نسل

/nasl/

    offspring
    generation
    age
    descent
    removed
    stock
    seed
    once

فارسی به انگلیسی

نسل اندر نسل
ancestral

نسل شناس
geneticist

نسل های اینده
posterity

نسل کشی
genocide

مترادف ها

slip (اسم)
گمراهی، باریکه، اشتباه، روکش، سهو، خطا، اولاد، ستون، نسل، لغزش، قلمه، زیر پیراهنی، خطابه خواندن، نهال، تکه کاغذ، لیزی

race (اسم)
گردش، دور، تبار، طبقه، نژاد، دوران، طایفه، مسابقه، نسل، قوم

generation (اسم)
پشت، زایش، قبیله، نسل، تولید، تولید نیرو

descendant (اسم)
نسل، زاده اولاد

descendent (اسم)
نسل، زاده اولاد

filiation (اسم)
نسل، نسب، رابطه پدر و فرزندی

پیشنهاد کاربران

نسل. [ ن َ ] ( ع اِ ) فرزند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . زه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( فرهنگ خطی ) ( دستوراللغة ) . ولد. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( المنجد ) . زاد و زه. ( نصاب ) . ذرّیة. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ) . زه و زاده. ( ترجمان علامه جرجانی ص 99 ) ( السامی ) ( نصاب ) ( ناظم الاطباء ) . اولاد. اخلاف. زاده. بچه. زهزاده. ( ناظم الاطباء ) . گویند: له نسل کثیر. ( اقرب الموارد ) :
...
[مشاهده متن کامل]

نسل شروانشهان مهین عقدی است
صفوةالدین بهین میانه اوست.
خاقانی.
|| نبیره. ( یادداشت مؤلف ) . || خاندان. سلسله. نژاد. ( ناظم الاطباء ) . دودمان. دوده. تبار. پشت. تخمه. گوهر. گهر. اصل. نسب. ( یادداشت مؤلف ) . گویند: هو من نسل طیب و نسل خبیث. ( اقرب الموارد ) :
گرانمایه اش نسل و مغزش گران
بفرمود تا شد به هاماوران.
فردوسی.
دوم را مهین نام میلاد بود
که از نسل فرخنده قلواد بود.
منبع. لغت نامه دهخدا

نَسل: ١. فرزند، زاده؛ فرزندان، زادگان ٢. دودمان، دوده، خاندان، تبار، پشت، تخمه [نیز جاندارانِ دیگر] نژاد، گونه ٣. [دربارەی تبارها] همسِن، همسِن وسال ۴. فرزندآوری
*هر نسل که هست نرینه و مادینه
کو نردهء عشق می بودش دیرینه
هر کس که به زادو بوم خود می باشند
بنگر که چه سنگ عشق زنند برسینه
شهرام*
زایگان
نسل:نِه سر وسر نهادن وسری برای روند نسل وزندگی گذاشتن ، ولام لقی ویا الحاقی است. ویا لام به روند گفته شده است.
نیا:نیستها واز دست رفته ها . زناشویی انگیزه ای خواهد بود تا نسلها یکی پس از دیگری بیفتند ( راه بیفتند ) .
لطفاً یه جمله با نسل بگید زود تر
زاوه برابر نسل می توان گفت. از کرپایه ی ( مصدر ) برساخته آزاویدن به چمار ( معنای ) تولید کردن. خوشه واژگانی را می توانید در زیر بنگرید:
♦️
نوواژه برای جایگزینیِ #to_generate به معنای تولید کردن یا پدید آوردنِ ( انرژی، پول، شغل یا هر چیزِ دیگری )
...
[مشاهده متن کامل]

ا↙️
#آزاویدن ( �z�vidan ) 👈 آ ( پیشوندِ فعل ) زاو ( ستاکِ برساخته از ریشه ی نیاایرانیِ zanH به معنای زاییدن ) - - یدن ( نشانه ی مصدر )
▪️مثال:
۱ - آن نیروگاهِ بادی سالانه ۲۰۰ مگاوات برق می آزاوَد ( تولید می کند. )
۲ - چاپ و پخشِ آخرین کتابِ او شورِ فراوانی میانِ جوانان آزاوید ( پدید آورد. )
۳ - ساخت و راه اندازیِ جاده ی ابریشم می تواند سالانه چندین میلیارد دلار پول برای کشور بیازاوَد ( تولید کند. )
٤ - بخشی از غده ی تیروئیدِ خواهرش را برداشتند، چون بیش ازحد هورمون می آزاوید ( تولید می کرد. )
🔺 توجه:
🔸 #generation تولید
🔸 #آزاوش ( آزاوِش )
▪️مثال:
آزاوشِ ( تولیدِ ) برق از نیروی باد و آب پاک ترین و به صرفه ترین روش های آزاوشِ ( تولیدِ ) انرژی در جهان است.
🔹 #generation نسل
🔹 #زاوه ( زاوِه )
▪️مثال:
۱ - بسیاری از ترانه های روستایی ماندگار شده اند، زیرا زاوه به زاوه ( نسل به نسل ) خوانده شده و در ذهن ها ثبت شده اند.
۲ - او یکی از برجسته ترین نویسندگانِ آن زاوه ( نسل ) بود، زاوه ای ( نسلی ) که بزرگانی چون دهخدا را به ایران ارزانی داشته بود.
🔸 #generator
🔸 #آزاوش گر
یا: #آزاونده
▪️مثال:
آزاوش گرِ ( ژنراتورِ ) برق در بیمارستانِ سینا به گونه ای طراحی شده بود که بتواند پس از قطع شدنِ برق بی درنگ کارِ خود را بیاغازَد.
🔹 #generative
🔹 #آزاوشی
یا: #آزاوین
دانشمندان برآنند که توانِ آزاوشیِ ( تولیدکننده ی ) ذهن را افزایش دهند.
🔸 #to_regenerate
🔸 #بازاویدن ( دوباره تولیدکردن )
( بازاویدن —� کوتاه شده ی
باز آزاویدن است. )
▪️مثال:
یک مارمولک به آسانی می تواند دُمَش را بِبازاود ( بازاوَد، دوباره تولیدکند، ) درحالی که آدمی تواناییِ بازاویدنِ ( دوباره تولیدکردن ) ِ اندام هایش را ندارد.
🔹 #regeneration
🔹 #بازاوش ( بازاوِش )
🔸 #to_degenerate
🔸 #وازاویدن ( تباه شدن، تحلیل رفتن )
▪️مثال:
آن سال استانداردهای آموزش به دلیلِ کمبودِ بودجه وازاویدند ( وازاده شدند، تحلیل رفتند، رو به کاستی نهادند. )
🔹 #degeneration تباهی، تحلیل
🔹 #وازاوش ( وازاوِش )
🔸 هم ریشه های دیگرِ آزاویدن ، زاوه و آزاوش در زبان های ایرانی:
اوستایی 👈 زاییدن ➖ - ( za ( n
فارسی میانه 👈 زادن، زاده شدن ➖ - zā
پارتی 👈 زادن، زاده شدن ➖ z�y
سغدی 👈 زاده شدن ➖ j�y��
خوارزمی 👈 زاده ➖ z�d
بلخی 👈 زاده ➖ ζαδο
فارسی 👈 زادن، زهیدن، زاییدن، آزاد، فرزند و . . .
بلوچی 👈 زادن ➖ zāt
کردی 👈 زادن ➖ zāyīn
کردی سورانی 👈 زاد و ولد ➖ zāwzaw
ابوزید آبادی 👈 زادن ➖ zowa
انارکی 👈 زادن ➖ ezoya
تاتی 👈 زادن ➖ zās
گیلکی 👈 زادن ➖ zaan
آسی 👈 زادن ➖ zajyn
پشتو 👈 زاده شدن ➖ zōwul
شغنی 👈 زادن ➖ zōd
سریکلی 👈 زادن ➖ zůd
یغنوبی 👈 فرزند، کودک ➖ žuta
سانسکریت 👈 فرآوردن، ساختن ➖ jan
یونانی 👈 نژاد، گونه ➖ γένος
لاتینی 👈 زاده شدن ➖ gnasci
لاتینی 👈 تولید کردن ➖ generare
پورواهندواروپایی 👈 تولید کردن، زادن ➖ - genH
🔹 همچنین بروید به: #nation یا #زتان
🔻🔻🔻
@JavidPajin 👈 فرهنگِ ریشه شناختیِ واژگانِ عمومی و تخصصی

زهک، زایک، دوده
فرزانه ی توس:
بدو گفت رو پیش دستان بگوی
کزین دوده ی سام شد رنگ و بوی
در گفتار لری از واژه تون بسیار استفاده می شود
آدم های یک دوران = تون
نسل جدید = تون جدید
نَسِل = تخمه، زاد و ذریه، دودمان
واژه ی رُژده هم بکار می رود.
بیش از هفتاد درصد عربی ، ایرانی است :
نسل همخانواده واژه نژ ( نز ، نس ) اد است
بیش از هفتاد درصد زبان عربی ، ایرانی است ، وازه نسل نیز همخانواده واژه نژاد است
‏آواده = نسل، generation
{به گمانم این واژه با نوه و نواده و . . . همریشه است. ( البته در پهلوی ‹‹آوادَگ›› است که در روند رسیدن به پارسی اینگونه گ های پایانی ه می شود ) }
بُن خان: فرهنگ کوچک پهلوی، مکنزی
‎#پارسی دوست
دودمان
دوده، دودمان، تخم، تبار ( با اندک چشم پوشی درخور ) ، تبار، تخم و تبار
در تاتی واژه نسل به شکلهای نَسل: Nasl و نَسِل:Nasel کاربرد دارد . برای نمونه نَسِل بِکِنی اَست:Nasel BekeniAst: به معنی نسل کنده و نسلش از زمین برداشته شده است که در معنی ناسزا و نفرین بکار می رود
واژه نسل عربی است و ممکن است از دیگر زبان هابه عربی وسپس به فارسی وارد شده باشد. اما ما در زبان تاتی تاکستان واژه نَسکوُله :Naskuleh را داریم که در مقام و معنی نفرینو دُشنام بکار می رود و به معنی نسل از
...
[مشاهده متن کامل]
میان رفته و یا بی اصل و نسب است. معادل واژه نسل در تاتی اَنکه: Ankeh به معنی نیا، تبار، خاندان، و همچنین دوُدِمون ( دودمان در فارسی ) و توُم ( تخم و تَرَکه ) که یک واژه پهلوی است نیز همین معنی و کار برد را دارد. باسپاس

آل، تبار، تیره، دودمان، ذریه، سلاله، فرزند، نژاد، ریشه، دوره، عصر
بهترین برابر برای نسل واژگان دوتک دودمان زادمان و در گویش سیستانی رد و رند رانیز به جای نسل بکار میبرند
پارسی شایسته ما ایرانیان هست نه تازی
سلاله
تبار و یا نژاد ها
نسل یهنی ذریه

در پارسی " زایک " از بن زاییدن .
نتاج
این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
نَپت napt ( اوستایی: نَپتی napti )
اَگَن agan ( پهلوی )
دوتَک dutak ( پهلوی )
آوادَک ãvãdak ( پهلوی )
آوادَگ ãvãdag ( پهلوی )
زادمان.
-
نسل سوخته : زادمان سوخته
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)