پایرسی ترکیب پاییدن و بازرسی
نظارت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
فردید fardid، پایش pāyeŝ ( دری )
نیهَر nihar، نیراز nirāz ( اوستایی )
نیپاوَن nipāvan ( اوستایی: nipāvangh )
🇮🇷 همتای پارسی: نگروَری 🇮🇷
نظارت
دیده بانی، گشت، سرکشی
دانشیک ترین واژه، به باور من، همان کاربرد واژه ی �پادمان� است که از ریشه ی پاییدن است و برای نظارت بر مقررات و آیین نامه های جهانی در پیوند با دانش هسته ای که فرهنگستان برگزیده است. . .
پایش / چشم گذاشتن
از دیدِ من، واژه های �نگهبانی� و �دیده بانی� را نیز می توان با اندک چشم پوشی درخور بجای واژه ی از ریشه عربی �نظارت� بکار برد. کاربرد کارواژه ی �چشم داشتن� را چندان درست نمی بینم؛ زیرا بیش تر به آرش و مانش �انتظار داشتن� در پارسی جا افتاده و بکار می رود؛ ولی �چشم گذاشتن� پیشنهاد شده از سوی یکی از کاربران در بالا را می پسندم که کم و بیش همان آرش �پایش� را داراست و بزبان کوچه و بازار نزدیک تر است. همانگونه که زمانی دورتر در همین واژه نامه آورده بودم، یکی از کوشش های ما پارسی زبانان و دوستداران زبان پارسی برای بهبود این زبان زیبا و نیرومند زنگارگرفته بدرازای تاریخ باید این باشد که زبان نامور به �ادبی� و �دانشورانه� و دیوانی را هر چه بیش تر بزبان توده های مردم نزدیک کنیم.
... [مشاهده متن کامل] بَردیدن = نظارت کردن، to supervise
بَربینش، بَردید = نظارت، supervision
بَردیدگر = supervisor
{بَردیدن: پیشوند �بَر� به چم روی، بالا و . . . دیدن. رویهمرفته به چم از بالا دیدن، نظارت کردن، supervise}
#پیشنهاد_شخصی
#پارسی دوست
پایشگری
برابر پارسی نظارت، ( ( بَرنگری ) ) هم می شود. oversight
برابر پارسی �نظارت� = پایش
برابر پارسی �کنترل� = واپایش
نِظارَت
بَرنِگَری
پایش: واژه ای است که در ویکی پدیای پارسی بسیار کاربرد دارد
نظارت:[اصطلاح اقتصای] تنظیم و انتشار ضوابط و مقررات ویژه از سوی سازمان های مجاز تحت نظارت قانونی، درجهت اداره وسازمان دهی یک فعالیت یا صنعت مشخص.
پایش
دیدبانی
نگاهبانی
نگهبانی
" نگروری " ، نگریستن = نظارت کردن
به معنی چشم داشتن و چشم گذاشتن و چشم گماردن که در مجموع همان نظاره گر بودن است . از لحاظ اسم بودن نیز برگرفته از کلمه نظارات یا عینان یا همان چشمان است و فراست و زیرکی نه در برداشت عام و نه در برداشت خاص از کلمه نظارت صحیح نیست
این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
جاگرjãgr ( سنسکریت )
آخژ ãxž ( اوستایی: آخش ) ،
دَسوژdasuž ( اوستایی: دَثوشو )
نیهَر nihar، نیراز nirãz ( اوستایی )
نیپاوَن nipãvan ( اوستایی: نیپاوَنگه )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)