مشکوک

/maSkuk/

    shady
    doubtful
    dubious
    equivocal
    fishy
    mistrustful
    questionable
    shaky
    suspect
    suspicious

فارسی به انگلیسی

مشکوک از نظر اصالت
apocryphal

مشکوک بودن به
suspect

مشکوک جلوه دادن
discredit

مشکوک شدن
suspect

مشکوک کننده
suspicious

مترادف ها

uncertain (صفت)
مردد، دمدمی، متغیر، نامعلوم، مشکوک، معلق

esoteric (صفت)
محرمانه، رمزی، مبهم، سری، داخلی، مشکوک، درونی

questionable (صفت)
قابل بحی، مشکوک

suspicious (صفت)
بدگمان، مشکوک، ظنین، حاکی از بدگمانی

doubtful (صفت)
مشکوک، مظنون

fishy (صفت)
مشکوک، مثل ماهی، مورد تردید، ماهی دار

dubious (صفت)
مشکوک، مورد شک، مشتبه، نامفهوم

shady (صفت)
مشکوک، سایه دار، سایه افکن

dubitable (صفت)
مشکوک، مورد شک

precarious (صفت)
مشکوک، متزلزل، پر مخاطره، چند روزه، عاریه ای بسته به میل دیگری

vacillatory (صفت)
مردد، نا پایدار، تغییر پذیر، مشکوک، نوسانی، جنبان

skeptic (صفت)
شکاک، مشکوک

پیشنهاد کاربران

شَکَروناک ، شک آمیز
مشکوک: همتای پارسی این واژه ی عربی شده از پهلوی شک، اینهاست:
اومانچن umāncan ( سغدی )
گومانیک gumānik ( پهلوی ) .
بدگو
گمان دار
🇮🇷 همتای پارسی: شَکمَند 🇮🇷
( شَک واژه ای پارسی است )
واژه مشکوک
معادل ابجد 386
تعداد حروف 5
تلفظ maškuk
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [عربی]
مختصات ( مَ ) [ ع . ] ( اِمف . )
آواشناسی maSkuk
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع واژگان مترادف و متضاد
١. ( فردِ ) گمان - شده
٢. بدگمان، گمان - برده، دودل
مشکوک بودن به کسی =
شَکمَند، شَکدار، شَکوَر
شک انگیر. شک برانگیز . شکناک.
گمان انگیز
واژه ی شک پارسی ست. بنابراین بجای مشکوک میشود از شک برانگیز بهره برد!
مشکوک، اسم مفعول است. مثلا فلان موضوع مشکوک است یعنی مورد شک است. اما وقتی می گوییم من به تو مشکوکم ( یعنی به تو شک دارم ) مشکوک را برای اسم فاعل به کار برده ایم. شاید یک غلط مصطلح است. منبعی برای این شبهه پیدا نکردم.
گمان برانگیز، بدگمان بودن یا شدن
. . . مشکوکم - - > . . . بدگمانم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)