نصف

/nesf/

    half
    hemi-
    moiety
    semi-
    (one -) half

فارسی به انگلیسی

نصف النهار
meridian, [rare.] midday

نصف النهار درجه صفر
prime meridian

نصف النهار گرینویچ
prime meridian

نصف النهاری
meridional

نصف به اضافه یک
majority

نصف به علاوه یک
simple majority

نصف جفت
fellow

نصف راه
halfway, midway

نصف شب
midnight, midinght

نصف قیمت
half-price

نصف نصف
half-and-half

نصف کردن
halve

نصف کره
hemisphere

مترادف ها

half (اسم)
طرف، شریک، نیم، نصف، نیمه، نیمی، نصفه، شقه

moiety (اسم)
بخش، نیم، نصف، نیمه، نصفه، عیال، قسمت مساوی

demi- (پیشوند)
نیم، نصف

hemi- (پیشوند)
نیم، نصف

پیشنهاد کاربران

نصف = دویوده
نَصِفُ :توصیف می کنیم
نیم نصفه نصف به معنی ناقس دو تیکه

نیم
شقه، نصفه، نیم، نیمه، یک دوم