معاینه کردن


    examine
    inspect

فارسی به انگلیسی

معاینه کردن با اشعه ایکس
x-ray

معاینه کردن به طور دقیق
overhaul, scrutinize

معاینه کردن زخم و حفره با میله
probe

مترادف ها

examine (فعل)
ازمودن، باز جویی کردن، معاینه کردن، بازرسی کردن، امتحان کردن، ازمون کردن

auscultate (فعل)
گوش دادن، معاینه کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس