نفس

/nafas/

    breath
    breath of air
    self
    soul
    person
    essence
    concupiscence
    breeze
    [fig.] moment
    draft
    wind
    passions

فارسی به انگلیسی

نفس اخر
expiration

نفس اخر را کشیدن
expire, croak

نفس الامر
essence of a thing, the thing itself

نفس اماره
spirit of lasciviousness

نفس اه مانند کشیدن
sough

نفس براوردن
to heave a sigh, to open ones lips, to breathe, to speak

نفس پرست
sensual, carnal, egotist

نفس پرستی
voluptuousness, lasciviousness egotism

نفس تنگه
asthma

نفس تنگی
asthma, gasp

نفس زدن
to breathe

نفس زنان گفتن
pant

نفس گیر
breathless

نفس نفس
pant, puff

نفس نفس زدن
pant, blow, heave, puff, to pant or gasp for breath

نفس نفس زدن و زاریدن
sob

نفس نفس زنان
breathless, puffy, winded

نفس نفس زنان گفتن
gasp

نفس کش
vent, stair - head, landing, living being, [infml] soul

نفس کش طلبی
gage

مترادف ها

air (اسم)
هوا، باد، جریان هوا، فضا، نسیم، استنشاق، هر چیز شبیه هوا، نفس، شهیق، سیما، اوازه، اواز، اهنگ، نما

wind (اسم)
باد، نفس، نفخ، انحناء، پیچ دان

breath (اسم)
نسیم، نفس، رایحه، دم، نیرو، جان

self (اسم)
وضع، نفس، شخصیت، حالت، جنبه، حال، نفس خود

ego (اسم)
نفس، خود، ضمیر

oneself (اسم)
نفس

snuff (اسم)
نفس، شهیق، دم زنی، پف، انفیه، انفیهزنی، نوک فتیله

oneself (ضمير)
نفس، خود، در حال عادی

پیشنهاد کاربران

دو دیدگاه کلی وجود دارد
1 - نَفَس از نَپَس آمده و خود نبض هم از نَپَس
2 - نَفَس از نَپَس آمده و نَپَس از نَپ پَس
نَپ در زبان پهلوی یعنی بلند شدن / برامدن در زبان مازندرانی که ریشه در زبان پهلوی دارد به خانه های بلند و کاخ نشین نِپار میگویند / همچنین نهیب یا نِهِپ در زبان فارسی و مازندرانی یعنی اقدام فوری و عجولانه که اشاره به برامدگی و افروختگی در انجام کار دارد. => نپس ( نَفَس / نبض و نِهِب / نهیب / نپار هر کدام در جای خود اشاره به برامدگی و تپیدن دارد خود تپیدن هم اشاره به ضربان / تندی و . . . دارد
...
[مشاهده متن کامل]

گزینه 2 آیدپذیرتر ( قابل قبولتر ) است
چرا گاهی نَفس را جان میخوانند ؟؟؟ چون نَفس اشاره به ضربان و تپش دارد و تپیدن یکی از نشانه های زندگیست . یعنی یکی دیرگ از مشتقات نَفَس نَفس و همان جان و زندگی شده

هناس
( کردی )
خویشانی:نفسانی. خودانی.
نفس:خودِ ذهنی، منی که از داده گاه ( ذهن ) هر کس شکل گرفته و هویت مستقلی را شکل داده که مختص وجودی هر انسانی می باشد، نفس هوش انتزاغی ، اختصاصی و قائم بر هر بدن است
دوستان گرانمایه . مترادف های عربی رو ننویسد و به داشته باشید این فرهنگ نامه پارسی سره است با سپاس از همراهی تان
نَفْس در لغت به معنی جان، نفس محمدی روحیه بسیار خوبی دارهروح، روان و نشان دهندهٔ زنده بودن است. در علوم اسلامی و قرآن، به عنوان جهت دهنده حرکت و اندیشه انسان شناخته می شود و بسیاری از کردارها و رفتارهای انسان به پیروی از نفس او شکل می گیرد. در قرآن به چهار گونه نفس انسانی اشاره شده است. در تعریفی از نفس آمده است؛ نفس آن چیزی است که تعیین موجودیت می کند در ظاهر و باطن و نشانه اش این است که خواسته دارد. گاهی افرادی برای انسان از نفس هم با ارزش تر میشوند و سودا زندگی ان میشنود
...
[مشاهده متن کامل]

• نفس امّاره ( روان بَدفَرما ) : در آیه ۵۳ از سوره یوسف به این نفس اشاره شده است. نفس اماره انسان را بسوی کارهای زشت هدایت می کند.
• نفس لَوّامه ( روان سرزنشگر ) : در آیه ۲ سوره قیامت به این نفس اشاره شده است. این نفس انسان را بخاطر اعمال زشتی که مرتکب می شود، سرزنش می کند. از این نفس به وجدان تعبیر شده است. بر اثر تکرار کردارهای زشت و گناهان، این نفس کارکرد خود را از دست می دهد.
• نفس مُلهَمه ( روان الهام گیرنده ) : در آیه ۷ و ۸ سوره شمس به این نفس اشاره شده است. این نفس، موجب نوعی پیوند میان انسان و عالم غیب است و از عالم غیب به آن الهام می شود.
• نفس مُطمَئنّه ( روان بی گمان ) : در آیه ۲۷ سوره فجر، به این نفس اشاره شده است. این نفس متصل به خدا است و به واسطه این پیوند، دارای اطمینان است. کسی که این نفس در او بیدار می شود، راه و روش خود را می یابد و به دنبال یقین حرکت می کند.
در نوشته های اسلامی گونه های دیگری از نفس را نیز ذکر می کنند:
• نفس راضیه ( روان خرسند ) : در این مرحله، جان فرد از آن چه بر او می گذرد خرسند است.
• نفس مَرضیه ( روان خرسندی یافته ) : جانی که خدا از او خرسند است.
• نفس صافیه ( روان پالوده ) : جانی که به کمال رسیده است.
نفس ( ذهن )
نفس ( صورت خیالی در عالم مثال منفصل که جدای از نفس کل نیست )
نفس ( نفس مُدرک )
نفس ( نفس ناطقه )
نفس ( نفس عارض )
نفس ( نفس به لحاظ اخلاقی؛ اماره، لوامه، مطمئنه )
نفس ( نفس واحده )
از نظر فارابی، نفس دارای پنج قوه است:
• غاذیه: این قوه که امور مربوط به تغذیه بدن را بر عهده دارد، خود از چند قوه فرعی تشکیل شده است: هاضمه، مُنمیه، مولّده، جاذبه، ماسکه، ممیزه و دافعه.
• حاسه: مقصود از این قوه، همان نیرویی است که به ادراک دیدنی ها، شنیدنی ها، بوییدنی ها، چشیدنی ها و لمس کردنی ها می پردازد.
• متخیّله: این قوه در صورت های حسی تصرف می کند و با ترکیب کردن آن ها با یکدیگر یا تجزیه شان، چیزهایی پدید می آورد که ممکن است بهره ای از واقعیت نداشته باشند.
• نزوعیه: نیرویی است که شوق و کراهت را در وجود انسان برمی انگیزد و به پدیده هایی چون ترس، غضب، خشنودی، فرار و جستجو می انجامد.
• ناطقه: آدمی به یاری این قوه به تعقل می پردازد و زشت را از زیبا جدا می سازد. این قوه خود به نظری و عملی تقسیم شده است.

نفس
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/نفس
لری بختیاری
کَپ، هَنَ، هک:نفس
نفس مجموعه تلویزیونی ایرانی در سه فصل به کارگردانی جلیل سامان است که فصل اول آن در ماه رمضان ۱۳۹۶ از شبکه سوم سیما، پخش شد.
ناهید دختر دانشجویی است که با روزبه عضو سازمان مجاهدین، آشنا می شود. در بحبوحه وقایع انقلاب رازی در زندگی اش فاش می شود… او برای رسیدن به حقیقت حوادث پیچیده ای را پشت سر میزند
...
[مشاهده متن کامل]

• ساناز سعیدی ( ناهید ، نقش اصلی )
• علیرضا کمالی ( روزبه )
• مسعود رایگان ( پدر ناهید )
• ژاله صامتی ( عالیه )
• بهناز جعفری ( مریم )
• سودابه بیضایی ( عضو سازمان )
• داریوش فرهنگ ( پدر روزبه )
• فاطمه گودرزی ( مادر روزبه )
• هادی حجازی فر ( حمید )
• هدایت هاشمی ( روحانی )
• خسرو شهراز ( دکتر شعیبی )
• رامین راستاد
• احسان امانی ( بازپرس )
• الهام نامی ( ژاله )
• پژمان جمشیدی ( عباس )
• قربان نجفی
• شهاب شادابی ( نامزد سابق ناهید )
• فوژان قبادیان ( عضو سازمان )
• آتوسا راستی

نفس
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/نفس_(مجموعه_تلویزیونی)
نفس انسان همان یاخته های سلوای اطراف روده های انسان است وجان انسان همان جن وشیطان وابلیس انسان است ودر معده ودرون روده ها زندگی میکند وباعث فریب نفس میشود وحرارت بدن را ایجاد میکند
اطلاعات بیشتر خواستید تماس بگیرید
نفس انسان همان یاخته های سلولی است که اطراف روده های انسان قرار دارد واز غذای داخل روده ها تغذیه میکند.
جان انسان همان جن یا شیطان یا ابلیس انسان است که داخل روده ها ومعده زندگی میکند وکارش حرارت دادن به کل بدن از طریق نفس است. وبه هیچکجای دیگر بدن نمیتواند برود. تا جن وشیطان انسان زنده است انسان زنده است.
...
[مشاهده متن کامل]

