجری به زبان پهلوی نوشته شده است. شادروان استاد تفضلی میگوید: <زمان تألیف="" این="" رساله="" اواخر="" دورهء="" ساسانی="" است="" اما="" در="" نثر="" آن="" بعدها="" دستکاری="" کردهاند="" زیرا="" نفوذ="" زبان="" فارسی="" در="" آن="" دیده="" میشود=""> ن. ک: تفضلی 293 294. استاد تفضلی تاریخ کتابت نسخهء اوّل این رساله را سال 956 میلادی نوشتهاند. رونویسی از این نسخه در سال 1322 یا 1342 میلادی و آخرین رونویسی یا بازنویسی در سال 1767 میلادی صورت گرفته است. فضایل و مراسم نوروز در آیین نامه یا آیین نامگ یا ایوین نامگ ها نیز آمده که منابع اصلی مورخان و نویسندگان مسلمان عرب و ایرانی را تشکیل میدهد. این میراث گرانقدر را موبدان که پاسدار خاطرهء کهن قومی بودند حفظ میکردند. مسعودی مورخ عرب مسلمان در شیراز یکی از این آییننامههای مصوّر هزار برگ را دیده و در کتاب التبنیه از آن یاد کرده است. بسیاری از این آییننامهها به عربی ترجمه شده و یا به عربی تألیف شده است. چرا که نوابغ هوشمند شعوبیه توانایی خلق آثاری را به پهلوی و عربی داشتند و ابن مقفع یکی از این نوابغ است که صدها رساله به پهلوی و عربی تألیف کرد. فهرست این نوابغ و آثارشان را ن. ک: شعوبیه 249 269. تفضلی 247 245 مسعودی / التنبیه 104. ابن الندیم / الفهرست 132، 364. جاحظ / المحاسن 138. بیرونی / آثار الباقیه 213. خیام / نوروز نامه 18 21 جاحظ / التاج 25 26. انعکاس روایات ایرانی فضایل نوروز در منابع عربی سدهء چهارم هجری: ن. ک: الاوائل 185/2 186: <ایرانیان همه="" بر="" این="" باورند="" که="" جمشید="" پادشاه="" نخستین="" کسی="" بود="" که="" نوروز="" را="" جشن="" گرفت="" و="" بزرگداشت="" نوروز="" را="" آیینی="" ساخت="" و="" همو="" بود="" که="" شهر="" توس="" را="" پی="" هشت="" .="" .="" .="" پیش="" از="" جمشید="" آیین="" دگرگون="" شده="" بود،="" او="" که="" پادشاه="" شد="" آیین="" را="" به="" جایش="" برگرداند="" و="" دادگری="" پیشه="" ساخت،="" روزی="" را="" که="" پادشاه="" شد="" نوروز="" نامید="" یعنی="" روز="" نو،="" تازیان="" نوروز="" را="" تازی="" کردند="" و="" گفتند:="" نیروز="" بر="" وزن="" طیفور.="" ایرانیان="" پندارند="" که="" پیش="" از="" جمشید="" هم="" نوروز="" نزد="" اهل="" معرفت="" روز="" بزرگی="" بود="" چرا="" که="" در="" آن="" روز="" خداوند="" آدمیان="" را="" آفرید="" .="" .="" .="" و="" گفتهاند="" به="" این="" دلیل="" در="" شب="" نوروز="" آتش="" میافروزند="" که="" پلیدیهای="" بر="" جای="" مانده="" از="" زمستان="" و="" پراکنده="" در="" هوا="" نابود="" شود.="" شراب="" در="" نوروز="" پدید="" آمد="" و="" به="" پادشاه="" هدیه="" شد.="" اهداء="" شراب="" از="" آن="" روز="" سنت="" شد="" و="" .="" .="" .="">
همین رسالهها بود که منبع مورخان و نویسندگان مسلمان عرب و ایرانی شد. جاحظ ، بیرونی ، قزوینی ، خیام و . . . از روی همین رسالهها فضایل و آداب نوروز را نوشتند. مبنای روایات اسلامی در فضایل نوروز نیز همین رسالهها بود .
ن. ک: الاوائل 185/2 186. مروج 224/1. صفحات بعد.
از کیفیت و کمیت نوروز و چگونگی برگزاری مراسم آن در روزگار ساسانی توسط همین رسالهها و آییننامهها با خبر شدهایم چرا که مبنای این رسالهها روایات شفاهی بوده که سینه به سینه و نسل به نسل منتقل گردیده و سرانجام در دورهء تألیف میراث باستان، نوشته شده است.
بیگمان نویسندگان رسالهها و آییننامههای نوروزی، فضایل و مراسم نوروز ساسانی را به گونهای نوشتهاند که مناسب وضع موجود عصر و نسلشان باشد. در این نگارش هماره دو اصل مورد توجه بوده است: نخست ایجاد هوس و حسرت بر گذشتهء ناشناختهء باستان، و سپس خلقِ تصاویری آشنا و دلانگیز و غرور آفرین از شکوه و عظمت شاهنشاهی و شادمانی و خرّمی رعایای ایرانی. علاوه بر این دو اصل، ازلی بودن و آیینی کردن نوروز مورد توجه نویسندگان اولیهء رسالهها بوده است. با این همه، واقعیتِ طبقاتی نوروز باستانی در این رسالهها بسیار برجسته است. بیرونی و رازی نوروز ساسانی را از آغاز فروردین نوشتهاند و این نشان میدهد که نویسندگان مراسم نوروزی با توجه به همان دو اصل یاد شده خواستهاند همه چیز را در جای شایسته و مناسب و دلانگیز آن ببینند . رازی با الهام و اقتباس از رسالهء آنچه مسلم است این است که پیش از نوروز، جشن فروردگان که جشن فروهرهای مردگان است برگزار میشده و ده روز طول میکشیده است. ن. ک: خرده اوستا 210 209. شادروان پور داود میگوید: جشن نوروز بدون اینکه نزد زرتشتیان، هنگام فرود آمدن فروهرها باشد، از جشنهای بزرگ و نوروز جمشیدی خوانده میشود. ن. ک: همان 222.
پهلوی ماه فروردین روز خرداد مینویسد: <آنچه معروف="" است="" آن="" دانند="" که="" خسروان="" چون="" نوروز="" بودی="" بر="" تخت="" نشستندی="" و="" پنج="" روز="" رسم="" بودی="" که="" حاجت="" مردم="" روا="" کردندی="" و="" عطاهای="" فراوان="" دادندی="" و="" چون="" این="" پنج="" روز="" بگذشتی="" به="" لهو="" کردن="" و="" باده="" خوردن="" مشغول="" شدندی،="" پس="" این="" روز="" از="" این="" سبب="" بزرگ="" کردندی،="" و="" گفتهاند="" آن="" روزی="" است="" که="" جمشید="" مردم="" را="" بشارت="" دادی="" به="" بیمرگی="" و="" تندرستی="" و="" آمرزندگی،="" و="" گویند="" که="" هم="" اندرین="" روز="" بود="" که="" کیومرث="" اَرْزُور="" دیو="" را="" بکشت=""> بر همین اساس ن. ک: بهار 160/2 161 شهمردان بن الی الخیر رازی / روضة المنجمین.
برخی مدت جشن نوروز ساسانی را یک ماه نوشتهاند که: پنج روز نخست ویژه شرفیابی اشراف و روحانیان، پنج روز دوم ویژهء دریافت هدایای نوروزی، پنج روز سوم ویژه شرفیابی خدمتکاران شاهنشاه، پنج روز چهارم ویژهء خواص شاهنشاه، پنج روز پنجم ویژه سپاهیان و رزمیان، پنج روز ششم ویژهء رعایای ایرانی .
ن. ک: معین 4843/4، 4844، 4845 آثارالباقیه 217، 218، 219.
در نوروزنامهء منسوب به خیام ، روایت تبلیغی خاطرهانگیز و غرور آفرین نوروز ساسانی را بهتر میتوان دید: <آیین ملوک="" عجم="" از="" گاه="" کیخسرو="" تا="" به="" روزگار="" یزدجرد="" شهریار="" که="" آخر="" ملوک="" عجم="" بود="" چنان="" بوده="" است="" که="" روز="" نوروز="" نخست="" کس="" از="" مردمان="" بیگانه="" موبد="" موبدان="" پیش="" ملک="" آمدی="" با="" جامِ="" زرین="" پر="" مَیْ="" و="" انگشتری="" ،="" و="" درمی="" و="" دیناری="" خسروانی،="" و="" یک="" دسته="" خَوید="" سبز="" رُسته="" و="" شمشیری="" و="" تیر="" و="" کمان="" و="" دوات="" و="" قلم="" و="" اسپی="" و="" بازی="" و="" غلامی="" و="" ستایش="" نمودی="" و="" نیایش="" کردی="" او="" را="" به="" زبان="" پارسی="" به="" عبارت="" ایشان.="" چون="" موبد="" موبدان="" از="" آفرین="" بپرداختی="" پس="" بزرگان="" دولت="" درآمدندی="" و="" خدمتها="" پیش="" آوردندی=""> <آفرین موبد="" موبدان="" به="" عبارت="" ایشان:="" شها="" به="" جشن="" فروردین،="" به="" ماه="" فروردین،="" آزادی="" کن="" بر="" یزدان،="" و="" دین="" کیان="" سروش="" آورد="" ترا="" دانایی="" و="" بینایی="" به="" کاردانی،="" و="" دیر="" زیو="" با="" خوی="" هژیر،="" و="" شادباش="" بر="" تخت="" زرین،="" و="" انوشه="" خور="" به="" جام="" جمشید="" و="" رسم="" نیاکان="" در="" همت="" بلند="" و="" نیکوکاری="" و="" ورزش="" داد="" و="" راستی="" نگاهدار،="" سرت="" سبز="" باد="" و="" جوانی="" چو="" خوید،="" اسپت="" کامکار="" و="" پیروز،="" و="" تیغت="" روشن="" و="" کاری="" بر="" دشمن،="" و="" بازت="" گیرا="" و="" خجسته="" به="" شکار،="" و="" کارت="" راست="" چون="" تیر،="" و="" هم="" کشوری="" بگیر="" نو،="" بر="" تخت="" با="" درم="" و="" دینار،="" پیشت="" هندی="" و="" دانا="" گرامی="" و="" درمی="" خوار،="" و="" سرایت="" آباد="" و="" زندگانی="" بسیار=""> . آن کس که با فضای آیینی و ادبیات اوستایی و ن. ک: بهار 175/2 176 نوروزنامه 18 19، همین تصاویر در منابع عربی: الاوائل 185/2 186.
درباری روزگار ساسانی آشنا باشد به روشنی میداند که این متن ساختگی است و پیداست که نویسنده با توجه به عصر و نسل خویش چنین متنی را ساخته و پرداخته است . در ادامهء این متن آمده است: <چون این="" بگفتی="" چاشنی="" کردی="" و="" جام="" به="" ملک="" شادروان="" استاد="" محمد="" تقی="" بهار="" میگوید:="">چون><اگر این="" سرود="" و="" مدح="" ساختگی="" نباشد،="" در="" آن="" دست="" خوردگی="" بسیار="" است="" و="" لغات="" تازی="" و="" اجنبی="" .="" .="" .="" دیده="" میشود="" و="" شاید="" افتادگی="" هم="" داشته="" باشد="" و="" .="" .="" .=""> ن. ک: بهار 176/2 177.
دادی و خوید در دست دیگر نهادی و دینار و درم در پیش تخت او بنهادی. و بدین آن خواستی که روز نو و سال نو هر چه بزرگان اولِ دیدار چشم بر آن افکنند تا سال دیگر شادمان و خرم با آن چیزها در کامرانی بمانند و آن بریشان مبارک گردد که خرمی و آبادانی جهان درین چیزهاست که پیش ملک آوردندی> . در روایات نوروزی راه ن. ک: معین 4844/4 نوروزنامه 19 20. همین تصاویر در منابع عربی: الاوائل 185/2 186.
یافته به آثار نویسندگان عرب آمده است که: <از چیزهایی="" که="" شاهنشاهان="" در="" نوروز="" به="" خوردن="" آن="" تبرک="" میجستند="" اندکی="" شیر="" تازه="" و="" خالص="" و="" پنیر="" بود="" و="" در="" هر="" نوروز="" برای="" پادشاه="" با="" کوزهای="" آهنین="" یا="" سیمین="" آب="" برداشته="" میشد="" .="" .="" .="" این="" آب="" را="" دختران="" دوشیزه="" از="" زیر="" آسیابها="" برمیداشتند="" .="" .="" .="" بیست="" وپنج="" روز="" پیش="" از="" نوروز="" در="" کاخ="" شاه="" دوازده="" ستون="" ار="" خشت="" خام="" برپا="" میشد="" که="" بر="" هر="" ستون="" به="" ترتیب="" گندم:،="" جو،="" برنج،="" باقلا،="" کاجیله،="" ارزن،="" ذرت،="" لوبیا،="" نخود،="" کنجد="" و="" ماش="" میکاشتند="" و="" اینها="" را="" نمیچیدند="" مگر="" به="" غنا="" و="" ترنم="" و="" لهو،="" در="" روز="" ششم="" نوروز="" این="" حبوب="" را="" میکندند="" و="" به="" میمنت="" در="" مجلس="" میپراکندند="" و="" تا="" روز="" شانزدهم="" فروردین="" آن="" را="" جمع="" نمیکردند.="" شاه="" با="" نگاه="" کردن="" در="" جو="" تبرک="" میجست.="" در="" ایام="" نوروز="" نواهای="" خاصی="" در="" خدمت="" شاه="" نواخته="" میشد="" که="" مختص="" همان="" ایام="" بود.="" در="" بامداد="" نوروز="" مردم="" به="" یکدیگر="" آب="" میپاشیدند،="" به="" یکدیگر="" شکر="" هدیه="" میدادند،="" در="" شب="" نوروز="" آتش="" میافروختند=""> . بیرونی از ن. ک: معین 4845/4 جاحظ / محاسن 234، 236. بیرونی / آثار 218. یاقوتی / معجم 670/1 669. نویری / بلوغالارب 386/1.
بزرگداشت نوروز و سده در روزگار خویش یاد میکند که مردم سپر و شمشیرِ چوبین و بوقِ سفالین میخریدند و میگوید: <در این="" جشنها="" شاهان="" را="" رسم="" بر="" این="" بود="" که="" ن.="" ک:="" بیرونی="" التفهیم="" 258="" 259.="">در>
در شب جشن آتش میافروختند و بس شعلهورش میساختند و حیوانات وحشی و پرندگان را در میان شعلههای آتش رها میکردند و پیرامون آتش به بازی و شادمانی و بادهپیمایی میپرداختند. . . > .
ن. ک: همان 258 آثار الباقیه چاپ اروپا: < حتی صارفی رسوم الملوک فیل لیلته ایقاذ النیران و تأجیجها و ارسال الوحوش و تطییر الطیور فی لهبها و اشرب و التلهی حولها . . . >
شادروان استاد پور داود
میگوید: <آتش افروزی="" ایرانیان="" در="" پیشانی="" نوروز="" از="" آیین="" دیرین="" است="" و="" همهء="" جشنهای="" باستانی="" با="" آتش="" که="" فروغ="" ایزدی="" است="" پیشباز="" میشود="" .="" .="" .="" روز="" چهارشنبه="" نزد="" عربها="" روز="" شوم="" و="" نحسی="" است="" .="" .="" .="" این="" است="" که="" ایرانیان="" آیین="" آتش="" افروزی="" پایان="" سال="" خود="" را="" به="" شب="" آخرین="" چهارشنبه="" انداختند="" تا="" با="" پیش="" آمد="" سال="" نو="" از="" آسیب="" روز="" پلیدی="" چون="" چارشنبه="" برکنار="" مانند.="" شک="" نیست="" که="" افتادن="" این="" آتش="" افروزی="" به="" شب="" آخرین="" چهارشنبه="" سال،="" پس="" از="" اسلام="" است،="" چه="" ایرانیان="" شنبه="" و="" آدینه="" نداشتند.="" .="" .=""> .
ن. ک: آناهیتا 73، 74 جاحظ / المحاسن 277: وَاْلاربَعَاء یومُ نَحْسِ . . . پیشینهء آتش بازی در ایران پس از باستان: تاریخ بخارا 32، 286 248.
%
در پی حضور و استقرار تازیان در ایران و غلبه پان عربیسم افسار گسیختهء اموی و عرب زدگی برخی از ایرانیان، نوروز و مهرگان مورد بیمهری بسیار قرار گرفت و برگزاری آن ممنوع شد. اما ایرانیان در برگزاری این دو جشن درنگ نمیکردند و در نهان نوروز و مهرگان را جشن میگرفتند. سختگیری تازیان راه به جایی نبرد و سرانجام برای برگزاری نوروز و مهرگان از ایرانیان مسلمان و غیر مسلمان خراج ویژهای میگرفتند. این وضعیت از آغاز تا انجام رژیم اموی ادامه داشت. گفته میشود نخستین کس که باج و خراج نوروز و مهرگان بر ایرانیان بست حجاج بن یوسف بود . درآمد رژیم اموی در روزگار معاویه بن ابی سفیان از باج و خراج نوروز و ن. ک: ایران در روزگار اموی الاوائل 34/2.
مهرگان به 5 تا 10 میلیون درهم رسید . این وضع تا روزگار عمر بن عبد العزیز
ن. ک: معین 4845/4 جرجی زیدان / تمدن اسلامی 22/2.
رفرماتور رژیم اموی ادامه داشت. همو بود که برای بقای رژیم، باج و خراج نوروز و مهرگان از ایرانیان برداشت اما پس از او دوباره برقرار شد و تا سقوط امویان ادامه داشت . در دورهء خلافت هشام بن عبد الملک اشرافیت ایرانی از خالد بن عبد الله ن. ک: ایران در روزگار اموی الاوائل 34/2.
قسری استاندار عراق خواستند تا نوروز را یک ماه به عقب اندازد، خالد در این مورد نظر خلیفه را خواست. هشام با استناد به آیه 38 سورهء توبه نوشت که میترسم مرتکب کفر شوم .
ن. ک: الاوائل 391/1، 392.
در روزگار عباسیان که اشرافیت ایرانی در قدرت سیاسی شریک بود و حضور نیرومند حکومتی داشت و خلیفگان عباسی خلق و خوی ایرانی گرفتند و به فرهنگ و سنن ملی ایران دل بستند و سرانجام سخت شیفته آن شدند، نوروز آشکارا جشن گرفته میشد و خلیفه و دربار خلافت به گونه شاهان باستان ایران مراسم نوروزی داشتند. در این دوره شادباشهای نوروزی و هدایای نوروز از سوی اشرافیت ایرانی تقدیم خلیفگان عباسی میشد. نخستین کسی که نوروز و مهرگان را به گونه مکتوب به خلیفه عرب تبریک گفت احمد بن یوسف کاتب ، ایرانی زاده شعوبی بود که نامه شادباش نوروزی را به شعر با هدیهای بسیار نفیس به مامون عباسی تقدیم داشت . ن. ک: همان 101/2: <اولُ مَنْ="" افتتحَ="" المکاتبةَ="" فی="" تهنئةِ="" النیروز="" و="" المهرجان="" احمدُ="" بن="" یوسف="" الکاتب;="" اَهدیاِلی="" المامون="" سَفطُ="" ذهب،="" فیه="" قطعة="" عود="" هندی="" فی="" طوله="" و="" عرضه="" و="" کتب="" معها:="" هذا="" یوم="" جرت="" فیه="" العاده="" بالطاف="" العبید="" السادة="" .="" .="" .="">
در دورهء خلافت هارون عباسی، اشرافیت ایرانی از یحیی بن خالد برمکی خواستند تا نوروز را یک ماه به عقب برد. یحیی ترسید که دشمنان عربش در دستگاه خلافت او را به هواداری از آیین باستان ایران متهم کنند. از این روی خواهش اشراف ایرانی را برآورده نساخت . در روزگار متوکل عباسی این خواسته برآورده شد و همو بود که ن. ک: همان 391/1، 392، 393، 394، 395.
فرمود تا به سراسر قلمرو خلافت بنویسند که از این پس نوروز را در 27 ماه حزیران رومی جشن بگیرند. و سرانجام معتصم عباسی نوروز را در 11 ماه حزیران رومی قرار داد. شاعران ایرانی نژاد عرب زبان در مدح متوکل شعر بسیار گفتند که او نوروز را به زمان روزگار اردشیر برگرداند .
ن. ک: همان 395/1 394.
با آغاز عصر استقلال ایران و برقراری حکومتهای منطقهای ایرانی، نوروز و مهرگان بیپروا جشن گرفته میشد. با این همه در گذر سدهها نوروز گاه مقهو متشرعان متصلب عرب زده میگردید و ایرانیان به ناچار در نهان نوروز را جشن میگرفتند و این بخشی از مبارزه فرهنگی ایرانیان با تازیان بشمار میرفت چرا که شادباشهای مکتوب نوروزی بر در و دیوار خانهها آویخته میشد و خشم متشرعان متصلب را برمیانگیخت تا آنجا که وظیفهء شرعی محتسب شد تا شادباشهای مکتوب نوروزی را از در و دیوارها بکند و به خانههایی که از آنها صدای ساز و آواز نوروزی به گوش میرسد یورش برد که این از باب امر به معروف و نهی از منکر است و اجازهء صاحب خانه هم شرط نیست زیرا اگر یورش نبرد منکر برقرار است .
ن. ک: نصاب الاحتساب 181: <فی الاحتساب="" علی="" من="" تظهر="" من="" البدع="" فی="" البیوت="" و="" فی="" هجوم="" المحتسب="" علی="" بیت="" المفسدین="" بلا="" اذنهم="" کتابة="" الرقاع="" فی="" ایام="" النیروز="" و="" الزاقها="" بالابواب="" مکرومة="" .="" .="" .="" فی="" دار="" سمع="" فیها="" صوت="" مزامیر="" و="" معازف="" قال:="" ادخل="" علیهم="" ای="" بغیر="" اذنهم="" لارتکابهم="" المنکر="" لان="" المنع="" واجب،="" و="" لولم="" یجز="" الدخول="" بغیر="" اذنهم="" لم="" یمکن="" المنع="" .="" .="" .="">
شادباشهای نوروزی آن روزگاران عبارت بود از: <نوروزت مبارک،="" با="" نوروز="" شاد="" زی،="" هزار="" سال="" به="" این="" سالها="" و="" .="" .="" .=""> .
ن. ک: محاضرات 410/1 411: تَهْنِئةُ بِنیروز; اَنعِمْ بِنیروزکَ وَاَبْهِجُ بِهِ، مَتّعتَ اَلْفاً مِثْلَهُ بَعْدُهُ، تَهْنِئَةُ المهرجان;
جاءکُ المهرجانُ یُختالُ طِلْقاً فی هواءِ صاف و فی زعفرانِهِ
نلتَ فیه الذی به نالَ افریدون مِنْ رَغْمِ حاسِدٍ وَ هَوانِهِ
%
اسلامِ تسنن در ایران به دلیلِ تشرّع و تعصّب و تصلّب و تعرّبِ خاص خود هرگز نوروز را به رسمیت نشناخت. با همهء کوشش پیگیر شعوبیانِ سُنّی در تعدیل تسنن و انعطاف پذیری آن در پذیرش سنن اصیل ملی ایران و ارائه روایات و فتاوا و قطعات تاریخی در تأیید نوروز از زبان مشایخ بزرگ ایرانی تسنن ، توفیقی حاصل ن. ک: الندیم / فهرست 185: روایتی از قول اسماعیل بن حماد بن ابی حنیفه ( نوهء ابو حنیفه ) مدعی است که نیای او نعمان بن مرزبان همان کسی است که در روز نوروز به حضرت علی پالوده هدیه برد و علی گفت: هر روز ما نوروز است. در جشن مهرگان هم گفت: هر روز ما مهرگان است. این روایت نمونهای از تلاشِ شعوبیّه سنّی برای جا انداختن نوروز و مهرگان نزد محدثان و فقیهان متصلّبِ تسنن است. همین روایت در منابع تسنن تکرار شده; ن. ک: الانساب 37/3.
نکرد. مشایخ متصلب ایرانی تسنن هماره نوروز را از سننِ مجوس میدانستند که اسلام آن را محو کرده بود. تا آنجا که فردی چون بیرونی نیز خرید و فروش ابزار شادمانی نوروز را از بابِ تعظیمِ شعار گبران حرام میدانست . مشایخ ایرانی تسنن ن. ک: التفهیم 257: <و آنچه="" برای="" سده="" و="" نوروز="" فروشند="" چون="" سپر="" و="" شمشیر="" چوبین="" و="" بوق="" سفالین،="" این="" در="" نفس="" خود="" حرام="" نیست="" اما="" برای="" اظهار="" شعار="" گبران="" حرام="" است="">.
بزرگداشت نوروز را بدعت میدانستند و تشیع را محکوم میکردند که سننِ منسوخِ مجوس را احیاء کرده و برای نوروز عظمت و فضیلت قایل شده و غسل و نماز و روزهء نوروز وضع کرده و این بدعت محض در دین است چرا که <عرب روز="" نوروز="" را="" نمیشناخته="" زیرا="" نوروز="" از="" عیدهای="" ویژه="" مجوس="" بوده="" است=""> .
ن. ک: دهلوی 213: <. . . بل لم یکن العرب یعلمون یوم النیروز لانه من الاعیاد الخاصة بالمجوس>.
تصلّب و تعرّب تاریخی در فقه و حدیث تسنن کاملاً نمودار است. در منابع روایی تسنن کمتر روایت موافقی با نوروز را میتوان یافت. و اگر روایت موافقی به این منابع راه یافته باشد، روایت شیعی است که معمولاً ضد آن نیز آمده است و یا که تأویل و توجیه گردیده و نوعی عرب زدگی و تصلب آیینی در آن دیده میشود. بخاری از مشایخ برجستهء ایرانی تسنن در برابر روایتی که میگوید: <برای علی="" پالوده="" آورده="" شد،="" فرمود:="" این="" چیست؟="" گفتند:="" امروز="" نوروز="" است.="" فرمود:="">برای><هر روز="" ما="" نوروز="" باد=""> ، روایتی متضاد آورده که: < ایوب بن دینار از قول پدرش گوید که علی هدایای ن. ک: تاریخ الکبیر 201/4.
نوروزی را نمیپذیرفت> . بیهقی از مشایخ بزرگ ایرانی تسنن همین روایت را این ن. ک: همان 1319/414/1.
گونه آورده است: <برای علی="" (="" رض="" )="" هدیه="" نوروزی="" آورده="" شد.="" فرمود:="" این="" چیست؟="" گفتند:="" ای="" امیر="" مؤمنان!="" امروز="" نوروز="" است.="" فرمود:="" برای="" ما="" هر="" روز="" را="" فیروز="" سازید.="" ابو="" اسامه="">برای>
گوید: حضرت ناخوش داشت بگوید نوروز> .
ن. ک: سنن 234/9.
در معارضه با روایات شیعه که برای نوروز روزهء مستحبی قایل شده، فقیهان متصلب تسنن فتوا دادهاند که: <روزه روز="" نوروز="" و="" مهرگان="" مکروه="" است="" چون="" تشبّه="" به="" مجوس="" است=""> <. . . زیرا این دو روز را کفّار بزرگ میدانند و در آن روزه میگیرند> . ن. ک: بدایع 79/2.
ن. ک: المغنی 99/3.
بدیهی است که ایرانیان غیر مسلمان این دو روز را روزه نمیگرفتند و نمیگیرند و اصولاً در آیین آریایی روزه موضوعیت ندارد. پیداست که فقیهان متصلب تسنن بدون آشنایی و شناخت موضوع فتوا دادهاند و آیین آریایی را با دین عیسی و شریعت موسی قیاس کردهاند! و بطالتِ قیاس که یکی از ارکان فقه تسنن است در همین جا روشن میشود. برخی دیگر از فقیهان تسنن فرمودهاند: <روزهء نوروز="" و="" مهرگان="" مکروه="" است="" مگر="" که="" در="" ترتیب="" قرار="" گیرد="" یعنی="" نوروز="" و="" مهرگان="" در="" میان="" روزهایی="" باشد="" که="" قرار="" گذاشته="" روزه="" گیرد=""> .
ن. ک: شرح الکبیر 106.
در قلمرو خلافتِ عربی تقویم ایرانی بیش از تقویم عربی و رومی کاربرد داشت چرا که دقیقتر و طبیعیتر بود و ایرانیان و اعراب و دیگر ملل مسلمان در داد و ستدهای روزانه خویش بر اساسِ تقویم ایرانی عمل میکردند. این موضوع، فقه متصلب تسنن را تحت تأثیر قرار داد. برخی فقیهان متصلب کاربرد تقویم ایرانی را در معاملات جایز نمیدانستند و با شرایطی به سختی میپذیرفتند و برخی دیگر به ناچار آن را به رسمیت شناختند. گروهی از فقیهان ایرانی و عرب تسنن فتوا دادند که: <توقیت عقود="" به="" ماههای="" ایرانی="" و="" عرب="" و="" رومی="" و="" اعیاد="" مسلمانان="" و="" عید="" نوروز="" و="" مهرگان="" جایز="" است="" .="" .="" .="" چرا="" که="" ماههای="" ایرانی="" در="" دولت="" عباسیان="" کاملاً="" شناخته="" شده="" و="" معمول="" بود.="" نوروز="" هم="" در="" همین="" ایام="" آشکار="" شد="" و="" .="" .="" .=""> .
ن. ک: المجموع 136/13. المغنی 258/8. مقایسه شود: المجموع 230/9: <توقیت عقود="" به="" نوروز="" و="" مهرگان="" جایز="" است.="" در="" کتاب="" النهایة="" آمده="" است="" که="" آگاهی="" متعاقدان="" به="" زمان="" نوروز="" و="" مهرگان="" شرط="" است="" هرچند="" که="" توقیت="" این="" دو="" زمان="" نزد="" بیشتر="" مردم="" مشهور="" است="" و="" همین="" کافی="" است="">.
برخی فقیهان دچار تردید و اضطراب در فتوا شدند. سرخسی از فقیهان مشهور ایرانی تسنن در آغاز فتوا میدهد که: <توقیت عقود="" به="" نوروز="" و="" مهرگان="" جایز="" است="" و="" آن="" زمانِ="" پرداخت="" ثمن="" میتواند="" باشد=""> و در جایی دیگر میگوید که: < نوروز و ن. ک: المبسوط 191/6.
مهرگان توقیت خرید مبیع نمیتواند باشد چون از زمانهای مسلمانان نیست و مسلمانان آن زمانها را نمیشناسند. اگر این دو زمان نزد متعاقدان معلوم باشد جایز است، زیرا شرطِ صحتِ بیع آگاهی متعاقدان به زمان است> <اگر نوروز="" و="" مهرگان="" نزد="" ن.="" ک:="" همان="" 28/13.="">اگر>
متعاقدان مجهول باشد، توقیت به آن جایز نیست و عقد فاسد است> .
ن. ک: همان 57/19.
برخی دیگر از فقیهان در عین حال که دچار تشتت و تعدد فتوا شدهاند، از روی احتیاط واجب شرط کردهاند که آگاهی متعاقدان به زمان نوروز و مهرگان شرطِ صحتِ بیع است و اگر این دو زمان نزد متعاقدان مجهول باشد، بیع باطل است . ن. ک: بدایع 178/5. همان 3/6: <تأجیل به="" وقت="" مجهول="" اگر="" شبیه="" آجال="" معروف="" نزد="" مردم="" باشد="" مانند="" توقیت="" نوروز="" و="" .="" .="" .="" و="" مردم="" به="" این="" اوقات="" تعین="" زمان="" کنند="" جایز="" است.="" شافعی="" توقیت="" به="" نوروز="" را="" جایز="" نمیدانست=""> المغنی 258/8.
<تأجیل به="" غیر="" ماههای="" قمری="" بر="" دو="" گونه="" است:="" ماههایی="" که="" نزد="" مسلمانان="" شناخته="" شده="" و="" مشهور="" است="" مانند="" ماههای="" رومی:="" کانون،="" شباط="" و="" .="" .="" .="" یا="" عیدهایی="" که="" نزد="" مسلمانان="" شناخته="" شده="" است="" مانند="" نوروز="" و="" مهرگان.="" خرقی="" و="" ابن="" ابو="" موسی="" گفتهاند="" جایز="" نیست،="" قاضی="" گفته="" است="" صحیح="" است،="" اوزاعی="" و="" شافعی="" گفتهاند="" صحیح="" است=""> .
ن. ک: شرح الکبیر 329/4.
%
و اما تشیع ; در بخش دوم این پژوهش با نگاهی گذرا به سرچشمههای نخستین نهضت انسانی اسلام دریافتیم که برخلاف واقعیت تاریخی، اسلامِ محمّد به زبان، فرهنگ و سنن اصیل ملی ملل احترام گذاشته و آنها را به رسمیت شناخته است و در نهایت با آنها در راستای توحید، برخورد تصحیحی تنزیهی داشته است. این حرمت و رسمیت نه تنها در لحظه لحظه زندگی محمد و بیست و سه سال رسالت او مشهود است بلکه اصلی از اصول منشور جاودانی و جهانی نهضت انسانی اسلام است. این واقعیت را در سیرهء رسول این گونه میتوان دید: آنجا که برجستهترین یاران محمد; جویبر و بلال و ابوذر و صهیب و سلمان و . . . هر کدام از چهار سوی جهانند، آنجا که زبان الکن بلال در اقامه و اذان، برتر از زبان فصیح و رسای اعراب است، آنجا که در قانون اساسی مدینه همهء شهروندان یهودی و مسیحی و مسلمان در همهء حقوق برابرند و در کنار مسجد ، کنیسه و کلیسا دارند; آنان اذان خویش میدهند و اینان ناقوس خویش میزنند و ناقور خود میدمند، آنجا که هیئت برجسته سیاسی مذهبی جمهوی عیسوی نجران کانون اصلی مسیحیت جهان با همهء یال و کوپال و شعار و دثار خویش به مسجد رسول میآیند ( آنهم در پی فتح مکه و اقتدار نهضتِ اسلام ) و ناقوس مینوازند و صلیب میآویزند و به بیتالمقدس نماز میبرند و محمد با لبی خندان و چهرهای خرسند نظارهگر است، آنجا که ایرانیان مقیم مدینه در هر نوروز جشن میگیرند و سودانیان دورهگرد سیرک خویش بر پای میدارند و اعراب جزیره به سنن اصیل خویش وفادارند و بسیاری از تصاویری که مؤید این واقعیت است و در تاریخ رسمی نیامده است. و در قرآن ; آنجا که در پی واکنش برخی نخبگانِ متعصب و متصلبِ عرب و زمزمهء برتریت قومیّتِ عربیّت، وحی خطاب میکند که: <ای مردم!="" ما="" شما="" را="" از="" پدری="" و="" مادری="" آفریدیم="" و="" شما="" را="" ملت="" ملت="" و="" قبیله="" قبیله="" قرار="" دادیم="" تا="" یکدیگر="" را="" [بر="" اساس="" تمایز="" ملیت="" و="" فرهنگ="" و="" زبان="" ]="" باز="" شناسید،="" همانا="" که="" گرامیترین="" شما="" نزد="" خداوند="" پرهیزکارترین="" شماست="" .="" .="" .=""> و بدین سان جعل تکوینی ملیت و قرآن 13/47.
قومیت و فرهنگ ملل را اعلام داشت و به رسمیت شناخت و احترام گذاشت که اسلام آیین قومی و نژادی و زبانی نیست، نهضتی انسانی است که موضوع و غایت آن، انسان و مسائل انسانی است.
در دورهء حیات و حضور امام علی بن ابی طالب احترام به فرهنگ و سنن اصیل ملی ملل نیز مشهود است. با توجه به خلق و خوی ایرانی که در هر شرایطی و با هر کمیت و کیفیتی در هر نقطهای از جهان که باشد به سنن ملی خود وفادار است، بی گمان حضور متراکم ایرانیان مسلمان و غیر مسلمان مقیم مدینه و جزیره عراق مستلزم برگزاری جشنهای ملی ایران بوده است . صرف نظر از روایات رسمی انتقاد و سرانجام دشمنی اشراف و نخبگان عرب حجاز و عراق با امام علی از این بود که آن حضرت به ایرانیان و زبان و فرهنگشان احترام میگذاشت و حاضر نبود رفتار و گفتار و نگاه تبعیض آمیز سه خلیفه پیشین را با آنان داشته باشد. اعتراض شدید خلیفه دوم در بستر مرگ به ابن عباس به خاطر حمایت همه جانبه بنی هاشم از ایرانیان در تاریخ ثبت است. ایرانیان مقیم مدینه و جزیره در دوره حیات امام علی به ویژه در روزگار کودتای سقیفه، مشکلات خود را با امام علی در میان میگذاشتند و آن حضرت پشتیبان آنان بود. ن. ک: همین کتاب: بخش دوم. ن. ک: الغارات 70/1، 75، 76، 77، 78. بحار 331/40، 321. ابن ابی الحدید / شرح 181/1.
شیعی دورهء حضور امامان مبنی بر پذیرش هدایای نوروزی و رسمیت نوروز از سوی آن حضرات، شواهد و قراین تاریخی مستند نشان میدهند که امام علی بن ابی طالب به سنن اصیل ملی ایرانیان احترام میگذاشته و حتی با سننِ منفی و منفورشان برخورد تربیتی ارشادی داشته است; آنجا که به هنگام عزیمت از کوفه به شام ، ایرانیان مقیم انبار به پیشواز امام علی آمدند و به شیوهای رفتار کردند که گویی به پیشواز شاهنشاهان ایران میروند; رعایا و اشراف ایرانی انبار در بیرون شهر بر سرراه پیاده صف کشیده بودند و در جلوی امام علی خود را به خاک انداخته زمین ادب میبوسیدند و گروهی در پیش پیش آن حضرت بنای تاختن و دویدن گذاشتند. رسم و رفتاری شرکآلود که با کرامت انسانی ناسازگار بود. حضرت پرسید: این چه کاری است که میکنید؟ گفتند: این خلق و خو و راه و رسم ماست که بدین سان مقدم بزرگان خویش را گرامی میداریم. امام فرمود: به خدا سوگند بزرگانتان از این کار سودی نبرند و شما دارید خود را میآزارید و با این رفتار شرکآلود در دنیا و آخرت زیانکار میشوید .
ن. ک: نهجالبلاغه 37/475.
بیگمان از آن پس نیز در طول دورهء بلندِ حضور، راهبران عقیدتی تشیّع ، زبان، فرهنگ و سنن اصیل ملی پیروانِشان را محترم میشمردند و حداکثر با شوائب ثنوی یا شرکآلود آن برخوردی تصحیحی تنزیهی داشتند. مخصوصاً که نوروز و مهرگان اصولاً جشن آیینی نبودند وگرنه مانند همه جشنهای آیینی آریایی منسوخ و فراموش میشدند.
در همین دورهء حضور است که برخی از یاران و پیروان ایرانی و عرب امامان، روایاتی را در رسمیت و اعتبار نوروز از قول امامان نقل میکنند و نوروزیه مینویسند. مُعلّی بن خُنَیْس یکی از یاران نزدیک امام جعفر صادق است که روایاتی مُعَلّی بن خُنَیْس از جناح مبارز شیعهء دورهء حضور و شخصیت جنجالی منابع رسمی رجال شیعهء امامیه دورهء نخست عصر غیبت است. معلی در فهرست یاران نزدیک امام صادق قرار دارد اما متهم است که در آغاز به مُغَیْره بن سعید عِجْلی گرایش داشته است ( مغیره خود متهم است که غالی افراطی بوده و در باب مسئله خدا و انسان دیدگاه متفاوتی داشته که با کلام رسمی و عقاید عامهء مردم ناسازگار بوده است. منابع رجال و تاریخ رسمی مدعیند که ادعای رهبر داشته که با کلام رسمی و عقاید عامهء مردم ناسازگار بوده است. منابع رجال و تاریخ رسمی مدعیند که ادعای رهبری نیز داشته است. در سال 119 هجری خالد بن عبدالله قسری است استاندار رژیم اموی در عراق مغیره را کشت و جسدش را سوخت ) ، سپس به قیام محمد بن عبدالله بن حسن ( = نفس زکیه ) پیوسته و به او دعوت میکرده است. به همین اتهام داود بن علی عباسی او را در مدینه دستگیر و به شهادت رساند. احمد بن حسین بن عبیدالله غضایری افراطیترین نقّادِ رجال رادیکال شیعه، روایات او را قابل اعتماد ندانسته چرا که غالیان یا جناح افراطی شیعه روایات بسیاری به نام وی ساختهاند.
ن. ک: غضایری / کتاب الضعفا، خطی. حرف المیم. ش 1. قهپایی 110/6. برقی 25، 45. نجاشی 228. کشی 186 188. سلیمان فرزند معلی بن خنیس نیز از ضعفاء ( = افراد بیاعتبار ) قلمداد شده است. ن. ک: غضایری / همان. حرفالسین.
را پیرامون نوروز از زبان آن حضرت نقل کرده و معروف است که رسالهء نوروزیه ای ن. ک: الذریعه 382/24. همان 367/6. مؤلف الذریعه میگوید که خواجه نصیرالدین طوسی رسالهء نوروزیه منسوب به معلی بن خنیس را به شعر سروده است.
داشته است ( ؟ ) . خواجه محمد بن علی الحکیم الترمذی ( مرگ: 255 ه' ) از نویسندگان ایرانی شیعهء دورهء حضور اوست که کتاب نوروز نامه را به فارسی نوشته است . ن. ک: همان 379/24: نسخهای از این رساله که در سدهء یازده هجری استنساخ شده در کتابخانه دانشگاه تهران نگهداری میشود. ن. ک: فهرست کتابخانه 2692/12 2696.
روایات نوروزی مُعلّی بن خنیس به دورهء غیبت راه یافت و در نخستین آثار رسمی روایی و فقهی مشایخ بزرگ ایرانی تشیع ثبت و جاودانه شد و مبنای دیدگاههای موافق فقیهان امامیه گردید.
بیگمان در روایات منسوب به مُعَلّی ، شوائب شعوبی آشکار است، اما آنچه مسلم است نشان از نظر مثبتی است که راهبران عقیدتی شیعه نسبت به نوروز داشتهاند به ویژه که جشن نوروز جشن بهار و زندگی و خرمی و شادمانی انسان و طبیعت است و چنین موضوعی بدیهی و طبیعی چگونه میتوانسته مورد مخالفت راهبران عقیدتی اسلام باشد. بر این اساس به درستی میتوان پذیرفت که امام علی هدیه یا پالودهء نوروزی ایرانیان را پذیرفته و فرموده که هر روز ما نوروز باد و یا که امام صادق نوروز را از صافی توحید و طهارت و معنویتِ اسلامی گذرانده و رهنمود داده که خوب است در پگاه نوروز غسل کنند و پیراهنی پاکیزه و نو پوشند و تن خویش خوشبو کنند و نماز بخوانند و نیایش کنند.
عناصر اصلی روایات منسوب به مُعَلّی هم همین مفاهیم است. آنچه بر ذیل آنها افزوده شده پدیدهء سدههای بعد است. شیعیان شعوبی کوشیدند تا همهء فضایلِ ازلی آیینی نوروز را به ادبیات و اساطیر سامی و وقایع و ایام اسلامی تبدیل کنند و این همه را در ذیل روایاتِ منسوب به معلی گنجاندند. بدین سان بود که فضای ازلی آیینی نوروز و فضایل آن به ادبیات شیعهء امامیه منتقل شد و بخشی از فرهنگ ملی ایران گردید.
با این همه، گاه اعتبار شرعی نوروز مسئلهء مورد اختلاف برخی فقیهان شیعهء امامیه بوده است; در گذر سدهها و در گسترهء گستردهء فقاهتِ شیعه، گاه متشرعان متصلبی پدیدار میشدند که با تکیه بر نظریهء بیاعتباری روایاتِ نوروزی منسوب به مُعَلّی و استناد به تنها روایت جعلی مخالف که ساختهء دستگاه خلافت عباسی است و هدفِ آن کاستن از محبوبیت و نفوذ معنوی راهبران عقیدتی شیعهء دورهء حضور در میان ایرانیان بوده، در اعتبار شرعی نوروز تردید و احتیاط کردهاند . اما اعتبار مطلق تا آنجا که در سدهء معاصر یکی از دانشمندانِ ایرانی شیعهء مقیم عراق رسالهای در عدم اعتبار شرعی نوروز نوشته و عید نوروز و مهرگان را بدعت دانسته است. دانشمند مذکور که دارای اندیشههای اجتماعی اصلاحی مفیدی است بیگمان به دلیل عرب زدگی و همسویی با جهان عرب تسنن که عید نوروز را بدعت میدانند، خواسته ساحت تشیع را از این اتهام پاک کند. ن. ک: علامه خالصی / النیروز; رسالة فی بدعة عید النیروز و سائر الاعیاد غیرالاسلامیه. ( بغداد 1951 م ) . و شاید هم علاوه بر هدف فوق، از سر ستیز با سلطنت وقت ایران هم نوشته شده چرا که زمان تألیف رساله مصادف بوده با روند شتابدار باستانگرایی و روزگار غربت و مظلومیت مذهب در ایران و عراق و . . .
مشایخ بزرگی چون کلینی ، صدوق و طوسی و اعتماد آنان در فقه و حدیث به روایاتِ معلی و پیروی همهء فقیهان نامدار شیعه در گذر سدهها از این مشایخ، احتیاطِ این گروه اندک از فقیهان را محو و بی اعتبار کرده است تا آنجا که این احتیاط ها هماره در لابلای کتابها مانده و هرگز در جوامع ایرانی شیعه مطرح نشده است. بلکه به عکس، محدثان، فقیهان و مؤلفّان شیعهء امامیه از آغاز تاکنون پیرامون اعتبار شرعی نوروز و فضایل و آداب اسلامی آن دهها رساله و کتاب نوشتهاند که بسیاری از آنها به یادگار مانده است .
رسالهها و کتابهای نوروزی منسوب به مؤلفان شیعه امامیه از آغاز تاکنون که به یادگار مانده و یا نامی از آنها در فهرست مؤلفان شیعه آمده به قرار زیر است:
1 معلی بن خنیس / نوروزیه ( ؟ ) ن. ک: الذریعة 382/24 همان 367/6.
2 محمد بن علی الترمذی ( م 255 ه' ) / نوروز نامه ( به فارسی ) نسخهء سدهء 11 هجری در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران. ن. ک: فهرست 2692/12 2696. ن. ک: الذریعه 375/24.
3 نصر بن عامر بن وهب ابو الحسن البخاری ( ؟ ) / کتاب ماروی فی… یوم النوروز . ن. ک: نجاشی 302.
4 شیخ الرئیس ( ابن سینا / الرسالة النوروزیة. ن. ک: اذکایی 122.
5 قاسم بن عباد / کتاب الاعیاد و فضائل النیروز . ن. ک: الندیم / الفهرست 150. ؟ / کتاب الاعیاد و النواریز . ن. ک: همان 167.
6 ابراهیم الحسینی المدرس الخادم / النوروز . ( به عربی. تالیف 1092 ه' ) ، نقل مطالبی از شهمردان بن ابی الخیر الرازی ( سدهء پنجم هجری ) مؤلفِ روضة المنجمین و نزهت نامهء علائی ، نقل کرده است. این رساله ردیهای است بر کتاب نوروزیه آقا رضی قزوینی که نوروز یزدگردی را بر نوروز جلالی ترجیح داده و تاییدی است بر تقدیس و تعظیم نوروز نزد شیعه. نسخه خطی به شماره 4727 در مجموعه نسخههای خطی سده 11 هجری کتاب خانه دانشگاه تهران. ن. ک: الذریعه 379/24 ش 2049، 2058، 2041.
7 ابراهیم الحسینی المدرس الخادم / نوروز ( به فارسی ) ، مؤلف این رساله را برای شاه سلیمان صفوی نگاشته است. ن. ک: الذریعه 371/24.
8 محمد باقر بن اسماعیل خاتون آبادی / نوروز نامه ( به فارسی. تالیف 1125 ه' ) ، مؤلف این رساله را برای سلطان حسین صفوی نوشته است. نسخه خطی به شماره 1262/2 در دانشگاه تهران و موزهء بریتانیا به شماره 11001. ن. ک: الذریعه 379/24 380.
9 اسماعیل بن محمد باقر خاتون آبادی / نوروزیه . ن. ک: الذریعة 379/24.
10 رشحهء اصفهانی / نوروز و جمشید . ن. ک: الذریعه 380/24. 359/9. 328/19.
11 محسن بن مرتضی فیض کاشانی / نوروز و سی روز . شرح فارسی روایات منسوب به معلّی بن خنیس. ن. ک: الذریعه 380/24. این شرح روایتی است که شیعیان شعوبی بر ذیل یکی از روایات منسوب به معلی افزودهاند و دانشمندان شیعه در گذر سدهها پیرامون آن شرح و تفسیر نوشتهاند!
12 ابراهیم حسینی نیشابوری ( م 1012 ه' ) / نوروزیه ( به فارسی ) . صاحب کتابِ ریاض میگوید: <نوروز هماره="" مسئله="" مورد="" بحث="" فضلا="" بوده="" و="" گاه="" به="" نبردی="" بزرگ="" میانشان="" تبدیل="" میشده="" تا="" آنجا="" که="" پیرامون="" آن="" رسالههای="" مستقلی="" نوشتهاند="">. ن. ک: الذریعه 379/24 380.
13 ملا اسماعیل خواجویی / نوروزیه ( به فارسی ) ، شرح رسالهء نوروزیه عمادالدین بن مسعود که برای سلطان میرزا نوشته است. نسخه خطی: فهرست کتابخانه مجلس 322/9 326. ن. ک: الذریعه 380/24.
14 محمد حسین بن محمد صالح حسینی / نوروزیه ( به فارسی ) ، ن. ک: الذریعه 381/24 380/16.
15 محمد حسین بن میرزا ابوالحسن قاینی / نوروزیه ( به فارسی؟ ) ، رساله دفاعیهای از نوروز جلالی و پاسخ به آقا رضی قزوینی که از نوروز یزدگردی دفاع کرده بود. ن. ک: الذریعه 381/24.
16 محمد بن حسن معروف به آقا رضی قزوینی / نوروزیه ( به فارسی ) ، رسالهای در تعیین روز نوروز بر اساس تقویم یزدگردی. ن. ک: الذریعه 382/24. 302/18 /304
17 ملا محمد باقر بن اسماعیل کجوری / النوروزیه ( قصیدهء نوروزیه به شعر. به عربی ) در هشت هزار بیت، رویهای بر میر مخدوم سنی مذهب صاحب کتاب نواقص الروافض که در آن نوروز و غدیر را انکار کرده بود.
18 محمد تقی بن محمد رضا رازی / نوروزیه ، ( به فارسی؟ ) رسالهاست که برای شاه صفی صفوی نوشته است. نسخه خطی: فهرست کتب خطی کتابخانه دانشگاه تهران 2517/2. کتابخانه ملک به شماره 362. ن. ک: الذریعه 382/24.
19 محمد جعفر بن محمد باقر شریف سبزواری / رسالهء نوروزیه ، پیرامون فضایل و آداب و اعمال نوروز. مؤلف این رساله را برای سلطان حسین صفوی نوشته است. ن. ک: الذریعه 383/24.
20 غیاث الدین ادیب کاشانی / نوروزیه ( به فارسی ) ، مؤلف از مترجمان دارالترجمه ناصرالدین شاه قاجار بوده و این رساله را در باره تاریخ نوروز و اقوال گذشتگان در باره نوروز نوشته است. ن. ک: الذریعه 385/24.
21 عماد الدین محمد بن مسعود / نوروزیه ( به فارسی ) ، مؤلف این رساله را برای سلطان حمزه میرزا نوشته است. ن. ک: الذریعه 383/24.
22 میرزا مهدی هدایة الله خراسانی ( 1152 1217 ه' ) / نوروزیه ( به فارسی ) ، این رساله ردیهای است بر نوروزیهء اسماعیل خواجوئی. نسخه خطی: کتابخانه مجلس 322/9 326. ن. ک: الذریعه 384/24.
23 وقار شیرازی / نوروزیه . ن. ک: الذریعه 383/24. 1276/9.
24 سید علی نقی / نوروز و غدیر . تألیف 1352 قمری. به زبان اردو.
25 نوروز نامه اثنی عشر . چاپ هند؟. ن. ک: الذریعه 380/24.
26 محمد علی میلانی / نوروز . چاپخانه خراسان؟.
27 سید مهدی نوری تبریزی / نوروز نامه ( تألیف 1308 خورشیدی ) . ن. ک: الذریعه 380/24. 1185/9.
28 سید هاشم نجفی یزدی / رسالهء نوروزیه نجفی ( یزد. چاپخانه پاینده. 1371 ق )
29 النوروز فی… مصادر الفقه و الحدیث ( مرکز معجم الفقهی. قم. مدرسه آیت الله گلپایگانی ) .
و نیز آثار زیر که میتواند میراث شیعی یا سنی باشد:
30 ابوالحسین احمد الرازی / کتاب النیروز . ن. ک: اذکایی 122.
31 حمزة بن الحسن الاصفهانی / رسالة فی النیروز . ن. ک: اذکایی 122.
32 حمزة بن الحسن الاصفهانی / کتاب الاشعار السائره فی النیروز و المهرجان . ن. ک: اذکایی.
33 راغب اصفهانی ( ؟ ) / النیروز . ن. ک: قزوینی / یادداشتها 317/10، 332/2. 121/1، 177، 307.
34 عمر بن خیام نیشابوری / نوروز نامه ( به کوشش علی حصوری. چاپ اول. تهران 1343. چاپ دوم. طهوری. تهران 1357 خورشیدی ) .
%
بر این اساس، نوروز در ایرانِ پس از اسلام به ویژه در فرهنگ شیعه، محتوا و شکل اسلامی گرفته، در منابع حدیث و فقه شیعهء امامیه جا یافته و هماره با ادبیات و آداب و ادعیه اسلامی شیعه آغاز و برگزار شده و میشود. روایات و سیر تاریخی نوروز را در منابع حدیث و فقه شیعه امامیه و دیگر فرق شیعه از نظر میگذرانیم:
آداب و اعمال و ادعیهء نوروزی
شیخالطایفه طوسی ( 460 ق ) از مشایخ بزرگ شیعه امامیه در کتاب مصباح المتهجّد روایتی منسوب به معلی بن خنیس آورده که او از قول امام صادق : دربارهء نوروز نقل کرده که فرمود: <هر گاه="" روز="" نوروز="" شود="" غسل="" کن="" و="" پاکترین="" پیراهنت="" را="" بپوش="" و="" با="" خوشبوترین="" عطرهایت="" خود="" را="" خوشبو="" کن="" و="" آن="" روز="" را="" روزه="" باش،="" پس="" از="" خواندن="" نمازهای="" نافله="" و="" ظهر="" و="" عصر،="" چهار="" رکعت="" نماز="" بخوان;="" در="" رکعت="" اول="" پس="" از="" حمد="" ده="" بار="" سوره="" قدر="" (="" انا="" انزلناه="" فی="" لیلة="" القدر="" )="" ،="" در="" رکعت="" دوم="" پس="" از="" حمد="" ده="" بار="" سورهء="" کافرون="" (="" یا="" ایها="" الکافرون="" )="" ،="" در="" رکعت="" سوم="" پس="" از="" حمد="" ده="" بار="" سورهء="" توحید="" (="" قل="" هو="" الله="" احد="" )="" ،="" در="" رکعت="" چهارم="" پس="" از="" حمد="" ده="" بار="" سورهء="" فلق="" (="" قل="" اعوذ="" برب="" الفلق="" )="" و="" ده="" بار="" سورهء="" ناس="" (="" قل="" اعوذ="" برب="" الناس="" )="" را="" بخوان،="" پس="" از="" چهار="" رکعت="" نماز،="" سجده="" شکر="" به="" جا="" آور="" و="" در="" آن="" دعا="" کن="" که="" گناهان="" پنجاه="" سال="" تو="" را="" بیامرزد=""> . همین روایت در دیگر منابع حدیث شیعه آمده و مبنای فتوای فقیهان ن. ک: الطوسی / مصباح 591. همین روایت در کتب روایی شیعه از جمله: وسائل 1/24/346/7. 1/24/428/2. 1/48/288/5، 2.
نامدار امامیه گردیده است. ابن ادریس از مشایخ برجستهء عربِ شیعهء امامیّه گوید: <استاد ما="" طوسی="" در="" کتاب="" مختصر="" المصباح="" گفته="" است="" مستحب="" است="" روز="" نوروز="" چهار="" رکعت="" نماز="" خوانده="" شود="" .="" .="" .=""> . شهید اول ( شهادت 786 ق ) و شهید ثانی ن. ک: ابن ادریس / السرائر 315/1.
( شهادت 965 ق ) از مشایخ برجسته عرب شیعه با استناد به روایت معلی و اعتماد طوسی به آن و در نتیجه عملِ اصحاب و سیرهء فقهاد و شهرتِ فقهی، در همهء آثار فقهی خویش گفتهاند: <از جمله="" غسلهای="" مستحبی،="" غسل="" روز="" نوروز="" ایرانیان="" است=""> . احمد بن فهد حلی از محدثان و فقیهان نامدار شیعه امامیه که همهء روایات ن. ک: القواعد 3/1. البیان 4. الذکری 23. الدروس 2. اللمعه 34. شرح لمعه 316/1.
منسوب به معلی را در کتاب مهذب البارع آورده گوید: <با استناد="" به="" روایت="" معلی="" که="" طوسی="" آن="" را="" در="" مختصرالمصباح="" نقل="" کرده="" از="" جمله="" غسلهای="" مستحبی،="" غسل="" روز="" نوروز="" است="" و="" نیز="" مستحب="" است="" که="" در="" آن="" روز="" روزه="" گیرد="" و="" پس="" از="" نماز="" ظهر="" و="" عصر="" چهار="" رکعت="" نماز="" بخواند="" و="" سپس="" سجده="" شکر="" کند="" و="" دعا="" نماید="" که="" گناهان="" پنجاه="" سال="" آمرزیده="" شود=""> . صاحب کتاب حدائق الشیعهء گوید: <بنا به="" خبر="" معلی="" که="" طوسی="" در="" ن.="" ک:="" مهذب="" 191/1.="">بنا>
مصباح و ابن فهد در مهذب آورده از جمله غسلهای مستحبی غسل روز نوروز است و از جمله روزههای مستحبی روزهء روز نوروز است> . فقیهانی چون صاحب ن. ک: حدائق 212/4.
ن. ک: همان 380/13.
الجامع للشرایع ، صاحب کشف الغطا ، صاحب کشف اللثام و صاحب حبل المتین همه فرمودهاند که: <بنا به="" روایت="" معلی="" که="" طوسی="" در="" مصباح="" آورده="" از="" جمله="" غسلهای="" مستحبی،="" غسل="" نوروز="" ایرانی="" است="" و="" از="" جمله="" روزههای="" مستحبی="" روزهء="" روز="" نوروز="" است=""> . صاحب مستند الشیعه نیز با استناد به روایت معلی مندرج در مصباح فرموده ن. ک: الجامع الشرایع 33. کشف الغطا 324. کشف اللثام 11/1. حبل المتین 80.
است که <از جمله="" غسلهای="" مستحبی="" غسل="" روز="" نوروز="" و="" از="" جمله="" روزههای="" مستحبی="" ن.="" ک:="" المستند="" 208/1.="">از>
روزه روز نوروز است> . شیخ بهایی در جامع عباسی که نخستین رسالهء فقهی فارسی ن. ک: همان 144/2. 299/17: روز نوروز مستحب مؤکد است.
روزگار صفوی است پیرامون آداب و اعمال نوروز فرموده است: <از جمله="" غسلهای="" مستحبی="" غسل="" روز="" نوروز="" است=""> <نماز روز="" نوروز="" و="" آن="" چهار="" رکعت="" است="" به="" دو="" ن.="" ک:="" جامع="" عباسی="" 11.="">نماز>
سلام، در رکعت اول یک نوبت فاتحه و ده نوبت انا انزلناه، در رکعت دویم بعد از فاتحه ده نوبت قل یا ایها الکافرون، و در رکعت سیم بعد از فاتحه ده نوبت قل هو الله احد، و در رکعت چهارم بعد از فاتحه هر یک از قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ بربالناس ده نوبت، و بعد از سلام به سجده رود و این دعا را در سجده بخواند: اللهم صلّ علی محمد و آل محمد الاوصیاء المرفیین و علی جمیع اسمائک و رسلک افضل صلواتک، و بارِکْ علیهم بافضل برکاتک و صلِ علی ارواحهم و اجسادهم. اللهم بارِکْ علی محمد و آل محمد و بارِکْلنا فی یومنا هذا الذّی فضّلته و کرّمته و شرّفته و عظّمت خطره، اللهم بارک لی فیما انعمتَ به علّی حتی لا اشکر اِحداً غیرک، و وَسّعْ علّی فی رزقی یا ذالجلال و الاکرام. و وقت این نماز بعد از فارغ شدن است از نماز ظهر و عصر و نافله آن که در اول وقت گذارده شود> .
ن. ک: همان 78.
علامهء مجلسی که همهء روایات نوروزی معلّی را گردآوری کرده در ابواب فقهی بحار الانوار ، فضایل و آداب و اعمال نوروز از جمله غسل و نماز و روزهء مستحبی نوروز را تایید کرده است .
ن. ک: بحار 21/78، 24. 419/95. 384/97.
صاحب وسائل الشیعه که دایرة المعارف مبانی فقه شیعه امامیه است، با نقل روایات معلی مندرج در مصباح طوسی به غسل و نماز و روزه نوروز قائل شده است .
ن. ک: الوسائل 1/24/428/2. 1/48/288/5، 2. 1/24/346/7.
صاحب جامع المقاصد نیز بر اعتبار شرعی نوروز تاکید کرده و آداب و اعمال آن را پذیرفته است . شیخ مرتضی انصاری از مشایخ برجسته متأخر شیعه فرموده است ن. ک: جامعالمقاصد 75/1. 230/4.
که: بنا به روایت معلی در مصباح و جامع المقاصد و بنا به قول مشهور میان متأخران که روایت آنان خبر معلی است، آداب و اعمال نوروز را پذیرفته و غسل نوروز را از جمله غسلهای مستحبی دانسته است و سپس روایات منسوب به معلی را در فضیلت نوروز و تعیین روز نوروز آورده است .
ن. ک: مکاسب 328.
صاحب جواهر نیز با استناد به روایات معلی در مصباح و مهذب فرموده: <از جمله="" غسلهای="" مستحبی="" غسل="" روز="" نوروز="" است="" که="" در="" میان="" فقیهان="" متأخر="" مشهور="" است.="" در="" میان="" فقیهان="" متأخر="" درباره="" خبر="" معلی="" مخالفی="" نیافتم=""> و سپس با نقل روایت بلند معلی در فضیلت نوروز فرموده: <در اعتبار="" و="" فضیلت="" نوروز="" همان="" چه="" از="" بزرگان="" شیعه="" مانند="" طوسی="" و="" .="" .="" .="" نقل="" شده="" کافی="" است="" و="" دیگر="" حرفی="" برای="" مناقشه="" در="" غسل="" مستحبی="" نوروز="" وارد="" نیست=""> و فرموده: <از روایات="" استفاده="" میشود="" که="" روزه="" روز="" ن.="" ک:="" جواهر="" 40/5.="">از>
نوروز مستحب مؤکد است> صاحب عروة الوثقی نیز فرموده: <از جمله="" غسلهای="" ن.="" ک:="" همان="" 113/17.="">از>
مستحبی غسل روز نوروز است> <و از="" جمله="" روزههای="" مستحبی="" روزهء="" روز="" نوروز="" ن.="" ک:="" عروةالوثقی="" 461/1.="">و>
است> .
ن. ک: همان 242/2.
هدیههای نوروزی
شیخ صدوق ( 381 ق ) از مشایخ بزرگ شیعهء امامیه در کتاب من لا یحضره الفقیه نقل کند که: <برای امام="" علی="" :="" هدیه="" نوروزی="" آورده="" شد.="" فرمود:="" این="" چیست؟="" گفتند:="" ای="" امیر="" مؤمنان!="" امروز="" نوروز="" است.="" فرمود:="" هر="" روز="" را="" برای="" ما="" نوروز="" کنید="" یا="" که="" فرمود:="" هر="" روز="" ما="" نوروز="" باد=""> .
ن. ک: صدوق / الفقیه 300/3. همین روایت در: الوسائل 14/213/12، 15.
کلینی رازی ( 329 ق ) از مشایخ بزرگ شیعهء امامیه عصر نخست غیبت در کتاب فروع کافی آورده است که: <گروهی از="" اصحاب="" ما="" از="" سهل="" بن="" زیاد="" و="" احمد="" بن="" محمد="" ،="" و="" همگی="" از="" ابن="" محبوب="" و="" او="" از="" ابراهیم="" کرخی="" نقل="" کردهاند="" که="" گفت:="" از="" امام="" صادق="" :="" دربارهء="" مردی="" پرسیدم="" که="" دارای="" باغستانِ="" بزرگی="" است="" و="" هر="" گاه="" روز="" مهرگان="" یا="" نوروز="" شود="" رعایایش="" برای="" او="" هدیه="" میآورند="" و="" صاحب="" باغ="" نمیخواهد="" با="" قبول="" هدیهها="" با="" آنان="" ابراز="" دوستی="" و="" نزدیکی="" کند؟="" فرمود:="" مگر="" آنان="" نماز="" نمیبرند؟="" گفتم:="" آری!="" فرمود:="" باید="" هدیهشان="" را="" بپذیرد="" و="" او="" هم="" جبران="" کند="" چرا="" که="" رسول="" خدا="" 6="" فرمود:="" اگر="" به="" من="" پاچهء="" گوسفندی="" هدیه="" شود="" میپذیرم،="" چرا="" که="" قبول="" هدیه="" از="" دستورات="" دین="" است="" و="" .="" .="" .=""> . همین روایت را صدوق و طوسی نیز نقل کردهاند.
ن. ک: کلینی / الکافی 141/5.
ن. ک: صدوق / الفقیه 300/3.
ن. ک: طوسی / التهذیب 229/1108/378/6. همین روایت در وسائل نیز آمده است; ن. ک: الوسائل 1/90/215/12.
