pauperize
مفلس
/mofles/
فارسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
مفلس یعنی ور شکسته
مُفلِس یا مُفَلَّس:
مُفلِس به کسی می گویند که دچار نداری مفرط شده و دیگر هیچ دارایی ندارد طوریکه در افواه زبانزد است و اگر مساعدت دیگران نباشد حتی قوت لا یموت هم ندارد.
مُفَلَّس؛ کسی که دادگاه تشخیص داده باشد مُفلِس شده و حکم به افلاس او بدهد.
مُفلِس به کسی می گویند که دچار نداری مفرط شده و دیگر هیچ دارایی ندارد طوریکه در افواه زبانزد است و اگر مساعدت دیگران نباشد حتی قوت لا یموت هم ندارد.
مُفَلَّس؛ کسی که دادگاه تشخیص داده باشد مُفلِس شده و حکم به افلاس او بدهد.
کنایه از :
" ساقط از مال و اموال "
" ساقط از مال و اموال "
( آسمان جل ) معنی ضرب المثل - > آسمان جٌل
مفلس و بی پول و درویش مآب و در عین حال بی خیال و آسان گیر.
مفلس و بی پول و درویش مآب و در عین حال بی خیال و آسان گیر.
دیوال
مفلس : شخصی است که اموالش کفاف دیون او را نمی دهد و به حکم دادگاه از مداخله در اموالش منع شده است.
ونگ
واژه ی " مفلس " همان تغییر یافته ی واژه ی " پول " می باشد . واژه ی پول که از زبان هند و اروپایی علاوه بر زبان فارسی وارد زبان عربی نیز شده است پس از سیر در زبان عربی با تغییر لهجه و معنی دوبار در ریخت " مفلس " وارد زبان فارسی شده است و امروزه با همان شکل تغییر یافته در زبان فارسی نیز کاربرد دارد .
مفلَّس
کسی است که دادگاه حالت افلاس ( بی چیزی و کمتر بودن اموال از دیون ) او را احراز کرده باشد.
کسی است که دادگاه حالت افلاس ( بی چیزی و کمتر بودن اموال از دیون ) او را احراز کرده باشد.
بی برگ
بمجاز، بی سروسامان مثل بینوا. ( آنندراج ) . بینوا. فقیر. محتاج. ( فرهنگ فارسی معین ) . درویش. فقیر. بی زاد و توشه. بی آذوقه :
همیشه ناخوش و بی برگ و بینوا باشد
کسی که مسکن در خانه ٔ دودر دارد.
... [مشاهده متن کامل]
ناصرخسرو.
بی برگ و بی نوا به خراسان رفت. ( تاریخ بخارای نرشخی ص 112 ) . گرگ و زاغ و شکال بی برگ ماندند. ( کلیله و دمنه ) .
این فضیلت خاک را زآن رو دهیم
زآنکه نعمت پیش بی برگان نهیم.
مولوی.
بهیکل قوی چون تناور درخت
ولیکن فرومانده بی برگ سخت.
سعدی.
- بی برگ و بر ؛ فقیر و محتاج. ( ناظم الاطباء ) .
بمجاز، بی سروسامان مثل بینوا. ( آنندراج ) . بینوا. فقیر. محتاج. ( فرهنگ فارسی معین ) . درویش. فقیر. بی زاد و توشه. بی آذوقه :
همیشه ناخوش و بی برگ و بینوا باشد
کسی که مسکن در خانه ٔ دودر دارد.
... [مشاهده متن کامل]
ناصرخسرو.
بی برگ و بی نوا به خراسان رفت. ( تاریخ بخارای نرشخی ص 112 ) . گرگ و زاغ و شکال بی برگ ماندند. ( کلیله و دمنه ) .
این فضیلت خاک را زآن رو دهیم
زآنکه نعمت پیش بی برگان نهیم.
مولوی.
بهیکل قوی چون تناور درخت
ولیکن فرومانده بی برگ سخت.
سعدی.
- بی برگ و بر ؛ فقیر و محتاج. ( ناظم الاطباء ) .
تنگ معاش
مُفَلَّس :ورشکسته
آس و پاس
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)