مضحک. [ م َ ح َ ] ( ع اِ ) جای خندیدن. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . آن جزئی که در خنده کننده ، دندانها در وی ظاهر می گردد. ومحل خندیدن. ( ناظم الاطباء ) . || چیزی و کسی که بر او خندند. ( آنندراج ) . چیزی و یا کسی که بر وی بخندند. ( ناظم الاطباء ) . ... [مشاهده متن کامل]
مضحک. [ م ُ ح ِ ] ( ع ص ) خنده آورنده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . هرچیز که خنده می آورد و سبب خنده و تفریح می گردد و خرمی می آورد و مقلد و بذله گو و آنکه می خنداند و استهزاء می کند و فسوس می نماید. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ) . مضحک. [ م ُ ح َ ] ( ع ص ) خنده کرده شده و استهزاء شده. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ) . منبع. لغت نامه دهخدا
droll
واژه خندمینه در نوشته های کهن به چم مضحک هست
مُضحِک اسم فاعل عربی از ریشه ی فعل� ضَحَکَ� به معنی �خندید� مضحک: خنده دار
خنده مین. [ خ َ دَ / دِ ] ( ص مرکب ) خنده دار. مضحک. ( یادداشت بخط مؤلف ) : گفت لاغی خنده مین تراز دو بار کرد او آن ترک را کلی شکار. مولوی. خنده مین تر از تو هیچ افسانه نیست بر لب گور خراب خود بایست. مولوی.