موکل

/movakkel/

    guardian
    client
    principal
    delegated
    appointed
    constituent

مترادف ها

client (اسم)
موکل، مشتری، ارباب رجوع

constituent (اسم)
موکل، انتخاب کننده، جزء اصلی

appointed (صفت)
معین، منصوب، مقرر، منتصب، موعود، موکل

delegated (صفت)
موکل

charged (صفت)
موکل، موظف

entitled (صفت)
موکل، محق

پیشنهاد کاربران

دادسپار ( در زمینه دادخواهی )
کارسپار ( در زمینه کارگزاری )
مُوَکِّل ( movakkel ) : یعنی کسی که انجام کاری را به شخص دیگری به نام وَکیل می سپارد.
مُوَکَّل ( movakkal ) : یعنی کسی که انجام کاری به او سپرده می شود. این را می شود مترادف با وَکیل نیز گرفت.

...
[مشاهده متن کامل]

* توضیح مهم: در حوزه علوم غریبه و خاصّه ارتباط با جِنّیان، انسانی که توانسته جِنّی را در اختیار داشته باشد تا برایش کارهایی انجام دهد، آن جِنّ هم اصطلاحاً �مُوَکَّل� نامیده می شود که متأسفانه عدّۀ زیادی به اشتباه �مُوَکِّل� می گویند. با توجه به قواعد زبان عربی این حرف به راحتی قابل اثبات است.

۱. ( در قانون شناسی ) دادخواه
۲. کارسپار
پویه سپار= موکل= کارسپار، گُمارنده، سپرنده، واگذارنده
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) و ( ( زبان سازی دیرینه و نو ) ) .
نویسنده: امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی.
...
[مشاهده متن کامل]

#آسانیک گری
راهنمای بهره برداری و اسفایده.
ساختار نوشته شدن برابری واژه ها:
اسل= ساختگی= اسل های دیگر

موکَل در زبان بلوچی به معنی �اجازه� می باشد.
سپر نده / واگذارنده /
کارگزار . کارسپار. گمارنده. . .
کارگیر
کار گذار
واگذار کننده