مقابل

/moqAbel/

    opposite
    corresponding
    equal
    equivalent
    against
    converse
    [adj.] opposite
    [n.] equivalentamount
    inverse

فارسی به انگلیسی

مقابل بودن
oppose

مقابل هم قرار دادن
appose

مقابل هم گذاری
apposition

مقابل و معکوس
reciprocal

مترادف ها

contrary (صفت)
مغایر، مخالف، ضد، نقیض، مقابل، معکوس

equal (صفت)
مساوی، معدل، یکسان، شبیه، همانند، متعادل، مقابل، هم پایه، برابر، متساوی، همگن، متوازن، هم اندازه، موازی، متکی بر حقوق مشترک

opposite (صفت)
ضد، روبرو، وارونه، متناقض، نقیض، مقابل، معکوس، از روبرو

equivalent (صفت)
مشابه، متعادل، مقابل، برابر، هم معنی، معادل، هم ارز، همچند، قابل تعویض

inverse (صفت)
وارونه، برعکس، مقابل، معکوس، برگشته

vis-a-vis (قید)
روبرو، با هم، مقابل

instead of (حرف اضافه)
بجای، مقابل، بعوض

پیشنهاد کاربران

مقابل = آزا
واژه مقابل
معادل ابجد 173
تعداد حروف 5
تلفظ moqābel
نقش دستوری صفت
ترکیب ( اسم ) [عربی]
مختصات ( مُ بِ ) [ ع . ] ( ص . )
آواشناسی moqAbel
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع لغت نامه دهخدا
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

مقابل: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
رو به رو ( دری )
اِسپران esparān ( اوستایی: sparana )
پینامسا pināmsā ( سغدی: penamsā )
مقابل
گویش:mogabel
پارسی یا عربی:عربی
برابر پارسی:رو به رو، پاد
قبال
در دید
مقابَل : مصاحبه
روبرو . رودررو . پیش رو .
سینه کشِ . . . . . . . . . . = کنارِ / مقابلِ . . . . . . . . . . . . .
سینه کشِ دیوار ایستاده بودم.
فراروی ، برابر
پیش رو
ازا ، برابر، مساوی، معادل، پیش، جلو، روبرو، رویارو، نزد
ازا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس