معاینه

/mo~Ayene/

    examination
    inspection
    overhaul

فارسی به انگلیسی

معاینه از راه استماع صداهای داخل بدن
auscultation

معاینه با لمس
palpation

معاینه پزشکی
physical

معاینه خود
self-examination

معاینه طبی
checkup

معاینه کردن
examine, inspect

معاینه کردن با اشعه ایکس
x-ray

معاینه کردن به طور دقیق
overhaul, scrutinize

معاینه کردن زخم و حفره با میله
probe

مترادف ها

exam (اسم)
محک، ازمایش، امتحان، رسیدگی، بازرسی، معاینه، ازمون، ازمایه

examination (اسم)
محک، ازمایش، امتحان، رسیدگی، بازرسی، معاینه، ازمون، ازمایه

inspection (اسم)
بازرسی، معاینه، سرکشی، تفتیش، سان، بازدید

checkup (اسم)
معاینه، معاینه عمومی، بازرسی کلی

پیشنهاد کاربران

معاینه: دیدن.
پزشک ببیند: پزشک معاینه کند.
مُعایِنه: ١. وارسی، بررسی، بازدید، بازرسی ٢. آزمایش، بررسیِ پزشکی ( بیمار ) ، تندرستی - سنجی، سلامت - سنجی، بیماربینی
واژه معاینه
معادل ابجد 176
تعداد حروف 6
تلفظ mo'āyene
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: معایَنَة]
مختصات ( مُ یَ نَ یا یِ نِ ) [ ع . معاینة ]
آواشناسی mo'Ayene
الگوی تکیه WWWS
شمارگان هجا 4
منبع فرهنگ فارسی عمید
واژگان مترادف و متضاد
تست صحت سلامت
دیدیافت
شبیه ص38 کتاب چادر کردیم رفتیم تماشا
معاینه
این واژه ای اَرَبی است از دَر ( باب ) مُفاعله و ریشه ی سه تایی اَفزایشی ( ثلاثی مَزید ) و نشان می دهد که در کاری دو کُنه ( عامل ) باش ( وجود ) دارد ریشه ی این واژه عَیَنَ است که در پارسی به چهر عِین به مینه ی چِشم به کار می رود که خود یک واژه ی پارسی است که در واژه ی آینه به جا مانده و در انگلیسی هم همان eye است ، یکی از رَوش های برابر گُزینی در پارسی برای دَرب ( باب ) مُفاعله به کار گیری بُن گُذشته و کُنون یک کارواژه است :
...
[مشاهده متن کامل]

مُکالمه : گُفت و گو
مُحاوره : گَپ و گُفت ( گَپ چهری دیگر از گُفت است )
رَوِش دیگر به کار گیری دو بُن ناهمسان گُذشته از دو کار واژه است :
مُعامله : داد و سِتَد
مُبادله : داد و گرفت
مُبارزه : زَد و خورد
مُصاحبه : گفت وشنود
رَوش دیگر دو اَفزودواژه ( حرف اضافه ) با میانوند " آ ":
مُقابله : رویارویی
میشود این گونه فَهمید ( پِیمید ) که در مُعاینه یکی می بیند و دیگری دیده می شود یا می گذارد که او را ببینند:
پیش نهاد ها :
دید و بین ، دید و گُذاشت ، دید و رسید ، دید و جُست
دیگر پیش نمود ها :
پِی بینی ، بَر بینی ، آبینی

این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
میناش minãŝ ( اوستایی: مینَش minaŝ )
وادید vãdid ( پارسی دری )

بپرس