ابن شهرآشوب مازندرانی از مشایخ شیعهء سده ششم هجری در کتاب مناقب آل ابی طالب روایتی آورده که میگوید: <عامص بن="" میثم="" (="" ؟="" )="" شیرهء="" خرما="" را="" به="" امام="" علی="" :="" هدیه="" کرد.="" علی="" :="" آن="" را="" بر="" سفره="" نهاد="" و="" با="" یارانش="" خوردند="" .="" .="" .="" ابو="" حُریز="" (="" ؟="" )="" گوید="" که="" ایرانیان="" روز="" نوروز="" جامهای="" نقرهای="" به="" امام="" علی="" :="" هدیه="" میکردند="" که="" در="" آنها="" شکر="" بود،="" حضرت="" شکرها="" را="" میان="" یارانش="" تقسیم="" میکرد="" و="" هدایا="" را="" به="" حساب="" جزیه="" ایرانیان="" مینوشت.="" یکی="" از="" اشراف="" ایرانی="" پیراهنی="" زربفت="" به="" علی="" :="" هدیه="" کرد،="" عمرو="" بن="" حُریث="" آن="" را="" به="" چهار="" هزار="" درهم="" از="" حضرت="" خرید=""> صاحب دعائم ن. ک: بحار 118/41 مناقب. الغارات 62/1: <یکی از="" دهگانان="" پیراهنی="" زربفت="" برای="" علی="" فرستاد،="" عمروبن="" حریث="" آن="" را="" به="" چهار="" هزار="" درهم="" خرید="" و="" .="" .="" .="">
الاسلام روایتی آورده که میگوید: <به علی="" :="" پالوده="" اهداء="" شد.="" فرمود:="" این="" چیست؟="" گفتند:="" روز="" نوروز="" است.="" فرمود:="" اگر="" میتوانید="" هر="" روز="" را="" نوروز="" کنید.="" یعنی="" در="" راه="" خدا="" هدیه="" دهید="" و="" صله="" رحم="" نمایید=""> .
ن. ک: دعائمالاسلام 326/2. الغارات 88/1: <برای علی="" پالوده="" آوردند،="" آن="" را="" نخورد.="" فرمود:="" از="" چیزی="" که="" رسول="" خدا="" 6="" نخورده="" باشد="" من="" هم="" نمیخورم="">. احتمالاً بخاری در تاریخ الکبیر همین پالوده را پالوده نوروزی دانسته و نخوردن حضرت را از باب عدم رسمیت و اعتبار شرعی نوروز و هدایای نوروزی گرفته است. در حالی که منظور حضرت این است که چون رسول در دنیا از پالوده محروم بود، من هم از گلویم پایین نمیرود.
صاحبِ کتابِ مُحَلّی گوید: <از طریق="" ابن="" ابی="" شیبه="" ،="" حدیث="" کرد="" ما="" را="" وکیع،="" حدیث="" کرد="" ما="" را="" مهدی="" بن="" میمون="" از="" ابن="" سیرین="" که="" گفت:="" در="" مدینه="" آموزگاری="" بود="" که="" فرزندان="" اشراف="" و="" اعیان="" را="" درس="" میداد،="" در="" روز="" نوروز="" و="" مهرگان="" برایش="" هدیه="" میبردند=""> .
ن. ک: المحلی 195/8.
اعتبار شرعی توقیت نوروز و تعیین روز نوروز
از آنجا که نوروز دارای آداب و اعمال و ادعیه و نماز و روزه اسلامی شده بود تعیین دقیق روز آن بسیار ضروری بود. از طرفی تعیین مدت یا زمان در معاملات و عقود اسلامی یکی از ارکان و شرایط صحت آنهاست. پس از حضور اعراب در ایران و کاربرد تقویم عربی در کنار تقویم رومی، تقویم ایرانی را تحتالشعاع و سرانجام از یادها برده بود. با این همه ایرانیان مسلمان بر اساس تقویم ایرانی به داد و ستد میپرداختند و در نهایت این امر موجب شناخت و شهرت تقویم ایرانی شد و اعراب نیز براساس تقویم ایرانی عمل میکردند. مشایخ بزرگ ایرانی تشیع که با تقویم ایرانی آشنا بودند، توقیت نوروز را شرعی و تعیین روز آن را در آثار فقهی خویش بیان کردند. بدین سان توقیت و تعیین نوروز یکی از مباحث فقه شیعه امامیه شد:
شیخ الطایفه طوسی در کتاب فقهی المبسوط فرموده است: <برای یافتن="" روز="" نوروز="" به="" سال="" رومی="" که="" با="" ایلول="" آغاز="" و="" با="" آپ="" پایان="" مییابد="" و="" یا="" به="" سال="" ایرانی="" که="" با="" فروردین="" آغاز="" و="" با="" اسفندارمذ="" ماه="" پایان="" مییابد،="" باید="" دانست="" که="" ماه="" فروردین="" ماه="" نوروز="" است.="" در="" چنین="" صورتی="" اعمال="" نوروز="" مستحب="" میشود="" اما="" اگر="" نوروز="" را="" گم="" کردی="" و="" ندانستی="" در="" کدام="" ماه="" است="" اعمال="" آن="" مستحب="" نیست.="" و="" نیز="" اگر="" مسمانان="" عیدی="" از="" عیدهای="" اهل="" ذمّه="" مانند="" مهرگان="" و="" نوروز="" را="" عید="" نامیدند="" جایز="" است="" زیرا="" این="" عیدها="" در="" میان="" مسلمانان="" هم="" مانند="" اهل="" ذمه="" شهرت="" دارد=""> .
ن. ک: المبسوط 255/3.
ابن ادریس از مشایخِ برجستهء عربِ شیعهء امامیه که گویا با تقویم ایرانی آشنا نبوده سخت کوشیده تا روز نوروز را به جهت تربت آثار شرعی بر آن، پیدا کند. از این رو در کتاب السرائر فرموده است: <استاد ما="" طوسی="" در="" کتاب="" مختصر="" المصباح="" .="" .="" .="" نگفته="" که="" نوروز="" چه="" روزی="" است،="" روز="" و="" ماه="" آن="" را="" در="" میان="" ماههای="" رومی="" و="" عربی="" معیّن="" نکرده="" است.="" اما="" محققان="" علم="" هیئت="" گفتهاند="" که="" روز="" نوروز،="" روز="" دهم="" از="" ماه="" ایار="" رومی="" که="" 31="" روزه="" است="" میباشد.="" هر="" گاه="" 9="" روز="" از="" ماه="" ایار="" گذشت="" روز="" دهم="" نوروز="" است=""> و ن. ک، السّرائر 315/1.
از آن پس تا کنون همه فقیهان نامدار شیعهء امامیه در آثار فقهی خود به توقیتِ شرعی و تعیین روز نوروز اشاره کردهاند:
شهید اول و شهید ثانی در آثار خود فرمودهاند: <متعاقدان اگر="" زمان="" نوروز="" را="" در="" ماههای="" ایرانی="" بدانند،="" توقیت="" به="" نوروز="" جایز="" است=""> <تعیین زمان="" عقد="" به="" ماههای="" ن.="" ک:="" الدروس="" 338.="">تعیین>
ایرانی جایز است و نیز اگر متعاقدان روز نوروز و روز مهرگان را در ماههای ایرانی بدانند توقیت به آن دو روز جایز است> <در زمان="" ما="" مشهور="" آن="" است="" که="" نوروز="" زمانی="" ن.="" ک:="" همان="" 356.="">در>
است که خورشید در برج حمل باشد> .
ن. ک: شرحلمعه 316/1.
احمد بن فهد حلی در کتاب مهذب البارع گوید: <روز نوروز="" روز="" گرانقدری="" است="" و="" تعیین="" آن="" روز="" در="" سال="" مشکل="" است،="" با="" توجه="" به="" این="" که="" شناخت="" آن="" روز="" از="" این="" جهت="" که="" عبادت="" مطلوب="" شارع="" به="" آن="" تعلق="" گرفته="" مهم="" است="" زیرا="" امتثال="" امر="" شارع="" متوقف="" بر="" شناخت="" آن="" روز="" است،="" هیچ="" کدام="" از="" علمای="" ما="" به="" تعیین="" روز="" نوروز="" نپرداختهاند="" به="" جز="" ابن="" ادریس="" که="" گفته="" بنا="" به="" تحقیق="" اهل="" هیئت="" و="" نجوم،="" نوروز="" بنا="" به="" ماههای="" رومی="" روز="" دهم="" ماه="" ایار="" است.="" شهید="" نوروز="" را="" اول="" سال="" ایرانی="" دانسته="" یا="" حلول="" شمس="" در="" برج="" حمل="" و="" یا="" دهم="" ماه="" ایار="" رومی.="" فقیهان="" ایرانی="" نوروز="" را="" اول="" سال="" خود="" میدانند="" .="" .="" .=""> .
ن. ک: مهذب 191/1.
محقق کرکی فقیه نامدار روزگار نخست صفوی در جامع المقاصد فرموده است: <نوروز ایرانی="" آغاز="" سال="" ایرانی="" است="" و="" آن="" حلول="" شمس="" در="" برج="" حمل="" است="" برابر="" با="" دهم="" ماه="" ایار="" رومی="" برابر="" با="" اول="" فروردین="" ایرانی=""> . <<تعیین وقت="" و="" زمان="" عقود="" ن.="" ک:="" جامعالمقاصد="" 75/1.="">تعیین>
به ماههای رومی و ایرانی جایز است از جمله به نوروز و مهرگان که روزهای معین و شناخته شدهای در میان ماههای ایرانی است> صاحب کتاب المسالک فرموده: همان 230/4.
<تعیین زمان="" در="" عقود="" باید="" از="" روزهایی="" باشد="" که="" همه="" مردم="" آن="" را="" بشناسند.="" روز="" نوروز="" و="" مهرگان="" و="" عید="" فصح="" را="" بیشتر="" مردم="" نمیدانند="" که="" چه="" روزی="" است="" و="" در="" کدام="" ماه="" است="" .="" .="" .=""> . مؤلف مجمع الفائده گفته است: <نوروز ایرانی="" زمانی="" است="" که="" خورشید="" در="" برج="" ن.="" ک:="" المسالک="" 171/1.="">نوروز>
حمل است> . صاحب کشف اللثام فرموده: <بنا به="" گفته="" ابن="" ادریس="" در="" سرائر="" نوروز="" ن.="" ک:="" مجمع="" 73/2.="">بنا>
روز دهم ماه ایار رومی است، روزی که خورشید در برج حمل قرار میگیرد. شهید در ذکری گفته که آغاز سال ایرانی برابر است با حلول خورشید در برج حمل یا روز دهم ماه ایار رومی و . . . > . صاحب حدایق الشیعه گفته است: <. . . باید که زمان برای ن. ک: کشفاللثام 11/1.
متعاقدان کاملاً معلوم باشد به گونهای که در آن احتمال کم و زیاد نرود شناخت شخصی فرد از زمان عقد کافی نیست مانند نوروز که عبارت است حلول خورشید در برج حمل و مهرگان که رفتن خورشید به برج میزان است> .
ن. ک: الحدائق 26/20. همهء اقوال فقیهان شیعهء امامیه پیرامون تعیین روز نوروز در: بحار 91/56 141.
شیخ الفقهاء مرتضی انصاری فرموده است: <بنا به="" نظر="" صاحب="" تذکره="" ،="" توقیت="" به="" نوروز="" و="" مهرگان="" جایز="" است،="" زیرا="" زمان="" آن="" دو="" در="" میان="" مردم="" شناخته="" شده="" است="" .="" .="" .=""> ن. ک: المکاسب 304.
صاحبِ جامع المدارک فرموده است: <میتوان نوروز="" و="" مهرگان="" را="" توقیت="" در="" عقد="" قرار="" داد="" .="" .="" .=""> صاحبِ جواهر فرموده است: <در صورتی="" که="" متعاقدان="" زمان="" نوروز="" و="" ن.="" ک:="" جامعالمدارک="" 182/3.="">در>
مهرگان را بدانند توقیت به آن دو روز جایز است> . شیخ عباس قمی در الکنی و ن. ک: جواهر 101/23 312/24.
الالقاب سخنان بیرونی را دربارهء تعیین روز نوروز آورده است .
ن. ک: الکنی 78/1.
علامه مجلسی در بحار الانوار روایتی از قول ابن عباس نقل کرده که گفته است: <روز عاشورا="" مصادف="" بود="" با="" روز="" شنبه="" یهود="" و="" مقارن="" با="" روز="" اول="" سال="" ایرانی="" که="" روز="" نوروز="" باشد="" شده="" بود.="" نوروز="" ایرانی="" روز="" عید="" است="" و="" مردم="" در="" آن="" روز="" از="" همه="" سو="" گرد="" آیند=""> .
ن/ک: بحار 148/13.
فضائل نوروز
روایاتِ فضایلِ نوروز منسوب به معلّی بن خُنَیْس که بیگمان ساختهء شعوبیانِ شیعی است از سدهء نهم هجری واردِ ادبیاتِ شیعه امامیه شده است چرا که تا پیش از آن در آثار مشایخ ایرانی برجستهء امامیه; کلینی ، صدوق ، طوسی و . . . و یا در دیگر منابع رسمی و مشهور امامیه دیده نمیشود. احمد بن فهد حلی از مشایخ عربِ امامیه همهء روایاتِ نوروزی منسوب به مُعَلّی بن خُنَیس را در کتابِ مهذب البارع آورده و ضمن شرح و تفسیر آنها تایید کرده است. دیگر مشایخ حدیثِ شیعه از جمله علامهء مجلسی در بحار الانوار و حرّ عاملی در وسائل الشیعه از مهذب نقل کردهاند. مرحوم مجلسی در بحار الانوار که دایرةالمعارف روایی، تاریخی، فقهی شیعهء امامیه است همهء روایاتِ مربوط به نوروز را گرد آورده و به تبینِ و توجیه آنها پرداخته است.
احمد بن فهد حلی در مهذب آورده است که: <حدیث کرد="" مرا="" مولی="" سید="" مرتضی="" علامه="" بهاءالدین="" علی="" بن="" عبدالحمید="" نسّابه،="" آنچه="" را="" که="" به="" اسناد="" خویش="" از="" قول="" معلی="" بن="" خنیس="" و="" او="" از="" قول="" امام="" صادق="" :="" نقل="" کرده="" است="" که:="" روز="" نوروز="" روزی="" است="" که="" در="" آن="" پیامبر="" اسلام="" در="" غدیر="" خم="" برای="" امیرالمؤمنین="" :="" از="" اُمت="" بیعت="" گرفت="" .="" .="" .=""> .
ن. ک: مهذب 191/1. همین روایت در: الوسائل 2/48/288/5. مجلسی / بحار
روایت دیگری منسوب به معلّی در مهذب آمده است که: <معلی گفت:="" در="" پگاه="" نوروز="" بر="" امام="" صادق="" وارد="" شدم.="" فرمود:="" ای="" معلی!="" آیا="" میدانی="" امروز="" چه="" روزی="" است؟="" گفتم:="" نه،="" ولی="" این="" قدر="" میدانم="" که="" امروز="" را="" ایرانیان="" بزرگ="" شمرند="" و="" در="" آن="" به="" یکدیگر="" مبارک="" باد="" گویند.="" فرمود:="" به="" خانهء="" کعبه="" سوگند،="" بزرگی="" امروز="" در="" این="" نیست="" بلکه="" عظمت="" نوروز="" در="" موضوعی="" بس="" کهن="" است="" که="" اینک="" آن="" را="" برای="" تو="" باز="" میگویم="" تا="" بدانی="" .="" .="" .=""> .
ن. ک: الوسائل 3/48/288/5. مقایسه کنید: رسالهء پهلوی ماه فروردین و روز خرداد. پیشین الاوائل 185/1 186.
علامه مجلسی همین روایت را با اندکی اختلاف با ذکر سلسله سند که بیشتر رجال سند ایرانی و ناشناخته هستند و بدون ذکر منبع یا منابع آن، این گونه آورده است:
<در برخی="" کتابهای="" معتبر="" این="" روایت="" را="" دیدم:="" فضل="" الله="" بن="" علی="" بن="" .="" .="" .="" ،="" از="" ابو="" عبیدالله="" بن="" جعفر="" بن="" محمد="" دوریستی،="" از="" ابو="" محمد="" جعفر="" بن="" احمد="" قمی،="" از="" علی="" بن="" بلال،="" از="" محمد="" بن="" یوسف،="" از="" حبیب="" الخیر،="" از="" محمد="" بن="" حسین="" صائغ،="" از="" پدرش،="" از="" معلی="" بن="" خنیس="" نقل="" کند="" که="" گفت:="" روز="" نوروز="" بر="" امام="" صادق="" وارد="" شدم،="" فرمود:="" میدانی="" امروز="" چه="" روزی="" است؟="" گفتم:="" فدایت="" شوم!="" امروز="" روزی="" است="" که="" ایرانیان="" آن="" را="" بزرگ="" دارند="" و="" به="" یکدیگر="" هدیه="" دهند.="" امام="" صادق="" فرمود:="" به="" کعبه="" سوگند="" که="" عظمت="" نوروز="" به="" خاطر="" موضوعی="" بس="" کهن="" است="" که="" اینک="" برایت="" میگویم="" تا="" بفهمی.="" گفتم:="" سرورم!="" این="" دانشی="" که="" نزد="" تو="" است="" برایم="" دوست="" داشتنیتر="" از="" زنده="" شدن="" مردگانم="" و="" مردن="" دشمنانم="" میباشد.="" فرمود:="" ای="" معلّی!="" روز="" نوروز="" روزی="" است="" که="" خداوند="" در="" آن="" از="" بندگانش="" پیمان="" گرفت="" تا="" او="" را="" بپرستند="" و="" ذرهای="" به="" او="" شرک="" نورزند="" و="" به="" پیامبران="" و="" حجتهای="" او="" ایمان="" آورند="" و="" به="" امامان="" :="" ایمان="" آورند،="" نوروز="" نخستین="" روزی="" است="" که="" خورشید="" در="" آن="" درخشید،="" باد="" وزید="" و="" سیاره="" زمین="" آفریده="" شد.="" نوروز="" روزی="" است="" که="" کشتی="" نوح="" :="" بر="" کوه="" جودی="" قرار="" گرفت،="" نوروز="" روزی="" است="" که="" خداوند="" کسانی="" را="" که="" از="" سرزمینشان="" از="" ترس="" مرگ="" گریخته="" بودند="" و="" هزاران="" نفر="" بودند،="" و="" خداوند="" آنان="" را="" میرانده="" بود="" در="" روز="" نوروز="" زنده="" کرد.="" نوروز="" روزی="" است="" که="" جبریل="" در="" آن="" روز="" بر="" پیامبر="" نازل="" شد.="" نوروز="" روزی="" است="" که="" پیامبر="" در="" آن="" روز="" علی="" را="" بر="" شانه="" خود="" سوار="" کرد="" تا="" بتهای="" قریش="" را="" از="" بلندای="" کعبه="" فرو="" افکند.="" ابراهیم="" نیز="" در="" نوروز="" بتها="" را="" شکست،="" نوروز="" روزی="" است="" که="" پیامبر="" به="" یارانش="" فرمود="" تا="" با="" علی="" :="" به="" امارت="" مؤمنان="" بیعت="" کنند،="" نوروز="" روزی="" است="" که="" پیامبر="" علی="" :="" را="" روانه="" سرزمین="" جن="" کرد="" تا="" از="" آنان="" برای="" وی="" بیعت="" بگیرد،="" نوروز="" روزی="" است="" که="" برای="" بار="" دوم="" با="" علی="" :="" بیعت="" شد،="" نوروز="" روزی="" است="" که="" در="" آن="" علی="" :="" بر="" خوارج="" نهروان="" پیروز="" شد="" و="" ذوالثدیه="" را="" کشت،="" نوروز="" روزی="" است="" که="" در="" آن="" قائم="" ما="" و="" والیان="" امر="" پدیدار="" شوند،="" نوروز="" روزی="" است="" که="" در="" آن="" قائم="" ما="" بر="" دجال="" پیروز="" شود="" و="" او="" را="" در="" کناسهء="" کوفه="" بر="" دار="" آویزد،="" نوروزی="" نیست="" که="" ما="" در="" آن="" انتظار="" فرج="" نداشته="" باشیم="" چرا="" که="" نوروز="" از="" روزهای="" ما="" و="" شیعیان="" ما="" است،="" عجم="" نوروز="" را="" نگهداشتند="" و="" شما="" آن="" را="" نابود="" ساختید="" و="" فرمود:="" پیامبری="" از="" پیامبران="" از="" پروردگارش="" پرسید="" چگونه="" این="" قوم="" را="" که="" از="" سرزمینشان="" گریختند="" و="" مردند،="" زنده="" کند،="" خداوند="" به="" او="" وحی="" کرد="" که="" در="" روز="" نوروز="" در="" خوابگاهشان="" آب="" بریز،="" نوروز="" نخستین="" روز="" از="" سال="" ایرانی="" است،="" آنان="" سی="" هزار="" نفر="" بودند،="" زنده="" شدند="" و="" زیستند.="" بر="" این="" اساس="" آب="" پاشیدن="" در="" روز="" نوروز="" سنت="" شد.="" گفتم:="" سرورم!="" فدایت="" شوم!="" آیا="" مرا="" از="" نامهای="" روزهای="" ایرانی="" آگاه="" نمیکنی؟="" فرمود:="" ای="" معلی!="" روزهای="" ایرانی="" روزهای="" بسیار="" کهن="" از="" ماههای="" بسیار="" کهن="" هستند،="" هر="" ماهی="" بدون="" کم="" و="" زیاد="" سی="" روز="" است:="" نخستین="" روز="" هر="" ماه="" هرمزد="" روز="" نام="" دارد;="" نامی="" از="" نامهای="" خداوند="" متعال،="" خداوند="" در="" آن="" روز="" آدم="" :="" را="" آفرید.="" ایرانیان="" گویند:="" آن="" روزِ="" خوب="" و="" نیکویی="" برای="" نوشیدن="" و="" شادمانی="" است="" و="" من="" که="" امام="" صادق="" هستم="" میگویم:="" آن="" روز="" روز="" خوش="" یوم="" و="" مبارکی="" است،="" روز="" شادمانی="" است،="" در="" آن="" روز="" با="" امیران="" و="" بزرگان="" خود="" سخن="" گویید="" و="" از="" آنان="" نیازهای="" خویش="" را="" بخواهید.="" هر="" کس="" در="" آن="" روز="" زاده="" شود="" فرد="" با="" برکتی="" خواهد="" بود،="" در="" آن="" روز="" بر="" شاه="" وارد="" شوید،="" در="" آن="" روز="" خرید="" و="" فروش="" کنید="" و="" کشاورزی="" نمایید="" و="" درخت="" بکارید="" و="" خانه="" بسازید="" و="" مسافرت="" کنید،="" روزی="" است="" که="" برای="" همه="" کارها="" شایسته="" است="" از="" جمله="" برای="" ازدواج،="" هر="" کس="" در="" آن="" روز="" بیمار="" شود="" زود="" خوب="" شود،="" هر="" کس="" در="" آن="" روز="" چیزی="" گم="" کند="" آن="" را="" بیابد="" انشاءالله.="" دوم،="" بهمن="" روز،="" روز="" نیکویی="" است،="" در="" آن="" روز="" خداوند="" حوا="" را="" آفرید="" که="" دندهای="" از="" دندههای="" آدم="" بود="" و="" .="" .="" .=""> . در این روایت بلند، ن. ک: بحار 1/22/91/56. مرحوم مجلسی قطعاتی از این روایت را به مناسبتهایی در جاجای کتاب بحار الانوار آورده است: بحار 237/5. 342/11. 43/12. 386/13. 91/18، 214. 35/32. 108/37، 86، 177/39. 276/52. 308/52.
سازنده آن از قول امام صادق : سی روز آریایی باستان را به گونهای که در اوستای موجود آمده است نام میبرد و نیک و بد این روزها را بیان میکند .
ن. ک: خرده اوستا 191، 192 214. ایران; آیین و فرهنگ.
مرحوم علامه مجلسی روایات دیگری نیز دربارهء نام روزهای ماه ایرانی و نیک و بد آنها از قول امام صادق آورده است این روایات خلاصهء روایت فوق است:
1 <این روایت="" را="" در="" برخی="" کتابهای="" منجمان="" دیدم="" که="" از="" قول="" امام="" صادق="" نقل="" کردهاند:="" نخستین="" روز،="" هرمز="" و="" آن="" نام="" خدای="" تعالی="" است،="" در="" این="" روز="" خداوند="" آدم="" و="" حوا="" را="" آفرید،="" روز="" نیکی="" است="" برای="" بازرگانی="" و="" گفتگوی="" با="" شاهان="" و="" شکار="" و="" خانه="" سازی="" و="" پوشاک،="" اما="" رفتن="" به="" حمام="" و="" حجامت="" کردن="" و="" قرض="" گرفتن="" و="" جنگ="" و="" مناظره="" خوب="" نیست.="" دوم:="" بهمن،="" روز="" مبارکی="" است="" و="" .="" .="" .="" و="" .="" .="" .=""> ن. ک: بحار 4/95/56. مقایسه کنید: رساله پهلوی ماه فروردین و روز خرداد. پیشین.
2 <ابو بصیر="" یحیی="" بن="" جریر="" تکریتی="" در="" کتاب="" المختار="" فی="" الاختیارات="" از="" قول="" ابو="" الحسن="" قاری="" و="" او="" از="" حسن="" بن="" احمد="" بن="" روح="" و="" او="" از="" محمد="" بن="" ابراهیم="" و="" او="" از="" قول="" امام="" صادق="" نقل="" کرده="" است="" که="" فرمود:="" در="" روز="" نخستِ="" ماه="" خداوند="" آدم="" را="" آفرید="" و="" آن="" روز="" نیکویی="" است="" و="" برای="" گفتگو="" با="" امیران="" مناسب="" است.="" روز="" دوم:="" برای="" ازدواج="" و="" سفر="" و="" خرید="" و="" فروش="" و="" آغاز="" هر="" کاری="" مناسب="" است،="" روز="" سوم="" و="" .="" .="" .=""> تا آخر روایت، نیک و بد سی روز ماه سال ایرانی را بیان کرده است هرچند که نام ایرانی روزها حذف شده است. پیداست کسانی خواستهاند مشخصههای بارز شعوبی را حذف کنند و به همان نیک و بد روزها که بخشی از باورهای کهن ایرانی است بسنده نمایند. ن. ک: 5/98/56.
در اینجا مرحوم مجلسی که شیفتهء روایات و گردآوری مجموعهء بزرگی از میراثِ گذشته بوده روایتی نقل کرده که از یک سو میتواند ساخته دستگاه تبلیغاتی اموی عباسی و متصلبان متشرع عرب زده ایرانی سنی باشد و یا که متصلبان متشرع عرب زده شیعی ایرانی ساخته و بافتهاند. در این روایت بسیار بلند، سازندهء آن از قول امام رضا و او از قول پدرانش و آنان از قول علی بن ابی طالب، ایرانیان باستان را به بت پرستی متهم کرده که: ایرانیان باستان همان اصحاب رُسّ بودند، درخت صنوبر را که به فارسی شار درخت گویند میپرستیدند، پیامبرشان را در خاک دفن کردند به همین دلیل به اصحاب رُسّ معروف شدند، در کنار رودخانه رُسّ دوازده روستا داشتند به نامهای: آبان، آذر، دی، بهمن، اسفندار، فروردین، اردیبهشت، ارداد، مرداد، تیر، مهر، شهریور، شهر بزرگشان اسفندار بود، شاهشان ترکوز بن غابور بن یارش بن سازن بن نمرود بن فرعون بود . . . برای درخت قربانی میکردند، سجده بر درخت میبردند، آتش میافروختند و . . . و . . . سازندهء این افسانه با استفاده از برخی واژگان و نامهای ایرانی ( فارسی دری ) هرچه خواسته ساخته و بافته است. شگفتی و تأسف در این است که چگونه مرحوم مجلسی چنین متنی را که جعلی بودن آن از روز روشنتر است به نام امام رضا و امام علی پذیرفته و بعد به تبیین آن هم پرداخته است! روایتی که نه فصاحت و بلاغت عربی دارد و نه واژگان و ساختار آن عربی اصیل است و پیداست که فردی مستعرب و عرب زده آن را بهم بافته و ساخته است و نوعی فارسی الف و لامدار است! روایتی که محتوای آن برخلاف واقعیت و تاریخ است و آشکارا نشان میدهد که سخنان عامیانه فردی متعصب و عرب زده و بیگانه با فکر و فرهنگ و تاریخ ایران باستان است. انتساب چنین متنی به راهبران عقیدتی شیعه، به پرسش گرفتن آگاهی و دانش آن بزرگواران است. این روایت و مانند آن میراث پان عربیسم تاریخی و ایرانیان عرب زدهء سنّی یا شیعه است.
صاحب کشف اللثام نیز همین روایت را از مهذب خلاصه کرده و افزوده است: <مُعَلّی بن="" خنیس="" گفت:="" این="" مطالب="" را="" امام="" صادق="" به="" من="" املا="" کرد="" و="" من="" نوشتم=""> .
ن. ک: کشفاللثام 11/1. به نقل از کتاب نایاب اسلام و ایران
احمد بن فهد حلی در شرح روایات نوروزی منسوب به مُعَلّی آورده است: <رضیالدین علی="" بن="" طاووس="" گفته="" که="" آغاز="" جهان="" و="" آفرینش="" دنیا="" در="" ماه="" نیسان="" بوده،="" بیگمان="" در="" ماه="" نیسان="" خورشید="" در="" برج="" حمل="" است.="" بنابراین="" اگر="" آغاز="" جهان="" در="" چنین="" روزی="" بوده="" شایسته="" است="" که="" این="" روز،="" عید="" و="" روز="" شادمانی="" باشد="" به="" همین="" دلیل="" در="" شرع="" آمده="" که="" باید="" در="" آن="" روز="" غسل="" کرد="" و="" عطر="" زد="" و="" لباس="" پاکیزه="" پوشید="" و="" نماز="" و="" سجدهء="" شکر="" و="" دعا="" کرد="" و="" روزه="" گرفت="" زیرا="" در="" آن="" روز="" نعمت="" بزرگ="" خداوند="" که="" آفرینش="" جهان="" باشد="" آغاز="" شده="" است="" و="" آن="" روزی="" است="" که="" هستی="" از="" عدم="" به="" وجود="" رسیده="" است="" .="" .="" .=""> .
ن. ک: مهذب 191/1. شگفتا که در میان مشایخ و علمای امامیه که کم و بیش روایات نوروزی را در آثار خود آوردهاند، احمد بن فهد حلی بیش از دیگران به این روایات دلبستگی نشان داده و در تبیین و توجیه آنها کوشیده و اشکالات احتمالی را مطرح ساخته و پاسخ داده است.
شیخ انصاری نیز روایات قضایل نوروز را پذیرفته و بخشهایی از روایت بلند مهذب را نقل کرده است و بر همان اساس اعتبار شرعی نوروز و آداب و اعمال آن را ثابت کرده است .
ن. ک: المکاست 328.
صاحب جواهر نیز روایت بلند فضایل نوروز را از مهذب خلاصه کرده و تایید فرموده و مبنای اعتبار شرعی نوروز و آداب و اعمال آن قرار داده است .
ن. ک: جواهر 40/5.
مشایخ و علمای امامیه از آغاز تا انجام به واژهء نوروز نیز پرداختهاند: ابن ادریس در سرائر مینویسد: <گفته میشود="" نوروز="" و="" نیروز="" که="" دو="" واژه="" هستند;="" نوروزی="" که="" روز="" دهم="" ماه="" ایار="" رومی="" است="" و="" نیروز="" معتضدی="" که="" روز="" یازده="" ماه="" حزیران="" رومی="" میباشد="" و="" آن="" را="" معتضد="" عباسی="" بنا="" نهاد="" .="" .="" .=""> . علامهء مجلسی در بحار گوید: <نیروز همان="" نوروز="" ن.="" ک:="" السرائر="" 315/1.="">نیروز>
است مانند نوبخت که نیبخت گویند، در گویش تازی است که چنین میشود، هر گاه نیروز را به فتح بخوانی میشود نوروز . . . > .
ن. ک: بحار 31/52. قمی / الکنی 95/1.
%
ابن شهرآشوب از مشایخ امامیهء سدهء هفتم هجری در کتاب مناقب حکایتی نقل کرده که در آثار پیشین امامیه دیده نمیشود. همین حکایت برخی متشرعان متصلب شیعه را به تردید انداخته تا رسمیت و اعتبار شرعی نوروز را به پرسش گیرند و از باب تعارض و تخالف اخبار نوروزی، احتیاط کنند. این حکایت که با توجه به سبک و سیاق و محتوای آن، بیگمان ساخته و پرداخته دستگاه تبلیغاتی خلافت عباسی و متصلبان عرب زده است به منظور کاستن از محبوبیت و نفوذ معنوی راهبران عقیدتی شیعهء دورهء حضور ساخته شده و یا که حکایت روزگار ستیز فرقههاست که متصلبان متشرع عرب زده، طرفداران نوروز را منع شرعی میکردند و برای بیاعتبار نشان دادن نوروز سند و مدرک میساختند .
آثار ایرانی فارسی شیعه و سنی سدههای پنجم، ششم و هفتم هجری به روشنی این واقعیت را نشان میدهند; سنیان متصلب ایرانی از مراسم و شعائر شیعه انتقاد میکردند که اینها سننِ مجوس است. ن. ک: النقض 444، 445، 446، 447 449: مؤلف فضائح الرافض که سنّی متصلب ایرانی عرب زادهای است مینویسد: <. . . همچنان که گبرکان [= زرتشتیان ] خود را مولای آلِ ساسان دانند . . . همچنان که گبرکان از همهء صحابه عمر را دشمنتر دارند . . . رافضیان [= شیعه ] نیز عمر را دشمنتر دارند به سنت گبرکی . و همچنان که گبرکان گویند که کیخسرو [= پسر سیاوش ] بنمرد و به آسمان شد و زنده است و به زیر آید و کیش گبرکی تازهکند تا رافضی گوید که قائم زنده است بیاید و مذهب رفض را قوت دهد و جهان بگیرد و . . . > . همان 66، 68. راوندی / راحة الصدور.
ابن شهرآشوب گوید: <حکایت شده="" که="" منصور="" عباسی="" از="" موسی="" بن="" جعفر="" :="" خواهش="" کرد="" که="" در="" روز="" نوروز="" برای="" عرض="" تبریک="" جلوس="" کند="" و="" هدیههایی="" که="" به="" او="" تقدیم="" میشود="" بپذیرد.="" امام="" کاظم="" فرمود:="">حکایت><من هر="" چه="" در="" اخبار="" جدم="" رسول="" خدا="" گردیدم،="" روایتی="" در="" تایید="" و="" اعتبار="" نوروز="" نیافتم،="" نوروز="" از="" سنتهای="" ایرانیان="" بود="" که="" اسلام="" آن="" را="" محو="" کرده="" است="" و="" به="" خدا="" پناه="" میبرم="" که="" آنچه="" را="" اسلام="" محو="" کرده="" من="" زنده="" کنم="">. منصور در پاسخ گفت: ما هم این کار را فقط از روی سیاست میکنیم تا سپاهیان را که همه ایرانی هستند خوش آید و خشنود باشند. بنابراین تو را به خدا سوگند میدهم که جلوس کنی. حضرت جلوس کرد و شاهان ( ؟! ) و امیران و فرماندهان بر او وارد میشدند و تبریک میگفتند و هدیههایی تقدیم میداشتند. خادم منصور پشت سر حضرت ایستاده بود و هدیهها را صورت میکرد و . . . > .
ن. ک: مناقب 433/3. بحار 108/48. 2/100/56 مناقب 319/4.
سازنده این حکایت که پیداست فردی عامی متصلّبی بوده طبق معمول در همهء روایات و قطعات جعلی موجود در تاریخ اسلام، به حقایق و وقایع و شرایط توجه نداشته و نمیدانسته که در روزگار منصور هنوز نوروز به دربار خلافت راه نیافته بود و منصور خود را عرب متشرع و متصلبی نشان میداد و میکوشید تا مانند خلفای ثلاثه جلوه کند و بر بنی هاشم فخر میکرد که بنی عباس از طرف پدر و مادر عرب خالص هستند. به ویژه که پس از کشتن ناجوانمردانه ابو مسلم خراسانی و فرماندهان ایرانی، ایرانیان با او دشمن بودند و او در سپاه به اعراب تکیه داشت. از طرفی در میان راهبران عقیدتی شیعهء دورهء حضور، امام کاظم بیش از همه مورد کینه رژیم خلافت قرار داشت و از همان آغاز امامت در زندان خانگی مدینه و سالهای سال در زندان رژیم خلافت بسر برد . و نکته سوم این که اصولاً راهبران عقیدتی شیعهء دورهء حضور در شرایطی نبودند که دیدار عام داشته باشند و جلوس کنند. نکتههای دیگری در این حکایت هست که چون اصل آن جعلی و بیاساس است طرح آنها ضرورتی ندارد.
این حکایت از آن پس، مورد توجه فقیهان و محدثان امامیه بوده است. علاّمهء مجلسی همین حکایت را در بحار الانوار از مناقب نقل کرده و فرموده: <این خبر،="" مخالفِ="" با="" روایتِ="" معلی="" است="" و="" دلالت="" بر="" عدم="" اعتبار="" شرعی="" نوروز="" دارد،="" اما="" روایاتِ="" معلی="" از="" نظر="" سند="" قویتر="" و="" در="" میان="" اصحاب="" مشهورتر="" است.="" میتوان="" این="" خبر="" را="" حمل="" بر="" تقیه="" نمود="" آن="" گونه="" که="" روایاتِ="" معلی="" را="" نیز="" میتوان="" حمل="" بر="" تقیّه="" کرد="" چرا="" که="" آن="" حضرات="" در="" شرایط="" و="" روزگاری="" بودند="" که="" باید="" در="" برابر="" مخالفان="" تقیّه="" مینمودند="" یا="" که="" باید="" گفت="" نوروز="" مورد="" نظر="" امامان="" در="" روایت="" معلی="" غیر="" از="" نوروز="" ایرانی="" است=""> مرحوم ن. ک: بحار 108/48. 2/100/56. 131/56 137. در حاشیهء چاپ جدید کتاب بحار الانوار آمده است که: <روایتِ معلی="" در="" برابر="" خبر="" مناقب="" قویتر="" و="" مشهورتر="" است="" اما="" فاقد="" شرایط="" حجیّتِ="" شرعی="" است="" بنابراین="" مفید="" فایدهای="" نیست="">. و در جای دیگری آمده است که: <دو روایت="" متخالف="" در="" بارهء="" نوروز="" وارد="" شده;="" روایت="" معلی="" و="" خبر="" مناقب="" ،="" هیچ="" کدام="" از="" این="" دو="" روایت="" صحیح="" نیست="" تا="" مستلزم="" اثباتِ="" حکمِ="" شرعی="" باشد.="" بر="" روایت="" معلی="" اشکالات="" دیگری="" هم="" وارد="" است="" و="" آن="" تطبیق="" نوروز="" بر="" روزهای="" عربی="" است.="" هر="" چند="" که="" مجلسی="" خودش="" را="" به="" زحمت="" انداخته="" و="" آنها="" را="" توجیه="" کرده="" که="" توجیهات="" او="" خالی="" از="" تکلف="" نیست.="" از="" ظاهر="" روایت="" مناقب="" چنین="" پیداست="" که="" بزرگداشت="" نوروز="" حرام="" است="" چرا="" که="" از="" شعارهای="" کفار="" است="" و="" احیاء="" سنتی="" که="" اسلام="" آن="" را="" محو="" کرده="" است.="" این="" روایت="" اگرچه="" واجد="" شرایط="" حجیّت="" نیست="" اما="" کبرای="" آن="" به="" ادلهء="" عام="" ثابت="" است="" و="" صغرای="" آن="" هم="" با="" وجدان="" قابل="" اثبات="" میباشد.="" مبنای="" فتوای="" بسیاری="" از="" فقیهانِ="" امامیه="" مبنی="" بر="" استحبابِ="" عسل="" و="" روزه="" و="" .="" .="" .="" مبتنی="" بر="" تسامح="" در="" ادلهء="" سنن="" است="" مانند="" این="" روایت="" که="" میگوید:="" مَنْ="" بَلَغَهُ="" ثَوابُ="" عَلیَ="" عَمَل="" .="" .="" .="" ولی="" اجرای="" این="" قاعده="" در="" اینجا="" خالی="" از="" اشکال="" نیست="" چراکه="" احتمال="" حرمت="" میرود.="" در="" اینجا="" احتمال="" حرمت="" غسل="" و="" روزه="" هست="" زیرا="" با="" غسل="" و="" روزه="" احتمال="" بزرگداشت="" شعائر="" حرام="" میرود.="" قاعده="" یاد="" شده="" در="" این="" مورد="" اثبات="" استحباب="" نمیکند.="" در="" نهایت="" میتوان="" گفت="" که="" ثبوت="" ثواب="" بر="" غسل="" و="" روزه="" زمانی="" مترتب="" است="" که="" به="" قصد="" رجاء="" و="" برابر="" رضای="" خداوند="" انجام="" شود="">.
مجلسی پس از بررسی و بحث بسیار و سرانجام میپذیرد که نوروز در روایاتِ معلی همان نوروز ایرانی است .
ن. ک: بحار 131/56 137.
شیخ الفقها مرتضی انصاری نیز فرموده است که: <روایاتِ مُعَلّی="" با="" روایتِ="" مناقب="" تعارضی="" ندارد،="" زیرا="" روایتِ="" معلی="" در="" میان="" اصحاب="" مشهورتر="" است.="" و="" میتوان="" روایت="" مناقب="" را="" حمل="" بر="" تقیه="" کرد="" چرا="" که="" در="" روایتِ="" معلی="" آمده="" است="" که="" امام="" صادق="" فرمود:="">روایاتِ><نوروز از="" ایام="" ما="" بود،="" ایرانیان="" آن="" را="" نگهداشتند="" و="" شما="" عرب="" ها="" آن="" راضایع="" کردید="">. یا که مراد از نوروز در روایات معلی، روز دیگری است> مرحوم شیخ سپس به همهء اقوال ن. ک: المکاسب 328.
مشایخ امامیه اشاره میکند که نوروز را همان روز اول سال ایرانی دانستهاند.
صاحبِ جواهر الکلام نیز همین نظر را دارد و میفرماید: <حکایتِ مناقب="" با="" روایات="" مُعَلّی="" در="" تعارض="" نیست=""> و میافزاید: <این روایت="" قاصد="" از="" دلالت="" بر="" نهی="" و="" تحریم="" است،="" علاوه="" بر="" این="" میتواند="" از="" روی="" تقیه="" باشد.="" یا="" که="" نوروز="" مورد="" نظر="" امامان="" نوروز="" دیگری="" است="">
ن. ک: جواهر 40/5. شیخ عباس قمی نیز روایت مناقب را نقل کرده است. ن. ک: الکنی 183/1.
%
فرقههای شیعه نیز به نوروز پرداختهاند; زیدیه که در فقه متأثر از تسنن است و در عربیت تعصب و تصلب دارد، اصولاً زبان و فرهنگ سایر ملل را به رسمیت نمیشناسد، از جمله زبان و فرهنگ ایرانی را در بسیاری موارد به رسمیت نشناخته است . در مسند امام زید آمده است که: <توقیت بیع="" به="" زمان="" مجهول="" جایز="" نیست.="" زید="" ن.="" ک:="" شعوبیه="" 223،="" 224="" شرحالازهار="" 5/4="" سوگند="" به="" فارسی="" منعقد="" میشود="" .="" .="" .="">توقیت>
بن علی : فرموده است که جایز نیست نوروز و مهرگان، زمانِ عقدِ بیع قرار گیرد> .
ن. ک: مسند امام زید 263.
فرقههای غالی شیعه که زمینهء گستردهای برای تبلیعات شعوبیه بودند روایات شعوبی را پذیرفتند از جمله فرقهء غالی نُصَیْریّه که روایاتِ نوروز و مهرگان را به گونه ازلی آیینی در آثار مذهبی خویش گنجاند. در کتابِ الهفت الشریف که یکی از متون سرّی فرقهء نصیریه است آمده است که: سلمان فارسی که سیصد سال زیست، اسرار نوروز را به امامان گوشزد کرد و آنان در هر روز نوروز به گونه شاهان ساسانی اصحاب را به حضور میپذیرفتند. عظمت و اسرار نوروز بر آن حضرات روشن بود اما اصحاب عرب امامان چیزی نمیفهمیدند .
ن. ک: الهفت الشریف 26 30، 84 90، 127 140، در کتاب مجموع الاعیاد طبرانی آداب و اعمال و ادعیهء ویژهء نوروز و مهرگان براساس عقاید فرقه نصیریه آمده است: فرقه نصیریه عید نوروز را در اول ماه ربیعالاول جشن میگرفتهاند. عید مهرگان را نیز جشن میگرفتهاند. فهرست آداب و اعمال نوروز و مهرگان در کتاب طبرانی: روز نوروز که در چهارمِ ماه نیسان رومی است و آغاز سال ایرانی میباشد. باطن نیروز، نوروز و مهرگان، دعای نوروز، خطبهء نوروز، دعای مهرگان و . . . ن. ک: بدری / مذاهب 460/2.
* در اینجا لازم است یادآوری کنم که روایات و اقوال نوروزی شیعه و سنی و منابع آنها را از: النوروز فی مصادر الفقه والحدیث، گرفتهام. ن. ک: کتاب نامه.
آنچه در عاشورا و نوروز گذشت تنها نمودی از چگونگی حلول و پیوند مذهب و ملیت ایرانی است که در گذر سدهها، هویت ایرانی مسلمان را ساخته و فرهنگ ملی ایران را پدید آورده است تا ناسیونالیستهای ملحد و منفعل و جاهل معاصر ایرانی بدانند که مذهب و ملیت ایرانی تجزیه ناپذیر است و شعار کهنهء ایران منهای اسلام ذاتاً عقیم و حتی تصور آن مُحال و ممتنع است و دریابند که به آنچه خرده میگیرند و برایشان ناخوشایند است و میپندارند که فرایند فرهنگ سامی است، صد در صد ایرانی است و هر چه هست همت والای نیاکان شعوبی ماست.
پیشوایی و شهریاری
در آغاز باید دانست که در اوستا به ویژه در گاثهها ، شهریاری واژه و معنایی مطلقاً آیینی است چرا که تجلیگاه فره ایزدی و کیانی و ایرانی است. زرتشت در گاثهها از مزدا برای ایران شهر، شهریار دینیار دانای توانای دادگری میخواهد که آیین مدار باشد و آیین مزدا روا دارد. بنابراین شهریاری مترادف با شاهنشاهی یا پادشاه تاری و شاه مداری نبوده و نیست. شهریاری مظهر اقتدار رهبری سیاسی است که هزارهها یا سدههای بسیاری در تاریخ ایران باستان با رهبری آیینی یکی بوده است و اصولاً قدرت سیاسی و دولت از دل آیین بیرون میآمده است. بنابراین وحدتِ دین و دولت یا اتخاذ پیشوایی و شهریاری بخشی از فرهنگ و هویت ملی ایرانی است; به این صورت که:
ساختار روح آریایی و سلسله مراتبِ موضوع آن به گونهای است که مایل است تا محتوای خود را با واسطه دریابد. در این سلسله مراتب; پیشوایان آیین، حلقهء اتصال روح به مبانی آن و یا واسطهء میان روح و موضوع آن میباشند. این باور اعتقادی در گذر هزارهها به نیاز ذاتی روح و خلق و خوی آیینی آریایی تبدیل شد تا آنجا که در تلقی این قوم، پیشوایان آیین دارای اسرار و آثار و الهامات معنوی و رابطهء غیبی و حکمت سرّی بودند . فرایند این بینش دیرینه، پیدایش فضای آیینی و سپس ن. ک: ایران; آیین و فرهنگ، فصل سوم: مقاله روحانیان. فصل چهارم: جهانبینی آیینی.
جهانبینی آیینی آریایی بود که در پی زرتشت ، دچار تحول و تکامل شد و مبانی آیینی خود را یافت.
بدیهی است که لازمهء منطقی فضای آیینی، پیشوایی آیینی است. آریایی و سپس ایرانی از آغاز پیدایش و پیش از حضور در تاریخ ، در فضای آیینی بسر برده و پیشوایان آیینی داشته است. در هزارههای پیش از زرتشت ، شهریاری و پیشوایی یکی بوده است; کَویها ، کَرَیَن و گِرَهْمَ و اوُسیج نیز بودهاند. از آغاز دوران تاریخی هماره بر ایران شهریار آیینی حاکم بوده و سدههای بسیاری موبد شاه داشته که مظهر شهریاری و پیشوایی یا اتحاد دین و دولت است. آنچه در این میان گاه روی داده عوارض نبرد قدرت بوده است و نه ناسازگاری دین و دولت. چرا که دولت از دل آیین پدید میآمد و مشروعیت آیینی داشت و پیروی و فرمانبری رعیت از دولت، دستوری ایزدی و وظیفهای شرعی بود. موبد شاهان هماره بر رعایای ایرانی ولایت تکوینی و قیمومت تشریعی داشتند، اساسِ آموزش و پرورش رعیت آموزههای آیینی پیشوایان آیین بود. این حقایق در سراسر اوستا ی موجود آشکار و غیر قابل انکار است.
در بخش نخست این پژوهش و پیش از آن در کتابِ ایران; آیین و فرهنگ سیر تاریخی و مبانی ایزدی پیشوایی از اوستا ارائه شد. در اینجا نیز به این مبانی اشاره میشود.
در جهانبینی آیینی آریایی جمشید بنیانگذار آیین و فرهنگ و سننِ ازلی آیینی قومی است که دارای سه فره است; فره ایزدی پیشوایی ، فره شهریاری و فره پهلوانی . اهورا مزدا این هر سه فره را به او ارزانی داشت و او هر یک را به گناهی از دست داد . ن. ک: یشتها 40/6/336/2 31. بن دهش 119، 222.
این نشان میدهد که پیشوایی و شهریاری در یک فرد گرد میآیند. در ادبیات اوستایی نیز زرتشت بنیانگذار آیین، هم اهو است و هم رتو ، یعنی سرور و سالار این جهانی و داور و دادرس آن جهانی است . این مقام ایزدی از مزدا به زرتشت رسیده و از ن. ک: همان 32/135/1. وندیداد 25/5/553/2، 26. 612/2 613.
زرتشت به سلسلهء جلیلهء موبدان انتقال یافته و مقامِ شامخ پیشوایی آیین از پدر به پسر در خاندانِ شریفِ پیشوایان تا به امروز ادامه دارد . پیروی و فرمانبری رعایا و ن. ک: ایران; آیین و فرهنگ، مقاله روحانیان همین کتاب. بخش اول.
طبقات از پیشوایان اصلی از اصول آیین بود. در نیایشهای روزانه، پیشوایان هماره از اهورا مزدا میخواهند تا رعایا و طبقات را رام و فرمانبر آنان قرار دهد چرا که لازمهء پندار و گفتار و کردار نیکِ رعیّت و رستگاری و کامیابی در دنیا و آخرت در پیروی از پیشوایان آیین است . در ژرفای باور رعایا نیز پیشوایان بخشی از مقدسات آیینی ن. ک: یسنا 16/19/211، 17، 18. 6/42/44/2. 7/53/48/2. شایست 13/13/181.
بودند که در نیایشهای روزانه ستوده میشدند و برای تندرستی و شادکامی آنان دعا میکردند و هماره قدرشناس و سپاسگزارشان بودند . تقلید مطلق از پیشوایان در ن. ک: همان 6/222/2. یشتها 6/42/8/135/1. ویسپرد 2/9/45. 3/3/37. یسنا 6/42/2. 3/69/107/2 1. خرده اوستا 8/168.
اصول و فروع احکامِ آیین از واجباتِ عینی بود; فرد از پگاه زادن باید که پیرو موبد و دستوری میشد و در همهء مراحل زندگی خصوصی و اجتماعی سرسپرده آن پیشوا بود و پا جای پای او میگذاشت . این فرمان آیین بود که هر فرد <کسی را="" که="" از="" خود="" ن.="" ک:="" شایست="" 2/12/151،="" 3.="" همان="" 12/166.="">کسی>
وی دین آگاهتر باشد به دستوری داشته باشد تا گذر از پل صراط برای او آسان باشد . . . آن کس که دستور برای راهنمایی دینی ندارد به آن جای که برترین هستی است نرسد . . . هر چند که او را آن اندازه نیکی در شمارش کردار باشد . . . > چرا که <دانایان و="" ن.="" ک:="" همان="" 151="" 2/12/152،="" 3.="">دانایان>
پیشینیان گفتهاند که چون افراد پانزده ساله شوند باید که از فرشتگان یکی را پناه خود گیرند و از دانایان یکی را دانای خود کنند و از دستوران و موبدان یکی را به دستوری خود گیرند . . . و اگر از درست و نادرست پیش آید به آن دستور بگویند تا او را جواب دهد> زیرا <پیروی از="" دستوران="" و="" داشتن="" دستور="" برای="" راهنمایی="" خواستن="" از="" ن.="" ک:="" همان="" 12/166.="" یادداشت="" 6.="">پیروی>
فرمانهای زرتشت است و انکار دستوران از بدعتهای اخت جادوگر> .
ن. ک: همان. یادداشت 6.
در تاریخ باستان، از مادها تا ساسانیان، شهریاری و پیشوایی گاه در موبد شاهی جمع میشده است. مظهر وحدت پیشوایی و شهریاری، روزگار بلند ساسانی است که از آغاز تا انجام بد فرجام آن، موبدشان فرمان میراندند. اردشیر بابکان نخستین موبد شاه این سلسلهء روحانی است که آیین و فرهنگ آریایی را برقرار ساخت و تکثر و تنوع و تساهل آیینی را که میراث روزگار سلوکی و اشکانی بود محو کرد و در ایجاد وحدت دینی کوشید. برجستهترین فصل این روزگار موبد شاهی، دورهء پیشوایی موبد اهورا مزدا کرتیر است که شرح موبد شاهی خویش را در کتیبههایی به یادگار گذاشته است. موبد شاهی که با ولایت مطلقهء خود در سراسر کشور پهناور شاهنشاهی آیین و فرهنگ آریایی برقرار کرد و از هیبت و همت و صلابت پولادین او <. . . اهریمن و دیوان را ضربتها و درد و رنج فراوان نصیب شد و آیین اهریمن و دیوان از کشور رخت بربست و به دور افکنده شد و کاهنان یهود و بودایی و برهمنان و نزاریان و زندیقان از هم فرو پاشیدند و تصویرهای خدایانشان منهدم گشت و پرستشگاههای دیوان نابود شد و دیرهای شان به جایگاههای ایزدان بدل گشت و شهر به شهر و استان به استان بسیاری از کارهای مذهبی پیش رفت یافت و آتشکدههای بسیار بنیان پذیرفت و در فرمانها و تصویبنامهها و مجموعههای دولتی که به هنگام شاهنشاه بهرام پسر بهرام تدوین شد، بهرام فرمان داد چنین نوشته شود: کرتیر نگهبان روان بهرام و موبد اهورا مزدا. و من که کرتیرم از آغاز ضمن خدمات به ایزدان و فرمانروایان و به خاطر روان خویش کوشش بسیار نمودم و متحمل رنج و مشقت فراوان شدم. در نتیجهء کوشش و رنج من بسیاری از آتشهاو مغان در سراسر کشور . . . در میشان ، آذربایگان ، سپاهان ، ری ، کرمان ، سیستان ، گرگان تا پیشاور درخشیدن گرفتند و نیز در بیرون از ایران، آتشها و مغانی که بیرون از ایران بودند . . . من آنان را به نظم آوردم در مغستان . . . من آیین مزدیسنا را که نیکو بود، آن را والا و شایسته احترام ساختم و اما کافران و ملحدانی را که در مغستان به انجام فریضه دینی و پرستش مزدیسنا نپرداختند کیفر دادم و . . . > .
ن. ک: بخش اول همین کتاب.
این نیز بدیهی است که پیشوایی و شهریاری در شاهان برجسته ساسانی جمع بوده است و اصولاً ادبیات اوستایی و آیینی روزگار باستان به روشنی نشان میدهد که شهریاری و پیشوایی ساختار قدرت سیاسی اجتماعی ایران را تشکیل میدادهاند و اگر گاه از هم جدا بودهاند بر اساس تفاهم در تقسیم قدرت بوده است. فقه حکومتی روزگار ساسانی نشان میدهد که در سراسر این روزگار، ایران حکومت دینی داشته است و آنچه به سقوط این حکومت انجامید تصلبِ آیینی و عوارض آن بود، آن گونه که آنچه به حیات رژیم اشکانی پایان داد تساهل آیینی بود . این فراز و نشیبها نشان ن. ک: همین کتاب. بخش اول.
میدهد که ایرانی متمایل به اعتدال است; آن گونه که از تساهلِ آیینی و بیبند و باری زده میشود از تصلبِ آیینی نیز رنج میبرد.
%
در پی گذر از دوران باستان و حضور اسلام در ایران و آغاز عصر و نسل جدید ایرانی، این نیاز ذاتی روح و خُلق و خوُی آیینی خود را نشان داد و در آیین نوین نیز آنچه را میخواست با کیفیتی بسیار متفاوت پدید آورد. بدیهی است که در نهضت انسانی اسلام نهاد پیشوایی ذاتاً ظهور و حضور نداشت چرا که اسلام در نگاه نخست انسانی آن یک ضرورت اعتقادی بود و هر مسلمان خود یک مبلّغ نیز بود. حتی اسلامی که از سقیفه برخاست و از جزیره به چهار سوی جهان راه یافت این نهاد را در خود نداشت زیرا همهء کسانی که راه میگشودند و پیش میرفتند، اسلام را نیز تبلیغ میکردند. اما در روایت ایرانِ اسلام نهاد پیشوایی یک ضرورت فرهنگی بود و بخشی از هویتِ ملی که ریشه در ساختار روح ایرانی داشت. این ضرورت در گذر سدههای نخست هجری به ویژه در روزگار آل بویه پدید آمد و به تدریج سازمان و سلسه مراتب یافت. بدون شک اگر این نهاد نمیبود فرهنگ و سنتِ ملی ایرانیِ اسلام هرگز کیفیت و کمیّتِ و جاذبه امروز خود را نمیداشت. بنابراین چگونه میتوان نقش سازنده و سرنوشتساز مشایخ ایرانی شیعهء امامیه را در تکوین و تدوین فرهنگ نوین اسلامی ایران نادیده گرفت و آن را بخشی از هویت ملی ایران ندانست. کیفیتِ حزنانگیز و روح بخش عاشورا و جلوههای دلانگیز و پر خاطرهء نوروز و دیگر سننِ ملی مذهبی ایران که نمونههای ازلی و متعالی روح ایرانی و خاطرهء قومی را در خود دارد و هویّت و فرهنگِ ایرانی را میسازد از برکت وجود همین نهاد روحانی و پیشوایی است. بر این اساس; آن گونه که شعار ایران منهای اسلام ذاتاً عقیم و محال است، شعار اسلامِ ایرانی منهای نهادِ پیشوایی نیز مُحال و مُمتنع است و طرح آن به معنای نفی فرهنگ و هویت ملی است. براستی آیا میتوان شعائر و مراسم آیینی را که بخشی از هویت ملی و فرهنگ ایرانِ اسلامی است، در فضای غیر آیینی و بدون حضور پیشوایان آیین و توابع آن برگزار کرد؟ در میان رعایای مسلمان متدین و حتی مسلمان غیر متدین ایرانی کدام ایرانی است که به خود اجازه دهد ( با اینکه برخلاف باستان اجازه دارد و میتواند ) تا مراسم آیینی حیات و ممات را خود به جای آورد و روح و روانش راضی باشد؟
اما آنچه در این دو دههء اخیر موجب شگفتی و یا ناخشنودی نهادهای سنتی و مدرن سیاسی ملی مذهبی جوان و نوجوان ایرانی درون و برون مرزی شده تجلی کامل وحدت پیشوایی و شهریاری آیینی ایرانی است که با عنوان ولایت مطلقه سیاسی پیشوای آیینی ظهور یافته است که به دلیل ناآگاهی ناقدان از ریشه و پیشینهء ایرانی تاریخی باستانی آریایی آن هضم و تحلیل این پدیدهء دیرپای آریایی ایرانی برای ناقدان و مخالفان ناممکن گشته و همین امر موجب حمله و هتاکی به اسلام گردیده است که گویا این پدیدهء صد در صد ایرانی فرایند آیین و فرهنگ سامی است. این بدیهی است که پیشوایی و شهریاری آیینی ایرانی مبانی و مستندات خود را در روایات اسلامی جسته و میجوید، آن گونه که روح سوگوار ایرانی نمونهء ازلی خویش را در عاشورا جُسته و خاطرهء کهن قومی نوروز و دیگر سنن ملی ایرانی اعتبار شرعی و جاوید خود را در روایات اسلامی یافته است و اصولاً به همین دلیل هر کدام از این سننِ ملّی و نیازهای ذاتی روح و خُلق و خوُی ایرانی بخشی از هویت و فرهنگ ملی ایران اسلامی شدهاند. چرا که هر کدام از این مشخصههای ملّی و فرهنگی بدون اعتبار اسلامی در جامعهء مسلمان ایرانی نمیتوانست حضور یابد. آن گونه که حتی استقلال ایران از اشغال تازیان بدون تکیه بر اسلام محال بود و احیاء و اعتبار زبان فارسی در عبادات و عقود و ایقاعات بدون فتوای فقیهان مسلمان ایرانی میّسر نمیشد. بنابراین طبیعی است که نهاد پیشوایی و شهریاری ایرانی، اعتبار شرعی خود را در روایات بیشمار اسلامی بجوید.
هماره رعایای ایرانی متهم شدهاند که حافظه تاریخی ندارند، حال آن که نه تنها رعایا بلکه نخبگانِ فکری و روشنفکران ایرانی نیز نشان دادهاند که حافظه و یا شعور تاریخی ندارند و در انفعال از حال خود، گذشتهء تاریخی خویش را از یاد بردهاند و نمیشناسند. اینان فضای سنگین و پر صلابت آیینی هزارههای باستان را از یاد بردهاند که چگونه آیین آریایی به خاطر گناهی ناچیز چون بیحرمتی به آب و آتش و خاک و هوا و گیاه و چارپا، صدها و هزارها تازیانه چرمین و تازیانه اسب رانی و مرگ ارزانهای بیشمار و کفارههای کمرشکن مقرر میداشت، و یا ولایت فوق مطلقه موبد شاهانی فقیه چون گئومات، اردشیر، آذرپاد، تنسر و کرتیر و . . . و حضور انبوه سلسلهء جلیلهء موبدان و هیربدان و دستوران و . . . را فراموش کردهاند که چگونه در برقراری آیین و فرهنگ آریایی و حکومت وندیدادی تعصب و تصلب نشان میدادند و انعطافناپذیر بودند و بدعتگذاران و بد دینان و زندیقان و دیگر ملل و نحل را از ساحت ایران زمین زدودند و در ساعتی از نیمروز صدها هزار مانوی و مزدکی را از میان برداشتند که ایران شهر را جز آیینِ به، آیینی نشاید. پس اینک چگونه است که تجلی عینی پیشوایی و شهریاری را که فرایند روح آیینی ایرانی و میراث کهن آریایی است نمیتوانند هضم کنند و به هیاهو و هذیان افتادهاند! به یقین که این هیاهو از سر خامی و نادانی است، چرا که در میان این هیاهوگرانِ عامی، رندی دیده نمیشود تا گفته شود که متهم ساختنِ اسلام، بخشی از همان رندی ایرانی است. اینان در این دو دهه، از آن سو و این سوی مرزها یقه میدرند و یاوه میبافند و کتره میگویند، اگر رند بودند درمییافتند که آن چه بود و هست فرایند روح و فرهنگ ایرانی است که ریشه و پیشینه در میراث کهن باستان و خاطرهء قومی این مرز و بوم دارد و این جملهء رندانهء سازندهء رند دساتیر را به درستی میفهمیدند که به روزگار شوکت شهریاری و پیشوایی صفوی، کوتاه و سربسته اعتراف کرد که:
<چون هزار="" سال="" تازی،="" آیین="" را="" گذرد،="" چنان="" شود="" آن="" آیین="" از="" جداییها="" که="" اگر="" به="" آیینگر="" نمایند="" نداندش=""> .
ن. ک: شعوبیه 340. ایران; آیین و فرهنگ. فصل چهارم.
پس این هیاهو از سر چیست، جز از سر خامی و نادانی؟ این ورشکستهگان به تقصیر و بیتقصیر، از سر انفعال و یأس خاطرهء قومی و حافظهء تاریخی و شعور سیاسی خویش را از یاد برده و از کف دادهاند و عامیانه و جاهلانه رعایای دردمند را مخاطب ساخته اسلام را متهم میکنند که آنچه بر ماست از اسلام است و این بی شرمی شگفتی است. آن یکی که تنها هنرش فرانسهدانی است و مترجم خوب کمدی دانته است. در این دو دهه و آن هم در غربت غرب و دیار کوران و جمع عوام، ناگهان اسلامدان شده و جامع الدعوات کبیره و صغیره و . . . را که میراث خالص ایرانی است به دست گرفته و با استناد به آنها کتابی در چند هزار صفحه علیه اسلام نوشته و هر چه خلق و خو و خرافه ایرانی یافته به اسلام نسبت داده است که: ها، آهای رعایا! این است اسلام! و از این نامردانهتر کاری نتوان کرد و شمرانهتر سری نتوان برید! و این یکی که تنها هنرش ترانهسرایی است و فقط شاعر خوبی است، و در گذر دههها از شاخی به شاخهای پریده گاه سوسیالیست بوده و گاه ناسیونالیست و اخیراً باستانگرای لائیک، در شهر کوران بینای دیگران شده و به تازگی صاحب کشف و کرامات بسیار که: اسلام به دلیل ماهیت بیگانهای که دارد با فرهنگ ایرانی ناسازگار است. که از این جاهلانهتر سخنی نتوان گفت و یاوهگوتر شاعری نتوان یافت. و آن دیگری که از هر دوی این دو باسوادتر و هوشیارتر است و برتریاش در این است که همچنان سوسیالیست مانده و از شاخی به شاخهای نپریده، از سر ستیز و ناسازگاری با واقعیت سیاسی، دچار انفعال شده و در ترسیم محورِ مختصاتِ هویت ملی، اسلام را از هویت ملی حذف کرده تا قدری بیاساید و شفا یابد که از این منفعلتر فردی نتوان یافت و بیگانهتر با فرهنگ و هویت ایرانی کسی را نتوان شناخت.