به زبان سنگسری
جون Jon
ذات zat
دِم dem
نه حال neh hal
رِوون revon
نفس ز عادت ها جاری
ز انتخاب خود بر نیک و بد نفس پاستاری
ز هر خصلت انتخاب بر منفی بر نگاری
ره رو خصلت مثبت عظمت و جلال آید شاهکاری
...
[مشاهده متن کامل]

صفات مثبت گر ملکه در نفس شوی چون پری
ز بخشش و گذشت و فروتنی نفس در آینه دلبری
ز اخلاص و گوهر پاک نفس تابان در هر دری
صفات منفی گر انتخاب . نفس رود ره شیطان ز خود سری
پارسی ز هر روی ز نیک بد نفس آید بر سروری
سوی نیستان رو زر و سیم و گوهر در نفس قلندری

در عرفان جزء ذهن از خود زیاد به کار میره مولوی هم اکثرا از همین منظور ذهن رو داره
عرض
143. بزودی آیاتمان را در آفاق و انفس نشانشان دهیم!
”سَنُرِیهِم آیاتِنا فِی الآفاقِ وَ فِی اَنفُسِهِم ” ( بزودی آیاتمان را در آفاق و انفس نشانشان دهیم! ) آیات، نشانه های حقایق هستی اند که فهم شان مراتب دارد. آیاتی است برای متفکران “لِقَومٍ یَتَفَکَّرُونَ ”. همانها که به نیروی فکر توان ادراک دارند. آیاتی است برای خردمندان “لِقَومٍ یَعقِلُونَ”. همانها که با نور تعقل توان فهم آیات را دارند. آیاتی است برای “اَولِی الاَلباب”. کسانی که مغز خورند و مغز را از پوست و قشر آن جدا می سازند. آیاتی است برای “اُولِی النُهَی”. کسانی که از هشیاری و فِراسَت ذاتی برخوردارند. آیاتی است برای اهل بصیرت “لِاُولِی الاَبصار”. کسانی که با “دیدن سالکانه” می توانند آیات را دریافت کنند. آیاتی است برای مردم عادی “للنّاس” …ای دوست، آیات، تفصیل شده اند و فهم هر فصل، اصحاب خود را می طلبد. مشکل جهان امروز این است که انسانِ ذهن گرا می خواهد تمامی آیات را با ذهن محدود خود بفهمد و دریافت کند. و این غیر ممکن است. ذهن وسیله ی فهم همه ی آیات هستی نیست. گاه بی ذهنی، مَرکَب است. گاه فراذهنی مَرکَب است. گاه سکوت، مَرکَب است … زیرا قرآن از اعلی مرتبه ی وجود نازل شده است و از همه ی عوالم، از لطیف ترین شان تا ثقیل ترین شان، سخن گفته است. سخنانی که هر کدام خاص همان عالَم است. زیرا هر عالَمی زبان و منطق خود را داراست. این نکته ای مهم است که سالک در سلوکِ قرآنی اش خواهد آموخت. آموختنی که باعث خواهد شد تا آیات را خلط نکند و برداشت های خسارت بار نداشته باشد. فهم قرآن، هدایت الهی می خواهد. حکایت “یَهدِی مَن یَشاء ” است. زیرا قرآن کتاب سلوک است و یک متن علمی متعارف همچون دیگر متون ذهنی نمی باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه نفس
معادل ابجد 190
تعداد حروف 3
تلفظ nafs
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمع: نُفوس]
مختصات ( نَ فَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی nafas
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
لینک بهتره
مجاز اند مجاز است عالم ما//خیالی بیش نیست اندر سر ما//چو رستیم عاقبت از این توهم//جهانی دیگر آید در بر ما//
یک سوال کودکانه داشتم خدمت عزیزان دانا و آن اینکه : آن چه چیزی است که در جسم یا کالبد یا تن یا بدن حیوانات و افراد انسانی از پشت پرده حواس پنجگانه بیرون را مشاهده می کند. از پشت چشم ها تصاویر را می بیند و از راه گوش ها صدا ها را می شنود و از طریق بینی بو ها را می بودید و از طریق زبان مزه ها را می چشد و به وسیله پوست و انگشتان موجودات را لمس می کند و اطلاعات را در مراکز مختلف مغز ثبت می کند و هرگاه بخواهد و اراده کند می تواند به محتوای خاطرات که آگاهانه ضبط شده اند مراجعه و آنها را بیاد بیاورد. براستی آن چه چیزی که در وجود ما افراد انسانی احساس میکند و می اندیشد و فکر و خیال دارد و تصمیم میگیرد و طرح و نقشه می ریزد و آنها را تا حد توان در عمل پیاده می کند، گاهی اوقات از زندگی لذت می برد و امیدوار میشود و به خود و دیگران و موضوعات مختلف عشق می ورزد و سرحال می آید و گاهی اوقات افسرده و غم گین میشود و از زندگی بیزار میگردد و از بعضی موضوعات و افراد و حتا از خود متنفر می شود؟ آیا آن چیز روح است یا روان یا جان یا نفس مجرد یعنی من یا خود و یا هیچ کدام از این ها نیست بلکه قضاوت های قوه ادراکی فاهمه بر روی داده های حواس پنجگانه و سرانجام نتیجه گیری های قوه ادراکی عقل روی قضاوت های قوه فهم و نیروی تصور ؟
...
[مشاهده متن کامل]

