نورد

/navard/

    beam
    travel
    rolling-pin
    calender
    carriage
    drum
    cloth - beam

فارسی به انگلیسی

نورد ماشین تحریر
platen

نورد ورق
rolling mill

نورد کردن
calender

مترادف ها

roll (اسم)
تمایل، گردش، صورت، توپ، لوله، نورد، فهرست، ثبت، غل، چرخش، طومار، فرد، غلتک، نان ساندویچی، چیز پیچیده

carriage (اسم)
کالسکه، نورد

roller (اسم)
استوانه، نورد، منگنه، غلتانک، غلتک، غلطک، بام غلتان

پیشنهاد کاربران

وردنه، پیچ
حمید رضا مشایخی - اصفهان
نبرد از نورد و نوردیدن آمده همچنین واژه وردنه ( ابزاری برای پخش و پهن کردن و بار آوردن خمیر به . . . . ) وردن بوده که امروزه به بردن تبدیل شده / میتوان نوشت که بردن یا وردن با آوردن یکی میباشد و همه اینها اشاره به گردیدن و چرخش دارد چرا که در گذشته بسیاری از واژه های زبان فارسی در دیگر زبان های ایرانی دگرش واج و به گ را بسیار داریم همچون
...
[مشاهده متن کامل]

گرگ = که در گذشته و زبان پهلوی وِرگ بوده
گذاشتن = وذاشتن
گشنه = وشنه
و . . . .
بنابراین نبرد نورد بوده و با آوردن یه چمار گشتن یکی می باشد و آمال و منظور آنچه اتفاق افتاده و رخ داده است می باشد ( چرخش روزگار و نورد آن ( گشتن آن )
امروزه به نبرد پیکار / رقابت و . . . میگویند اما درست و اصل آن گشتن و چرخش است
باد روستایی را درنوردید = باد روستایی را به کلی تغییر داد.

گویا له و نورد شدن هم یادآور تخت شدن و ندیده گرفتن باشد
بردیدن = وردیدن = آنچه به ور ( چشم ) آید یا دیده شود = به یه ورم نیست = کنایه از ندیده گرفتن پیشامد
نوردیدن = آنچه به چشم نیاید و دیده نشود که میتوان کنایه از نابودی باشد => درنوردیدن = نابود کردن = واژه در تو بسیاری از واژگان فارسی ضریب یا اندرسازی کرده
...
[مشاهده متن کامل]

گذشتن = گذر کردن اما درگذشتن = تماما گذشته = فوت
نوردیدن = له کردن و تخت شدن = به بر نیامده = به حساب نیامده
درنوردیدن = نابود کردن و تماما از چیزی گذشتن
نبردید=نبرد=ندیده گرفتن کسی = مبارزه ( از خود چیزی نشان دادن ) که هر دو به چم پیکاری را دارد که برای ندیده گرفتن و کوچک شمردن یا از خود چیزی نشان دادن دال دارد

نورد شدن = مسطح شدن
نورد شدن قطعات فلزی بصورت تخت زیر غلطکها و بعد بریدن ورقه ها برای ضرب سکه در ضرابخانه.
جالب است شاید کلمه کوه نوردی یعنی شخص کوه نورد که کوه را مسطح می کند.
وردنه، تاب، چین، پیچنده، لاپیچ، اندوخته، ذخیره، جنگ، رزم، کلنجار، ناورد، نبرد

نورد ( نُرد ) nurd : [اصطلاح صنایع دستی] چوب های ضخیمی است که روی دو تیر چهارگوش به نام تیر پاچال tirə - pačal نصب است.
در نورد آوردن خدمت :در گردش آوردن خدمت ، به جای آوردن خدمت
اولم خوان نهاد و خورد آورد
خدمتی خوب در نورد آورد
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص ۵۰۳ )
صحرا نورد : شتر
روشی از فلز کاری است که در آن فلزات را به حالت موم درآورده وبه آن شکل می دهند مانند زیر غلتک ( غلطک ) قرار دادن شمش وتهیه ی ورق فلزی یا با چند غلتک سنگین قطر وکلفتی ورق را کم کردن . برای تهیه لوله ، میل گرد های گوناگون ، موتور های جت ، وسایل الومینیومی و. . . و. . . از این فرایند استفاده می شود .
...
[مشاهده متن کامل]

نورد از نظر دما دو گونه است سرد وگرم .
نورد انواعی از نظر دیگر دارد که شامل پیوسته، حلقه ی و رزوه ای می باشد .

بپرس