نو

/nav/

    fresh
    maiden
    mint
    modern
    neo-
    new
    newfangled
    spick-and-span
    unused
    young

فارسی به انگلیسی

نو اوری کردن
coin
innovate

نو رسیدگی
puberty, novelty

نو وارد
novice

نو کردن
renovate, to change for a new one, to renew, renew

نو کیش شدن
convert

مترادف ها

pioneer (صفت)
نو

up-to-date (صفت)
در جریان روز، مطلع، باخبر، بهنگام، نو، تازه، جدید، مطابق اخرین طرز

brand-new (صفت)
تر و تازه، کاملا نو، نو

new (صفت)
نو، تازه، جدید، نوین

modern (صفت)
نو، جدید، مدرن، نوین، امروزی، کنونی، متاخر

novel (صفت)
نو، بدیع، جدید

spick-and-span (صفت)
نو، تر و تمیز، کاملا تازه، اراسته و مرتب

پیشنهاد کاربران

نگو، فعل نهی گفتن
متضاد: بو ( بر همان وزن )
گویش طالقانی
نگو، فعل نهی گفتن
متضاد: بو
گویش طالقانی
nouh//نوح/در گویش مازندرانی نوح ( لاکمه ) کلمه ای است بر گرفته از کشتی نوح پیامبر . به جای قایق از کلمه نوح استفاده می شود.
قایق ( کشتی ) نوح - لاکمه
منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
نونونونو
جوان
واژه نو
معادل ابجد 56
تعداد حروف 2
تلفظ no[w]
نقش دستوری بن حال
ترکیب ( صفت ) [پهلوی: navak, nōk، مقابلِِ کهنه]
مختصات ( نَ یا نُ ) ( اِمص . )
آواشناسی nav
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
...
[مشاهده متن کامل]

منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

نو ( تازه و جدید ) .
بنیاد واژه نو از ریشه هندواروپائی نیوس - newos ودر فارسی باستان احتمالا نوس nauns ودر اوستا نو nava ودر سانسکریت نو و نوین nava, navin و در انگلیسی نیو new تاره و نیوز news یا خبر و ناول novel با داستان و نئونیت neonate یا نوزاد و رنسانس
دهلی نو واژه فارسی است به معنای تازگی و جالبه این واژه در هند زیتد بکار میره حتی اسم پایتختشون دهلی نو هست
هر نفس نو می شود دنیا و ما
بی خبر از نو شدن اندر بقا
تا نزاید بخت تو فرزند نو
خون نگردد شیر شیرین خوش شنو
هر زمان مبدل شود چون نقش جان
نو به نو بیند جهانی در عیان
فکر در سینه در آید نو به نو
خند خندان پیش او تو باز رو
مولوی
I think. . . not chronic
جدید، تازه
نو: نو در پهلوی نوگ nog بوده است .
( ( پدید آمد این گنبد تیزْ رو
شگفتی نماینده ی نوبه نو؛ ) )
دکتر کزازی در مورد واژه ی نو به نو در بیت بالا می نویسد : ( ( نو به نو که در بیت، در معنی پی درپی نیز می تواند بود از دید ریخت شناسی ویژگی " شگفتی نماینده" است؛ اما آن را می توان قیدی نیز برای" شگفتی نمودن" شمرد . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 190 )

نو به معنای جدید است
ماه نو کردن/Mah now kardan/در گویش شهرستان بهاباد به دیدن ماه جدید، ماه، نو کردن می گویند و برای دیدن ماه جدید که در آسمان ظاهر می شود آدابی در کتب مذهبی وارد شده است با توجه به حرام بودن روزه ی اول ماه
...
[مشاهده متن کامل]
شوال ( عید فطر ) یافتن ماه در شبِ روز سی ام ماه رمضان و شبِ روز اول شوال از اهمیت خاصی برخوردار است که از طرف رهبری برای استهلال ( ماه نو کردن ) گروه هایی به مناطقی اعزام می شوند و در صورت دیدن و تایید ان ماه نو اعلام می شود.

جدید
تازه
ینگی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)