این فروماندگان نمیدانند که هماره به روزگار ظهور موبد شاهی و تجلی وحدت پیشوایی و شهریاری و تصلب آیینی، جامعهء ایرانی دچار خرسندیها و ناخرسندیهای زود گذر شده و سرانجام یا خو گرفته و یا بر آن شوریده و روزگار از نو آغازیده است. اگر ایرانی در روزگار متصلب آیینی گئومات، نهضت مغ کشی آغاز کرد و سرانجام به تساهل آیینی اشکانی راضی شد بار دیگر در حسرت بر آیین و معنویت آریایی به رستاخیز آیینی روی آورد و حکومت آیینی ساسانی و سلسلهء موبد شاهی برقرار کرد و سرانجام به دلیل زدگی از تصلب آیینی ساسانی علیه آن شورید و در سدهء معاصر; مگر نه این بود که روند شتابدار باستانگرایی پهلویان و تلاش برای ایجاد فضایی لائیک، به حسرت مذهبی انجامید و سرانجام رستاخیزی آیینی به پا کرد؟. این تکرار مکرر تاریخی نشان میدهد که ایرانی خواهان اعتدال است نه از تصلب آیینی و غلاظ و شداد آن خشنود است و نه از تساهل آیینی و بیبند و باری آن راضی است. پس با توجه به فرهنگ و خلق و خوی ایرانی باید کاری کرد که اعتدال به خاطر آید و برقرار شود. چه به روشنی تاریخی و درستی منطقی میدانیم که فرهنگ ایرانی هرگز با لائیسم و اشکال کلاسیک آن رابطه و میانهای نداشته و نمیتواند داشته باشد. از این رو هر تلاشی در این زمینه مذبوحانه و بی فرجام است. به نقل از کتاب نایاب: اسلام و ایران؛ مذهب و ملیت ایرانی. نوشته:دکتر محمودرضاافتخارزاده
چون>این>حکایتِ>نوروز>دو>روایتِ>این>من>گفته>رضیالدین>مُعَلّی>ابو>این>در>معلی>حدیث>روز>میتوان>بنا>تعیین>نوروز>روز>متعاقدان>استاد>برای>از>برای>به>یکی>عامص>گروهی>برای>در>از>از>بنا>با>از>استاد>هر>نوروز>ای>تأجیل>تأجیل>توقیت>توقیت>توقیت>روزهء>روزه>هر>عرب>و>نوروزت>فی>اولُ>آتش>از>اگر>آفرین>آیین>آنچه>ایرانیان>زمان>آفرینش>نخستین>اول>نخستین>اول>به>
نوروز باستانی: جشن ها و آیین های ایرانی
کتاب �نوروز باستانی ( جشن ها و آیین های ایرانی ) �، تالیف و ترجمه دکتر محمودرضا افتخارزاده شامل چهار بخش نوروز ساسانی، نوروز، چهارشنبه سوری، یلدا ( شب چله ) است. در بخش �نوروز ساسانی� از پیدایش نوروز و هدیه ها و شادباش های نوروزی یاد شده و درباره سبب پاشیدن آب در نوروز، که رسمی کهن و دیرینه بوده، سخن به میان آمده است.
... [مشاهده متن کامل]
ایبنا، آنچه در این بخش کوتاه از پیدایش نوروز به نقل از رساله ابوعثمان جاحظ ( درگذشته به سال 225 ق ) ، آورده شده، با تکیه بر باورهای اسطوره ای است، اما جاحظ، همانند بسیاری از هم روزگارانش، اسطوره های ایرانی و سامی را در هم می آمیزد و روایتی خاص از نوروز به دست می دهد.
او درباره سبب پاشیدن آب در جشن نوروز، روایتی اسطوره ای و داستانی نقل می کند و ریشه چنین رسمی را تا به �زو پسر تهماسب� می کشاند و می نویسد که در روز زادن او �خداوند باران بارانید و مردم سیراب شدند و زمین هایشان سر سبز شد و چارپایانشان زندگی یافتند و پاشیدن آب را آیین نمودند�. ( ص19 )
جاحظ درباره هدیه ها و پیشکش های نوروزی، روایت های خواندنی نقل می کند و سپس یک نمونه از شادباش نوروزی را که به روزگار متوکل عباسی بازمی گردد، می آورد. مترجم نیز در پایان این بخش، توضیحات کوتاه و مختصری آورده است. بخش های دیگر کتاب، افزوده های او بر نوشته کوتاه جاحظ است.
در بخش �نوروز�، نخست به واژه شناسی کلمه نوروز پرداخته شده است. بحث درباره پیدایش و پیشینه تاریخی نوروز، خود موضوع جداگانه ای است. نویسنده با تکیه بر منابع تاریخی، ریشه های نوروز را در میان اقوام باستانی جست وجو می کند و پیوند آن را با طبیعت گوشزد می کند. گزارش فردوسی و بیرونی از سبب پیدایش نوروز نیز در ادامه آورده شده است.
نویسنده اشاره می کند که نخستین کسی که نوروز را به مامون، خلیفه عباسی، شادباش گفت، یک ایرانی زاده به نام احمد پسر یوسف کاتب بود ( ص 45 ) . سپس می نویسد که شادباش های نوروزی در آن روزگاران، معمولا چنین بوده است: �نوروزت مبارک�، �با نوروز شاد زی�، �هزار سال به این سال ها� و نمونه های دیگر که چندان تفاوتی با تبریک های نوروزی کنونی ندارد.
در همین بخش، گفتاری با عنوان �نوروز در شعر شاعران� آمده است. نوروز که همواره یادآور آرزوهای نیک و آسایش و آرامش بوده است، در شعر سخنوران ایران بازتابی آشکار داشته است. نمونه هایی از ابیات آنها در این بهره از کتاب گردآوری شده است.
آنگاه از �آیین های نوروزی� سخن به میان آمده است. این آیین ها شامل پیک های نوروزی، کوسه برنشین، سبزه نوروزی، جامه های نوروزی، خانه تکانی و پاکیزه سازی نوروزی، خوردنی های نوروزی، چراغانی نوروزی، شام و سفره نوروزی، تحویل سال، هدیه ها و دید و بازدیدها و بازی های نوروزی است.
پیشاهنگ نوروز و نوروزی خوانان
پیک های نوروزی، یکی حاجی فیروز است که او را پیشاهنگ نوروز دانسته اند. نمونه ای از شعرهایی که آنها می خوانند، در این کتاب نقل شده است. دسته دیگر نوروز خوانان اند. کوسه برنشین نیز تاریخچه ای جداگانه دارد و در این قسمت از کتاب بدان پرداخته شده است. فلسفه و بُن مایه های هر کدام از آداب نوروزی نیز ضمن توضیح درباره آنها، آورده شده تا خواننده آگاهی های روشن و راهگشایی درباره نوروز و پیوندهای تاریخی آن بیابد.
بخش دیگری از کتاب �نوروز باستانی ( جشن ها و آیین های ایرانی ) � به چهارشنبه سوری اختصاص دارد. واژه شناسی چهارشنبه سوری، پیدایش و پیشینه آن، آیین های چهارشنبه سوری در نزد اقوام ایرانی، شام و آجیل و آش چهارشنبه سوری و رسم های دیگری همانند اسپندسوزی، کوزه شکنی، شال اندازی، بخت گشایی و فال گیری در همین قسمت از کتاب آمده است.
در بحث واژه شناسی چهارشنبه سوری این نکته یادآوری شده است که ایرانیان باستان، هفته نداشته اند و واژه چهارشنبه در این آیین، از راه ادبیات نظم و نثر و ضرب المثل ها به فرهنگ ایرانی راه یافته است. این روز، بیشتر به نام �سوری� شناخته می شده است. یک بحث کوتاه دیگر که در ادامه آمده است، �واژه چهارشنبه سوری نزد اقوام ایرانی� است.
پس از آن نیز پیشینه و پیدایش این آیین واکاوی شده است و از �برترین، بهترین و ایرانی ترین شیوه برگزاری چهار شنبه سوری� یاد شده است. نویسنده سعی می کند تا خواننده را از رسم های نابهنجاری که در شب چهارشنبه سوری متداول شده است، برحذر دارد و با یادآوری رسم و راه های کهن آن، شیوه برگزاری آیین مند این جشن را در روزگاران پیشین یاد کند.
آنچه هم در ادامه آمده است و درباره آیین ها چهارشنبه سوری نزد اقوام ایرانی است، خود بخش های خواندنی فراوانی دارد. همانند آیین هایی که در نزد خراسانیان و بندرعباسی ها رسم است یا آنچه که در همدان، سنندج، بیجار، ارومیه و دیگر جاهای ایران در شب چهارشنبه سوری برگزار می شود، خواننده را با ریشه های استوار و کهن آیین های ایرانی آشنا می کند.
در هر کجای ایران نیز این روز نامی خاص دارد. مثلاً اشکوری ها چهارشنبه سوری را �کل کل چارشنبه� می نامند و مازندرانی ها �کال چارشنبه�. ارامنه ایران نیز این روز را به نام جشن �درن دز� می شناسند. این نکته ها، بر سودمندی کتاب و آگاهی از رسم ها و آیین های ایرانی می افزاید.
به همین گونه در بخش دیگر کتاب، درباره یلدا یا همان شب چله، اطلاعات بسیاری در اختیار خواننده قرار می گیرد. ابتدا واژه شناسی یلدا یادآور می شود، سپس نشانه های یلدا در شعر شاعران برشمرده می شود، پیدایش و پیشینه تاریخی آن هم که به روزگار مهرپرستی در ایران و جهان بازمی گردد، تشریح می شود. یک بخش خواندنی دیگر که در ادامه آمده، �شب چله در آیین باستان� است. یادآوری آیین های یلدا در فرهنگ ملی ایران، موضوع گفتار دیگری در این بخش است.
آنچه در شهرها و مراکز ایران درباره یلدا و مراسم آن متداول است نیز در این قسمت توضیح داده شده است.
مثلاً برخی از مردم نهاوند در این شب، چهره خود را سیاه می کنند و جامه های رنگی می پوشند ( ص 183 ) ، یا ملایری ها آن را �چله زری� می نامند و آیین ویژه ای برپا می دارند. در شهرها و روستاهای استان مرکزی نیز به نمونه های ویژه دیگری از برگزاری این آیین برمی خوریم ( ص 191 ) . یا مردم فیروزکوه و گرمسار و دیگر جاها، هر کدام مراسم و باورهای کهنی دارند و این جشن را پاس می دارند. از این نمونه ها، در این بخش از کتاب، به فراوانی می توان یافت. بخش انتهای نیز شامل فهرست های متعددی است که دسترسی و یافتن مطالب کتاب را آسان می سازد.
بازچاپ کتاب �نوروز باستانی ( جشن ها و آیین های ایرانی ) � ترجمه و تالیف دکتر محمودرضا افتخار زاده را موسسه انتشارات مدبر با شمارگان 5 هزار جلد و با بهای4500 تومان منتشر کرده است.
همگام با کتاب در نوروز/7
جلد کتاب
خبرنگار : آناهید خزیر
�نوروز باستانی�، جشن ها و آیین های تاریخی ایرانیان
کتاب �نوروز باستانی ( جشن ها و آیین های ایرانی ) �، تالیف و ترجمه دکتر محمودرضا افتخار زاده شامل چهار بخش نوروز ساسانی، نوروز، چهارشنبه سوری، یلدا ( شب چله ) است. در بخش �نوروز ساسانی� از پیدایش نوروز و هدیه ها و شادباش های نوروزی یاد شده و درباره سبب پاشیدن آب در نوروز، که رسمی کهن و دیرینه بوده، سخن به میان آمده است.
خبرگزاری کتاب ایران ( ایبنا ) ، آنچه در این بخش کوتاه از پیدایش نوروز به نقل از رساله ابوعثمان جاحظ ( درگذشته به سال 225 ق ) ، آورده شده، با تکیه بر باورهای اسطوره ای است، اما جاحظ، همانند بسیاری از هم روزگارانش، اسطوره های ایرانی و سامی را در هم می آمیزد و روایتی خاص از نوروز به دست می دهد. او درباره سبب پاشیدن آب در جشن نوروز، روایتی اسطوره ای و داستانی نقل می کند و ریشه چنین رسمی را تا به �زو پسر تهماسب� می کشاند و می نویسد که در روز زادن او �خداوند باران بارانید و مردم سیراب شدند و زمین هایشان سر سبز شد و چارپایانشان زندگی یافتند و پاشیدن آب را آیین نمودند�. ( ص19 )
جاحظ درباره هدیه ها و پیشکش های نوروزی، روایت های خواندنی نقل می کند و سپس یک نمونه از شادباش نوروزی را که به روزگار متوکل عباسی بازمی گردد، می آورد. مترجم نیز در پایان این بخش، توضیحات کوتاه و مختصری آورده است. بخش های دیگر کتاب، افزوده های او بر نوشته کوتاه جاحظ است. در بخش �نوروز�، نخست به واژه شناسی کلمه نوروز پرداخته شده است. بحث درباره پیدایش و پیشینه تاریخی نوروز، خود موضوع جداگانه ای است. نویسنده با تکیه بر منابع تاریخی، ریشه های نوروز را در میان اقوام باستانی جست وجو می کند و پیوند آن را با طبیعت گوشزد می کند. گزارش فردوسی و بیرونی از سبب پیدایش نوروز نیز در ادامه آورده شده است.
نویسنده اشاره می کند که نخستین کسی که نوروز را به مامون، خلیفه عباسی، شادباش گفت، یک ایرانی زاده به نام احمد پسر یوسف کاتب بود ( ص 45 ) . سپس می نویسد که شادباش های نوروزی در آن روزگاران، معمولا چنین بوده است: �نوروزت مبارک�، �با نوروز شاد زی�، �هزار سال به این سال ها� و نمونه های دیگر که چندان تفاوتی با تبریک های نوروزی کنونی ندارد. در همین بخش، گفتاری با عنوان �نوروز در شعر شاعران� آمده است. نوروز که همواره یادآور آرزوهای نیک و آسایش و آرامش بوده است، در شعر سخنوران ایران بازتابی آشکار داشته است. نمونه هایی از ابیات آنها در این بهره از کتاب گردآوری شده است. آنگاه از �آیین های نوروزی� سخن به میان آمده است. این آیین ها شامل پیک های نوروزی، کوسه برنشین، سبزه نوروزی، جامه های نوروزی، خانه تکانی و پاکیزه سازینوروزی، خوردنی های نوروزی، چراغانی نوروزی، شام و سفره نوروزی، تحویل سال، هدیه ها و دید و بازدیدها و بازی های نوروزی است.
پیشاهنگ نوروز و نوروزی خوانان
پیک های نوروزی، یکی حاجی فیروز است که او را پیشاهنگ نوروز دانسته اند. نمونه ای از شعرهایی که آنها می خوانند، در این کتاب نقل شده است. دسته دیگر نوروز خوانان اند. کوسه برنشین نیز تاریخچه ای جداگانه دارد و در این قسمت از کتاب بدان پرداخته شده است. فلسفه و بُن مایه های هر کدام از آداب نوروزی نیز ضمن توضیح درباره آنها، آورده شده تا خواننده آگاهی های روشن و راهگشایی درباره نوروز و پیوندهای تاریخی آن بیابد.
بخش دیگری از کتاب �نوروز باستانی ( جشن ها و آیین های ایرانی ) � به چهارشنبه سوری اختصاص دارد. واژه شناسی چهارشنبه سوری، پیدایش و پیشینه آن، آیین های چهارشنبه سوری در نزد اقوام ایرانی، شام و آجیل و آش چهارشنبه سوری و رسم های دیگری همانند اسپندسوزی، کوزه شکنی، شال اندازی، بخت گشایی و فال گیری در همین قسمت از کتاب آمده است.
در بحث واژه شناسی چهارشنبه سوری این نکته یادآوری شده است که ایرانیان باستان، هفته نداشته اند و واژه چهارشنبه در این آیین، از راه ادبیات نظم و نثر و ضرب المثل ها به فرهنگ ایرانی راه یافته است. این روز، بیشتر به نام �سوری� شناخته می شده است. یک بحث کوتاه دیگر که در ادامه آمده است، �واژه چهارشنبه سوری نزد اقوام ایرانی� است.
پس از آن نیز پیشینه و پیدایش این آیین واکاوی شده است و از �برترین، بهترین و ایرانی ترین شیوه برگزاری چهار شنبه سوری� یاد شده است. نویسنده سعی می کند تا خواننده را از رسم های نابهنجاری که در شب چهارشنبه سوری متداول شده است، برحذر دارد و با یادآوری رسم و راه های کهن آن، شیوه برگزاری آیین مند این جشن را در روزگاران پیشین یاد کند.
آنچه هم در ادامه آمده است و درباره آیین ها چهارشنبه سوری نزد اقوام ایرانی است، خود بخش های خواندنی فراوانی دارد. همانند آیین هایی که در نزد خراسانیان و بندرعباسی ها رسم است یا آنچه که در همدان، سنندج، بیجار، ارومیه و دیگر جاهای ایران در شب چهارشنبه سوری برگزار می شود، خواننده را با ریشه های استوار و کهن آیین های ایرانی آشنا می کند.
در هر کجای ایران نیز این روز نامی خاص دارد. مثلاً اشکوری ها چهارشنبه سوری را �کل کل چارشنبه� می نامند و مازندرانی ها �کال چارشنبه�. ارامنه ایران نیز این روز را به نام جشن �درن دز� می شناسند. این نکته ها، بر سودمندی کتاب و آگاهی از رسم ها و آیین های ایرانی می افزاید.
به همین گونه در بخش دیگر کتاب، درباره یلدا یا همان شب چله، اطلاعات بسیاری در اختیار خواننده قرار می گیرد. ابتدا واژه شناسی یلدا یادآور می شود، سپس نشانه های یلدا در شعر شاعران برشمرده می شود، پیدایش و پیشینه تاریخی آن هم که به روزگار مهرپرستی در ایران و جهان بازمی گردد، تشریح می شود. یک بخش خواندنی دیگر که در ادامه آمده، �شب چله در آیین باستان� است. یادآوری آیین های یلدا در فرهنگ ملی ایران، موضوع گفتار دیگری در این بخش است.
آنچه در شهرها و مراکز ایران درباره یلدا و مراسم آن متداول است نیز در این قسمت توضیح داده شده است.
مثلاً برخی از مردم نهاوند در این شب، چهره خود را سیاه می کنند و جامه های رنگی می پوشند ( ص 183 ) ، یا ملایری ها آن را �چله زری� می نامند و آیین ویژه ای برپا می دارند. در شهرها و روستاهای استان مرکزی نیز به نمونه های ویژه دیگری از برگزاری این آیین برمی خوریم ( ص 191 ) . یا مردم فیروزکوه و گرمسار و دیگر جاها، هر کدام مراسم و باورهای کهنی دارند و این جشن را پاس می دارند. از این نمونه ها، در این بخش از کتاب، به فراوانی می توان یافت. بخش انتهای نیز شامل فهرست های متعددی است که دسترسی و یافتن مطالب کتاب را آسان می سازد.
بازچاپ کتاب �نوروز باستانی ( جشن ها و آیین های ایرانی ) � ترجمه و تالیف دکتر محمودرضا افتخار زاده را موسسه انتشارات مدبر با شمارگان 5 هزار جلد و با بهای4500 تومان منتشر کرده است.
کتاب �نوروز باستانی ( جشن ها و آیین های ایرانی ) �، تالیف و ترجمه دکتر محمودرضا افتخارزاده شامل چهار بخش نوروز ساسانی، نوروز، چهارشنبه سوری، یلدا ( شب چله ) است. در بخش �نوروز ساسانی� از پیدایش نوروز و هدیه ها و شادباش های نوروزی یاد شده و درباره سبب پاشیدن آب در نوروز، که رسمی کهن و دیرینه بوده، سخن به میان آمده است.
... [مشاهده متن کامل]
ایبنا، آنچه در این بخش کوتاه از پیدایش نوروز به نقل از رساله ابوعثمان جاحظ ( درگذشته به سال 225 ق ) ، آورده شده، با تکیه بر باورهای اسطوره ای است، اما جاحظ، همانند بسیاری از هم روزگارانش، اسطوره های ایرانی و سامی را در هم می آمیزد و روایتی خاص از نوروز به دست می دهد.
او درباره سبب پاشیدن آب در جشن نوروز، روایتی اسطوره ای و داستانی نقل می کند و ریشه چنین رسمی را تا به �زو پسر تهماسب� می کشاند و می نویسد که در روز زادن او �خداوند باران بارانید و مردم سیراب شدند و زمین هایشان سر سبز شد و چارپایانشان زندگی یافتند و پاشیدن آب را آیین نمودند�. ( ص19 )
جاحظ درباره هدیه ها و پیشکش های نوروزی، روایت های خواندنی نقل می کند و سپس یک نمونه از شادباش نوروزی را که به روزگار متوکل عباسی بازمی گردد، می آورد. مترجم نیز در پایان این بخش، توضیحات کوتاه و مختصری آورده است. بخش های دیگر کتاب، افزوده های او بر نوشته کوتاه جاحظ است.
در بخش �نوروز�، نخست به واژه شناسی کلمه نوروز پرداخته شده است. بحث درباره پیدایش و پیشینه تاریخی نوروز، خود موضوع جداگانه ای است. نویسنده با تکیه بر منابع تاریخی، ریشه های نوروز را در میان اقوام باستانی جست وجو می کند و پیوند آن را با طبیعت گوشزد می کند. گزارش فردوسی و بیرونی از سبب پیدایش نوروز نیز در ادامه آورده شده است.
نویسنده اشاره می کند که نخستین کسی که نوروز را به مامون، خلیفه عباسی، شادباش گفت، یک ایرانی زاده به نام احمد پسر یوسف کاتب بود ( ص 45 ) . سپس می نویسد که شادباش های نوروزی در آن روزگاران، معمولا چنین بوده است: �نوروزت مبارک�، �با نوروز شاد زی�، �هزار سال به این سال ها� و نمونه های دیگر که چندان تفاوتی با تبریک های نوروزی کنونی ندارد.
در همین بخش، گفتاری با عنوان �نوروز در شعر شاعران� آمده است. نوروز که همواره یادآور آرزوهای نیک و آسایش و آرامش بوده است، در شعر سخنوران ایران بازتابی آشکار داشته است. نمونه هایی از ابیات آنها در این بهره از کتاب گردآوری شده است.
آنگاه از �آیین های نوروزی� سخن به میان آمده است. این آیین ها شامل پیک های نوروزی، کوسه برنشین، سبزه نوروزی، جامه های نوروزی، خانه تکانی و پاکیزه سازی نوروزی، خوردنی های نوروزی، چراغانی نوروزی، شام و سفره نوروزی، تحویل سال، هدیه ها و دید و بازدیدها و بازی های نوروزی است.
پیشاهنگ نوروز و نوروزی خوانان
پیک های نوروزی، یکی حاجی فیروز است که او را پیشاهنگ نوروز دانسته اند. نمونه ای از شعرهایی که آنها می خوانند، در این کتاب نقل شده است. دسته دیگر نوروز خوانان اند. کوسه برنشین نیز تاریخچه ای جداگانه دارد و در این قسمت از کتاب بدان پرداخته شده است. فلسفه و بُن مایه های هر کدام از آداب نوروزی نیز ضمن توضیح درباره آنها، آورده شده تا خواننده آگاهی های روشن و راهگشایی درباره نوروز و پیوندهای تاریخی آن بیابد.
بخش دیگری از کتاب �نوروز باستانی ( جشن ها و آیین های ایرانی ) � به چهارشنبه سوری اختصاص دارد. واژه شناسی چهارشنبه سوری، پیدایش و پیشینه آن، آیین های چهارشنبه سوری در نزد اقوام ایرانی، شام و آجیل و آش چهارشنبه سوری و رسم های دیگری همانند اسپندسوزی، کوزه شکنی، شال اندازی، بخت گشایی و فال گیری در همین قسمت از کتاب آمده است.
در بحث واژه شناسی چهارشنبه سوری این نکته یادآوری شده است که ایرانیان باستان، هفته نداشته اند و واژه چهارشنبه در این آیین، از راه ادبیات نظم و نثر و ضرب المثل ها به فرهنگ ایرانی راه یافته است. این روز، بیشتر به نام �سوری� شناخته می شده است. یک بحث کوتاه دیگر که در ادامه آمده است، �واژه چهارشنبه سوری نزد اقوام ایرانی� است.
پس از آن نیز پیشینه و پیدایش این آیین واکاوی شده است و از �برترین، بهترین و ایرانی ترین شیوه برگزاری چهار شنبه سوری� یاد شده است. نویسنده سعی می کند تا خواننده را از رسم های نابهنجاری که در شب چهارشنبه سوری متداول شده است، برحذر دارد و با یادآوری رسم و راه های کهن آن، شیوه برگزاری آیین مند این جشن را در روزگاران پیشین یاد کند.
آنچه هم در ادامه آمده است و درباره آیین ها چهارشنبه سوری نزد اقوام ایرانی است، خود بخش های خواندنی فراوانی دارد. همانند آیین هایی که در نزد خراسانیان و بندرعباسی ها رسم است یا آنچه که در همدان، سنندج، بیجار، ارومیه و دیگر جاهای ایران در شب چهارشنبه سوری برگزار می شود، خواننده را با ریشه های استوار و کهن آیین های ایرانی آشنا می کند.
در هر کجای ایران نیز این روز نامی خاص دارد. مثلاً اشکوری ها چهارشنبه سوری را �کل کل چارشنبه� می نامند و مازندرانی ها �کال چارشنبه�. ارامنه ایران نیز این روز را به نام جشن �درن دز� می شناسند. این نکته ها، بر سودمندی کتاب و آگاهی از رسم ها و آیین های ایرانی می افزاید.
به همین گونه در بخش دیگر کتاب، درباره یلدا یا همان شب چله، اطلاعات بسیاری در اختیار خواننده قرار می گیرد. ابتدا واژه شناسی یلدا یادآور می شود، سپس نشانه های یلدا در شعر شاعران برشمرده می شود، پیدایش و پیشینه تاریخی آن هم که به روزگار مهرپرستی در ایران و جهان بازمی گردد، تشریح می شود. یک بخش خواندنی دیگر که در ادامه آمده، �شب چله در آیین باستان� است. یادآوری آیین های یلدا در فرهنگ ملی ایران، موضوع گفتار دیگری در این بخش است.
آنچه در شهرها و مراکز ایران درباره یلدا و مراسم آن متداول است نیز در این قسمت توضیح داده شده است.
مثلاً برخی از مردم نهاوند در این شب، چهره خود را سیاه می کنند و جامه های رنگی می پوشند ( ص 183 ) ، یا ملایری ها آن را �چله زری� می نامند و آیین ویژه ای برپا می دارند. در شهرها و روستاهای استان مرکزی نیز به نمونه های ویژه دیگری از برگزاری این آیین برمی خوریم ( ص 191 ) . یا مردم فیروزکوه و گرمسار و دیگر جاها، هر کدام مراسم و باورهای کهنی دارند و این جشن را پاس می دارند. از این نمونه ها، در این بخش از کتاب، به فراوانی می توان یافت. بخش انتهای نیز شامل فهرست های متعددی است که دسترسی و یافتن مطالب کتاب را آسان می سازد.
بازچاپ کتاب �نوروز باستانی ( جشن ها و آیین های ایرانی ) � ترجمه و تالیف دکتر محمودرضا افتخار زاده را موسسه انتشارات مدبر با شمارگان 5 هزار جلد و با بهای4500 تومان منتشر کرده است.
همگام با کتاب در نوروز/7
جلد کتاب
خبرنگار : آناهید خزیر
�نوروز باستانی�، جشن ها و آیین های تاریخی ایرانیان
کتاب �نوروز باستانی ( جشن ها و آیین های ایرانی ) �، تالیف و ترجمه دکتر محمودرضا افتخار زاده شامل چهار بخش نوروز ساسانی، نوروز، چهارشنبه سوری، یلدا ( شب چله ) است. در بخش �نوروز ساسانی� از پیدایش نوروز و هدیه ها و شادباش های نوروزی یاد شده و درباره سبب پاشیدن آب در نوروز، که رسمی کهن و دیرینه بوده، سخن به میان آمده است.
خبرگزاری کتاب ایران ( ایبنا ) ، آنچه در این بخش کوتاه از پیدایش نوروز به نقل از رساله ابوعثمان جاحظ ( درگذشته به سال 225 ق ) ، آورده شده، با تکیه بر باورهای اسطوره ای است، اما جاحظ، همانند بسیاری از هم روزگارانش، اسطوره های ایرانی و سامی را در هم می آمیزد و روایتی خاص از نوروز به دست می دهد. او درباره سبب پاشیدن آب در جشن نوروز، روایتی اسطوره ای و داستانی نقل می کند و ریشه چنین رسمی را تا به �زو پسر تهماسب� می کشاند و می نویسد که در روز زادن او �خداوند باران بارانید و مردم سیراب شدند و زمین هایشان سر سبز شد و چارپایانشان زندگی یافتند و پاشیدن آب را آیین نمودند�. ( ص19 )
جاحظ درباره هدیه ها و پیشکش های نوروزی، روایت های خواندنی نقل می کند و سپس یک نمونه از شادباش نوروزی را که به روزگار متوکل عباسی بازمی گردد، می آورد. مترجم نیز در پایان این بخش، توضیحات کوتاه و مختصری آورده است. بخش های دیگر کتاب، افزوده های او بر نوشته کوتاه جاحظ است. در بخش �نوروز�، نخست به واژه شناسی کلمه نوروز پرداخته شده است. بحث درباره پیدایش و پیشینه تاریخی نوروز، خود موضوع جداگانه ای است. نویسنده با تکیه بر منابع تاریخی، ریشه های نوروز را در میان اقوام باستانی جست وجو می کند و پیوند آن را با طبیعت گوشزد می کند. گزارش فردوسی و بیرونی از سبب پیدایش نوروز نیز در ادامه آورده شده است.
نویسنده اشاره می کند که نخستین کسی که نوروز را به مامون، خلیفه عباسی، شادباش گفت، یک ایرانی زاده به نام احمد پسر یوسف کاتب بود ( ص 45 ) . سپس می نویسد که شادباش های نوروزی در آن روزگاران، معمولا چنین بوده است: �نوروزت مبارک�، �با نوروز شاد زی�، �هزار سال به این سال ها� و نمونه های دیگر که چندان تفاوتی با تبریک های نوروزی کنونی ندارد. در همین بخش، گفتاری با عنوان �نوروز در شعر شاعران� آمده است. نوروز که همواره یادآور آرزوهای نیک و آسایش و آرامش بوده است، در شعر سخنوران ایران بازتابی آشکار داشته است. نمونه هایی از ابیات آنها در این بهره از کتاب گردآوری شده است. آنگاه از �آیین های نوروزی� سخن به میان آمده است. این آیین ها شامل پیک های نوروزی، کوسه برنشین، سبزه نوروزی، جامه های نوروزی، خانه تکانی و پاکیزه سازینوروزی، خوردنی های نوروزی، چراغانی نوروزی، شام و سفره نوروزی، تحویل سال، هدیه ها و دید و بازدیدها و بازی های نوروزی است.
پیشاهنگ نوروز و نوروزی خوانان
پیک های نوروزی، یکی حاجی فیروز است که او را پیشاهنگ نوروز دانسته اند. نمونه ای از شعرهایی که آنها می خوانند، در این کتاب نقل شده است. دسته دیگر نوروز خوانان اند. کوسه برنشین نیز تاریخچه ای جداگانه دارد و در این قسمت از کتاب بدان پرداخته شده است. فلسفه و بُن مایه های هر کدام از آداب نوروزی نیز ضمن توضیح درباره آنها، آورده شده تا خواننده آگاهی های روشن و راهگشایی درباره نوروز و پیوندهای تاریخی آن بیابد.
بخش دیگری از کتاب �نوروز باستانی ( جشن ها و آیین های ایرانی ) � به چهارشنبه سوری اختصاص دارد. واژه شناسی چهارشنبه سوری، پیدایش و پیشینه آن، آیین های چهارشنبه سوری در نزد اقوام ایرانی، شام و آجیل و آش چهارشنبه سوری و رسم های دیگری همانند اسپندسوزی، کوزه شکنی، شال اندازی، بخت گشایی و فال گیری در همین قسمت از کتاب آمده است.
در بحث واژه شناسی چهارشنبه سوری این نکته یادآوری شده است که ایرانیان باستان، هفته نداشته اند و واژه چهارشنبه در این آیین، از راه ادبیات نظم و نثر و ضرب المثل ها به فرهنگ ایرانی راه یافته است. این روز، بیشتر به نام �سوری� شناخته می شده است. یک بحث کوتاه دیگر که در ادامه آمده است، �واژه چهارشنبه سوری نزد اقوام ایرانی� است.
پس از آن نیز پیشینه و پیدایش این آیین واکاوی شده است و از �برترین، بهترین و ایرانی ترین شیوه برگزاری چهار شنبه سوری� یاد شده است. نویسنده سعی می کند تا خواننده را از رسم های نابهنجاری که در شب چهارشنبه سوری متداول شده است، برحذر دارد و با یادآوری رسم و راه های کهن آن، شیوه برگزاری آیین مند این جشن را در روزگاران پیشین یاد کند.
آنچه هم در ادامه آمده است و درباره آیین ها چهارشنبه سوری نزد اقوام ایرانی است، خود بخش های خواندنی فراوانی دارد. همانند آیین هایی که در نزد خراسانیان و بندرعباسی ها رسم است یا آنچه که در همدان، سنندج، بیجار، ارومیه و دیگر جاهای ایران در شب چهارشنبه سوری برگزار می شود، خواننده را با ریشه های استوار و کهن آیین های ایرانی آشنا می کند.
در هر کجای ایران نیز این روز نامی خاص دارد. مثلاً اشکوری ها چهارشنبه سوری را �کل کل چارشنبه� می نامند و مازندرانی ها �کال چارشنبه�. ارامنه ایران نیز این روز را به نام جشن �درن دز� می شناسند. این نکته ها، بر سودمندی کتاب و آگاهی از رسم ها و آیین های ایرانی می افزاید.
به همین گونه در بخش دیگر کتاب، درباره یلدا یا همان شب چله، اطلاعات بسیاری در اختیار خواننده قرار می گیرد. ابتدا واژه شناسی یلدا یادآور می شود، سپس نشانه های یلدا در شعر شاعران برشمرده می شود، پیدایش و پیشینه تاریخی آن هم که به روزگار مهرپرستی در ایران و جهان بازمی گردد، تشریح می شود. یک بخش خواندنی دیگر که در ادامه آمده، �شب چله در آیین باستان� است. یادآوری آیین های یلدا در فرهنگ ملی ایران، موضوع گفتار دیگری در این بخش است.