گاهی اوقات بخودم می گویم که شاید ما روبوت های زنده و خودکار و خود کفا هستیم که یک موجود هوشمند ما را آفریده و طوری ما از لحاظ ژنتیکی برنامه ریزی کرده است که هر کاری انجام می دهیم تصورمان این باشد که خود مائیم که از این آگاهی و خودآگاهی و استعداد تصمیم گیری و خود حرکتی برخوردایم یا اینکه هر لحظه و بدون وقفه و بطور خستگی ناپذیر مارا از راه دور تنظیم و هدایت و کنترل می کند .

ن فس=نوس=ن وس
ن=نه
وس=ازوایسادن=ایستادن
نفس=نه ایستادن=چیزی که نمی ایستد
به کوردی یعنی هه نوس=
هه =همیشه=هر
نوس =نمی ایستد در کوردی
هه نوس=چیزی که هیچ وقت نمی ایستد
همواره در حال نفس کشیدن هستیم
من برای سنجش میزان آگاهی و دانستنی ها و دانش ناچیز خودم در زمینه معرفت نفس ( به زبان عربی : علم النفس ) یا خود شناسی ، سوال زیر را طرح نمودم و به خودم گفتم که اگر من نتوانم یک پاسخ صحیح و حقیقی و منطبق بر واقعیت عینی به این سوال بدهم ، آنگاه اندازه آگاهی و اطلاعات و دانش من در این زمینه بسیار ناچیز و بدرد نخور خواهد بود. قبل از اینکه سوال را بیان کنم لازم به اشاره می بینم که این سوال به این شکل تاکنون طرح نگردیده و پاسخ آن در هیچ کتابی که در طول تاریخ پیدایش خط تاکنون تدوین و مکتوب و نوشته شده است از قبیل اسطوره ای و حماسی و دینی و فلسفی و عرفانی و هنری و شعر و ادبیات و علمی ، یافت نمی شود و اگر هم کلیه کنج ها و گوشه ها و کناره های طبیعت و کیهان را زیر و رو و شناسایی کنیم به پاسخ این سوال دست نخواهیم یافت غیر از در وجود فرد خویش و در وجود تک تک افراد انسانی صرف نظر از نباتات و حیوانات. و طوریکه مطلع هستیم بعضی از متفکرین و اندیشمندان، شناخت نفس یا من یا خودرا شرط اساسی و ضروری در شناخت خداوند متعال در نظر داشته اند و از آنجائیکه چنین غول های احساس و اندیشه و فکر و خیال و توهم ، سوال بالا را طرح ننموده و به آن پاسخی ساده و روشن و قانع کننده میل کنجکاوی و جستجوگری قوای ادراکی فهم و عقل انسانی ارائه نداده اند، لذا مطمئنم و یقین دارم که علم یا دانش و آگاهی و معرفت یا شناخت آنان به نفس یا خود و خداوند بسیار اندک و ناچیز و حتا چنین معرفتی برای خود آنان و دیگران گمراه کننده بوده است. این سوال به شکل زیر می باشد :
...
[مشاهده متن کامل]

چرا خداوند متعال در محتوای هرکدام از دنیا ها یا کیهان ها و یا جهان های موازی و مساوی و بیشمار به جای آفرینش یک سامان یا نظم کلی کیهانی و یا یک عالم بهمراه یک آسمان و یک زمین ( البته کره زمینی که روی آن زندگی می کنیم و نه زمین های اطراف ستارگان دیگر که ممکن است موجودات زنده دیگری روی آنها مشغول زندگی کردن باشند و یا بوده باشند ) و بجای یک زندگی و عشق انسانی، هفت تا سامان یا نظم کلی کیهانی و یا هفت عالم بهمراه هفت ( آسمان و زمین ) و هفت زندگانی و عشق انسانی بطور یکسان و برابر آفریده است و شش تای دیگر کجا هستند ؟
در پایان جهت راهنمایی در دست یابی به پاسخ این سوال خدمت خوانندگان گرامی که در زمینه یا رشته غیر دانشگاهی خود شناسی مشغول تحقیق و پژوهش هستند و احیانا آرزوی دست یابی به شاه کلید طلائی برای باز کردن قفل زده شده بر در یا دروازه عالم امر و غیب و ملکوت و ماوراء طبیعت و افتتاح و گشایش این در و دروازه را در دل و سر خویش می پرورانند، عرض می نمایم که دست یابی به پاسخ این سوال و چنیین فرا کلید ( فارقلیط ) طلائی فقط و فقط از طریق شناخت پوسته و محتوای صدف در بسته غریزه جنسی فرد خود و بقیه افراد انسانی امکان پذیر و مقدور و میسّر می باشد و نه از راه یا طریقی دیگر. در پایان امیدوارم که سر خوانندگان گرامی را بدرد نیاورده باشم.

