نقطه

/noqte/

    point
    dot
    spot
    locality
    prick
    speck
    stigma
    period

فارسی به انگلیسی

نقطه اتکا
pivot, fulcrum, point dappui

نقطه اتکا اهرم
fulcrum

نقطه اتکائ
fulcrum

نقطه اخر جمله
full stop

نقطه اشباع
saturation point

نقطه اشتعال
flash point

نقطه انجماد
freezing point

نقطه انجماد در حرارت سنج
zero

نقطه بازگشت
era

نقطه بند
semicolon

نقطه جوش
boiling point

نقطه چین
dotted

نقطه چین کردن
dot

نقطه چین کردن در ترسیم
stipple

نقطه چین کردن در حکاکی
stipple

نقطه چین کردن در نقاشی
stipple

نقطه حساس
achilles heel

نقطه دار
dotted, pointed

نقطه دار شدن
spot

نقطه دار کردن
dot

مترادف ها

stop (اسم)
ترک، تعلیق، نقطه، ایست، توقف، تکیه، ایستگاه

ace (اسم)
ذره، اس، نقطه، ذره کوچک، رتبهء اول، ستاره یا قهرمان تیمهای بازی

speck (اسم)
ذره، نقطه، خال، لک، لکه یا خال میوه

point (اسم)
پست، ماده، معنی، نقطه، سر، قله، هدف، جهت، درجه، نوک، فقره، ممیز، اصل، لبه، پایان، مرحله، موضوع، نکته، امتیاز بازی، نمره درس

spot (اسم)
نقطه، موقعیت، خال، لکه، لک، مکان، لحظه، محل، موضع، زمان مختصر

dot (اسم)
نقطه، خال، لکه

part (اسم)
پا، نقطه، جزء، قطعه، پاره، بخش، عضو، برخه، شقه، نصیب، جزء مرکب چیزی، جزء مساوی، اسباب یدکی اتومبیل، نقش بازگیر

jot (اسم)
ذره، نقطه

period (اسم)
حد، کمال، نقطه، عصر، دوره، گردش، نوبت، ایست، فرجه، پایان، منتها درجه، روزگار، زمان، مرحله، مدت، وقت، طمی، موقع، مدتی، گاه، نتیجه غایی، قاعده زنان، جمله کامل، نقطه پایان جمله، دوران مربوط به دوره بخصوصی

mark (اسم)
حد، مرز، نقطه، هدف، نشان، نشانه، درجه، خط، پایه، مارک، داغ، علامت، نمره، علامت مخصوص، خط شروع مسابقه، علامت سلاح، چوب خط، مدل مخصوص

prick (اسم)
نقطه، خار، هدف، شق، سیخونک، الت ذکور، زخم بقدر سرسوزن، جزء کوچک چیزی، نقطه نت موسیقی، چیز خراش دهنده، میخ کوچک

mote (اسم)
نقطه، خرده، اتم، خال، ریزه، دره

minim (اسم)
ذره، نقطه، کوچکترین ذره، قطره، چکه، هر چیز کوچک، جانور بسیار ریز، ادم کوتوله، چیز کم اهمیت و خرد

iota (اسم)
ذره، نقطه، ایوتا، حرف نهم الفبای یونانی

plot (اسم)
نقطه، قطعه، طرح، نقشه، دسیسه، توطئه، موضوع، موضوع اصلی

fleck (اسم)
نقطه، خال

full stop (اسم)
نقطه، وقفه کامل

splotch (اسم)
نقطه، لکه، وصله

punctation (اسم)
نقطه، نقطه سازی

speckle (اسم)
نقطه، قسم، خال، نوع، رنگ، لکه کوچک

tittle (اسم)
ذره، نقطه، خرده، همزه

پیشنهاد کاربران

استفاده از حرف ربط واو بعد از نقطه، معمولاً صحیح نیست و نشان دهنده عدم رعایت درست نشانه گذاری در نگارش است. نقطه به معنای پایان یک جمله است و باید بعد از آن، جمله جدیدی شروع شود. استفاده از واو بعد از نقطه، بیشتر در مواردی دیده می شود که نویسنده به اشتباه از نقطه به جای ویرگول استفاده کرده یا قصد دارد دو جمله کوتاه و مرتبط را به هم پیوند دهد، که در این صورت استفاده از ویرگول و یا نقطه ویرگول صحیح تر است.
...
[مشاهده متن کامل]

به طور کلی:
نقطه:
نشان دهنده پایان یک جمله است و جمله بعدی، سپس شروع می شود.
واو:
حرف ربط است و برای اتصال دو کلمه یا دو جمله که از نظر معنایی به هم مرتبط هستند، استفاده می شود.
ویرگول:
برای جدا کردن اجزای یک جمله یا بین جملات کوتاه و مرتبط استفاده می شود.
نقطه ویرگول:
برای جدا کردن جملات طولانی تر و مرتبط با یکدیگر استفاده می شود.
بنابراین، در صورتی که دو جمله به هم مرتبط هستند و نیاز به ربط دادن آن ها دارید، بهتر است از ویرگول یا نقطه ویرگول به جای نقطه و سپس واو استفاده شود.
مثال:
نادرست:
او رفت به خانه. و شام خورد. ( استفاده از واو بعد از نقطه نادرست است. )
صحیح:
او رفت به خانه. سپس شام خورد. ( استفاده از نقطه و سپس کلمه دیگری برای شروع جمله صحیح است. )
صحیح:
او رفت به خانه و شام خورد. ( استفاده از واو برای اتصال دو جمله کوتاه به هم صحیح است. )
صحیح:
او رفت به خانه؛ و شام خورد. ( استفاده از نقطه ویرگول برای اتصال دو جمله به هم و سپس واو برای ربط دادن آن ها صحیح است. )
بطور کلی، آوردن نقطه قبل از حروف ربط صحیح است یا نه؟
خیر، به طور کلی نقطه قبل از حروف ربط در زبان فارسی صحیح نیست. استفاده از نقطه برای جدا کردن جملات مستقل از یکدیگر است، در حالی که حروف ربط برای اتصال کلمات، عبارات یا جملات به یکدیگر استفاده می شوند. اگر دو جمله مستقل به هم متصل شوند، باید از نقطه ویرگول یا کاما و حرف ربط مناسب استفاده کرد، نه نقطه.

بهترین واژه ی جایگزین برای واژه ی عربی نقطه واژه ی فارسی نخته هست.
منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه ی نخته از ریشه ی دو واژه ی نخ و ته فارسی هست
...
[مشاهده متن کامل]

لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا
قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

نقطهنقطهنقطهنقطهنقطهنقطه
منابع• https://archive.org/details/1_20221023_20221023_1515
نقطه = دیل / تیل
به جای{نقطه} می توان از {نوک} یا در برخی گزاره ( جمله ) ها، از {سَر} بکار برد.
برای نمونه:از این نقطه تا اون نقطه
درست تر:از این سَر تا اون سر
بِدرود!
پِنته / پِنده
نقطه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
خجک xajak، دیل dil ( دری )
بیندو bindu ( سنسکریت )
کنزاک kenzāk ( سغدی: kernzāk )
واژه نقطه
معادل ابجد 164
تعداد حروف 4
تلفظ noqte
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: نُقْطَة، جمع: نُقَط و نِقاط]
مختصات ( نُ ط ) [ ع . نقطة ] ( اِ. )
آواشناسی noqte
الگوی تکیه WS
...
[مشاهده متن کامل]

شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

نُخته = نقطه
نُخته ریخت دیگری از نکته است
هولک. [ هََ ل َ ] ( اِ ) آبله دست و پا. || هلاکت. ( آنندراج ) . || مویز که انگور خشک باشد. ( آنندراج ) ( فرهنگ اسدی ) :
چو روشن شد انگور همچون چراغ
بکردند انگور هولک به باغ.
صیدلانی ( از حاشیه فرهنگ اسدی ) .
...
[مشاهده متن کامل]

|| نقطه. ( حاشیه فرهنگ اسدی ) . لک :
چو هولک بر دو چشم دلبر افتاد
درون آمد ز پا آن سرو آزاد.
؟ ( از حاشیه فرهنگ اسدی ) .

یک جایی دیده بودم که همسنگ پارسی آورده لود
نقطه: هیچک
خط: سیخک
سطح: هامن
حجم: ستبرا
علائم نگارشی به انگلیسی:
full stop ( British ) / full point ( British ) /stop ( British ) / period ( American ) = نقطه ( . )
question mark = علامت سوال ( ❓️ )
exclamation mark ( British ) / exclamation point ( American ) = علامت تعجب ( ❗️ )
...
[مشاهده متن کامل]

comma = ویرگول (  ,   )
colon = دونقطه ( : )
semicolon = نقطه ویرگول (  ;   )
hyphen = خط پیوند، خط ربط ( - )
em dash = خط تیره ( — )
en dash = خط تیره ( – )
* نکته: تفاوت این دو dash در این موارد است:
em dash
۱: برای اضافه کردن اطلاعات بیشتر مثال: There has been an increase—though opposed by many people—in the education system.
۲: گاهی به جای comma, colon و پرانتز و همچنین برای تاکید می آید
en dash
۱: برای نوشتن فواصل زمانی استفاده می شود مثال: July 5th–9th
۲: برای نشان دادن یک relationship بین دو چیز استفاده می شود مثال: Tehran–Los Angeles flight
brackets ( American ) / square brackets ( British ) = کروشه ( [ ] )
parentheses ( American ) / round bracket ( British ) / brackets ( British ) = پرانتز ( )
* نکته: brackets در انگلیسی بریتیش می تواند پرانتز معنا دهد اما در انگلیسی امریکن فقط به معنای کروشه است
braces = آکولاد ( { } )
apostrophe (  ʼ  ) = آپاستروفی
quotation marks / quotes / speech marks / inverted commas ( British ) = نشان نقل قول (  ʼ ‘ ) و (   ”  “ )
slash / oblique ( British ) = اسلش ( / )
backslash = ( \ )
hash ( British ) / hash sign ( British ) / pound sign ( American ) = ( # )
asterisk = ستاره ( * )
ampersand = ( & )
guillemets = گیومه
* نکته: این کلمه فرانسوی است و تلفظ آن ( گیمِی ) می باشد
tilde = ( ~ )
ellipsis = سه نقطه ( . . . )

نقطه
پیوستِ شماره یِ 1 از دیدگاهِ پیشین:
در زبانِ پارسی ما واژگانِ "نکته، نوک" و همچنین"نقطه ( عربی شده یِ "نکته" ) " را داریم و می دانیم در زبانهای آریایی - اروپایی واژگانی که به چمِ ( نکته ) و ( نقطه ) هستند، همریشه یا یکی می باشند؛برای نمونه واژگانِ point، Punkt در زبانهای اروپایی هم به چمِ "نکته" و هم به چمِ " نقطه" هستند. واژه یِ ( tip ) هم به چمِ ( نکته ) و هم به چمِ ( نقطه ) است. پس "نکته" و " نقطه" همریشه هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

پرسش اینجاست که واژگانِ همریشه با "نوک" در زبانهایِ دیگرِ آریایی - اروپایی چیست؟
در زبانِ ( Dutch ) واژه یِ ( nocke ) به چمِ " نوک، tip، point"
در زبانِ انگلیسی ( nick، nock )
در زبانِ فرانسوی ( notch ) به چمِ "سوراخ، سوراخ زدن، سوفار"
و. . . .

