مهلت

/mohlat/

    deadline
    grace
    respite
    moratorium
    extension of time
    grace period
    reprieve

فارسی به انگلیسی

مهلت پرداخت
usance

مهلت قانونی
moratorium

مهلت گفتن
say

مترادف ها

break (اسم)
وقفه، تفریح، تنفس، شکاف، شکست، شکستگی، فرصت، مهلت، فرجه، انقصال، بادخور

term (اسم)
دوره، شرط، لفظ، مهلت، مدت، هنگام، اصطلاح، شرایط، نیمسال، جمله، روابط، میعاد، دوره انتصاب، ثلث تحصیلی

timeout (اسم)
وقفه، ایست، فاصله، مهلت، تایم، ساعت غیبت کارگر

respite (اسم)
مهلت، فرجه، استراحت، امان، تمدید مدت

leeway (اسم)
انحراف، مهلت، راه گریز، حرکت یک وری، یک ورشدگی کشتی در اثر باد

moratorium (اسم)
مهلت، مهلت قانونی، استمهال

reprieve (اسم)
مهلت، تاخیر

پیشنهاد کاربران

مهلت:
در مهلت، زمان برای بازگشت به سوی خدا و دور شدن از عذاب الهی داده شده است و عذاب قطعی نیست و انسان برای دوری از عذاب زمان دارد: فَمَهِّلِ الْکَافِرِینَ أَمْهِلْهُمْ رُوَیْدًا
درنگ
فرصت دادن
یارگی=مجال، مهلت
فرصت . . . .
سر رسید
در پارسی " مولش " از بن مولیدن به چم مهلت گرفتن ، در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.

اجال
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: دِرفِت ( کردی ) ، مِبدا mebdã ( کردی: مه ودا )