نفوس نباتات و حیوانات و بخصوص افراد انسانی یعنی من ها یا خود های آنها دارای کالبد های هندسی در برترین سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی می باشند و در لحظه مرگ از بدن های فیزیکی یا کالبدهای مادی - روحی - روانی جدا میگردند و در محتوای منظومه شمسی و در همین طبعیت و کیهان از زندگی در سطح کمال خوبی و زیبایی برخوردار میگردند و نه در عالم میانی دینی تحت عنوان برزخ. کالبد های هندسی با کالبدها های زنده و غیر زنده فیزیکی ( مادی - روحی - روانی ) هیچگونه عمل و عکس العملی ندارند و بین موجودات هندسی و موجودات فیزیکی ارتباطات اطلاعاتی بر قرار نمی باشد. به این معنا که کلیه اموات انسانی که هم اکنون در قالب های خوب و زیبای هندسی در همین اینجا بطور غیبی از زندگی بهشتی برخوردار اند، ما را می بینند و به اوضاع و احوال ما علم و آگاهی کامل دارند و حتا می دانند که فردا یا هفته دیگر و یا چند سال آینده چه اتفاقاتی برای تک تک ما رُخ خواهد داد و حتا دقیقا می دانند که لحظه مرگ ما کی فرا می رسد، اما نمی توانند با ما حرف بزنند. و ما نه می توانیم آنها را ببینیم و یا با آنها حرف بزنیم. هرکدام از آنها می توانند از دیوار های ضخیم فیزیکی عبور کنند بدون اینکه کوچکترین صدمه ای به دیوار و یا بدن هندسی آنها وارد آید. اگر بخواهند از یک محل واقع در یک سمت کهکشان راه شیری به یک محلی دیگر در آنسوی آن سفر کنند به هواپیما و موشک و پایگاه فضایی و صفینه هیچگونه نیازی نخواهند داشت بلکه کافیست که اراده کنند و در محل اقامت خود محو شوند و در لحظه بعدی در محل مورد نظر در آنسوی کهکشان حضور یابند. در مقایسه ، فوتون ها یا ذرات نور برای چنین سفری با سرعت حدود سیصد هزار کیلومتر بر ثانیه تقریبا به گذر صد هزار سال در طول راه نیازمند می باشند.
...
[مشاهده متن کامل]

حتا می توانند روی سیاه چاله مرکزی این کهکشان فرود آیند و به داخل آن فرو روند و ساختار درونی آنرا از نزدیک مورد مشاهده قرار دهند بدون اینکه کالبد های هندسی آنها به اشپاگتی یا نخ و ریسمان تبدیل شوند و توسط سیاه چاله بلعیده و نوش جان ش گردند.
یک پند و اندرز دوستانه از طرف این حقیر به خوانندگان گرامی این پیامک این است که هرگز به فکر و خیال نیافتند که از طریق اتصال کوتاه یعنی خود کشی و زود تر از موعد مقرر و از پیش تعیین شده به آن حیات بهشتی برسند و با کلیه پیشینیان و آیندگان زمینی خویش ملاقات نمایند، زیرا خودکشی یکی از گناهان بزرگ محسوب می شود .

برای هرکدام از نفوس مجرد افراد انسانی پس فرا رسیدن لحظه مرگ دو اتفاق عمده و کلی زیر رُخ خواهند داد :
الف - نفس مجرد یعنی من یا خود هر فرد انسانی به خواب ژرف و شیرین مرگ فرو می رود و هیچ اتفاق و رویدادی آرامش آنرا بهم نخواهد زد. حتا اگر بر فرض محال بر طبق باور ادیان توحیدی بخصوص مسیحیت و اسلام، یک موجود خیالی - اوهامی تحت نام اسرافیل در روز قیامت دو بار در بوق یا صور و یا شیپور خود بدمد و طنین آوای مهیب و هولناک آن محتوای کل کیهان را به لرزه در آورد، برای نفوس خفته در خواب ژرف و شیرین مرگ هیچگونه مزاحتمی ایجاد نخواهد کرد و حتا غرش مهیب و سهمناک حاصل از وقوع مه بانگ بعدی ، آرامش خواب مردگان را بهم نخواهد زد.
...
[مشاهده متن کامل]