آنچه در شهرها و مراکز ایران درباره یلدا و مراسم آن متداول است نیز در این قسمت توضیح داده شده است.
مثلاً برخی از مردم نهاوند در این شب، چهره خود را سیاه می کنند و جامه های رنگی می پوشند ( ص 183 ) ، یا ملایری ها آن را �چله زری� می نامند و آیین ویژه ای برپا می دارند. در شهرها و روستاهای استان مرکزی نیز به نمونه های ویژه دیگری از برگزاری این آیین برمی خوریم ( ص 191 ) . یا مردم فیروزکوه و گرمسار و دیگر جاها، هر کدام مراسم و باورهای کهنی دارند و این جشن را پاس می دارند. از این نمونه ها، در این بخش از کتاب، به فراوانی می توان یافت. بخش انتهای نیز شامل فهرست های متعددی است که دسترسی و یافتن مطالب کتاب را آسان می سازد.
بازچاپ کتاب �نوروز باستانی ( جشن ها و آیین های ایرانی ) � ترجمه و تالیف دکتر محمودرضا افتخار زاده را موسسه انتشارات مدبر با شمارگان 5 هزار جلد و با بهای4500 تومان منتشر کرده است.
نوروز در روایات ناب اسلامی و بزرگان و قرآن:
1. سید بهاءالدین، علی بن عبدالکریم نیلی نجفی، با سند خود از مُعلّی بِن خَنیس نقل کرده است:
مُعلی بِن خَنیس، که از یاران امام صادق ( ع ) بود، می گوید:
در روزِ نوروز، وارد خانه حضرت شدم، سپس امام فرمود:
آیا این روز را می شناسی؟
عرض کردم: قربانت شوم، این همان روزی است که ایرانی ها آن را بزرگ و نیکو می شمارند و به همدیگر هدیه می دهند!
سپس امام فرمودند: علت این امر را که بسی دیرینه است، برایَت تشریح خواهم کرد.
عرض کردم: اگر این موضوع را از ناحیه شما فراگیرم بهتر از آن است که گذشتگانم دوباره زنده شوند و دشمنانم بارِ دیگر نابود گردند!
پس فرمود: " ای مُعلی! همانا نوروز، روزی فرخنده و خجسته است!
زیرا در این روز بود که پروردگار جهانیان، از بندگانش پیمان ( اَلَست ) گرفت که او را بپرستند و به او شرک نورزند و به پیامبران و امامان ایمان بیاورند -
روزی که حضرت آدم و حَوّا ( ع ) ؛ در آن روز آفریده شده اند -
روزی که ابراهیم ( ع ) بت ها را شکست -
همان روزی که کشتی حضرت نوح ( ع ) بر کوه جُودَی نشست -
همان روزی که جبرئیل بر پیامبر ( ص ) نازل شد -
همان روزی که خداوند، گروهی چند هزار نفره را که از ترس مرگ از خانه ها بیرون رفته بودند زنده ساخت، پس از آن که آنان را میرانده بود -
روزی که حضرت علی ( ع ) با فاطمه زهرا ( س ) ازدواج کرد -
روزی که پیامبر اکرم ( ص ) ، حضرت علی ( ع ) را به عنوان ولی و جانشین معرفی کرد و با او پیمان بست -
روزی که حضرت علی ( ع ) بر خوارج نَهرَوان پیروز گشت -
در چنین روزی حضرت مهدی موعود ( عج ) ظهور می فرماید و ما انتظار فرج آن حضرت را در چنین روزی داریم -
در چنین روزی امام زمان بر دَجّال پیروز خواهد شد -
در آن روز که بهترین روز است؛ به شستشوی تن می پردازند ( غُسل می کنند ) ، پاکیزه ترین لباس ها را می پوشند، به دیدار آشنایان و عیادت بیماران می روند، کدورت ها و دلگیری ها را به آشتی و صلح و دوستی تبدیل می کنند و به دلجویی و دست گیری از نیازمندان می پردازند!
ایرانیان به خوبی از جشن نوروز، جانپاسی و پاسداری کردند ولی ما به مرور زمان این جشن را به فراموشی سپردیم "
( ( هشدار: در اینجا منظور از ظهور امام زمان، یعنی ظهور آن باعث آمدن بهار می شود یا در بهار ظهور می کند؛ وگرنه به گفته ی امام باقر ( ع ) : کسانی که ظهور امام زمان را تعیین می کنند، دروغ گویند و اختیار ظهور آن تنها به دست خداست و کسی جز او آگاهی ندارد! ) )
2. در نوروز، جامی سیمین، پر از حلوا، برای پیغمبر ( ص ) هدیه آوردند!
آن حضرت پرسید: این برای چیست؟ - گفتند: امروز، روز نوروز است - پرسید: نوروز چیست؟ - گفتند: عید بزرگ ایرانیان است
فرمود: " آری در این روز بود که یکی از پیامبران بنی اسرائیل ( حِزقیل ) از خداوند پرسید چگونه مردمانی را که خارج شدند، زنده می کنی؟
خداوند بدو وحی کرد که در نوروز، آب بر قبر آنان بپاشد و همچنین در این روز خداوند، عَسکَره را زنده کرد" -
پرسیدند: عَسکَره چیست؟ -
فرمود: ( ( عَسکَره، سی هزار مردمی در زمان باستان بودند که از ترس مرگ؛ ترک دیار کرده، سر به بیابان نهاده بودند -
خداوند به آنان فرمود: "بمیرید"، پس مردند؛ سپس آنان را زنده کرد و ابرها را امر فرمود که بر آنان ببارند تا شاداب شوند!
از این روست که سنّت آب پاشیدن ( در نوروز ) ، رواج یافته است ) )
آن گاه از حلوا تناول کرد و جام را میان اصحاب، قسمت کرد و فرمود: "کاش هر روز، برای ما نوروز بود!"
3. امام موسی کاظم ( ع ) : خداوند بزرگ در نوروز:
آفتاب را بر تابانده - ابرها را فرمان داده تا ببارند - بادها را دستور داد تا در زمین بِوَزَند و زمین را از تباهی نجات دهند.
4. یکی از مشهور ترین آیه قرآن درباره نوروز و بهار؛ سوره روم/آیه 24 تا 50 است:
از نشانه های او این است که برق را به شما نشان می دهد که مایه ی ترس و امید است و از آسمان آبی فرو می فرستد.
پس زنده می کند، زمین را پس از مردنش، البته در این امر نشانه هایی برای گروهی که می اندیشند، وجود دارد!
5. پیامبر اکرم ( ص ) : "فَإذا رَأیتُم الرَبیع، فَأکثَروا ذِکرِ النُشور" : هر گاه بهار را دیدید، از قیامت بسیار یاد آورید ( چون همانند هم هستند! )
6. مُفَضَّل ( فرزند عُمَر ) ، از امام صادق ( ع ) نقل می کند که: خداوند بر حِزقیل وحی فرستاد که: "این روز، روزی گرامی و بلند مرتبه نزد من است.
با خود عهد کرده ام هر مؤمنی در این روز از من حاجتی بخواهد آن را برآورده سازم و آن روز، نوروز است"
7. ریشه ی اصطلاح " هر روزتان نوروز باد " :
شیخ صدوق نقل می کند: روزی خدمت حضرت علی ( ع ) ، هدیه ای آوردم و حضرت فرمود: مناسبت این هدیه چیست؟
پاسخ دادم: هدیه روز نوروز است، حضرت هدیه را پذیرفت و با لبخند گفت:
"کُلِّ یوم لا یَعصِیُّ اللهُ، فَهُوَ یومِ العید": هر روزی که در آن گناه نشود، همان روزِ عید است؛
"نیروزنا کُلِّ یوم": ( آنگاه ) هر روز ما نوروز می شود!
"إصنَعوا لَنا کُلِّ یوم نَیروزاً": شما هر روز را برای ما نوروز کنید!
( ( همانند جمله ی سپنتمان زرتشت در آیین راستی: انسان درستکار، هر روزش نوروز است! ) )
هر روزتان نوروز باد! / نوروزتان پیروز باد!
ناگفته نماند که کشورهای بسیاری دارای آیین کهنِ ایرانی هستند و روز به روز در میان آن ها بیشتر و همه گیر می شود!
از جمله: ژاپن، چین، کره جنوبی، آلمان، هلند، ایتالیا، روسیه، ترکیه، استرالیا،
فرانسه، انگلستان، آمریکا و بسیاری از کشورهای همسایه ایران
چون جُستارهای چهارشنبه سوری تا نوروز، وابستگی تنگاتنگی به هم دارند!
در اینجا بیشتر سرچشمه هایی که از آن ها کمک گرفتم را یادآور می شوم:
پژوهشی در اساطیر ایران: دکتر مهرداد بهار
جُستاری چند در فرهنگ ایران: دکتر مهرداد بهار
از اسطوره تا تاریخ: دکتر مهرداد بهار
فرهنگ اساطیر و داستان واره ها: دکتر محمدجعفر یاحقی
جُستار درباره مهر و ناهید: دکتر محمد اعتماد مقدم ( مهمد مغدم )
اَدیانِ بزرگِ جهان: هاشم رَضی
شناخت اساطیر ایران: جان هینِلز - ترجمه: ژاله آموزگار و احمد تفضلی
دیدی نو از دینی کهن: دکتر فرهنگ مهر
گاهشماری و جشن های ایران باستان: هاشم رَضی
تاریخ ایران باستان: حسن پیرنیا
راهنمای زمان و جشن ها و گردهمایی های ملّی ایران باستان: رضا مرادی غیاث آبادی
نوروز ( جُستارهایی پیرامون نوروز از دانشنامه ایرانیکا با سخنی از دکتر علی بیگدلی ) : مصطفی صداقت دوست
آیین و جشن های کهن در ایران امروز ( نگرش و پژوهشی مردم شناختی ) : محمود روح الامینی
جشن های ایرانی: پرویز رجبی
تاریخ گاهشماری جشن های سوری و نوروز در ایران و جهان: فرشید ابراهیم پور
تاریخ نوروز و گاهشماری در ایران: عبدالعظیم رضایی
تاریخ تمدن و فرهنگ ایران: عبدالعظیم رضایی
نوروز نامه ( در منشأ و تاریخ و آداب جشن نوروز ) : استاد مجتبی مینُوی ( Minovi )
گزیده نوروز نامه ( حکیم عمر خیام نیشابوری ) : حسن انوشه، جعفر جوان بخت اول، محمد شریف ملک زاده
چهارشنبه سوری: دکتر محمد اعتماد مقدم ( مهمد مغدم )
جشن های باستانی ایران: حسین آذران
جشن ها و آیین های ایرانی نوروز باستانی ( یلدا، چهارشنبه سوری، نوروز ) : ابوعثمان عمرو بن بَحر ( جاحِظ ) - مترجم: محمودرضا افتخارزاده
آیین های ایران باستان ( نوروز، چهارشنبه سوری، هفت سین، سیزده بدر ) : اسدالله محمدی نیا
از نوروز تا نوروز: کوروش نیکنام
تاریخچه نوروز: محمد جواد خراسانی
جشن های آب ( نوروز، سوابق تاریخی تا امروز، جشن تیرگان و آب پاشان، آبریزگان - همراه با گزارش هایی درباره آداب و رسوم ملی و دینی زرتشتیان ) : هاشم رَضی
جشن های آتش ( جشن مهرگان، چله، شب یلدا، جشن سده، پنجه، چهارشنبه سوری - همراه با پژوهشی درباره جشن های آتش در جهان و مراسم برگزاری و آیین های سنت ) : هاشم رَضی
جشن های کهن ایرانی: سعید وَزیری
جشن هستی ( چهارشنبه سوری، نوروز و سیزده بدر ) : اصغر حیدری مُنفَرِد
نوروز و فلسفه هفت سین: سید محمد علی دادخواه، سیامک دَری باغ باد رانی ( باغباد رانی )
چهار جشن بزرگ ایرانیان ( با نگاهی به خُرده جشن ها ) : هوشنگ طالع
جشن ها و آیین های ایران باستان: ایوب گُـبّـانچی
جشن های فراموش شده ی ایران باستان: بهروز بیگوند، مریم نوذری
نوروز و مردم ایران زمین: قربانعلی رضایی، بهادر رضایی
نوروز و هویت: بهاره سازمند
نوروز، جشن ملّی ایرانیان: فاطمه شادکام
چهارشنبه سوری در ایران: سیدمحمدباقر ادیب مُجابی
چهارشنبه سوری از آغاز تا امروز: مجتبی بُرز آبادی فراهانی، سحر نوری
چهارشنبه سوری در آذربایجان ( آب، آتش، باد، خاک ) : آزاد مولود اوغلو نبی یوف - مترجم: مینا جعفر پور عصر ( ژاله ) ، یونس وحدتی هَِلان
کوسه بر نِشین ( میر نوروزی، بهار جشن ) : ماندانا خسروانی مَجد
نوید بهار ( نمایش سیاه بازی نوروز و پیروز ) : جواد انصافی ( بازیگر و گارگردان! - او را بیشتر با نام عَبدُلی می شناسند! )
چهارشنبه سوری ( جشن اتحاد و پاکسازی محیط زیست ) : جواد انصافی
جشنواره بایدها. . . نبایدها: حسن نجفی
گذری بر گاهشماری، جشن ها و اعیاد ایران باستان: حمید اشرفی خیر آبادی
نوروز و جشن های باستانی ایرانیان: علیرضا جنتی سراب
نوروز، اولین روز طلوع خورشید: عبدالمقیم صالحی
نگاهی به نوروز ( تاریخ تحلیل نوروز - نوروز و اسلام ) : علیرضا صفایی
از سور تا سبزه ( نگرش به آیین های نوروزی ) : امیر الهامی
آب و آیینه ( آداب و آیین های عید نوروز ) : حسنعلی محمدی جزی
نوروز: فَرمِهر مُنجِزی، اعظم محبوبی
نوروز در بهار هدایت: علی عادل پور
نوروز باستانی: فرحناز ابونیا عمران
نوروز و جشن کهن و جاودان آریایی: احمد نوری
عید نوروز در تاریخ و رمز و راز ماندگاری آن: پروانه شعبانپور، موسی شادفر
جشن های ملی ایرانیان: رضا دشتی
جشن نوروز ( آیین کهن ایران زمین ) : معصومه شیخ الملوکی
جشن ها و آیین های ملی، مذهبی و محلی ایران زمین: انسیه فتح الله زاده
جشن های ایران باستان: حسین محمدی
جشن های ایران باستان ( برگرفته از اسطوره های ایرانی ) : چکامه راهگانی
جشن ها و آیین های ایرانی: حسام الدین مهدوی
جشن ها و آیین های ایرانی: حمیدرضا غیوری
جشن ها و آیین های شادمانی در ایران ( از دوران باستان تا امروز ) : ابوالقاسم آخته
جشن های ایرانی ( فرهنگ باستانی ) : کیوان سالمی فیه
فرهنگ، آداب و رسوم کهن ایرانیان ( جشن پارسی ) : ساسان ابراهیمی
فرهنگ جشن های آریایی ( جشن های نخستین ) : جلال سیمایی
از عید نوروز چه می دانید: محمدحسین نوحه خوان
سنت های نوروزی: محبوب یعقوبی
چلچراغ ( بررسی آداب و اعیاد و جشن های ایرانی ) : صید محمد درخشنده
اَوِستا: هاشم رَضی
متن اوستا ( با شرح لغات و ترجمه ) : دکتر محمد اعتماد مقدم ( مهمد مغدم )
اَوِستا، کتاب مقدس پارسیان: کارل فریدریش گِلدنِر - مترجم: ژاله آموزگار
اَوِستا: ابراهیم پور داود
اَوِستای کهن: رضا مرادی غیاث آبادی
اَناهیتا در اسطوره های ایرانی: سوزان گویری
آناهیتا در باورهای ایران باستان: فرهاد شیخ فرشی
ایران، کشوری با فرهنگ و آیین های دیرین است!
پس امید است، از ایزدان باستانی و آیین های کهن خود، جانپاسی کنیم و فرهنگمان را به دیگر مردمان جهان، به درستی نشان دهیم!
1. سید بهاءالدین، علی بن عبدالکریم نیلی نجفی، با سند خود از مُعلّی بِن خَنیس نقل کرده است:
مُعلی بِن خَنیس، که از یاران امام صادق ( ع ) بود، می گوید:
در روزِ نوروز، وارد خانه حضرت شدم، سپس امام فرمود:
آیا این روز را می شناسی؟
عرض کردم: قربانت شوم، این همان روزی است که ایرانی ها آن را بزرگ و نیکو می شمارند و به همدیگر هدیه می دهند!
سپس امام فرمودند: علت این امر را که بسی دیرینه است، برایَت تشریح خواهم کرد.
عرض کردم: اگر این موضوع را از ناحیه شما فراگیرم بهتر از آن است که گذشتگانم دوباره زنده شوند و دشمنانم بارِ دیگر نابود گردند!
پس فرمود: " ای مُعلی! همانا نوروز، روزی فرخنده و خجسته است!
زیرا در این روز بود که پروردگار جهانیان، از بندگانش پیمان ( اَلَست ) گرفت که او را بپرستند و به او شرک نورزند و به پیامبران و امامان ایمان بیاورند -
روزی که حضرت آدم و حَوّا ( ع ) ؛ در آن روز آفریده شده اند -
روزی که ابراهیم ( ع ) بت ها را شکست -
همان روزی که کشتی حضرت نوح ( ع ) بر کوه جُودَی نشست -
همان روزی که جبرئیل بر پیامبر ( ص ) نازل شد -
همان روزی که خداوند، گروهی چند هزار نفره را که از ترس مرگ از خانه ها بیرون رفته بودند زنده ساخت، پس از آن که آنان را میرانده بود -
روزی که حضرت علی ( ع ) با فاطمه زهرا ( س ) ازدواج کرد -
روزی که پیامبر اکرم ( ص ) ، حضرت علی ( ع ) را به عنوان ولی و جانشین معرفی کرد و با او پیمان بست -
روزی که حضرت علی ( ع ) بر خوارج نَهرَوان پیروز گشت -
در چنین روزی حضرت مهدی موعود ( عج ) ظهور می فرماید و ما انتظار فرج آن حضرت را در چنین روزی داریم -
در چنین روزی امام زمان بر دَجّال پیروز خواهد شد -
در آن روز که بهترین روز است؛ به شستشوی تن می پردازند ( غُسل می کنند ) ، پاکیزه ترین لباس ها را می پوشند، به دیدار آشنایان و عیادت بیماران می روند، کدورت ها و دلگیری ها را به آشتی و صلح و دوستی تبدیل می کنند و به دلجویی و دست گیری از نیازمندان می پردازند!
ایرانیان به خوبی از جشن نوروز، جانپاسی و پاسداری کردند ولی ما به مرور زمان این جشن را به فراموشی سپردیم "
( ( هشدار: در اینجا منظور از ظهور امام زمان، یعنی ظهور آن باعث آمدن بهار می شود یا در بهار ظهور می کند؛ وگرنه به گفته ی امام باقر ( ع ) : کسانی که ظهور امام زمان را تعیین می کنند، دروغ گویند و اختیار ظهور آن تنها به دست خداست و کسی جز او آگاهی ندارد! ) )
2. در نوروز، جامی سیمین، پر از حلوا، برای پیغمبر ( ص ) هدیه آوردند!
آن حضرت پرسید: این برای چیست؟ - گفتند: امروز، روز نوروز است - پرسید: نوروز چیست؟ - گفتند: عید بزرگ ایرانیان است
فرمود: " آری در این روز بود که یکی از پیامبران بنی اسرائیل ( حِزقیل ) از خداوند پرسید چگونه مردمانی را که خارج شدند، زنده می کنی؟
خداوند بدو وحی کرد که در نوروز، آب بر قبر آنان بپاشد و همچنین در این روز خداوند، عَسکَره را زنده کرد" -
پرسیدند: عَسکَره چیست؟ -
فرمود: ( ( عَسکَره، سی هزار مردمی در زمان باستان بودند که از ترس مرگ؛ ترک دیار کرده، سر به بیابان نهاده بودند -
خداوند به آنان فرمود: "بمیرید"، پس مردند؛ سپس آنان را زنده کرد و ابرها را امر فرمود که بر آنان ببارند تا شاداب شوند!
از این روست که سنّت آب پاشیدن ( در نوروز ) ، رواج یافته است ) )
آن گاه از حلوا تناول کرد و جام را میان اصحاب، قسمت کرد و فرمود: "کاش هر روز، برای ما نوروز بود!"
3. امام موسی کاظم ( ع ) : خداوند بزرگ در نوروز:
آفتاب را بر تابانده - ابرها را فرمان داده تا ببارند - بادها را دستور داد تا در زمین بِوَزَند و زمین را از تباهی نجات دهند.
4. یکی از مشهور ترین آیه قرآن درباره نوروز و بهار؛ سوره روم/آیه 24 تا 50 است:
از نشانه های او این است که برق را به شما نشان می دهد که مایه ی ترس و امید است و از آسمان آبی فرو می فرستد.
پس زنده می کند، زمین را پس از مردنش، البته در این امر نشانه هایی برای گروهی که می اندیشند، وجود دارد!
5. پیامبر اکرم ( ص ) : "فَإذا رَأیتُم الرَبیع، فَأکثَروا ذِکرِ النُشور" : هر گاه بهار را دیدید، از قیامت بسیار یاد آورید ( چون همانند هم هستند! )
6. مُفَضَّل ( فرزند عُمَر ) ، از امام صادق ( ع ) نقل می کند که: خداوند بر حِزقیل وحی فرستاد که: "این روز، روزی گرامی و بلند مرتبه نزد من است.
با خود عهد کرده ام هر مؤمنی در این روز از من حاجتی بخواهد آن را برآورده سازم و آن روز، نوروز است"
7. ریشه ی اصطلاح " هر روزتان نوروز باد " :
شیخ صدوق نقل می کند: روزی خدمت حضرت علی ( ع ) ، هدیه ای آوردم و حضرت فرمود: مناسبت این هدیه چیست؟
پاسخ دادم: هدیه روز نوروز است، حضرت هدیه را پذیرفت و با لبخند گفت:
"کُلِّ یوم لا یَعصِیُّ اللهُ، فَهُوَ یومِ العید": هر روزی که در آن گناه نشود، همان روزِ عید است؛
"نیروزنا کُلِّ یوم": ( آنگاه ) هر روز ما نوروز می شود!
"إصنَعوا لَنا کُلِّ یوم نَیروزاً": شما هر روز را برای ما نوروز کنید!
( ( همانند جمله ی سپنتمان زرتشت در آیین راستی: انسان درستکار، هر روزش نوروز است! ) )
هر روزتان نوروز باد! / نوروزتان پیروز باد!
ناگفته نماند که کشورهای بسیاری دارای آیین کهنِ ایرانی هستند و روز به روز در میان آن ها بیشتر و همه گیر می شود!
از جمله: ژاپن، چین، کره جنوبی، آلمان، هلند، ایتالیا، روسیه، ترکیه، استرالیا،
فرانسه، انگلستان، آمریکا و بسیاری از کشورهای همسایه ایران
چون جُستارهای چهارشنبه سوری تا نوروز، وابستگی تنگاتنگی به هم دارند!
در اینجا بیشتر سرچشمه هایی که از آن ها کمک گرفتم را یادآور می شوم:
پژوهشی در اساطیر ایران: دکتر مهرداد بهار
جُستاری چند در فرهنگ ایران: دکتر مهرداد بهار
از اسطوره تا تاریخ: دکتر مهرداد بهار
فرهنگ اساطیر و داستان واره ها: دکتر محمدجعفر یاحقی
جُستار درباره مهر و ناهید: دکتر محمد اعتماد مقدم ( مهمد مغدم )
اَدیانِ بزرگِ جهان: هاشم رَضی
شناخت اساطیر ایران: جان هینِلز - ترجمه: ژاله آموزگار و احمد تفضلی
دیدی نو از دینی کهن: دکتر فرهنگ مهر
گاهشماری و جشن های ایران باستان: هاشم رَضی
تاریخ ایران باستان: حسن پیرنیا
راهنمای زمان و جشن ها و گردهمایی های ملّی ایران باستان: رضا مرادی غیاث آبادی
نوروز ( جُستارهایی پیرامون نوروز از دانشنامه ایرانیکا با سخنی از دکتر علی بیگدلی ) : مصطفی صداقت دوست
آیین و جشن های کهن در ایران امروز ( نگرش و پژوهشی مردم شناختی ) : محمود روح الامینی
جشن های ایرانی: پرویز رجبی
تاریخ گاهشماری جشن های سوری و نوروز در ایران و جهان: فرشید ابراهیم پور
تاریخ نوروز و گاهشماری در ایران: عبدالعظیم رضایی
تاریخ تمدن و فرهنگ ایران: عبدالعظیم رضایی
نوروز نامه ( در منشأ و تاریخ و آداب جشن نوروز ) : استاد مجتبی مینُوی ( Minovi )
گزیده نوروز نامه ( حکیم عمر خیام نیشابوری ) : حسن انوشه، جعفر جوان بخت اول، محمد شریف ملک زاده
چهارشنبه سوری: دکتر محمد اعتماد مقدم ( مهمد مغدم )
جشن های باستانی ایران: حسین آذران
جشن ها و آیین های ایرانی نوروز باستانی ( یلدا، چهارشنبه سوری، نوروز ) : ابوعثمان عمرو بن بَحر ( جاحِظ ) - مترجم: محمودرضا افتخارزاده
آیین های ایران باستان ( نوروز، چهارشنبه سوری، هفت سین، سیزده بدر ) : اسدالله محمدی نیا
از نوروز تا نوروز: کوروش نیکنام
تاریخچه نوروز: محمد جواد خراسانی
جشن های آب ( نوروز، سوابق تاریخی تا امروز، جشن تیرگان و آب پاشان، آبریزگان - همراه با گزارش هایی درباره آداب و رسوم ملی و دینی زرتشتیان ) : هاشم رَضی
جشن های آتش ( جشن مهرگان، چله، شب یلدا، جشن سده، پنجه، چهارشنبه سوری - همراه با پژوهشی درباره جشن های آتش در جهان و مراسم برگزاری و آیین های سنت ) : هاشم رَضی
جشن های کهن ایرانی: سعید وَزیری
جشن هستی ( چهارشنبه سوری، نوروز و سیزده بدر ) : اصغر حیدری مُنفَرِد
نوروز و فلسفه هفت سین: سید محمد علی دادخواه، سیامک دَری باغ باد رانی ( باغباد رانی )
چهار جشن بزرگ ایرانیان ( با نگاهی به خُرده جشن ها ) : هوشنگ طالع
جشن ها و آیین های ایران باستان: ایوب گُـبّـانچی
جشن های فراموش شده ی ایران باستان: بهروز بیگوند، مریم نوذری
نوروز و مردم ایران زمین: قربانعلی رضایی، بهادر رضایی
نوروز و هویت: بهاره سازمند
نوروز، جشن ملّی ایرانیان: فاطمه شادکام
چهارشنبه سوری در ایران: سیدمحمدباقر ادیب مُجابی
چهارشنبه سوری از آغاز تا امروز: مجتبی بُرز آبادی فراهانی، سحر نوری
چهارشنبه سوری در آذربایجان ( آب، آتش، باد، خاک ) : آزاد مولود اوغلو نبی یوف - مترجم: مینا جعفر پور عصر ( ژاله ) ، یونس وحدتی هَِلان
کوسه بر نِشین ( میر نوروزی، بهار جشن ) : ماندانا خسروانی مَجد
نوید بهار ( نمایش سیاه بازی نوروز و پیروز ) : جواد انصافی ( بازیگر و گارگردان! - او را بیشتر با نام عَبدُلی می شناسند! )
چهارشنبه سوری ( جشن اتحاد و پاکسازی محیط زیست ) : جواد انصافی
جشنواره بایدها. . . نبایدها: حسن نجفی
گذری بر گاهشماری، جشن ها و اعیاد ایران باستان: حمید اشرفی خیر آبادی
نوروز و جشن های باستانی ایرانیان: علیرضا جنتی سراب
نوروز، اولین روز طلوع خورشید: عبدالمقیم صالحی
نگاهی به نوروز ( تاریخ تحلیل نوروز - نوروز و اسلام ) : علیرضا صفایی
از سور تا سبزه ( نگرش به آیین های نوروزی ) : امیر الهامی
آب و آیینه ( آداب و آیین های عید نوروز ) : حسنعلی محمدی جزی
نوروز: فَرمِهر مُنجِزی، اعظم محبوبی
نوروز در بهار هدایت: علی عادل پور
نوروز باستانی: فرحناز ابونیا عمران
نوروز و جشن کهن و جاودان آریایی: احمد نوری
عید نوروز در تاریخ و رمز و راز ماندگاری آن: پروانه شعبانپور، موسی شادفر
جشن های ملی ایرانیان: رضا دشتی
جشن نوروز ( آیین کهن ایران زمین ) : معصومه شیخ الملوکی
جشن ها و آیین های ملی، مذهبی و محلی ایران زمین: انسیه فتح الله زاده
جشن های ایران باستان: حسین محمدی
جشن های ایران باستان ( برگرفته از اسطوره های ایرانی ) : چکامه راهگانی
جشن ها و آیین های ایرانی: حسام الدین مهدوی
جشن ها و آیین های ایرانی: حمیدرضا غیوری
جشن ها و آیین های شادمانی در ایران ( از دوران باستان تا امروز ) : ابوالقاسم آخته
جشن های ایرانی ( فرهنگ باستانی ) : کیوان سالمی فیه
فرهنگ، آداب و رسوم کهن ایرانیان ( جشن پارسی ) : ساسان ابراهیمی
فرهنگ جشن های آریایی ( جشن های نخستین ) : جلال سیمایی
از عید نوروز چه می دانید: محمدحسین نوحه خوان
سنت های نوروزی: محبوب یعقوبی
چلچراغ ( بررسی آداب و اعیاد و جشن های ایرانی ) : صید محمد درخشنده
اَوِستا: هاشم رَضی
متن اوستا ( با شرح لغات و ترجمه ) : دکتر محمد اعتماد مقدم ( مهمد مغدم )
اَوِستا، کتاب مقدس پارسیان: کارل فریدریش گِلدنِر - مترجم: ژاله آموزگار
اَوِستا: ابراهیم پور داود
اَوِستای کهن: رضا مرادی غیاث آبادی
اَناهیتا در اسطوره های ایرانی: سوزان گویری
آناهیتا در باورهای ایران باستان: فرهاد شیخ فرشی
ایران، کشوری با فرهنگ و آیین های دیرین است!
پس امید است، از ایزدان باستانی و آیین های کهن خود، جانپاسی کنیم و فرهنگمان را به دیگر مردمان جهان، به درستی نشان دهیم!
دعای تحویل سال ( سال نو ) :
این دعا در قرآن نیامده است ولی از آیه های گوناگونِ قرآنی، برگرفته شده است!
یا مُقَلَّبَ القُلُوبِ وَ الأبصار: ای دگرگون کننده ی دل و دیده ها
( ( در قرآن و روایات ناب اسلامی : قلب را سرچشمه تمامی جوشش ها و خیزش های درون انسان، شناخته است و با بهره گرفتن از دل و دیده، می تواند به شناخت ( عرفان ) راستین خداوند دست پیدا کند! >>> سوره نور/آیه 37 ) )
یا مُدَبِّرَ اللَّیلِ وَ النَّهار: ای گرداننده و سامان دهنده ی شب و روز
( ( در قرآن: یکی از نام های خداوند بزرگ "مدبر" است که مدیریت جهان و موجودات آن را بر عهده دارد و انسان های شایسته را پس از ظهور مُنجی، جانشین خود در زمین و سرپرست دیگران قرار می دهد! >>> سوره نور/آیه 55 - سوره قِصَص/آیه5 ) )
یا مُحَوِّلَ الحَولِ وَ الأحوال: ای چرخاننده ی سال و چگونگی ها
( ( در قرآن: حول به معنای سال و فصل است و احوال به معنای طبیعت، سرشت، باطن یا تغییر و دگرگونی چند و چون انسان هاست! >>> سوره مُزَمَّل/آیه20 ) )
حَوِّل حالِّنا إلی أحسَنِ الحال: بگردان حال "ما" را به سوی بهترین و نیکوترین حال
( ( در قرآن: خداوند سرنوشت هیچ گروهی را دگرگون نخواهد کرد؛ مگر این که خودشان بخواهند!
و در این دعا "ما" از خدا می خواهیم که سرنوشتمان را به بهترین شکل رَقَم بزند! >>> سوره رعد/آیه11 ) )
.
نیایش نامه ی رسیدن سال نو زرتشتیان ( کهن ترین بخش نوشته شده اوستا از نظر زبانی، یَسن 35 تا 42:بخش هایی از هفت هات، هفت یَشت بزرگ، هَپتَنگ هائیتی"اوستایی" ) :
ایتا. آت. یَزَه مَیدِه. اَهورِم. مَزدام؛ یِه. گامچا. اَشِمچا. دات، اَپَسچا. اُروَر اُوسچا. وَنگهَواشِ ( وَنگوهیش ) . رَئوچاوِسچا. دات. بومیمچا. ویسپاچا. وُهو:
تو را می پرستم ای اهورامزدا؛ که آب ها، گیاهان و روشنایی را آفریدی یا همه جهان و تمام نعمت ها را به خوبی آفریدی
اَشا. اُنام. آئَت. اُرُونو. یَزَه مَیدِه. کودُ. زاتَنامچیت. نَرامچا. نا اِئری. نامچا:
ستایِشَت می کنم ( سپاسگزار تو هستم ) برای این که قانون اَشا را بنیاد ( بنیان ) نهادی!
