شَکَروناک ، شک آمیز
مشکوک: همتای پارسی این واژه ی عربی شده از پهلوی شک، اینهاست:
اومانچن umāncan ( سغدی )
گومانیک gumānik ( پهلوی ) .
بدگو
گمان دار
🇮🇷 همتای پارسی: شَکمَند 🇮🇷
( شَک واژه ای پارسی است )
واژه مشکوک
معادل ابجد 386
تعداد حروف 5
تلفظ maškuk
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [عربی]
مختصات ( مَ ) [ ع . ] ( اِمف . )
آواشناسی maSkuk
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع واژگان مترادف و متضاد
١. ( فردِ ) گمان - شده
٢. بدگمان، گمان - برده، دودل
مشکوک بودن به کسی =
شَکمَند، شَکدار، شَکوَر
شک انگیر. شک برانگیز . شکناک.
گمان انگیز
واژه ی شک پارسی ست. بنابراین بجای مشکوک میشود از شک برانگیز بهره برد!
مشکوک، اسم مفعول است. مثلا فلان موضوع مشکوک است یعنی مورد شک است. اما وقتی می گوییم من به تو مشکوکم ( یعنی به تو شک دارم ) مشکوک را برای اسم فاعل به کار برده ایم. شاید یک غلط مصطلح است. منبعی برای این شبهه پیدا نکردم.
گمان برانگیز، بدگمان بودن یا شدن
. . . مشکوکم - - > . . . بدگمانم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)