تعریف آقای رسول امینی خصوصا ترکیب آخر یعنی از ذات خود داشتن بسیار مناسبتر به نظر می آید خصوصا اگر منش اسم مصدر بصورت من ش بدانیم یعنی آنچه که به من بودن فرد اشاره میکند
منشها:؛ ۱_سرکش. ۲_سرزنش. ۳_به فرمان. ۴_آرامش. ۵_خشنود. ۶_خشگوار. ۷_سربلند ۸_سر به زیر. ۹_سرافکنده. ۱۰_شکسته ۱۱_پیروز. ۱۲ - نابود. ۱۳_ امید وار. ۱۴_ نا امید. ... [مشاهده متن کامل]
۱۵_دربه در. ۱۶_خاک بر سر. ۱۷_گم. ۱۸_پیدا. ۱۹_سازا. ۲۰_ناسازا. منش مردم دارندهء رنگهای کرداری و گفتاری و پنداری برپایهء باورها وباورمندیهایشان است، و هر کدام نمودی در پیوند با آنها دارد. ونیز فراز وفرود خود را دارند.
هر کسی منش وسرشت وکیش و شخصیتی دارد که نبا ید کار وشغل به آن آسیب رسانند.
اخلاق و رفتار
منش : خصلت ذاتی، رفتار صادقانه، اندیشه، طرز رفتار و فکر درونی، طرز رفتار که از عمق جان بیرون آمده و از سر چاپلوسی و فریب نیست، خو، خوی، شخصیت، طبع، طبیعت، عادت منش از ریشه مندن ( فعل قدیمی ) : داشتن، در خود داشتن، در اختیار داشتن، گمان داشتن، اندیشیدن، فکر داشتن، درون رفتار داشتن ( برخلاف رفتار که می تواند صادقانه نباشد ) ، خصلت ذاتی داشتن، از ته دل داشتن، از درون ( نفس ) داشتن، از ذات خود داشتن ... [مشاهده متن کامل]