دَیتی. کُنامچا. اَیدیونام. هَیت. اُرُونو. یَزَه مَیدِه:
می ستایم روان یَلان، پهلوانان، دلیران، مردان و زنان نیک اندیشی که
یِئِه. شام. وَهِه هیش. دَائِناو. وَهنَینتی. وا. وِنگهِن. وا. وَ اُنَرِه. وا:
با وجدانِ نیک، بر پادِ ( ضدِّ ) بدی ها بر می خیزند و با آن ها می جنگند
آت. ایتا. یَزَه مَیدِه. وَنگهوشچا. ایت. وَنگهومیشچا. ایت. سِپَنتِنگ. اَمِشهِنگ:
می ستایم هم مردان و هم زنان نیک اندیش و جاودانه را
یَوَ اِجیو. یَوَ اِسُو. یُوئی. وَنگهِه. اُش. آ. مَنَنگهُو. شینیتی. یاوُسچا. اُوُ اِیتی:
که همواره با منش پاک ( هومَت ) زندگی می کنند و همیشه با گفتار نیک ( هوخت ) و کردار نیک ( هورِشت ) سود می رسانند
سپس باشندگان سر مَیزَد ( سفره ) هفت سین، دست در دست هم این وِرد را زمزمه می کنند:
اَتَه. جَمیادَیتَه. آفَرینامی - اَغنی اَشوبیم:
همان شود که آرزو کردیم - بشود که از اَشوَن ها ( اَشوان ها، نیکان ) باشیم
هَما زور بیم، هَما زور. کَرفِه کاران بیم - دور اژ. وَناه و وَناهکاران بیم:
همراه و همدل، همگی نیکوکار شویم - دور از ریا کاران و دودوزه بازان باشیم
هَم کَرفِه. بسته کُشتیان و نیکان و وِهان. هفت کشور زمین بیم:
با هم، پیمانی استوار ( محکم ) ببندیم که رهرو ( جزو ) افراد شایسته و خوبان ( ویهان ) هفت کشور شویم ( نگاهی به هفت کشور در اَوِستا شود! )
دیر زیویم، درست زیویم، شاد زیویم، تا زیویم به کامه زیویم:
عمر آزِگار ( طولانی ) داشته باشیم، درست زندگی کنیم، به شادی و خوشی سِپَری کنیم، تا زنده ایم به خوشبختی و با کامیابی زندگی کنیم
گیتیمان باد به کامه تن، مینومان باد به کامه روان - هَما زور بیم، هَما زور. هَما. اَشوبیم. :
جهانمان به مُرادِ جسممان باشد، آخرتمان همان جوری باشد که دلمان می خواهد - با همبستگی و همدلی در راه راستی گام برداریم
اَشَم. وُهو. وَهیشتَم. اَستی. اُوشتا. اَستی:
راستی بهترین نیکی است و مایه ی نیکبختی است
اُوشتا. اَهمایی. هَیت. اَشایی. وَهیشتایی. اَشَم:
تندرستی و خوشبختی، از آنِ کسی است که درست! شود و خواستار بهترین راستی باشد
شعر نویی درباره نوروز: پیشینه این شعر به بیش از ده سال ( یک دهه ) هم نمی رسد!
ولی بعضی ها آن را نیایش پارسی "تحویل سال" می دانند و فکر می کنند که این شعر دارای ریشه کهن است و آن را به فردوسی نسبت می دهند؛برای همین آن را نوشتم تا خودتان داوری کنید!
گرچه سُراینده ی آن ناشناخته است ولی شعر بسیار زیباییست!
گشت گِرداگرد مِهر تابناک، ایران زمین
روز نو آمد و شد، شادی برون زِ اَندر کمین
ای تو یزدان، ای تو گردانندۀ مِهر و سِپهر
برترینَش کُن، بَرایَم این زمان و این زمین
شعر نوی دیگری، درباره نوروز: این هم پیشینه زیادی ندارد ولی بعضی ها آن را نیایش پارسی "گردش سال" می دانند!
خدایا چنان کن که هر روز ما
همه سبز باشد، چو نوروز ما
دل و دیده باشد، چو مِهر تو شاد
جهان نو شود، سال، فرخنده باد
یکی از شعرهای حکیم ابوالقاسم فردوسی درباره نوروز و جمشید:
به فَرّ کیانی یکی تخت ساخت
چه مایه بدو گوهر اندر نِشاخت
که چون خواستی دیو برداشتی
زِ هامون به گردون برافراشتی
چو خورشیدِ تابانی، میانِ هوا
نشسته بر او شاهِ فرمانروا
جهان، انجمن شد، بر تخت اوی
فرو مانده، از فَرّه بخت اوی
به جمشید، بر گوهر اَفشاندند
مَر آن روز را "روز نو" خواندند!
سَر ِسالِ نو، هُرمَز فرودین
بر آسوده از رنجِ تن، دل زِ کین
بزرگان، به شادی بیاراستند
مِی و جام و رامشگران خواستند
چنین روزِ فرخ، از آن روزگار
بمانده از آن، خُسروان، یادگار
چکامه ای دیگر از فردوسی خردمند:
بیاراید این آتش زردهِشت
بگیرد همان زند و استا بِمُشت
نگه دارد این فال جشن سده
همان فَرّ نوروز و آتشکده
همان اورمزد و مَه و روز مهر
بشوید به آبِ خرد جان و چهر
کند تازه آیین لهراسپی
بماند کیی دین گشتاسپی
این دعا در قرآن نیامده است ولی از آیه های گوناگونِ قرآنی، برگرفته شده است!
یا مُقَلَّبَ القُلُوبِ وَ الأبصار: ای دگرگون کننده ی دل و دیده ها
( ( در قرآن و روایات ناب اسلامی : قلب را سرچشمه تمامی جوشش ها و خیزش های درون انسان، شناخته است و با بهره گرفتن از دل و دیده، می تواند به شناخت ( عرفان ) راستین خداوند دست پیدا کند! >>> سوره نور/آیه 37 ) )
یا مُدَبِّرَ اللَّیلِ وَ النَّهار: ای گرداننده و سامان دهنده ی شب و روز
( ( در قرآن: یکی از نام های خداوند بزرگ "مدبر" است که مدیریت جهان و موجودات آن را بر عهده دارد و انسان های شایسته را پس از ظهور مُنجی، جانشین خود در زمین و سرپرست دیگران قرار می دهد! >>> سوره نور/آیه 55 - سوره قِصَص/آیه5 ) )
یا مُحَوِّلَ الحَولِ وَ الأحوال: ای چرخاننده ی سال و چگونگی ها
( ( در قرآن: حول به معنای سال و فصل است و احوال به معنای طبیعت، سرشت، باطن یا تغییر و دگرگونی چند و چون انسان هاست! >>> سوره مُزَمَّل/آیه20 ) )
حَوِّل حالِّنا إلی أحسَنِ الحال: بگردان حال "ما" را به سوی بهترین و نیکوترین حال
( ( در قرآن: خداوند سرنوشت هیچ گروهی را دگرگون نخواهد کرد؛ مگر این که خودشان بخواهند!
و در این دعا "ما" از خدا می خواهیم که سرنوشتمان را به بهترین شکل رَقَم بزند! >>> سوره رعد/آیه11 ) )
.
نیایش نامه ی رسیدن سال نو زرتشتیان ( کهن ترین بخش نوشته شده اوستا از نظر زبانی، یَسن 35 تا 42:بخش هایی از هفت هات، هفت یَشت بزرگ، هَپتَنگ هائیتی"اوستایی" ) :
ایتا. آت. یَزَه مَیدِه. اَهورِم. مَزدام؛ یِه. گامچا. اَشِمچا. دات، اَپَسچا. اُروَر اُوسچا. وَنگهَواشِ ( وَنگوهیش ) . رَئوچاوِسچا. دات. بومیمچا. ویسپاچا. وُهو:
تو را می پرستم ای اهورامزدا؛ که آب ها، گیاهان و روشنایی را آفریدی یا همه جهان و تمام نعمت ها را به خوبی آفریدی
اَشا. اُنام. آئَت. اُرُونو. یَزَه مَیدِه. کودُ. زاتَنامچیت. نَرامچا. نا اِئری. نامچا:
ستایِشَت می کنم ( سپاسگزار تو هستم ) برای این که قانون اَشا را بنیاد ( بنیان ) نهادی!
دَیتی. کُنامچا. اَیدیونام. هَیت. اُرُونو. یَزَه مَیدِه:
می ستایم روان یَلان، پهلوانان، دلیران، مردان و زنان نیک اندیشی که
یِئِه. شام. وَهِه هیش. دَائِناو. وَهنَینتی. وا. وِنگهِن. وا. وَ اُنَرِه. وا:
با وجدانِ نیک، بر پادِ ( ضدِّ ) بدی ها بر می خیزند و با آن ها می جنگند
آت. ایتا. یَزَه مَیدِه. وَنگهوشچا. ایت. وَنگهومیشچا. ایت. سِپَنتِنگ. اَمِشهِنگ:
می ستایم هم مردان و هم زنان نیک اندیش و جاودانه را
یَوَ اِجیو. یَوَ اِسُو. یُوئی. وَنگهِه. اُش. آ. مَنَنگهُو. شینیتی. یاوُسچا. اُوُ اِیتی:
که همواره با منش پاک ( هومَت ) زندگی می کنند و همیشه با گفتار نیک ( هوخت ) و کردار نیک ( هورِشت ) سود می رسانند
سپس باشندگان سر مَیزَد ( سفره ) هفت سین، دست در دست هم این وِرد را زمزمه می کنند:
اَتَه. جَمیادَیتَه. آفَرینامی - اَغنی اَشوبیم:
همان شود که آرزو کردیم - بشود که از اَشوَن ها ( اَشوان ها، نیکان ) باشیم
هَما زور بیم، هَما زور. کَرفِه کاران بیم - دور اژ. وَناه و وَناهکاران بیم:
همراه و همدل، همگی نیکوکار شویم - دور از ریا کاران و دودوزه بازان باشیم
هَم کَرفِه. بسته کُشتیان و نیکان و وِهان. هفت کشور زمین بیم:
با هم، پیمانی استوار ( محکم ) ببندیم که رهرو ( جزو ) افراد شایسته و خوبان ( ویهان ) هفت کشور شویم ( نگاهی به هفت کشور در اَوِستا شود! )
دیر زیویم، درست زیویم، شاد زیویم، تا زیویم به کامه زیویم:
عمر آزِگار ( طولانی ) داشته باشیم، درست زندگی کنیم، به شادی و خوشی سِپَری کنیم، تا زنده ایم به خوشبختی و با کامیابی زندگی کنیم
گیتیمان باد به کامه تن، مینومان باد به کامه روان - هَما زور بیم، هَما زور. هَما. اَشوبیم. :
جهانمان به مُرادِ جسممان باشد، آخرتمان همان جوری باشد که دلمان می خواهد - با همبستگی و همدلی در راه راستی گام برداریم
اَشَم. وُهو. وَهیشتَم. اَستی. اُوشتا. اَستی:
راستی بهترین نیکی است و مایه ی نیکبختی است
اُوشتا. اَهمایی. هَیت. اَشایی. وَهیشتایی. اَشَم:
تندرستی و خوشبختی، از آنِ کسی است که درست! شود و خواستار بهترین راستی باشد
شعر نویی درباره نوروز: پیشینه این شعر به بیش از ده سال ( یک دهه ) هم نمی رسد!
ولی بعضی ها آن را نیایش پارسی "تحویل سال" می دانند و فکر می کنند که این شعر دارای ریشه کهن است و آن را به فردوسی نسبت می دهند؛برای همین آن را نوشتم تا خودتان داوری کنید!
گرچه سُراینده ی آن ناشناخته است ولی شعر بسیار زیباییست!
گشت گِرداگرد مِهر تابناک، ایران زمین
روز نو آمد و شد، شادی برون زِ اَندر کمین
ای تو یزدان، ای تو گردانندۀ مِهر و سِپهر
برترینَش کُن، بَرایَم این زمان و این زمین
شعر نوی دیگری، درباره نوروز: این هم پیشینه زیادی ندارد ولی بعضی ها آن را نیایش پارسی "گردش سال" می دانند!
خدایا چنان کن که هر روز ما
همه سبز باشد، چو نوروز ما
دل و دیده باشد، چو مِهر تو شاد
جهان نو شود، سال، فرخنده باد
یکی از شعرهای حکیم ابوالقاسم فردوسی درباره نوروز و جمشید:
به فَرّ کیانی یکی تخت ساخت
چه مایه بدو گوهر اندر نِشاخت
که چون خواستی دیو برداشتی
زِ هامون به گردون برافراشتی
چو خورشیدِ تابانی، میانِ هوا
نشسته بر او شاهِ فرمانروا
جهان، انجمن شد، بر تخت اوی
فرو مانده، از فَرّه بخت اوی
به جمشید، بر گوهر اَفشاندند
مَر آن روز را "روز نو" خواندند!
سَر ِسالِ نو، هُرمَز فرودین
بر آسوده از رنجِ تن، دل زِ کین
بزرگان، به شادی بیاراستند
مِی و جام و رامشگران خواستند
چنین روزِ فرخ، از آن روزگار
بمانده از آن، خُسروان، یادگار
چکامه ای دیگر از فردوسی خردمند:
بیاراید این آتش زردهِشت
بگیرد همان زند و استا بِمُشت
نگه دارد این فال جشن سده
همان فَرّ نوروز و آتشکده
همان اورمزد و مَه و روز مهر
بشوید به آبِ خرد جان و چهر
کند تازه آیین لهراسپی
بماند کیی دین گشتاسپی
گاهشماری اَوِستایی ( 522 سال پیش از میلاد در دوره داریوش یکم، داریوش بزرگ ) :
در این تقویم هر 30 روز را یکماه و هر سال را 12 ماه در نظر می گرفتند!
نام دوازده ماه این گاهشمار، از نام اَمشاسپَندان و ایزدان باستان ایران گرفته شده است:
1. اَوِستایی: فَروَشی - فارسی میانه ( پَهلَوی ) : فَروَهَر - امروزی: فَروَردین
( ( فارسی باستان: فَروَرتی ) )
2. اَشَه وَهیشتَه - اَرتَ وَهیشت - اُردیبِهشت
3. هیُورُوتات ( هَوُِروَتات، هَئوروَتات ) - خُردات ( هُردات ) - خُرداد
4. تیشتَریَه - تیشتَر ( تِشتَر ) - تیر
5. اَمِرتات ( اَمِرتا ) - اَمِردات ( اَمُرداد ) - مُرداد
6. خَشتَرَه ( خَشتَرا، کَشتَرا، وَئیریه ) - شَتریوَر - شهریور
7. میثرَه - میتر ( میترا ) - مِهر
8. اَپَم نَپات ( اَردَِویسورَه اَناهیتَه ) - آناهید، بُرزیَزد - آبان
9. آتَر ( آثَر ) - آتور ( آتش ) - آذَر
10. دَثوش ( دَذُو ) - دَئو - دِی
11. وُهومَنَه - وُهومَن - بَهمَن
12. سِپَنتا آرمیتی ( توشنامَتی ) - سِپَندارمَذ ( اِسپَندارمَذ، اِسفَندارمَذ ) - اِسفَند
نام این سی روز در گاهشمار:
در خُرده اوستا، سی روز در ماه آمده است که نگهبان هر کدام از این روزهای ماه، به یکی از اَمشاسپَندان و ایزدان باستانی سِپُرده شده است:
روز نخست از آنِ اهورامزداست و شش روز بعد به امشاسپندان و روز های پس از آن به ایزدان باستانی دیگر واگذار شده است!
به گوش باشید: در ماه "سه" روز به نام دی داریم! >>> 8. دی به آذر 15. دی به مهر 23. دی به دین
این سه روزِ هم نام، ماه را به چهار قسمت کمابیش مساوی از هم جداسازی ( تقسیم ) کرده اند و هنگام نام بردن هر یک از آن ها، نام روزِ پسین را به دنبالش می آورند. مانند: نخستین روز دی >>> که دی به آذر می خوانند!
به گوش باشید: در ماه "چهار" روز به نام روز " نَبُر" داریم! >>> 2. بهمن 12. ماه 14. گوش 21. رام
روزی که گوشت نمی خورند؛ زیرا ایرانیان باستان باور داشتند که خوردن گوشت زیاد زیان آور است!
1. اَهورامَزدا ( هُرمَزد ) : نام خداوند، آفریدگار، پروردگار، دادار - هستی بخش دانا، سَروَر راستی، بزرگِ دانایی، گشایشگر دانا
2. بَهمَن: پندار و خِرَد نیک - ایزد شب و روز و نگهبان روز و ماه - روز نَبُر!
3. اُردیبِهشت: بهترین راستی و درستی، بهترین نظم و قانون - ایزد پاکی و نگهبان راستی و درستی
4. شَهریوَر: شهریار نیرومند، پادشاه مقتدر و توانمند - ایزد خوار و بار و نگهبان فلزات و ابزارهای گرانبها
5. سِپَندارمَذ: فروتنی، خاکساری، آستین پوشی! - ایزدبانو باروَری و عاشقی، ایزد نگهبان جنگل و درختان، فرشته نگهبان سه پند بزرگ ایرانیان باستان: پندار نیک ( هومَت ) ، گفتار نیک ( هوخت ) ، کردار نیک ( هورِشت )
6. خُرداد: تندرستی و رسایی، هستی و زندگانی - ایزدبانو پاداش دهنده اعمال نیکوکاران و نگهبان آب
7. مُرداد: جاودانگی و بی مرگی - ایزدبانو جاودانگی و نگهبان گیاهان و رُستنی ها
8. دی به آذر ( دیباذر ) : آفریدگار، ایزد، یزدان، جان آفرین - سرآغاز پیدایش، شروع هستی
9. آذر ( آتش ) :شعله، اَخگر، شراره - ایزد پیروزی بخش اهورایی و ایزد نگهبان آتش
10. آبان: آب - ایزدبانو نگهبان آب و پرسمان های آب ( جشن پنج روز آخر آبنماه: پوردِگان! )
11. خور ( هُور خَشتیَه ) : خورشید، آفتاب - ایزد خورشید
12. ماه ( ماو نَگهه ) : قَمَر، برج، ماه - ایزدبانو ماه - روز نَبُر!
13. تیر: ستاره تیر ( عَطارُد ) ، شَباهَنگ ( شِعرایِ یَمانی ) - تیشتَر ( تَِشتَر ) ، ایزد تازگی، جوانی و نگهبان باران
14. گُوش ( دُرُواسپ، گِئوش، گیوش ) :
دُرُواسپ: دارنده اسبان تندرست و قبراق
جهان، گیتی، کیهان ( گیهان ) ، هستی، پیدایش، زندگی - ایزدبانو پیدایش موجودات جهان و نگهبان چارپایان ( چهار پایان ) و پرندگان و حیوانات و نگهبان میوه ها و مُرَکّبات - روز نَبُر!
15. دی به مهر ( دی بِمهر ) : آفریدگار، ایزد، یزدان، جان آفرین - سرآغاز پیدایش، شروع هستی
16. مِهر ( میترا ) : عشق و محبت، مهربانی، دوستی، همدردی، پیمان، قول و قرار - ایزد نور و روشنایی
17. سُروش ( سُر ئوشه، سُر یوشه، بادران ) : پیروی و فرمانبرداری از اهورامزدا، نیوش و پیک ایزدی ( الهی ) - ایزد پیام آور و نگهبان عهد و پیمان
18. رَشن ( رَشنو ) : دادگری، حق سِتانی، عادل بودن - ایزد عدالت و دادگری و نگهبان بی گناهان
19. فَروَردین: جان و روان انسان ها و درگذشتگان، فَروَهَر! - ایزد ارواح و رمز و رازها و نگهبان فَروَردهای پاکان و فَروَهَرهای پارسیان
20. وِرَهرام ( بَهرام، وِرِثرَغنَه ) :درهم شکننده مقاومت، فتح و پیروزی، کامیابی و خوشبختی - ایزد کامیابی و خوشبختی و پاسبان مسافران و در راه ماندگان
21. رام ( رامَن، وایوَه ) : شاد و خوشحال، خوشی و شادمانی، سازگار و هماهنگ - ایزد آرامش و آسودگی و نگهبان صلح، آشتی و دوستی - روز نَبُر!
22. باد ( وایو، واتَه ) و آریامَن ( اَئیریامَن - در وَدا با نام بَغ: ایزد بخت و اقبال ) : نسیم، باد خُنَک و مُلایم، هوا و نفس دلپذیر و دلچسب -
ایزد باد، هوا و ایزد دوستی و آرامش و درمان بخشی ( آریامَن پیروزمند )
23. دی به دین ( دی بِدین ) یا
دَهمان آفرین ( دَهما آفریتی ) : آفریدگار، ایزد، یزدان، جان آفرین - سرآغاز پیدایش، شروع هستی یا
فرشته شمارنده ( حساب کننده ) درود و سپاسگزاری انسان های پارسا و همچنین افزاینده ( برکت دهنده ) روزی گشاینده ( حلال ) و مال و منال انسان های درستکار و کوشش گر
24. دین ( چیستا، دینا، دیانا ) : وجدان و بینش درونی، پایبندی به ریشه ها و آیین ها - ایزدبانو دانش، فرهنگ و هنر، نگهبان قلم و نویسندگان
25. اَرد ( آراد، اَردوخش، اَشی وَنگوهی، پارَند، راتا، آدا ) : راستی و درستی، صداقت و درستکاری، دَهِش و بخشندگی، توانگری و دارایی - ایزدبانو روزی دهنده و جانپاس مال و مَنال ( پول و پَله ) ، سرمایه، ثروت و دارایی
26. اَشتاد ( اَرَشتات، اَرَشتی ) : پیشوا و راهنمای مینویان و جهانیان - ایزدبانو برآوردن خواسته ها، حاجت ها و نیازها و نگهبان بلاگردان و صدقه دهندگی
27. آسمان ( اَسمَن ) : عالم غیب و بالا، درگاه قُدسی و پاک اهورامزدا، جایگاه فرشتگان و الوهیم ها ( فَروَهَر ها ) ، تدبیر امور، راهکار رخدادها، آبدیده رویدادها - ایزد گرداننده روزگار و آسمان ها و نگهبان تدبیر روز، مدیریت و گرداندن زمان
28. زامیاد ( کیان، فَره، خُره، رامناد، رامیاد ) :زمین، خشکی، خاک، بوم و بَر - ایزد خشکی، کرانه ها و کشتزارها و نگهبان زمین به همراه آرامیس! ( خواهر آناهیتا )
29. مانترَه سِپَند ( مِهر اِسپَند، مار اِسفَند ) : گفتار نیک، کلام وَرجاوند ( مقدس ) - ایزدبانو گپ و گفتارهای پسندیده و نیکو و نگهبان حرف ها و سخنان با ارزش و پارسا
30. اَنیران ( اَنیرام، اَنارام، اَنَغران، اَنَغرَ رَئوچَه، گَرزمان، گَرودِمان، گَروتِمان ) : نور جاوید، درخشش و روشنی بی پایان - ایزد عَقد، ازدواج و نِکاح و نگهبان پیوند زناشویی
*** 31. اَوَرداد: روز زیادی، روز بیشتر، روز افزون - در بهار و تابستان رخ می دهد!
توجه: اسفندماه 29 روز است و اگر کبیسه شود، 30 روزه می شود!
*** یادآوری ( از واژه فراماسون ) :
از زمان مادها تا هخامنشیان:
ایرانی ها، شماره 13 را عدد وَرجاوَند ( مقدس ) می دانند زیرا در دوره های باستان ایران، به هنگام گاهشماری، سال را به 360 روز جداسازی می کردند ( برای اینکه هر روزشان 30 روز بوده است؛ که جشن برگزار می کردند و نام هر یک از اساطیر شان بود و نمی خواستند چیدمان آن را به هم بزنند )
ولی برای درست شدن گاهشمار 365 روزه به برخی از ماه ها پنج روز ( فَنج روز ) می افزودند ( به هر کدام از آن ماه ها؛ که بیشتر در بهار و تابستان بود یک روز می افزودن ) و به آن روزی که در ماه 30 روزه افزودن: اَوَرداد ( روز زیادی ) می گفتند، تا به یک سال 365 روزه برسند؛ و اگر سالی کبیسه می شد؛ به جای اینکه هر چهار سال آن را کبیسه کنند و به 366 روز دِگَرِش ( تغییر ) دهند، شش ساعت مانده را به حساب نمی آوردند، در نتیجه پس از 120 سال، یک سال 13 ماهه داشتیم که این سیزدهم را "بِهرَگ، بِهیزَک: روز خجسته و مبارک، بهترین روز" می گفتن و زبانزد 120 ساله بشی هم از اینجا آمده است!
.
در ایران باستان آن را به نام جشن فَروَردَگان ( فَروَرگان، فَروَردَیان، فَروَردیگان ) می شناختند که جشنی؛ برای یادبود و بزرگداشت روان و فَروَهَر ( فَروَهَر، روح ) در گذشتگان و جشنواره ای بود برای آرامش خاطرِ بازماندگان؛ که پیش از آمدن بهار انجام می شده است و به پیشواز نوروز می رفتند!
( ( گرچه زمان ( گاه ) آن؛ ناهمگون است با جشنِ فَروَردینگان ( فَرُودُگ ) :
که در روز نوزدهم فروردین می باشد؛ و تنها برای بزرگداشت روح درگذشتگان ( فَروَهَر ) آنان انجام می شده است! ) )
در این تقویم هر 30 روز را یکماه و هر سال را 12 ماه در نظر می گرفتند!
نام دوازده ماه این گاهشمار، از نام اَمشاسپَندان و ایزدان باستان ایران گرفته شده است:
1. اَوِستایی: فَروَشی - فارسی میانه ( پَهلَوی ) : فَروَهَر - امروزی: فَروَردین
( ( فارسی باستان: فَروَرتی ) )
2. اَشَه وَهیشتَه - اَرتَ وَهیشت - اُردیبِهشت
3. هیُورُوتات ( هَوُِروَتات، هَئوروَتات ) - خُردات ( هُردات ) - خُرداد
4. تیشتَریَه - تیشتَر ( تِشتَر ) - تیر
5. اَمِرتات ( اَمِرتا ) - اَمِردات ( اَمُرداد ) - مُرداد
6. خَشتَرَه ( خَشتَرا، کَشتَرا، وَئیریه ) - شَتریوَر - شهریور
7. میثرَه - میتر ( میترا ) - مِهر
8. اَپَم نَپات ( اَردَِویسورَه اَناهیتَه ) - آناهید، بُرزیَزد - آبان
9. آتَر ( آثَر ) - آتور ( آتش ) - آذَر
10. دَثوش ( دَذُو ) - دَئو - دِی
11. وُهومَنَه - وُهومَن - بَهمَن
12. سِپَنتا آرمیتی ( توشنامَتی ) - سِپَندارمَذ ( اِسپَندارمَذ، اِسفَندارمَذ ) - اِسفَند
نام این سی روز در گاهشمار:
در خُرده اوستا، سی روز در ماه آمده است که نگهبان هر کدام از این روزهای ماه، به یکی از اَمشاسپَندان و ایزدان باستانی سِپُرده شده است:
روز نخست از آنِ اهورامزداست و شش روز بعد به امشاسپندان و روز های پس از آن به ایزدان باستانی دیگر واگذار شده است!
به گوش باشید: در ماه "سه" روز به نام دی داریم! >>> 8. دی به آذر 15. دی به مهر 23. دی به دین
این سه روزِ هم نام، ماه را به چهار قسمت کمابیش مساوی از هم جداسازی ( تقسیم ) کرده اند و هنگام نام بردن هر یک از آن ها، نام روزِ پسین را به دنبالش می آورند. مانند: نخستین روز دی >>> که دی به آذر می خوانند!
به گوش باشید: در ماه "چهار" روز به نام روز " نَبُر" داریم! >>> 2. بهمن 12. ماه 14. گوش 21. رام
روزی که گوشت نمی خورند؛ زیرا ایرانیان باستان باور داشتند که خوردن گوشت زیاد زیان آور است!
1. اَهورامَزدا ( هُرمَزد ) : نام خداوند، آفریدگار، پروردگار، دادار - هستی بخش دانا، سَروَر راستی، بزرگِ دانایی، گشایشگر دانا
2. بَهمَن: پندار و خِرَد نیک - ایزد شب و روز و نگهبان روز و ماه - روز نَبُر!
3. اُردیبِهشت: بهترین راستی و درستی، بهترین نظم و قانون - ایزد پاکی و نگهبان راستی و درستی
4. شَهریوَر: شهریار نیرومند، پادشاه مقتدر و توانمند - ایزد خوار و بار و نگهبان فلزات و ابزارهای گرانبها
5. سِپَندارمَذ: فروتنی، خاکساری، آستین پوشی! - ایزدبانو باروَری و عاشقی، ایزد نگهبان جنگل و درختان، فرشته نگهبان سه پند بزرگ ایرانیان باستان: پندار نیک ( هومَت ) ، گفتار نیک ( هوخت ) ، کردار نیک ( هورِشت )
6. خُرداد: تندرستی و رسایی، هستی و زندگانی - ایزدبانو پاداش دهنده اعمال نیکوکاران و نگهبان آب
7. مُرداد: جاودانگی و بی مرگی - ایزدبانو جاودانگی و نگهبان گیاهان و رُستنی ها
8. دی به آذر ( دیباذر ) : آفریدگار، ایزد، یزدان، جان آفرین - سرآغاز پیدایش، شروع هستی
9. آذر ( آتش ) :شعله، اَخگر، شراره - ایزد پیروزی بخش اهورایی و ایزد نگهبان آتش
10. آبان: آب - ایزدبانو نگهبان آب و پرسمان های آب ( جشن پنج روز آخر آبنماه: پوردِگان! )
11. خور ( هُور خَشتیَه ) : خورشید، آفتاب - ایزد خورشید
12. ماه ( ماو نَگهه ) : قَمَر، برج، ماه - ایزدبانو ماه - روز نَبُر!
13. تیر: ستاره تیر ( عَطارُد ) ، شَباهَنگ ( شِعرایِ یَمانی ) - تیشتَر ( تَِشتَر ) ، ایزد تازگی، جوانی و نگهبان باران
14. گُوش ( دُرُواسپ، گِئوش، گیوش ) :
دُرُواسپ: دارنده اسبان تندرست و قبراق
جهان، گیتی، کیهان ( گیهان ) ، هستی، پیدایش، زندگی - ایزدبانو پیدایش موجودات جهان و نگهبان چارپایان ( چهار پایان ) و پرندگان و حیوانات و نگهبان میوه ها و مُرَکّبات - روز نَبُر!
15. دی به مهر ( دی بِمهر ) : آفریدگار، ایزد، یزدان، جان آفرین - سرآغاز پیدایش، شروع هستی
16. مِهر ( میترا ) : عشق و محبت، مهربانی، دوستی، همدردی، پیمان، قول و قرار - ایزد نور و روشنایی
17. سُروش ( سُر ئوشه، سُر یوشه، بادران ) : پیروی و فرمانبرداری از اهورامزدا، نیوش و پیک ایزدی ( الهی ) - ایزد پیام آور و نگهبان عهد و پیمان
18. رَشن ( رَشنو ) : دادگری، حق سِتانی، عادل بودن - ایزد عدالت و دادگری و نگهبان بی گناهان
19. فَروَردین: جان و روان انسان ها و درگذشتگان، فَروَهَر! - ایزد ارواح و رمز و رازها و نگهبان فَروَردهای پاکان و فَروَهَرهای پارسیان
20. وِرَهرام ( بَهرام، وِرِثرَغنَه ) :درهم شکننده مقاومت، فتح و پیروزی، کامیابی و خوشبختی - ایزد کامیابی و خوشبختی و پاسبان مسافران و در راه ماندگان
21. رام ( رامَن، وایوَه ) : شاد و خوشحال، خوشی و شادمانی، سازگار و هماهنگ - ایزد آرامش و آسودگی و نگهبان صلح، آشتی و دوستی - روز نَبُر!
