preliminary (اسم)مقدمات، مقدمه، امتحان مقدماتیarrangement (اسم)قرار، تنظیم، تصفیه، ترتیب، نظم، مقدمات، ارایش، تمهید، طبقه بندیpreparations (اسم)مقدمات، عددrudiment (اسم)مقدمات، علوم مقدماتی، چیز بدوی
از توقّف در مُقدّمات امور ( علمی عملی فکری عقائدی . . . ) بپرهیزید.مُقَدَّمات: پیش نیازها، پیش زمینەهامقدمات: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:دسپیکان daspikān ( کردی ) بنکار benekār ( مازنی )دیباچهمقدمات: زمینه ها، زمینه سازی ها، پیش بینی ها، پیشگفت ها.پیش نیازهاخوب هس درمورد تبر باقران ایشلا همیشه همیرا بریم تدبری با قران خوب هسسر رشتهپیش درآمد+ عکس و لینک