ب - پس از لحظه مرگ هرکدام از نفوس افراد انسانی بطور همزمان با فرو رفتن به خواب ژرف و شیرین مرگ، در عالم غیب بیدار می شوند و در سرای ملکوتی خویش به ظهور و پیدایش می رسند و از حیات یا زندگی روئیایی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی و هنرمندی و دانایی و توانایی در همسایگی کلیه پیشینیان و آیندگان زمینی خویش بر خوردار می گردند و آن زندگی را در نهایت کمال سلامتی و صلح و صفا و لذت و شادی و فارغ از هرگونه درد و رنج و بیماری بدون یک لحظه پیر شدن تا زمانی ادامه خواهند داد که نطفه افراد انسانی در همین عالم واقعی و عینی و شهودی در سطحی برتر و کمال یافته تر از حالت فعلی در رحم مادر بسته شود. در آن لحظه بطور همزمان حیات یا زندگی روئیای آنان در عالم غیب و ملکوت و امر به پایان خواهد رسید و زندگی دنیوی آنان در عالم شهود و ملک و تکوین در سطحی برتر از نو آغاز خواهد گردید.
طول خواب ژرف و شیرین مرگ و طول حیات یا زندگی روئیای بموازات آن برای هر فرد انسانی و در هر عصری برابر می باشند و همانطور که آیاتای گرامی بدرستی بیان داشته است، همیشه برابر با هفت برابر طول عمر کلی کیهان یعنی هفت برابر فاصله زمانی بین دو وحدت دمایی و وقوع دو مه بانگ متوالی خواهد بود. طول عمر کلی کیهان یا دهر کیهانی در حال حاضر و تا آینده های دور دست توسط منجمین و کیهان شناسان برجسته غیر قابل پیش بینی و تخمین و محاسبه و تعیین می باشد. اما جهت سهولت در تخیل فرض کنیم که طول عمر کلی کیهان برابر باشد با مقدار عددی سرعت نور ( یعنی بدون پسوند کیلومتر بر ثانیه ) در خلاء بتوان دو باضافه پسوند سال یعنی ۹۰ میلیارد سال. آنگاه طول خواب مرگ و طول زندگی روئیای برای هرفرد انسانی مساوی خواهد بود با حاصلضرب عدد ۷ در ۹۰ میلیارد سال یعنی ۶۳۰ میلیارد سال شمسی ( نه قمری ) . برای آنانیکه فقط به زندگی دنیوی دل بسته اند و به زندگی بعد از مرگ باور ندارند که هردو حق طبیعی و مسّلم و خدادادی آنان می باشد، این همه طولانی بودن خواب ژرف و شیرین مرگ، نباید جای هیج گونه نگرانی باشد، زیرا پس از مرگ مکانیزم درک گذر زمان بطور کامل مختل خواهد گردید و متعاقب آن گذر یک ثانیه و گذر چندین و چند میلیارد سال بتوان میلیارد سال باهم برابر خواهند بود. طول خواب مرگ فقط در مقابل دیدگان بیدار زندگان بسیار طولانی می باشد و در مقابل دیدگاه خفته مردگان بیش تر از یک ثانیه طول نخواهد کشید.
به یاد نوجوانان و جوانان دختر و پسر که اخیرا به خواب ژرف و شیرین مرگ فرو رفته اند.

نفس یعنی من یا خود و این واژه یا پدیده را نباید با واژه ها یا پدیده های دیگری از قبیل روح ؛ روان ؛ جان هم معنا و یکی دانست. ماده و روح و روان فقط نقش خمیر مایه ساختاری کالبد یا جسم یا تن و یا بدن را بازی می کنند ( سخت و نرم افزاری ) و هیچ نقش دیگری را عهده دار نمی باشند. همه کالبدها یا اجسام، چه غیر زنده و چه زنده نباتی و حیوانی و انسانی از یک خمیر مایه ساختاری واحد و یگانه آفریده شده و می شوند و آن خمیر مایه چیز دیگری نمی باشد غیر از بُعد هستی یا وجود بیکران خداوند متعال. این خمیر مایه واحد و یگانه از دیدگاه عرفان و فلسفه علمی ( و نه از دیدگاه دین و الاهیات و کلام و تفسیر و حکمت و عرفان دینی ) دارای ظهور و پیدایش تثلیثی یا سه جنبه ای می باشد یعنی مادی - روحی - روانی. از دیدگاه علوم طبیعی و تجربی بخصوص علم فیزیک، این خمیر مایه واحد و یگانه دارای چهار جنبه ظهوری می باشد یعنی انرژی - جرم - زمانمکان - نیرو . دو جنبه اول با همدیگر هم ارز و قابل تبدیل بهمدیگر می باشند و اصل هم ارزی انرژی یا جرم از یک طرف و زمانمکان نسبی انشتاین از طرفی دیگر هنوز به زبان ریاضی فرمول بندی نشده است. علم فیزیک هنوز به این حقیقت نرسیده است که نیرو به بُعد هستی یا وجود خداوند متعال تعلق ندارد بلکه به بُعد قدرت بیکران وی. از طرفی دیگر نه دین و نه فلسفه آزاد غرب و نه الاهیات و کلام و حکمت و عرفان دینی - شرقی و نه علوم طبیعی و تجربی و ریاضیات هنوز به این حقیقت ژرف دست نیافته اند که مفاهیم یا پدیده های بیزمانی و بیمکانی مترادف و معادل و هم معنا با عدم وجود زمان و مکان نبوده و نمی باشند بلکه نیم زوج های بنیادی همزاد و هم بازی و هم ارز و هم ارزش زمان و مکان با کمیت های مساوی و ماهیت های معکوس همدیگر و هردو به دو بخش وسیع تقسیم شده اند ؛ یکی مطلق و دیگری نسبی. جان پیوسته و امن و آرام و بیکران خداوند متعال فقط نقش اهداء زندگی بهنگام بسته شده نطفه در رحم مادر و مرطوب شدن بذر کاشته شده در زمین و پیوند گرد های گُل و پس گرفتن حیات در لحظه مرگ را عهده دار می باشد. لذا موجودات زنده دارای جان های انفرادی نمی باشند که بهنگام مرگ و خشک شدن از کالبد یا جسم یا تن و یا بدن تثلیثی ماده - روح - روان آنها به پرد و مثل پرنده از جهان به اصطلاح فانی به جهان باقی پرواز و مهاجرت نماید. روان لایه درونی دو قطب مادی و روحی می باشد و ماده و روح مثل جرم و انرژی با همدیگر هم ارز و قابل تبدیل بهمدیگر می باشند و هر دو به یک سهم مساوی امر خداوند متعال اند. لذا متفکرین و اندیشمندان دینی که فقط روح را امر خداوند و ماده را امر شیطان می پندارند در ظلمت ژرف و جهل علاج ناپذیر به سر می برند. تقسیم نفس به چهار نوع از قبیل ؛ اماره و لوامه و ملامه و مطمئنه توسط بعضی حکیمان و عارفان دینی یک خطای بزرگ و جبران ناپذیر می باشد. همچنین مبارزه با نفس را جهاد اکبر نامیدن ، یکی دیگر از خطاهای بزرگ و جبران ناپذیر دینی محسوب می شود. نفس مجرد یا من یا خودِ افراد انسانی مثل نفس یا من یا خودِ کلی خداوند متعال هیچ نقش دیگری را عهده دار نمی باشند، غیر از مشاهده بی طرفانه زندگی و تغییر و تحول و حرکت و تکامل طبیعت و کیهان و گذر زمان. مشاهدات بی طرفانه نفسانی حیوانات و افراد انسانی بطور مستقیم از پشت دریچه های حواس پنگانه صورت نمی گیرد بلکه از طریق عملکرد قوای ادراکی فهم و عقل روی دریافت های حواس پنجگانه و محتوای خاطرات. نفس انسانی بهمراه زندگی انسانی در طول سفر مقطعیِ نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین نظام های احسن آفرینش مبداء و معاد، همیشه از دو فاز برخوردار می باشند؛ یکی فاز بیداری که از لحظه بسته شدن نطفه در رحم مادر آغاز میگردد و در لحظه مرگ به پایان می رسند و دیگری فاز خواب که از لحظه مرگ آغاز می گردد و تا لحظه بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر در همین عالم واقعی و عینی و شهودی که دوباره به ترتیب و نوبه خاص و ویژه خویش در سطحی کمال یافته تر از سطح فعلی از نو آفریده خواهد شد، طول خواهد کشید و برای کلیه افراد انسانی در اعصار مختلف بطور مطلق برابر خواهد بود و در طول سفر همیشه مساوی با هفت برابر طول عمر کلی محتوای کیهان. در پایان امیدوارم که سر خوانندگان گرامی را بدرد نیاورده باشم. قبل از پایان کلام کودکانه امروز خویش لازم می بینم که به دو حقیقت ژرف دیگر اشاره نمایم که در طول تاریخ تاکنون در مقابل فهم و عقل انسان ( غیر از خردمندان گم نام ایرانی در اعصار دور دست گذشته ) پنهان باقی مانده اند :
...
[مشاهده متن کامل]

الف - افراد انسانی تنها دارای یک میل و سرنوشت جنسی نمی باشند بلکه پنج تا.
ب - افراد انسانی تنها دارای یک من یا یک خود و یا یک نفس مجرد نمی باشند بلکه ده تا، مشتمل بر پنج نفس مردانه و پنج نفس زنانه.
نتیجه اینکه بر خلاف باور و بینش ادیان توحیدی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام ، افراد انسانی در طول این راه و سفر بسیار طولانی بین مبداء و معاد، تنها دارای یک زندگی دنیوی نمی باشند بلکه زندگی های فراوان دنیوی با مراتب و درجات فراوان تکاملی بین دو سرحد ؛ یکی نهایت نقصان و دیگری نهایت کمال.

برابر پارسی واژه نفس یا نفس زدن واژه هناسه یا هناسکه یا هناسکی میباشد در پارسی خراسانی و سیستانی نیز هنوز کاربرد دارد
نفس nafs = خود، منش، روان، اندیشه، خویشتن، من
کوردی: هناس
دیگه بسه. . .
نفسم به نفست بنده
( اصطلاح )
اسم ایرانی
نَفَسیدن = to breathe
بعد ده سال خدا نفس به من دادیعنی زندگی وآرامش
Narsis جان خودتون اول به اسمتون نگاهی بندازین. . . !
ضرر نمیکنید❗

《 پارسی را پاس بِداریم》
نَفَس ، نَفس
هَر دو پارسی وَ اَرَبیده شُده اَند :
نَفَس : نَ - فَس
نَ : دَر پارسی پیش وَندِ نِ - = پایین ، زیر ، فَرو ، تو مانَندِ :
نِشَستَن ، نِواختَن ، نِگَریستَن ، نِمودَن ، . . .
...
[مشاهده متن کامل]

فَس : فِس دَر پارسی = چِهرِ دیگَرِ فوت ، فوتَک ( به جایِ فُوت اَرَبی گِرِفته نَشَوَد ) ، فِس فِس کَردَن ، فیش فیش سِدای مار ( مار = بِه تَر اَست مارگ که دیسِ دیگَری اَز مَرگ اَست گُفته شَوَد زیرا مار به مینه یِ عَدَد وَ رَقَم وَ شُماره اَست. )
نَفَس= نِفِس : دَمی که اَز تویِ تَن بیرون می آیَد.
نَفس = نِفس : مینه یِ اِنگارِشی یا مَجازی به اوروَن یا رووان یا رَوان یا روح یا روخ

نفسم بند آمده بود. ( اصطلاح )
در گفتار لری :
اِنَه ( بسیار پرکاربرد ) = نَفَس
واژه های هناسه، دَم، هاس و. . . هم در معناهای نزدیک به این معنا بکار می روند.
نفس یعنی زندگی ( تمام هستی
نفس دخترم نفسم عشقم
بازدم
اسم زیبایی هست . یعنی تمام وجود . زندگی. همه ی جان و تن. باعث زندگی
نَفَس = دَفِش، وَن ، هر چند که واژه ی نَفَس باید ریشه یابی شود و شاید عربی نیست! در کتاب ابوالقاسم پرتو آمده است که واژه ی نَفس که برابرهای پارسی آن روان، خون و سرشت و زادِ هر چیز است، یک لغت سُریانی یا
...
[مشاهده متن کامل]
آشوری هست که از گویش های زبان آرامی ست، در دوران شاهنشاهی هخامنشیان زبان آرامی در دستگاه دیوانی شان اسفایده می کردند. زبان آرامی بومی ایران، عراق، بحرین و . . بوده است.

شروع زندگی
نفس همریشه بانوس درگویش سبزواری وانگلیسی یعنی بینی وهمریشه بنوک فارسی بنظرمیرسد . حرف =و=درنوس دراثرابدال آوایی به =ف=تبدیل میگرددمانندفول انگلیسی یعنی پر. ولوله عربی . vollآلمانی وpleinفرانسوی. چون تنفس ازطریق نوس یاهمان بینی صورت میگیرد.
معنی نَفس ( سکون ف ) و نَفَس ( فتحه دار شدن ف ) متفاوت است.
نفس بر آوردن: دم زدن ، سخن گفتن، در باره ی گل " شکفتن و بوی خوش بخشیدن"
چون گل از کام خود بر آر نفس
کام تو عطر سای کام تو بس
هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص۴۶۲.
دلیــل زندگیــ
عشق . . . زندگی
دلیل زنده ماندن
سازمان ثبت احوال ۲۰ نام دخترانه که در ۹ماهه سال ۹۷ در میان باقی اسامی بیشترین فراوانی را داشته اند اعلام کرده که شامل فاطمه، زهرا، حلما، زینب، یسنا، آوا، نازنین زهرا، باران، ریحانه، فاطمه زهرا، رها، مرسانا، آیلین، النا، مهرسا، بهار، رقیه، آیناز، محیا و مریم است.
مایه زندگی
در علم حقوق به خواسته درونی متعاملین ( طرفین معامله ) گفته میشود
نفس یعنی مایه زندگی
اصلا هم سوسولی نیست
زندگی
عشق
تنفس
مایه زندگی وکسی که مانند نفس کشیدن در زندگی لازمه
دم
مایه زندگی، چیزی که برای زندگی نیاز است

چیزی که برای ادامه زندگی است، مایه زندگی
Narsisجان شما که میگی نفس یه اسم سوسولیه برو یه نگاه به اسم خودت بنداز : - P
خیلی سوسولیه ! آدم یاد اکسیژن می افته
دلیل زنده بودن
مایه ی زندگی
مسیحا
زندگی
nafs این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
اَنگْر ( اوستایی: اَنگرَ )
اِویت evit ( اوستایی: اِویتَ )
کَخوار ( اوستایی: کَخوَرِذَ )
( با سکون ف ) حالت روحی و یا فکری بسیار نیرومند که با شدت و دوام تأثیر، بر رفتارهای انسان مسلط می شود و باعث آشفتگی فکری و حالت شدید لذت خواهی ، خشم و یا سودجویی می شود و فرد برای دستیابی به خواسته های خود، قوانین الهی ، اخلاقی و اجتماعی را نادیده می گیرد.
nafas این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
سِپاب ( اوستایی: سْپاوَنگْه )
دَفیژ ( پهلوی: دَفیشْن )
هیناس ( کردی: هه ناسه )
پَشوب ( کردی: پَشوو )
شیمبا ( کردی: شِنه با )
یعنی زندگی.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٦٤)

بپرس