22. باد ( وایو، واتَه ) و آریامَن ( اَئیریامَن - در وَدا با نام بَغ: ایزد بخت و اقبال ) : نسیم، باد خُنَک و مُلایم، هوا و نفس دلپذیر و دلچسب -
ایزد باد، هوا و ایزد دوستی و آرامش و درمان بخشی ( آریامَن پیروزمند )
23. دی به دین ( دی بِدین ) یا
دَهمان آفرین ( دَهما آفریتی ) : آفریدگار، ایزد، یزدان، جان آفرین - سرآغاز پیدایش، شروع هستی یا
فرشته شمارنده ( حساب کننده ) درود و سپاسگزاری انسان های پارسا و همچنین افزاینده ( برکت دهنده ) روزی گشاینده ( حلال ) و مال و منال انسان های درستکار و کوشش گر
24. دین ( چیستا، دینا، دیانا ) : وجدان و بینش درونی، پایبندی به ریشه ها و آیین ها - ایزدبانو دانش، فرهنگ و هنر، نگهبان قلم و نویسندگان
25. اَرد ( آراد، اَردوخش، اَشی وَنگوهی، پارَند، راتا، آدا ) : راستی و درستی، صداقت و درستکاری، دَهِش و بخشندگی، توانگری و دارایی - ایزدبانو روزی دهنده و جانپاس مال و مَنال ( پول و پَله ) ، سرمایه، ثروت و دارایی
26. اَشتاد ( اَرَشتات، اَرَشتی ) : پیشوا و راهنمای مینویان و جهانیان - ایزدبانو برآوردن خواسته ها، حاجت ها و نیازها و نگهبان بلاگردان و صدقه دهندگی
27. آسمان ( اَسمَن ) : عالم غیب و بالا، درگاه قُدسی و پاک اهورامزدا، جایگاه فرشتگان و الوهیم ها ( فَروَهَر ها ) ، تدبیر امور، راهکار رخدادها، آبدیده رویدادها - ایزد گرداننده روزگار و آسمان ها و نگهبان تدبیر روز، مدیریت و گرداندن زمان
28. زامیاد ( کیان، فَره، خُره، رامناد، رامیاد ) :زمین، خشکی، خاک، بوم و بَر - ایزد خشکی، کرانه ها و کشتزارها و نگهبان زمین به همراه آرامیس! ( خواهر آناهیتا )
29. مانترَه سِپَند ( مِهر اِسپَند، مار اِسفَند ) : گفتار نیک، کلام وَرجاوند ( مقدس ) - ایزدبانو گپ و گفتارهای پسندیده و نیکو و نگهبان حرف ها و سخنان با ارزش و پارسا
30. اَنیران ( اَنیرام، اَنارام، اَنَغران، اَنَغرَ رَئوچَه، گَرزمان، گَرودِمان، گَروتِمان ) : نور جاوید، درخشش و روشنی بی پایان - ایزد عَقد، ازدواج و نِکاح و نگهبان پیوند زناشویی
*** 31. اَوَرداد: روز زیادی، روز بیشتر، روز افزون - در بهار و تابستان رخ می دهد!
توجه: اسفندماه 29 روز است و اگر کبیسه شود، 30 روزه می شود!
*** یادآوری ( از واژه فراماسون ) :
از زمان مادها تا هخامنشیان:
ایرانی ها، شماره 13 را عدد وَرجاوَند ( مقدس ) می دانند زیرا در دوره های باستان ایران، به هنگام گاهشماری، سال را به 360 روز جداسازی می کردند ( برای اینکه هر روزشان 30 روز بوده است؛ که جشن برگزار می کردند و نام هر یک از اساطیر شان بود و نمی خواستند چیدمان آن را به هم بزنند )
ولی برای درست شدن گاهشمار 365 روزه به برخی از ماه ها پنج روز ( فَنج روز ) می افزودند ( به هر کدام از آن ماه ها؛ که بیشتر در بهار و تابستان بود یک روز می افزودن ) و به آن روزی که در ماه 30 روزه افزودن: اَوَرداد ( روز زیادی ) می گفتند، تا به یک سال 365 روزه برسند؛ و اگر سالی کبیسه می شد؛ به جای اینکه هر چهار سال آن را کبیسه کنند و به 366 روز دِگَرِش ( تغییر ) دهند، شش ساعت مانده را به حساب نمی آوردند، در نتیجه پس از 120 سال، یک سال 13 ماهه داشتیم که این سیزدهم را "بِهرَگ، بِهیزَک: روز خجسته و مبارک، بهترین روز" می گفتن و زبانزد 120 ساله بشی هم از اینجا آمده است!
.
در ایران باستان آن را به نام جشن فَروَردَگان ( فَروَرگان، فَروَردَیان، فَروَردیگان ) می شناختند که جشنی؛ برای یادبود و بزرگداشت روان و فَروَهَر ( فَروَهَر، روح ) در گذشتگان و جشنواره ای بود برای آرامش خاطرِ بازماندگان؛ که پیش از آمدن بهار انجام می شده است و به پیشواز نوروز می رفتند!
( ( گرچه زمان ( گاه ) آن؛ ناهمگون است با جشنِ فَروَردینگان ( فَرُودُگ ) :
که در روز نوزدهم فروردین می باشد؛ و تنها برای بزرگداشت روح درگذشتگان ( فَروَهَر ) آنان انجام می شده است! ) )
در همه ی این جُستارها تا تونستم؛ بدونِ عَصبیّت و جانبداری نوشتم تا خدایی نکرده، جفایی ( بیدادی ) در سِزا و رَوای کسی نکرده باشم!
جشنی کهن، که از زمان پیوند عمو نوروز و آناهیتا ( 4. 5 میلیارد سال ) آغاز شده است!
پس از آن، زرتشت ( پیامبر ایرانی ) آن را در 6000 سال پیش، بنیاد ( بنیان ) نهاد! ( رجوع شود به عمو نوروز! )
همچنین بر پایه "وِجَرکَرد دینی":
روز زایش زرتشت، در ششمین روز فروردین ( در گاهشمار اوستایی: خورداد، هوردو ) بوده است و شگفت است که در همین روز، در سن سی سالگی به پیامبری برگزیده شد!
در متن های کهنی همچون شاهنامه فردوسی و تاریخ طبری از این روز یاد شده است و همچنین جمشید و کیومرث در این روز به پادشاهی رسیدند!
فارسی باستان: ناوا سَردا - به مانند سال نوی ارامنه: ناواسارد!
ناوا: نو، جدید، تازه، به روز، امروزی، نوین - حالا، اکنون، اینک، ایدون، امروزه
سَردا: سَرما - سردی، خنکی، سوز، یخبندان، برودت - سال، زمان، دوران، روزگار، فصل، موسِم
فارسی اَوستایی: ناواکا رَئوچه ( navaka raočah )
فارسی میانه ( پهلوی ) : نوگ روز ( nog roz )
معنی: روز نو، روز تازه، روز نوین، زمان جدید، گاه نو - سال نو، آغاز و شروع سال - جشن شروع سال، سالگرد شروع سال
اعتدال بهاری ( هَموگان بهاری، اُکیونوس ) در نیمکره ی شمالی مثل کشور ایران:
در ستاره شناسی به لحظه ای ( دَمی ) گویند که خورشید از دید ناظر ( بیننده ) زمینی از صفحه ی استوا ( آسمان ) می گذرد و حرکت خود را به سمت شمال آسمان در پیش می گیرد یا هنگامی که خورشید روی یک مدار دایروی که با مدار استوای زمین 23. 5 درجه تاراش ( اختلاف ) دارد، به دورِ سیاره ما بچرخد!
روز نخست سال:
اگر تا پیش از ساعت 12 ظهر؛ مرکز خورشید به استوای آسمانی برسد و از این گره ( عُقده ) مداری گذر کند >>> آن روز، اول فروردین ( اول بهار ) است!
اگر این گونه پس از ساعت 12 ظهر پیش آید >>> روز بعد ( فردا ) ، اول فروردین ( اول بهار ) است!
به طور مثال: اگر در آخرین روز اسفند، نوروز 97 در ساعت 7 عصر باشد:
آن روز نوروز و روز بعد ( فردا ) نخستین، روزِ فروردین به شمار می رود!
( ( این کار را نخستین بار، خیام نیشابوری در تقویم خورشیدی ( شمشی ) خود انجام داد که باریک بین ترین گاهشمار جهانی است:
هر چهار سال که کبیسه می شود، شش ساعت شود وگرنه هر کبیسه پنج ساعت و چهل و هشت دقیقه است! ) )
پس وقتی مرکز خورشید به یکی از دو نقطه دیدار ( تلاقی ) استوای آسمان و دایره البروج برسد >>> سال خورشیدی، نو می شود!
پیشینیان با بدست آوردن احکام نجوم هر فصل سال، زمان تحویل خورشید را به برج آغازین آن فصل در نظر می گرفتند!
از همین روی؛تحویل سال و آغاز فصل بهار را؛هنگام ورود خورشید از برج حوت ( ماهی، اسفند ) به برج حَمَل ( بَرّه، فروردین ) در دایره البروج که آغاز برج حَمَل هست می دانند!
( ( منطقه البروج: کلاه چرخ، گِردِ آسمان -
در ستاره شناسی ( طالع بینی ) :دایره ای که حرکت "انتقالی" زمین ( یعنی: خورشید در مدت یکسال آنرا طی می کند ) در آن رخ می دهد -
آن را به دوازده بخش مساوی تقسیم کرده ( هر بخش 30 درجه ) هر کدام را برج ( ماه های سال، صورت فلکی ) و هر برجی را به اسمی می نامند.
که دانشمندی ایرانی، به نام "عبدالرحمان صوفی" در سال 964 میلادی در اصفهان ( اسپهان، اسپاهان ) آن را پایه گذاری کرد!
1. برج حَمَل ( قوچ، بَرّه ) : فروردین - انگلیسی: Aries - چینی: موش
2. برج ثَور ( گاو نَر ) : اردیبهشت - انگلیسی: Taurus - چینی: گاو ( وَرزاو، وَرزَو، وَرزه )
3. برج جَوزا ( دو پیکر، دو تَن ) : خرداد - انگلیسی: Gemini - چینی: بَبر
4. برج سَرَطان ( خَرچَنگ ) : تیر - انگلیسی: Cancer - چینی: خرگوش ( گربه )
5. برج اَسَد ( شیر ) : مرداد - انگلیسی: Leo - چینی: اژدها
6. برج سُنبُله ( خوشه، دوشیزه ) : شهریور - انگلیسی: Virgo - چینی: مار
7. برج میزان ( ترازو ) : مهر - انگلیسی: Libra - چینی: اسب
8. برج عَقرب ( کَژدُم ) : آبان - انگلیسی: Scorpius - چینی: گوسپند ( گوسفند )
9. برج قوس ( کمانگیر ) : آذر - انگلیسی: Sagittarius - چینی: میمون
10. برج جَدی ( بزغاله نر، بز بچه ) : دی - انگلیسی: Capricornus - چینی: خروس
11. برج دَلو ( آب ریز، آبکش ) : بهمن - انگلیسی: Aquarius - چینی: سگ
12. برج حوت ( ماهی ) : اسفند - انگلیسی: Pisces - چینی: خوک ) )
همچنین سنگ نگاره ی "شیر گاو شِکَن" در "تخت جمشید" وجود دارد که نمادی از نوروز است:
در این سنگ نگاره، شیر و گاو در حال نبرد برابر با هم هستند >>> شیر: نماد خورشید ( بهار ) - گاو: نماد زمین ( طبیعت )
که همان اعتدال بهاری زمین را نشان می دهد!
رویداد های اول فروردین:
طول شب و روز برابر و حدود 12 ساعت ( اعتدال بهاری، یعنی در همه ی نقاط زمین مانند: قطب شمال، استوا، قطب جنوب ) -
خورشید بر استوا عمود ( قائم ) می تابد - اجسام سایه ندارند ( یعنی اندازه ی زاویه سایه چیزی، تقریباََ با عرض جغرافیایی هر محلی برابر است! ) -
ساعت تابستانی: در ساعت 24 اول فروردین، زمان را یک ساعت به جلو می کشیم و در ساعت 24 آخر شهریور، زمان را یک ساعت به عقب بر می گردانیم!
( ( ساعت تابستانی: این کار را در 1907 میلادی، فردی به نام "ویلیام وِلت" انجام داد و با این نام مشهور گشت!
و در سال 1916 میلادی، برای نخستین بار در کشور آلمان اجرا شد!
هدف آن: بهره زیاد از روز و صرفه جویی در انرژی است!
این ساعت تابستانی پیش از انقلاب هم اجرا می شد ولی بعد از انقلاب مخالفانی پیدا کرد و چند سالی به حالت تعلیق ( پا در هوا ماند! ) در آمد؛ تا این که در سال 1386 خورشیدی، به تصویب مجلس شورای اسلامی ایران رسید!
هنوز هم مخالفان و مؤافقان بسیاری بر سر این موضوع در چالش هستند! ) )
جشنی کهن، که از زمان پیوند عمو نوروز و آناهیتا ( 4. 5 میلیارد سال ) آغاز شده است!
پس از آن، زرتشت ( پیامبر ایرانی ) آن را در 6000 سال پیش، بنیاد ( بنیان ) نهاد! ( رجوع شود به عمو نوروز! )
همچنین بر پایه "وِجَرکَرد دینی":
روز زایش زرتشت، در ششمین روز فروردین ( در گاهشمار اوستایی: خورداد، هوردو ) بوده است و شگفت است که در همین روز، در سن سی سالگی به پیامبری برگزیده شد!
در متن های کهنی همچون شاهنامه فردوسی و تاریخ طبری از این روز یاد شده است و همچنین جمشید و کیومرث در این روز به پادشاهی رسیدند!
فارسی باستان: ناوا سَردا - به مانند سال نوی ارامنه: ناواسارد!
ناوا: نو، جدید، تازه، به روز، امروزی، نوین - حالا، اکنون، اینک، ایدون، امروزه
سَردا: سَرما - سردی، خنکی، سوز، یخبندان، برودت - سال، زمان، دوران، روزگار، فصل، موسِم
فارسی اَوستایی: ناواکا رَئوچه ( navaka raočah )
فارسی میانه ( پهلوی ) : نوگ روز ( nog roz )
معنی: روز نو، روز تازه، روز نوین، زمان جدید، گاه نو - سال نو، آغاز و شروع سال - جشن شروع سال، سالگرد شروع سال
اعتدال بهاری ( هَموگان بهاری، اُکیونوس ) در نیمکره ی شمالی مثل کشور ایران:
در ستاره شناسی به لحظه ای ( دَمی ) گویند که خورشید از دید ناظر ( بیننده ) زمینی از صفحه ی استوا ( آسمان ) می گذرد و حرکت خود را به سمت شمال آسمان در پیش می گیرد یا هنگامی که خورشید روی یک مدار دایروی که با مدار استوای زمین 23. 5 درجه تاراش ( اختلاف ) دارد، به دورِ سیاره ما بچرخد!
روز نخست سال:
اگر تا پیش از ساعت 12 ظهر؛ مرکز خورشید به استوای آسمانی برسد و از این گره ( عُقده ) مداری گذر کند >>> آن روز، اول فروردین ( اول بهار ) است!
اگر این گونه پس از ساعت 12 ظهر پیش آید >>> روز بعد ( فردا ) ، اول فروردین ( اول بهار ) است!
به طور مثال: اگر در آخرین روز اسفند، نوروز 97 در ساعت 7 عصر باشد:
آن روز نوروز و روز بعد ( فردا ) نخستین، روزِ فروردین به شمار می رود!
( ( این کار را نخستین بار، خیام نیشابوری در تقویم خورشیدی ( شمشی ) خود انجام داد که باریک بین ترین گاهشمار جهانی است:
هر چهار سال که کبیسه می شود، شش ساعت شود وگرنه هر کبیسه پنج ساعت و چهل و هشت دقیقه است! ) )
پس وقتی مرکز خورشید به یکی از دو نقطه دیدار ( تلاقی ) استوای آسمان و دایره البروج برسد >>> سال خورشیدی، نو می شود!
پیشینیان با بدست آوردن احکام نجوم هر فصل سال، زمان تحویل خورشید را به برج آغازین آن فصل در نظر می گرفتند!
از همین روی؛تحویل سال و آغاز فصل بهار را؛هنگام ورود خورشید از برج حوت ( ماهی، اسفند ) به برج حَمَل ( بَرّه، فروردین ) در دایره البروج که آغاز برج حَمَل هست می دانند!
( ( منطقه البروج: کلاه چرخ، گِردِ آسمان -
در ستاره شناسی ( طالع بینی ) :دایره ای که حرکت "انتقالی" زمین ( یعنی: خورشید در مدت یکسال آنرا طی می کند ) در آن رخ می دهد -
آن را به دوازده بخش مساوی تقسیم کرده ( هر بخش 30 درجه ) هر کدام را برج ( ماه های سال، صورت فلکی ) و هر برجی را به اسمی می نامند.
که دانشمندی ایرانی، به نام "عبدالرحمان صوفی" در سال 964 میلادی در اصفهان ( اسپهان، اسپاهان ) آن را پایه گذاری کرد!
1. برج حَمَل ( قوچ، بَرّه ) : فروردین - انگلیسی: Aries - چینی: موش
2. برج ثَور ( گاو نَر ) : اردیبهشت - انگلیسی: Taurus - چینی: گاو ( وَرزاو، وَرزَو، وَرزه )
3. برج جَوزا ( دو پیکر، دو تَن ) : خرداد - انگلیسی: Gemini - چینی: بَبر
4. برج سَرَطان ( خَرچَنگ ) : تیر - انگلیسی: Cancer - چینی: خرگوش ( گربه )
5. برج اَسَد ( شیر ) : مرداد - انگلیسی: Leo - چینی: اژدها
6. برج سُنبُله ( خوشه، دوشیزه ) : شهریور - انگلیسی: Virgo - چینی: مار
7. برج میزان ( ترازو ) : مهر - انگلیسی: Libra - چینی: اسب
8. برج عَقرب ( کَژدُم ) : آبان - انگلیسی: Scorpius - چینی: گوسپند ( گوسفند )
9. برج قوس ( کمانگیر ) : آذر - انگلیسی: Sagittarius - چینی: میمون
10. برج جَدی ( بزغاله نر، بز بچه ) : دی - انگلیسی: Capricornus - چینی: خروس
11. برج دَلو ( آب ریز، آبکش ) : بهمن - انگلیسی: Aquarius - چینی: سگ
12. برج حوت ( ماهی ) : اسفند - انگلیسی: Pisces - چینی: خوک ) )
همچنین سنگ نگاره ی "شیر گاو شِکَن" در "تخت جمشید" وجود دارد که نمادی از نوروز است:
در این سنگ نگاره، شیر و گاو در حال نبرد برابر با هم هستند >>> شیر: نماد خورشید ( بهار ) - گاو: نماد زمین ( طبیعت )
که همان اعتدال بهاری زمین را نشان می دهد!
رویداد های اول فروردین:
طول شب و روز برابر و حدود 12 ساعت ( اعتدال بهاری، یعنی در همه ی نقاط زمین مانند: قطب شمال، استوا، قطب جنوب ) -
خورشید بر استوا عمود ( قائم ) می تابد - اجسام سایه ندارند ( یعنی اندازه ی زاویه سایه چیزی، تقریباََ با عرض جغرافیایی هر محلی برابر است! ) -
ساعت تابستانی: در ساعت 24 اول فروردین، زمان را یک ساعت به جلو می کشیم و در ساعت 24 آخر شهریور، زمان را یک ساعت به عقب بر می گردانیم!
( ( ساعت تابستانی: این کار را در 1907 میلادی، فردی به نام "ویلیام وِلت" انجام داد و با این نام مشهور گشت!
و در سال 1916 میلادی، برای نخستین بار در کشور آلمان اجرا شد!
هدف آن: بهره زیاد از روز و صرفه جویی در انرژی است!
این ساعت تابستانی پیش از انقلاب هم اجرا می شد ولی بعد از انقلاب مخالفانی پیدا کرد و چند سالی به حالت تعلیق ( پا در هوا ماند! ) در آمد؛ تا این که در سال 1386 خورشیدی، به تصویب مجلس شورای اسلامی ایران رسید!
هنوز هم مخالفان و مؤافقان بسیاری بر سر این موضوع در چالش هستند! ) )
نوروز برابر با اول فروردین ماه ( تقویم شمسی ) ، جشن آغاز سال و یکی از کهن ترین جشن های به جا مانده از دوران باستان است. خاستگاه نوروز در ایران باستان می باشدو هنوز مردم مناطق مختلف فلات ایران نوروز را جشن می گیرند. امروزه زمان برگزاری نوروز، در آغاز فصل بهار است. نوروز در ایران و افغانستان آغاز سال نو محسوب می شود و در برخی دیگر از کشورها تعطیل رسمی است.
... [مشاهده متن کامل]
بنا به پیشنهاد جمهوری آذربایجان، [۱] مجمع عمومی سازمان ملل در نشست ۴ اسفند ۱۳۸۸ ( ۲۳ فوریه ۲۰۱۰ ) ۲۱ ماه مارس را به عنوان روز جهانی عید نوروز، با ریشهٔ ایرانی به رسمیت شناخت و آن را در تقویم خود جای داد. در متن به تصویب رسیده در مجمع عمومی سازمان ملل، نوروز، جشنی با ریشه ایرانی که قدمتی بیش از ۳ هزار سال دارد و امروزه بیش از ۳۰۰ میلیون نفر آن را جشن می گیرند توصیف شده است. [۲]
پیش از آن در تاریخ ۸ مهر ۱۳۸۸ خورشیدی، نوروز توسط سازمان علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد، به عنوان میراث غیر ملموس جهانی، به ثبت جهانی رسیده بود. [۳] در ۷ فروردین ۱۳۸۹ نخستین دورهٔ جشن جهانی نوروز در تهران برگزار شد و این شهر به عنوان «دبیرخانهٔ نوروز» شناخته شد.
محتویات [نمایش]
زمان نوروز [ویرایش]
جشن نوروز از لحظهٔ اعتدال بهاری آغاز می شود. در دانش ستاره شناسی، اعتدال بهاری یا اعتدال ربیعی در نیم کره شمالی زمین به لحظه ای گفته می شود که خورشید از صفحه استوای زمین می گذرد و به سوی شمال آسمان می رود. این لحظه، لحظه اول برج حمل نامیده می شود، [۴] و در تقویم هجری خورشیدی با نخستین روز ( هرمز روز یا اورمزد روز ) از ماه فروردین برابر است. نوروز در تقویم میلادی با ۲۰، ۲۱ یا ۲۲ مارس مطابقت دارد. [۵]
در کشورهایی مانند ایران و افغانستان که تقویم هجری شمسی به کار برده می شود، نوروز، روز آغاز سال نو است. اما در کشورهای آسیای میانه و قفقاز، تقویم میلادی متداول است و نوروز به عنوان آغاز فصل بهار جشن گرفته می شود و روز آغاز سال محسوب نمی شود. [۶]
واژهٔ نوروز [ویرایش]
واژه نوروز یک اسم مرکب است که از ترکیب دو واژهٔ فارسی «نو» ( تازه - جدید. اکنون ) و «روز» ( رووز - رز - روژ در فارسی میانه به چم خورشید و آفتاب هم بکار می رفته امروز معادل the day ) به وجود آمده است. امروزه در فارسی این نام در دو معنی به کار می رود: [۷]
۱ ) نوروز عام: روز آغاز اعتدال بهاری ( برابری شب و روز ) و آغاز سال نو
۲ ) نوروز خاص: روز ششم فروردین با نام «روز خرداد»
ایرانیان باستان از نوروز به عنوان ناوا سرِدا یعنی سال نو یاد می کردند. مردمان ایرانی آسیای میانه نیز در زمان سغدیان و خوارزمشاهیان، نوروز را نوسارد و نوسارجی به معنای سال نو می نامیدند. [۸]
واژه نوروز در الفبای لاتین [ویرایش]
در متن های گوناگون لاتین، بخش نخست واژه نوروز با املای No، Now، Nov وNew Naw و بخش دوم آن با املای Ruz، Rooz و Rouz نوشته شده است. در برخی از مواقع این دو بخش پشت سر هم و در برخی با فاصله نوشته می شوند . در تلفظ خراسانی و فارسی میانه آنرا به شکل Newrouz نیروز تلفظ می کرده اند که بسیار شبیه به نیوروز است و ترجمه آن می شود روز جدیدیا همان اولین روز سال نو.
اما به باور احسان یارشاطر بنیان گذار دانشنامه ایرانیکا، نگارش این واژه در الفبای لاتین با توجه به قواعد آواشناسی، به شکل Nowruz توصیه می شود. این شکل از املای واژه نوروز، هم اکنون در نوشته های یونسکو و بسیاری از متون سیاسی به کار می رود. [۹]
پیشینه [ویرایش]
منشأ و زمان پیدایش نوروز، به درستی معلوم نیست. [۸] در برخی از متن های کهن ایران ازجمله شاهنامه فردوسی و تاریخ طبری، جمشید و در برخی دیگر از متن ها، کیومرث به عنوان پایه گذار نوروز معرفی شده است. [۱۰] پدید آوری نوروز در شاهنامه، بدین گونه روایت شده است که جمشید در حال گذشتن از آذربایجان، دستور داد تا در آنجا برای او تختی بگذارند و خودش با تاجی زرین بر روی تخت نشست. با رسیدن نور خورشید به تاج زرین او، جهان نورانی شد و مردم شادمانی کردند و آن روز را روز نو نامیدند. [۸]
برخی از روایت های تاریخی، آغاز نوروز را به بابلیان نسبت می دهد. بر طبق این روایت ها، رواج نوروز در ایران به ۵۳۸ سال قبل از میلاد یعنی زمان حمله کورش بزرگ به بابل بازمی گردد. [۸] همچنین در برخی از روایت ها، از زرتشت به عنوان بنیان گذار نوروز نام برده شده است. [۸] اما در اوستا ( دست کم در گاتها ) نامی از نوروز برده نشده است. [۱۱]
نوروز در زمان سلسله هخامنشیان [ویرایش]
کوروش دوم بنیان گذار هخامنشیان، نوروز را در سال ۵۳۸ قبل از میلاد، جشن ملی اعلام کرد. وی در این روز برنامه هایی برای ترفیع سربازان، پاکسازی مکان های همگانی و خانه های شخصی و بخشش محکومان اجرا می نمود. [۱۰] این آیین ها در زمان دیگر پادشاهان هخامنشی نیز برگزار می شده است. در زمان داریوش یکم، مراسم نوروز در تخت جمشید برگزار می شد. البته در سنگ نوشته های به جا مانده از دوران هخامنشیان، به طور مستقیم اشاره ای به برگزاری نوروز نشده است. [۸] اما بررسی ها بر روی این سنگ نوشته ها نشان می دهد که مردم در دوران هخامنشیان با جشن های نوروز آشنا بوده اند، [۱۱] و هخامنشیان نوروز را با شکوه و بزرگی جشن می گرفته اند. [۸][۱۲] شواهد نشان می دهد داریوش اول هخامنشی، به مناسبت نوروز در سال ۴۱۶ قبل از میلاد سکه ای از جنس طلا ضرب نمود که در یک سوی آن سربازی در حال تیراندازی نشان داده شده است. [۱۰]
در دوران هخامنشی، جشن نوروز در بازه ای زمانی میان ۲۱ اسفند تا ۱۹ اردیبهشت برگزار می شده است. [۱۲]
نوروز در زمان اشکانیان و ساسانیان [ویرایش]
در زمان اشکانیان و ساسانیان نیز نوروز گرامی داشته می شد. در این دوران، جشن های متعددی در طول یک سال برگزار می شد که مهمترین آنها نوروز و مهرگان بود. برگزاری جشن نوروز در دوران ساسانیان چند روز ( دست کم شش روز ) طول می کشید و به دو دوره نوروز کوچک و نور . . .
... [مشاهده متن کامل]
بنا به پیشنهاد جمهوری آذربایجان، [۱] مجمع عمومی سازمان ملل در نشست ۴ اسفند ۱۳۸۸ ( ۲۳ فوریه ۲۰۱۰ ) ۲۱ ماه مارس را به عنوان روز جهانی عید نوروز، با ریشهٔ ایرانی به رسمیت شناخت و آن را در تقویم خود جای داد. در متن به تصویب رسیده در مجمع عمومی سازمان ملل، نوروز، جشنی با ریشه ایرانی که قدمتی بیش از ۳ هزار سال دارد و امروزه بیش از ۳۰۰ میلیون نفر آن را جشن می گیرند توصیف شده است. [۲]
پیش از آن در تاریخ ۸ مهر ۱۳۸۸ خورشیدی، نوروز توسط سازمان علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد، به عنوان میراث غیر ملموس جهانی، به ثبت جهانی رسیده بود. [۳] در ۷ فروردین ۱۳۸۹ نخستین دورهٔ جشن جهانی نوروز در تهران برگزار شد و این شهر به عنوان «دبیرخانهٔ نوروز» شناخته شد.
محتویات [نمایش]
زمان نوروز [ویرایش]
جشن نوروز از لحظهٔ اعتدال بهاری آغاز می شود. در دانش ستاره شناسی، اعتدال بهاری یا اعتدال ربیعی در نیم کره شمالی زمین به لحظه ای گفته می شود که خورشید از صفحه استوای زمین می گذرد و به سوی شمال آسمان می رود. این لحظه، لحظه اول برج حمل نامیده می شود، [۴] و در تقویم هجری خورشیدی با نخستین روز ( هرمز روز یا اورمزد روز ) از ماه فروردین برابر است. نوروز در تقویم میلادی با ۲۰، ۲۱ یا ۲۲ مارس مطابقت دارد. [۵]
در کشورهایی مانند ایران و افغانستان که تقویم هجری شمسی به کار برده می شود، نوروز، روز آغاز سال نو است. اما در کشورهای آسیای میانه و قفقاز، تقویم میلادی متداول است و نوروز به عنوان آغاز فصل بهار جشن گرفته می شود و روز آغاز سال محسوب نمی شود. [۶]
واژهٔ نوروز [ویرایش]
واژه نوروز یک اسم مرکب است که از ترکیب دو واژهٔ فارسی «نو» ( تازه - جدید. اکنون ) و «روز» ( رووز - رز - روژ در فارسی میانه به چم خورشید و آفتاب هم بکار می رفته امروز معادل the day ) به وجود آمده است. امروزه در فارسی این نام در دو معنی به کار می رود: [۷]
۱ ) نوروز عام: روز آغاز اعتدال بهاری ( برابری شب و روز ) و آغاز سال نو
۲ ) نوروز خاص: روز ششم فروردین با نام «روز خرداد»
ایرانیان باستان از نوروز به عنوان ناوا سرِدا یعنی سال نو یاد می کردند. مردمان ایرانی آسیای میانه نیز در زمان سغدیان و خوارزمشاهیان، نوروز را نوسارد و نوسارجی به معنای سال نو می نامیدند. [۸]
واژه نوروز در الفبای لاتین [ویرایش]
در متن های گوناگون لاتین، بخش نخست واژه نوروز با املای No، Now، Nov وNew Naw و بخش دوم آن با املای Ruz، Rooz و Rouz نوشته شده است. در برخی از مواقع این دو بخش پشت سر هم و در برخی با فاصله نوشته می شوند . در تلفظ خراسانی و فارسی میانه آنرا به شکل Newrouz نیروز تلفظ می کرده اند که بسیار شبیه به نیوروز است و ترجمه آن می شود روز جدیدیا همان اولین روز سال نو.
اما به باور احسان یارشاطر بنیان گذار دانشنامه ایرانیکا، نگارش این واژه در الفبای لاتین با توجه به قواعد آواشناسی، به شکل Nowruz توصیه می شود. این شکل از املای واژه نوروز، هم اکنون در نوشته های یونسکو و بسیاری از متون سیاسی به کار می رود. [۹]
پیشینه [ویرایش]
منشأ و زمان پیدایش نوروز، به درستی معلوم نیست. [۸] در برخی از متن های کهن ایران ازجمله شاهنامه فردوسی و تاریخ طبری، جمشید و در برخی دیگر از متن ها، کیومرث به عنوان پایه گذار نوروز معرفی شده است. [۱۰] پدید آوری نوروز در شاهنامه، بدین گونه روایت شده است که جمشید در حال گذشتن از آذربایجان، دستور داد تا در آنجا برای او تختی بگذارند و خودش با تاجی زرین بر روی تخت نشست. با رسیدن نور خورشید به تاج زرین او، جهان نورانی شد و مردم شادمانی کردند و آن روز را روز نو نامیدند. [۸]
برخی از روایت های تاریخی، آغاز نوروز را به بابلیان نسبت می دهد. بر طبق این روایت ها، رواج نوروز در ایران به ۵۳۸ سال قبل از میلاد یعنی زمان حمله کورش بزرگ به بابل بازمی گردد. [۸] همچنین در برخی از روایت ها، از زرتشت به عنوان بنیان گذار نوروز نام برده شده است. [۸] اما در اوستا ( دست کم در گاتها ) نامی از نوروز برده نشده است. [۱۱]
نوروز در زمان سلسله هخامنشیان [ویرایش]
کوروش دوم بنیان گذار هخامنشیان، نوروز را در سال ۵۳۸ قبل از میلاد، جشن ملی اعلام کرد. وی در این روز برنامه هایی برای ترفیع سربازان، پاکسازی مکان های همگانی و خانه های شخصی و بخشش محکومان اجرا می نمود. [۱۰] این آیین ها در زمان دیگر پادشاهان هخامنشی نیز برگزار می شده است. در زمان داریوش یکم، مراسم نوروز در تخت جمشید برگزار می شد. البته در سنگ نوشته های به جا مانده از دوران هخامنشیان، به طور مستقیم اشاره ای به برگزاری نوروز نشده است. [۸] اما بررسی ها بر روی این سنگ نوشته ها نشان می دهد که مردم در دوران هخامنشیان با جشن های نوروز آشنا بوده اند، [۱۱] و هخامنشیان نوروز را با شکوه و بزرگی جشن می گرفته اند. [۸][۱۲] شواهد نشان می دهد داریوش اول هخامنشی، به مناسبت نوروز در سال ۴۱۶ قبل از میلاد سکه ای از جنس طلا ضرب نمود که در یک سوی آن سربازی در حال تیراندازی نشان داده شده است. [۱۰]
در دوران هخامنشی، جشن نوروز در بازه ای زمانی میان ۲۱ اسفند تا ۱۹ اردیبهشت برگزار می شده است. [۱۲]
نوروز در زمان اشکانیان و ساسانیان [ویرایش]
در زمان اشکانیان و ساسانیان نیز نوروز گرامی داشته می شد. در این دوران، جشن های متعددی در طول یک سال برگزار می شد که مهمترین آنها نوروز و مهرگان بود. برگزاری جشن نوروز در دوران ساسانیان چند روز ( دست کم شش روز ) طول می کشید و به دو دوره نوروز کوچک و نور . . .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)