contrary (صفت)مغایر، مخالف، ضد، نقیض، مقابل، معکوسequal (صفت)مساوی، معدل، یکسان، شبیه، همانند، متعادل، مقابل، هم پایه، برابر، متساوی، همگن، متوازن، هم اندازه، موازی، متکی بر حقوق مشترکopposite (صفت)ضد، روبرو، وارونه، متناقض، نقیض، مقابل، معکوس، از روبروequivalent (صفت)مشابه، متعادل، مقابل، برابر، هم معنی، معادل، هم ارز، همچند، قابل تعویضinverse (صفت)وارونه، برعکس، مقابل، معکوس، برگشتهvis-a-vis (قید)روبرو، با هم، مقابلinstead of (حرف اضافه)بجای، مقابل، بعوض
مقابل = آزامقابل: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:رو به رو ( دری ) اِسپران esparān ( اوستایی: sparana ) پینامسا pināmsā ( سغدی: penamsā )مقابلگویش:mogabelپارسی یا عربی:عربیبرابر پارسی:رو به رو، پادقبالدر دیدمقابَل : مصاحبهروبرو . رودررو . پیش رو .سینه کشِ . . . . . . . . . . = کنارِ / مقابلِ . . . . . . . . . . . . . سینه کشِ دیوار ایستاده بودم.فراروی ، برابرپیش روازا ، برابر، مساوی، معادل، پیش، جلو، روبرو، رویارو، نزدازامشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)+ عکس و لینک