معاینه = بیناب
معاینه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
بیناب bināb ( دری ) ( برای آدم )
وادید v�did ( دری ) ( برای خودرو )
معاینه: دیدن.
پزشک ببیند: پزشک معاینه کند.
مُعایِنه: ١. وارسی، بررسی، بازدید، بازرسی ٢. آزمایش، بررسیِ پزشکی ( بیمار ) ، تندرستی - سنجی، سلامت - سنجی، بیماربینی
واژه معاینه
معادل ابجد 176
تعداد حروف 6
تلفظ mo'āyene
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: معایَنَة]
مختصات ( مُ یَ نَ یا یِ نِ ) [ ع . معاینة ]
آواشناسی mo'Ayene
الگوی تکیه WWWS
شمارگان هجا 4
منبع فرهنگ فارسی عمید
واژگان مترادف و متضاد
تست صحت سلامت
دیدیافت
شبیه ص38 کتاب چادر کردیم رفتیم تماشا
معاینه
این واژه ای اَرَبی است از دَر ( باب ) مُفاعله و ریشه ی سه تایی اَفزایشی ( ثلاثی مَزید ) و نشان می دهد که در کاری دو کُنه ( عامل ) باش ( وجود ) دارد ریشه ی این واژه عَیَنَ است که در پارسی به چهر عِین به مینه ی چِشم به کار می رود که خود یک واژه ی پارسی است که در واژه ی آینه به جا مانده و در انگلیسی هم همان eye است ، یکی از رَوش های برابر گُزینی در پارسی برای دَرب ( باب ) مُفاعله به کار گیری بُن گُذشته و کُنون یک کارواژه است :
... [مشاهده متن کامل]
مُکالمه : گُفت و گو
مُحاوره : گَپ و گُفت ( گَپ چهری دیگر از گُفت است )
رَوِش دیگر به کار گیری دو بُن ناهمسان گُذشته از دو کار واژه است :
مُعامله : داد و سِتَد
مُبادله : داد و گرفت
مُبارزه : زَد و خورد
مُصاحبه : گفت وشنود
رَوش دیگر دو اَفزودواژه ( حرف اضافه ) با میانوند " آ ":
مُقابله : رویارویی
میشود این گونه فَهمید ( پِیمید ) که در مُعاینه یکی می بیند و دیگری دیده می شود یا می گذارد که او را ببینند:
پیش نهاد ها :
دید و بین ، دید و گُذاشت ، دید و رسید ، دید و جُست
دیگر پیش نمود ها :
پِی بینی ، بَر بینی ، آبینی
این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
میناش minãŝ ( اوستایی: مینَش minaŝ )
وادید vãdid ( پارسی دری )