سه گمانه درباره واژه ( نکته، نقطه ) :
1 - واژگانِ ( نکته، نقطه ) با واژه ( نوک ) همبسته و مرتبط هستند.
2 - واژگانِ ( نکته، نقطه ) با واژگانِ ( punkt ) در زبان آلمانی و ( punctum ) در لاتین خویشاوندی دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

3 - واژگانِ ( نکته، نقطه ) با واژه یِ ( ni - keta ) در زبانِ خویشاوندِ سانسکریت به چمِ ( نشان، علامت، نشانه ) از یک بُن و ریشه هستند.
درباره یِ گمانه یِ 3 باید گفت که واژه یِ "نی کِتَ" در زبانِ سانسکریت از یک تکواژِ پیشوندیِ "نی" ساخته شده که با پیشوندِ "نِ" در زبانِ پارسی کنونی یکی است؛مانند: نِشان، نِوشتن، نِگاشتن و. . .
( این پیشوند در زبانهای اوستایی - پهلوی - سانسکریت به دیسه یِ "نی ni" بوده است. )
واژه یِ ( keta ) در زبانِ سانسکریت به چمِ ( نشانه، نشان، علامت، شکل، ترکیب، منظر، خانه، منزل ) بوده است ( ن. ک. رویه یِ 496 از نبیگِ "فرهنگِ سَنسکریت - فارسی" - پوشینه یکم ) که یکی از چمهایِ آن با واژه یِ ( کَده ) به چمِ ( خانه، سرا، منزل ) در پارسی خویشاوندی دارد.
یادآوری:جدای از سه گمانه یِ بالا، آنچه روشن و بدیهی است، این است که
1 - دو واژه "نکته و نقطه" از یک ریشه هستند؛چراکه در میان زبانهای اروپایی نیز این دو واژه با یک ریخت و به هر دو معنا می باشند.
2 - واژه "نکته" ریختِ کهن ترِ واژه یِ "نقطه" می باشد.
پَسگشت ( reference ) :
در رویه یِ 427 از نبیگِ "فرهنگِ سَنسکریت - فارسی" - پوشینه دوم چنین آمده است:

نقطه
Period = Point
هر دو به معنی نقطه
نوژ، نقطه هندسی
نوژ ، اثر،
نقطه و نکته هر دو از واژه پارسی نک ساخته شده است.
Punkt در زبان آلمانی هم ریشه ی نک در زبان پارسی است که در انگلیسی به point دگرگون شده
نقطه = نک
منطقه ای
( نکته ) واژه ای ایرانی است که با واژگان ( نوک، نقطه ( معربِ واژه یِ نکته ) ) همخانواده است.
واژه آلمانیِ Punkt ( پونکت ) نیز با واژه پارسیِ نکته از یک بُن و ریشه می باشد. همین واژه Punkt ، در زبان انگلیسی به دیسه یِ point نگاشته می شود. این واژه در همه زبانهای هندواروپایی هم به معنای ( نکته ) و هم به معنای ( نقطه ) در هندسه بکار برده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

بر بنیاد آنچه مهرداد اشکانی بگونه ای باریک یادآور شده و با سپاس از وی، آمیخته واژه ی �نوکچه� می تواند به �نکته� دگردیسیده باشد؛ درست بسان واژه ی �مژه� که در بنیاد خود، آمیخته واژه ی �مویچه� بوده و چنین کوتاه و کاربردی تر شده است.
برای برساختنِ پارسیِ سَرِه، چند واژه را در نگر بگیریم که پنداره ( مفهوم ) واژهٔ "نقطه" را تا اندازه ای برسانند:
* نشان
* لکه
* خال
* ریز
*خرده
*نوک
سپس پسوندهای همیشگیِ کوچک سازی را بیفزاییم:
...
[مشاهده متن کامل]

* نشانک، نشانچه
* لک، لکچه، لکَک
*خالَک، خالچه
*ریزَک، ریزچه، ریزو
*نوکَک، نوکچه
ووو

بگمان من، این واژه ا ز پارسی به عربی رفته و دوباره بازگردانده شده است. آیا در بنیاد خود، �نکته� نبوده است؟ آیا کاری درخور در این زمینه انجام شده است؟
ناهیه

نُخته همانند نخود که گرد و ریز است
این واژه عربی است و پارسی آن بیندو bindu می باشد که واژه ای سنسکریت است
تیل - خجک
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)