مشتاق

/moStAq/

    eager
    anxious
    desirous
    loving
    zealous
    aspirant
    bent
    amorous
    ablaze
    agog
    athirst
    cheerful
    forward
    hungry
    impatient
    itchy
    keen
    ready
    solicitous
    thirsty
    willing
    crazy
    gung-ho
    fain
    white-hot

فارسی به انگلیسی

مشتاق از ته دل
aspiring

مشتاق به
fancier

مشتاق به کمک دادن
accommodating

مشتاق بودن
rare

مشتاق پرسش و یادگیری
inquisitive

مشتاق جنگ و دعوا
martial

مشتاق دیدار تو
eager to see him

مشتاق رفت و امد فقط با ایل خود
clannish

مشتاق رفت و امد فقط با خاندان خود
clannish

مشتاق غذا
greedy

مشتاق و اماده
gamy

مشتاق و مصمم
game

مشتاق کردن
fire, whet

مترادف ها

anxious (صفت)
بیمناک، مشتاق، ارزومند، دلواپس، اندیشناک

impatient (صفت)
بد اخلاق، مشتاق، بی تاب، بی حوصله، بی صبر، نا شکیبا

willing (صفت)
راضی، خواهان، مشتاق، حاضر، خواستار، مایل، راغب

longing (صفت)
مشتاق، مایل

strenuous (صفت)
فعال، با حرارت، مشتاق، شدید، بلیغ

earnest (صفت)
جدی، با حرارت، مشتاق، مهم، سنگین، دلگرم، صمیمانه

studious (صفت)
ساعی، مشتاق، زحمت کش، کوشا، بلیغ، درس خوان، جاهد، کتاب خوان

keen (صفت)
تند، حاد، تیز، حساس، زیرک، مشتاق، با هوش، مایل، قوی، شدید، خاطرخواه

agog (صفت)
نگران، بی قرار، مشتاق

solicitous (صفت)
مواظب، نگران، مشتاق، ارزومند، دلواپس، مایل

eager (صفت)
مشتاق، پر هوس، حریص، ترد و شکننده، پر از اشتیاق، پر اشتیاق

enthusiastic (صفت)
مشتاق، علاقه مند

aspiring (صفت)
مشتاق

avid (صفت)
مشتاق، ارزومند، متمایل، ازمند، حریص، پولکی

wistful (صفت)
دقیق، مشتاق، خیال اندیش، ارزومند، در انتظار

desirous (صفت)
خواهان، مشتاق، ارزومند، مایل

appetent (صفت)
مشتاق، ارزومند، طالب

fond (صفت)
خواهان، مشتاق، عاشق، شیفته، علاقمند، مایل، خاطرخواه، انس گرفته

thirsty (صفت)
خشک، مشتاق، بی آب، تشنه، عطش دار

lickerish (صفت)
مشتاق، اشتهااور، اشپزماهر، هوس ران

athirst (صفت)
مشتاق، تشنه

hungry (صفت)
مشتاق، حریص، گرسنه، دچار گرسنگی، حاکی از گرسنگی، گرسنگی اور

breathless (صفت)
مشتاق، بی نفس، بی جان

fervid (صفت)
سوزان، مشتاق

full of desire (صفت)
مشتاق

perfervid (صفت)
تابان، مشتاق، گرم، حریص، بسیار با حرارت، بسیار غیور

raring (صفت)
مشتاق

wishful (صفت)
خواهان، مشتاق، ارزومند، طالب، خواستار، مایل

پیشنهاد کاربران

" تشنهء دیدار ". چند آبی تشنه ات بودم
:مشتاق دیدار.
مشتاق: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
یوبان yubān، آرزومند ārezumand ( دری )
کاماک kāmāk ( سغدی )
مشتاق به کسی می گویند که خواهان و خواستار چیزی است و شور برای آن دارد. آرزومند، خواهان، خواستار برابر های این واژه هستند.
علاقه مند . دارای شوق و اشتیاق
تشنه
واژه مشتاق
معادل ابجد 841
تعداد حروف 5
تلفظ moštāq
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [عربی]
مختصات ( مُ ) [ ع . ] ( اِفا. )
آواشناسی moStAq
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع واژگان مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی معین
مشتاق / اشتیاق همانطور که در بالا دوستان گفتند از شوق و ذوق آمده و جایگزین های بسیاری برا ی آنها هست
مشتاق دیدار = تشنه دیدار
اشتیاق = ذوق / شوق
واژه شور به چم تب و تاب است و نمیتواند برای ذوق و شوق بکار رود همانطور که در بدبیاری ها از شوربختانه بهره میبریم پس نمیتواند به چم شوق بخت چمیده شود.
...
[مشاهده متن کامل]

اینو به انگلیسی ترجمه میخام برای فیسبوک
این واژه و همه واژه های همخانواده اش از " زوگ" پهلوی گرفته شده اند ، از جمله واژه تشویق و ذوق و شوق و . . .
دلگرم
عاشق . . . . راغب . . . . دوستدار . . . . . . .
دوست دار، شورمند.
من مشتاق دیدار شمام.
من دوست دار دیدار شمام.
دارای شوق، آرزومند، پرشور
دارای شوق آرزومند
ارزومند
به معنی تازیانه و حد زدن
پرشور
آرزومند
خواستار، خواهان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس