منشی

/monSi/

    clerk
    secretary
    amanuensis
    habitual
    temperamental
    pen pusher

فارسی به انگلیسی

منشی ارشد
girl friday

منشی گری
secretaryship, clerkship, clerical, paperwork

منشی گری کردن
clerk

منشی مسابقه شدن
score

منشی کلیسا
clerk

مترادف ها

secretary (اسم)
دبیر، منشی، محرم اسرار

amanuensis (اسم)
منشی، محرر، نوشتگر

clerk (اسم)
منشی، دفتردار، کارمند دفتری، فروشنده مغازه

scribe (اسم)
منشی، محرر، کاتب نسخه های خطی

penman (اسم)
منشی، نویسنده، ادیب، اهل قلم

pen-pusher (اسم)
منشی

quill-driver (اسم)
منشی

پیشنهاد کاربران

دفتردار، پذیرشگر
منشی ( به انگلیسی: Secretary ) فیلمی ۱۱۱ دقیقه ای به کارگردانی استیون شینبرگ با بازی مگی جیلنهال و جیمز اسپیدر است.
داستان آن به این شرح است که زن جوانی ( مگی جیلنهال ) که به تازگی از یک بیمارستان روانی آزاد شده است، به عنوان منشی در دفتر یک وکیل مرد ( جیمز اسپیدر ) شروع به کار می کند، اما طولی نمی کشد که رابطه بین آن دو فراتر از یک رابطه کاری می رود.
...
[مشاهده متن کامل]

منشی
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/منشی_(فیلم_۲۰۰۲)
واژه منشی
معادل ابجد 400
تعداد حروف 4
تلفظ monši
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم، صفت ) [عربی: منشیء]
مختصات ( مُ ) [ ع . ] ( اِفا. )
آواشناسی monSi
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
...
[مشاهده متن کامل]

منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

منشی پزشک=پذیرش کار پزشک
اهل قلم ؛ کاتب. منشی. ( ناظم الاطباء ) . نویسنده. اهل نگارش.
صاحب قلم. [ ح ِ ق َ ل َ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) منشی. نویسنده : و مردی بود اصیل ، فاضل ، صاحب قلم و معرفت تمام. ( فارسنامه ابن بلخی ص 93 ) .
منشی= cecretary
دستیار
دبیر، کاتب، کاغذنویس، مترسل، نویسنده، نگارنده
منشی الکارونیک
منشی. دفتردار
مهناز
Clerk

سکرتر
میرزا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس