مشت با وازگان مس و مساج انگلیسی همریشه است
mass/massage=مشت /جِرم/انبوه/توده
در اوستایی نیز مرز/مریز . مردmarz/mrz/marez/mard امده
marz/mrz/marez/mard=مس/مچ/مالیدن/مش/مس/مسح /مساج
... [مشاهده متن کامل]
ماچ و بوسه نیز از مچ است
مس را عربی نیز گرفته و انرا به گونه مس و مسج اورده
ازرقی دیوچهر بژمژه رنگ
از بدی مشت و از هجیری ونگ.
شیخ سودان
باز جهان گشت چو خرم بهشت
خوید دمید از دو بناگوش مشت.
منوچهری
منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
مَشت در مازندرانی به چم پُر است. و سرشرار و لبریز
سقلمه
مَشت
در گویش طالقانی، به معنی لبریز بودن
حوضکی او مشت ، مشت
مرغ زرین گشت، گشت
حوضکی او تموم شد
مرغ زرین کشته شد
معمایی است که " او" ( آب )
اینجا معنی نفت و ماده سوختنی و مرغ زرین به معنای آتش برآمده از آن است، و پاسخش، چراغ است
مشت به چم جمع شده / سفت شده و کامل است که میتوان آنرا در ماست و مشتی دید
ماست به چم سفت شده و دلمه بستن است و دماستن / هماستن کارواژه آن بوده که به ترتیب به چم گیرکردن و سفت شدن / به هم رسیدن است.
... [مشاهده متن کامل]
دماستن= دم آستن = کیپ به کیپ و دمادم آست شدن ( ورود شدن ) = به واژه آستانه نگاه شود
هماستن = هم آستن = به هم آست شدن = به هم وارد شدن.
مشت یعنی به هم رسیده ناشی از گره کردن انگشت
مشتی به کسی میگویند که کامل و پربار باشد و نیز واژه مست نیز نشان از حالت کامل در هرچیزی دارد یا حالتی که فردی را وارد حالت دیگر میکند ( آست شدن به حالت دیگر = شاید مه آست بوده که مست شده
واژه مشت و ماست نیز میتواند از مه اشته باشد = خوب ترکیب شده = کامل ترکیب شده
در واژه آش و آست نیز میتوان از بهم رسیدن و ترکیب شدن نام برد در ثمر اینکه. . .
ماست / مست / مشت / آشت / آست / آش همگی به چم به هم رسیدن است که در یکی نگر به حد کمال و مستی و در دیگری به نشانه آستان و به هم رسیدن و در جای دیگر مرکب شدن و ترکیب شدن = آش و در مشتی نیز به چم حد کمال رسیده و در مشت به چم انگشت به هم رساندن و گره دار کردن دست را دارد.
مشت:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " مشت" می نویسد : ( ( مشت در پهلوی در همین ریخت. نیز با ریخت مست must بکار می رفته است : " مشت " ، از دید زبانشناسی تاریخی ، ریخت " سَنْدی ِ" مُست است. ) )
( ( بزرگان لشگر پس و پشت اوی
... [مشاهده متن کامل]
جهان آمده پاک در مشت ِ اوی ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 341. )
انگشتان جمع شده