میر

/mir/

    fatality
    headman

پیشنهاد کاربران

ادعاها که ریشه واژه هایی مانند �میر� در اصل فارسی و اوستایی چگونه است و ارتباط آن با پیشوندها یا القاب عربی مثل �امیر� و �سید� نادرست یا حداقل تحریف شده است. بیایید با دقت بررسی کنیم:
- - -
...
[مشاهده متن کامل]

۱. ریشه شناسی �مرُدن� و �میر� در فارسی باستان و اوستایی
مرُدن /mur. dan/:
در فارسی میانه: mīr:murtan به معنای �درگذشتن، مردن� ( Nyberg, Manichaean Middle Persian, Pahlavi 134 ) .
ماده ماضی: - murt ← فارسی باستان: mrta ( صفت مفعولی ) .
ماده مضارع: mīr ← فارسی باستان: mrya.
اوستایی: mar برای مردن موجودات اهریمنی.
با پیشوندها:
ava - ( مثلاً avamərdan )
frā - ( مثلاً frā - mərdan )
mərəθyu: مرگ ( Bartholomae, Altiranisches W�rterbuch, 1142, 1173 )
منابع معتبر:
Nyberg, Manichaean Middle Persian, 134
Bartholomae, Altiranisches W�rterbuch
دکتر محمدحسن دوست، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی
فرهنگ واژه های اوستا، صفحه 1125
✅ نتیجه: �مرُدن� و ماده �مِیر� کاملاً ریشه ی ایرانی دارند و ربط مستقیمی به عربی یا القاب تاریخی ندارد.
- - -
۲. ادعاهای جعلی درباره �میر�
ادعا: �میر به فرماندهان عرب امیر می گفتند یا سیدانی که بر طوایف حکومت داشتند. �
نقد علمی: این برداشت تاریخی مربوط به دوره اسلامی و کاربرد اداری/اجتماعی واژه امیر است و هیچ ربطی به ریشه واژه فارسی مِیر ( مرگ، گذر از دنیا ) ندارد.
پیشوند �میر� در زیارتگاه ها یا نام امامزادگان: صرفاً عنوان تشریفاتی یا القاب اسلامی است و ریشه شناسی آن با واژه ایرانی mīr متفاوت است.
ادعا: �میر مخفف اسم امیر است یا به معنی حاکم طایفه یا منطقه است. �
نقد: این تنها یک تطابق تصادفی صوتی است، نه یک ریشه شناسی واقعی.
در فارسی باستان و میانه، mīr به معنای �مرگ� و �گذشتن� کاملاً مستقل از واژه عربی امیر است.
- - -
۳. جمع بندی علمی
واژه ریشه معنا منابع معتبر
مرُدن فارسی باستان mrta درگذشتن، مردن Nyberg, Bartholomae, دوست
مِیر فارسی میانه mīr:murtan مردن، گذر از دنیا Nyberg, فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی
پیشوند میر در زیارتگاه ها یا فامیل عربی/اسلامی القاب تشریفاتی یا منسوب به امیر/سید تاریخ محلی، نه زبان شناسی
✅ نتیجه نهایی: ادعاهای تاریخی و محلی درباره �میر� به عنوان مخفف امیر یا عنوان حکومتی، از نظر زبان شناسی و ریشه شناسی کاملاً جعلی و غیر علمی هستند. واژهٔ �میر� ریشه ای ایرانی دارد و معنای آن در اصل �مرگ، درگذشتن� است.
- - -

میر مخفف اسم امیر معتی آن در مناطق مختلف ایران باهم تفاوت ک در بعضی از مناطق امامزاده های با عنوان میر از نسل جعفر طیار وجود دارد مقل میر عبدالله ومیر عبد اررزاق در خراسان و میر رحمان و مبر محمد در جنوب
...
[مشاهده متن کامل]
کشور، ضمنا پیشوند نام با پیشوند نام ویا نام فامیل تفاوت دارد لذا جبر یعنی سیدی که بر طوایفی ویا بر مناطقی که حاکم بوده است اطلاق می شود

معنی میر در مناطق مختلف متفاوت است ضمنا پیشوند میر با فامیل ویا پسوند نام هم باهم متفاوت است، چند زیارتگاه در بعضی مناطق با پیشوند وجود دارد که اغلب از نسل جعفر طیار می باشند. ضمنا درایران به فرماندهان عرب امیر می گفتند وبه سیدی که بر مناطقی یا بر طوایفی حاکم بود میر می گفتند. ،
منبع. عکس کتاب فرهنگ واژه های اوستا
لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا
قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

میرمیرمیرمیرمیر
منابع• https://archive.org/details/1_20221023_20221023_1515
سرمیر=بزرگ گروه
ایل ارکوازی از نسل اتابک شجاع الدین خورشید لر جنگروی
، ، ،
ایل منجزی ایل بزرگ بختیاروند از نسل اتابک شجاع الدین خورشید لر جنگروی
، ، ، ،
تش میر در طایفه محترم زراسوند از نسل میر یونس خان بختیاروند پسر میرجهانگیرخان بختیاروند ایلخان *پیلتن، طهماسب قلی خان*
...
[مشاهده متن کامل]

. . . .
تیره صالح بابری طایفه محترم گندلی ایل دورکی مستقل شده از طایفه صالح بابری روا ایل منجزی ایل بزرگ بختیاروند
( بهداروند، بیداروند )
. . . .
بعدر از شجرنامه
فقط آزمایش ژنتیک می تواند
نژاد هر شخص را مشخص کند

اقا
امیرسیف لقبی که توسط شاه عباس کبیر ( کلب آستان علی ) در سال ۱۰۱۰ هجری قمری طی حکمی به میرمظفر اعطا گردیده است. در این حکم این لقب را به او داده و اورا بعنوان امیرالامرای ده بالا ( ایلام امروزی ) و رئیس
...
[مشاهده متن کامل]
العشایر مناطق گرمسیری ده بالا و رئیس مجلس شور ۳ نفره حسینخان والی منصوب کرده است. امیرسیف مظفر هزاره فرمانده سپاهی بوده به نام هزاره که به دو جهت این نامگذاری مورد بررسی قرار گرفته است، یکی تشکیل سپاه هزارنفری توسط او و دیگری لقب اجداد او هزاراسپی بوده است. میرمظفر فرزند ارشد شاهوردیخان واپسین اتابک ( لرستان و ایلام و خوزستان ) میباشد. مادر میرمظفر نبیره خانبانوبیگم نبیره بهرام میرزای صفوی میباشد. تمامی میرهای ایل ارکوازی و میرهای کاکاوند و میرهای کوهدشت موسوم به گرمه ای از نسل او و اولادش که هر کدام حکام قدرتمندی در سراسر مرزهای غربی ایران بوده اند می باشد.

headman
There were army garrisons, it is true, scattered about the empire, but otherwise power was diffuse and the centralized authority was more myth than reality. Gertrude Bell, in the course of her travels, found that outside the towns, Ottoman administration vanished and the local sheikh or headman ruled instead.
...
[مشاهده متن کامل]

میر لقبی است که از واژهٔ امیر مشتق شده است و در رسوم اسلامی به افرادی داده می شد که از نسل فرماندهان بودند. این واژه در زبان هایی که تحت تأثیر اسلام بوده اند مانند بلوچی، ترکی عثمانی، فارسی، ترکی، کردیآذربایجانی،
...
[مشاهده متن کامل]
کشمیری، پشتو وارد شده است. بر اساس کتاب نقش پارسی بر احجار هند ، میر احتمالاً به صورت عربی شکل پیر است. پیر در فارسی قدیمی و سانسکریت به معنی قدیمی، مرد عاقل، رئیس و رهبر بزرگ است. پیر رهبر مذهبی برای علوی و یارسانیسم است که به معنای رهبر معنوی قدیمی و عاقل است. امیر، به معنای "لرد" یا "فرمانده کلیدی"، از ریشه عربی a - m - r، "فرمان" مشتق شده است.

میرمیر
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/میر_(عنوان)
میر
( این واژه کوتاه شده میرَک است که در زبان پارسی میانه یا پهلوی بجای رئیس خانه بکار می رفته رئیس خانواده ) تا ) : mērak , mīrak )
میر
( این واژه کوتاه شده میرَک است که در زبان پارسی میانه یا پهلوی بجای رئیس خانه بکار می رفته کوتاه شده امیر نیست )
واژه میر
معادل ابجد 250
تعداد حروف 3
تلفظ mir
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [مٲخوذ از عربی، مخففِ امیر]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی mir
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
🌟دریک🌟
قدمت. هویت و اصالت این نام بزرگ را تاریخ گواهی میدهد.
میر . دریک
میر
📚دیرک ( دریک ) به معنای ستون و ریشه است.
👑این نام اصیل با ده ها تیره و طایفه مهم متعلق به #دیرک_وند یکی از کهنترین ایلات بزرگ و ریشه دار غرب کشور است.
♻به امید ایجاد اتحاد مستحکم برادرانه همچون بزرگان خود در دورانهای گذشته، بین تمام تیره و طوایف مهم مربوط به فرزندان دیرک و طوایف بزرگ بهاروند. میر. قلاوند با تمام تیره و طوایف مربوط به خود و دهها تیره و طوایف بزرگ دیگر که چه نسبی و چه سببی به این کهن ایل بزرگ وابسته بوده و هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

🔹مطمعنن مردم متحد یک ایل بزرگ ریشه دار بیشتر مورد عزت و احترام دیگران و حتی مورد توجه مسئولین کشور هستند. پس بیایید ما هم همچون بزرگان خود درگذشته با ایجاد اتحاد برادرانه بین تمام تیره و طوایف این ایل بزرگ جانانه درکنارهم پشتیبان و از هویت و اصالت کهن ایل بزرگ خود #دیرک_وند حمایت کنیم.
✔دیرک = ستون و ریشه،
✔دیرک = اصالت و هویت
✔دیرک = طایفه. قبیله. قوم
✔دیرک = صداقت و نجابت
✔دیرک = برادر روز تنگ
✔دیرک = اتحاد هشتادتیره و طایفه مهم با اصالت پشت هم.
✔دیرک = هشتاپلی و کویرکوه
✔دیرک = طلای ناب
✔دیرک = هویت بالاگری وه
🌎گستره جغرافیایی این کهن قوم بزرگ قبل از دوران صفویان از سلسله جبال زاگرس ایران تا نواحی کوهستانی کشورهای کنونی عراق. سوریه و ترکیه بوده است.
دیرک وندکهنترین و بزرگترین ایل در غرب کشور .
👐پروردگارا خودت پناه و حافظ مردمان نجیب این ایل و تبار باش👃

میر
در لرستان یکی از طوایف بزرگ ایل و تبار دریکوند هستند که به میر مشهورند.
📚دیرک وند . علیشروان
🌳ایل دیرڪ وند ( دریڪ وند ) متشکل از تیره و طوایف؛
بهاروند، قلاوند، میر، یاقوند، نجفوند، طالبوند، ساتیاروند، زینیوند، طافی، گلالیون، کی رفوند، شورایی، ترکارانی، کرکینی، شلووند، مرادعلیوند، کر دلیوند، نظرعلیوند، هلدی، میردورقی، میرچناری، رشنو، کوشکی، تجار، آهوبرندی، کاویانی، گوران، کهزاد، سیروان، بن زردی، فردیوند، مهوه ای، هیکی، بازکیر، هوتاون، شیروی، درتنگی، شیخ، بابایی، کولچپی، پمه حر، گوکانی، رهداروند، چوبتراش، گوشه ایی،
...
[مشاهده متن کامل]

کلاوه ایی، قجر، قاضی، ماکنالی، کناری، بیراوک، بابارباط، باباطالب، گاوسوار. .
✔همچنین در دورانهای گذشته تعداد زیادی از افراد این ایل بزرگ در استانهای ایلام، کرمانشاه، همدان و مرکزی سکونت دارند .

میر
میر در زبان روسی به معنی صلح است ( mir )
میر ( Mir ) : در زبان ترکی به معنی موریانه است

🔹واژه امیر ( میر ) این واژه عربی که به معنای فرمانده. مسئول و . . . هست در دوران صفویان توسطه حاکمان صفوی که با حیله گری خود را از نوادگان پیامبر معرفی میکردند به افراد ( فرمانده و مسئول ) نسبت داده و پیشوند نامشان میشد، مانند ( میر شیخعلی، میرسردار، میراحمد و. . ) بعد کم کم این صفت عامیانه شد و مورد استفاده عموم مردم قرار گرفت، سپس با صدور شناسنامه، تعدادی به تبعیت از نام پدران خود و تعدادی نیز که خود را از نوادگان آن فرمانده هان میدانستند این واژه را پیشوند نام طایفه خود نمودند . مانند؛
...
[مشاهده متن کامل]

میرساکی. میرسالاری. میردریکوند. میرسرداری. میربهاروند. میرشاکی. و . . . ) . مثال: ساکی های میر که از چند قرن گذشته تا به امروز پیشوند میر را بر نام های خود داشته اند اینان از نوادگان شیخعلی سلطان نامی از طایفه سرچرم هستند که به دلیل رشادت و شجاعت های زیاد در جنگ های آن دوران توسط یکی از شاهان صفوی ملقب به میرشیخعلی سلطان گشته است .
🔹رواج این واژه در دیگر نامها :
درگذشته به مسئول تقسیم آب = میراب. به گُرز = میرکو. به فرمانده جنگ = میرجنگ و به جلاد میر غضب میگفتند، متاسفانه با علم و دانش امروزه و روشن شدن واقعییات تاریخ، این واژه عربی همچنان در بعضی از اسامی فارسی مورد استفاده قرار میگیرد .
http://sakiha. blogfa. com/post/5 منابع

خواب در میر بودن کنایه از زود به خواب رفتن ؛ یا اینکه خواب ، سریع بر تو غلبه می کرد.
میر به معنی خان بزرگ امیر فرمانده صاحب منصب
در سیستان طایف بزرگ و با اصالت هستن
صاحب منصب بودن و بزرگان سیستان بودن و هستن
کدخدا و خان زاده هستن
و بخش های زیادی در سیستان هستن که این طایفه سکونت دارن و در بلوچستان ( میر بلوچ زهی. میرلاشاری. میرکازهی. میر ولانی و تمندانی
...
[مشاهده متن کامل]

به میر بودن خود کنید افتخار
میر احدی
میر… ( میر کمکمیر انصاریمیر اکبرزادهمیر زاده: میر ، کلانتری ، میری ، میران ، میرنژاد ، شهریاری ، میرعنایت ، میرلشکری ، میرسموری ، میرصادق ، میربها الدین ، میرپاک ، میربادین ، میرخزایی ، پردل ، میر زنده دل ، میری خندان ، دری ، آریایی فر ، میری صراف ، زورقی میر ، میربزرگ ، طالع میر ، میر پور ، پرکاس ، نژادمهر ، میرداد ، میرشهری ، پورمیر ، میرحسینی ، خلیقی ، میرتیموری ، نستوه ، ترسایی ، جهانگرد ، خندان میر ، میرامامی ، میرجمالی ، میرویسی ، قنبری ، میرمرادی ، عنایت ، عنایتی ، میرآوه ، میرخاری ، مظهری ، میرادی ، میرزاده ، میرنیا ، میرجاجی زاده ، میرطاهر ، زائرمیری برخوردار، ستوده )

میر همان سید است. میر عمادی. میر ضیایی. مر سیدی. میر جوادی. و . . .
میر مترادف سید است و در زمان قدیم بجای سید میر می گفتند مثلا میر طاهر مظلومی، میر طاها موسوی، سید میرمهدی هادی نژادو. . .
میر مخفف امیر است
در پاسخ به احمد اینو میگم :
در زبان فارسی واژه های احترام هم پیشوند نام و هم پسوند نام بکار می رود.
مانند کدخدا، کیخا، آقا، میر، کی، خواجه، آ، آکا، کل، کلانتر، مشدی و. . .
که همگی پیشوند هستند.
■در زبان عربی صفات برای نامها ( سید و میر ) همیشه پیشوند و اول نام بکار میرود، مانند؛ ( سیّد ولی ، سید حسن. یا، میر ولی ، میر حسن ) .
■اما در زبان فارسی صفات برای نامها ( خان و بگ ) همیشه پسوند و آخر نام بکار میرود، مانند؛ ( ولی خان، حسن خان. یا، ولی بگ، حسن بگ )
...
[مشاهده متن کامل]

●میر همان سیّد است که به معنای آقا، بزرگ و . . . میباشد.

تیره شیخ میروند طایفه بلیوند ایل بختیاروند
آل خورشید از اجداد اتابکان قوم لر بود
( کجای تاریخ ایران نوشته کرد اتابک )
با افتخار لر هستم از طایفه ترکاشوند لر
میر در بسیاری از نامها تنها یک صفت است.
اتابکان خورشیدی از کردهای آسیایی و اقوام ایرانی بودند. اما میرها خود را از اقوام عرب میدانند و در هیچ یک از منابع موثق تاریخی اتابکان خورشیدی میر خطاب نشده اند و چنین واژه ایی پیشوند نامشان نبوده است.
✔واژه ( میر ) پیشوند نام بعضی از طوایف زاگرس نشین.
⭕امیر ( میر ) صفتی است که در دوران گذشته ( صفویان و. . . ) به افراد مسئول و فرمانده نسبت میدادند و پیشوند نامشان میشد، مانند ( میر سردار، میرحسینعلی، میر شیخعلی و . . . ) بعد کم کم این واژه عامیانه شد و مورد استفاده عموم قرار گرفت، تا اینکه با صدور شناسنامه تعدادی که بزرگان خود را منتسب به این نام ( میر ) میدانستند آنرا پیشوند نام طایفه خود نمودند، مانند؛ ( میرسرداری، میردریکوند، میر ساکی، میراحمدی و . . . )
...
[مشاهده متن کامل]

🔸ساکی های #میر که از چند قرن گذشته تا به امروز پیشوند میر را بر نام های خود داشته اند از نوادگان شیخعلی سلطان نامی از طایفه سرچرم هستند که به دلیل رشادت و شجاعت های زیاد در جنگ های آن دوران توسط یکی از شاهان صفوی ملقب به میرشیخعلی سلطان گشته است، همه افراد این خاندان از گذشته تا کنون در نام های خود پیشوند میر دارند.
⭕️واژه میر در دیگر نامها؛
درگذشته به شهر ایذه مال میر می گفتند یعنی محل زندگی امرا، همچنین نام نوعی فرش محلی ( مال میر ) بود. واژه میر با حرف" ه " = میره به معنای شوهر ( سرپرست خانواده ) میباشد. به مسئول تقسیم آب ( میراب ) به گُرز ( میرکو ) به فرمانده جنگ ( میرجنگ ) و به جلاد ( میر غضب ) میگفتند،
ریشه اصلی این واژه آریایی و به معنای فرمانده و مسئول میباشد، این واژه در زبان فارسی امروزی نیز رواج دارد و برای امرای ارتش بکار برده میشود.
منابع؛
http://sakiha. blogfa. com/post/5

شجره نامه ماطایفه میراحمدی خوشنامی شاه میرشیخعلی خوشنامی میباشد. درجنگ باعثمانی پیروز وسربلند بازمیگردند، بدلیل شجاعت دلیری شاه نامبرده که خودمیربوده است به طایفه بزرگ ایشان بامشورت شیخ های صفوی لقب میرمیدهند.
...
[مشاهده متن کامل]
البته ازخاندان پدری وفرزندی وبرادرزاده ها. میرعلی میراحمدی خوشنامی ازنوادگانآن شاه برای آرام کردن جنوب باقشقاییهاماموریت میابدوجنوب راآرام میکننددیگر به اردبیل برنمیگردندچون شاه فوت کرده جانشینش ازوحشت انتقام عثمانهاپایتخت رابه اصفهان تغییرمیدهدوبه عثمانیهاقول میدهدعاملان آن جنگ راکه همان میرهایی ترک بودندسربریده شان رابخاطرچاپلوسی برای عثمانهامیفرستدوچنین هم میشودامامیرعلی میراحمدی خوشنامی باسیاست درایت وسوادبالاپسرش رادرسمت وزیرالوزرا جای میدهدودرسمیرم اصفهان ازعربها اراضی ششدانگ دوبای عرب رابا 24000سکه عباسی باثبت سندبرای دوفرزندش میرشهبازو. . . الدوله وزیرالوزرای صفویه خریداری میکند، طی 2 سندچرم پاپیروسی، ممهور به مهر شیخ بهاالدین ویکی شاه عباس که احتمالاقدیمی تربوده معروف به بندمیراحمدنامگذاری میکند. امامیر از7000سال قبل هم نزد آریاها احترام داشته وبازماندگان آن حضرت بزرگ ایرانیان هم لقب میر داشته اند

آقا، سرور، سید ، امیر، سردار. . . .
🔹واژه امیر ( میر )
🔸ساکی های #میر که از چند قرن گذشته تا به امروز پیشوند میر را بر نام های خود داشته اند از نوادگان شیخعلی سلطان نامی از طایفه سرچرم هستند که به دلیل رشادت و شجاعت های زیاد در جنگ های آن دوران توسط یکی از شاهان صفوی ملقب به میرشیخعلی سلطان گشته است، همه افراد این خاندان از گذشته تا کنون در نام های خود پیشوند میر دارند.
...
[مشاهده متن کامل]

▫امیر ( میر ) صفتی است که در دوران صفوی و قاجار به افراد مسئول نسبت میدادند، مانند ( میر شیخعلی، میرسردار، میراحمد و. . ) سپس با صدور شناسنامه، تعدادی که خود را از نوادگان آن افراد میدانستند این واژه را پیشوند نام طایفه خود نمودند، مانند ( میرسرداری، میردریکوند، میر ساکی، میراحمدی و. . )
▫واژه میر در دیگر نامها
درگذشته به شهر ایذه مال میر میگفتند یعنی محل زندگی امرا، همچنین نام نوعی فرش محلی نیز ( مال میر ) بود. واژه میر با حرف ه = میره به معنای شوهر ( سرپرست خانواده ) به مسئول تقسیم آب = میراب. به گُرز = میرکو. به فرمانده جنگ = میرجنگ و به جلاد میر غضب میگفتند، ریشه اصلی این واژه آریایی و به معنای مسئول میباشد و در زبان فارسی امروزی نیز رواج دارد،
این نام ( امیر ) همچنان برای امرای ارتش بکار برده میشود.
http://sakiha. blogfa. com/post/5 منابع:

واژه میر صفتی است مانند ( خان و بک ) که در گذشته به افراد مسئول و بزرگ قبائل نسبت میدادند. این واژه در بسیاری از دیگر نامها مثل، میرآب=مسئول تقسیم آب. میرغضب=جلاد. مال میر=مکان میرها و . . .
باسپاس
در زبان لری بختیاری به معنی
بزرگ. سرپرست
میر::مردن.
میراندن::کسی که سرپرستی عده ای
را بر عهده دارد و می توان آنها را تنبیه
کند
این کلمه پارسی است

میر مخفف امیر است
میر= صفتی که پیشوند نامهای بزرگ میشد
آقا
سید
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٨)