با، مجاور، مخالف، ضد، علیه، در برابر، در مقابل، بر، به، برعلیه، برضد، بسوی
athwart(حرف اضافه)
مخالف، برضد
contrary to(حرف اضافه)
مخالف، علیرغم
despite(حرف اضافه)
مخالف، با وجود، علیرغم، با اینکه
notwithstanding(حرف اضافه)
مخالف، با وجود، علیرغم، باوجود اینکه
anti-(پیشوند)
غیر، مخالف، ضد، علیه، برضد، پاد، بجای، درعوض
پیشنهاد کاربران
مخالف، دگراندیش، ناراضی، معاند یا مرتد ( به انگلیسی: Dissident ) کسی هست که فعالانه یک سیاست، نهاد یا دکترین ایجاد شده ای را به حق خواهی و مبارزه می طلبد. هنگامی که مخالفین برای یک علت یا اعتراض مشترک ... [مشاهده متن کامل]
متحد می شوند، اغلب به جنبش مخالفین منجر می شود. این کلمه از سده ۱۶ میلادی در زمینه مذهب کاربرد داشته است اما از سال ۱۹۴۰ میلادی ( ۱۳۲۰ خورشیدی ) به عبارات سیاسی وارد شده است.
پدیستاردَن: مخالف بودن پدیستار: مخالف پدیستاری: مخالفت پدیستاران: مخالفان
همتای مخالف در زبان کوردی دژ ( dzh ) : دژەکۆیلە یعنی مخالف بردەداری
برابرواژه ی چند دانش واژه ( اصطلاح ) در فلسفه: برابری: تقابل. ناساز و ناسازی: منافی و منافات. انیسان و انیسانی: مخالف و تخالف. داره و نبود داره: ملکه و عدم ملکه. پادینه و پادینگی: نقیض و تناقض. ... [مشاهده متن کامل]
آخشیگ و آخشیگی: ضد و تضاد. بازبسته و بازبستگی: مضاف و تضایف. امیدوارم سودمند بوده باشد، دوستان بزرگوار، برای هر یک از این واژگان نمونه هایی دیده ام در دانشنامه ی علایی پورسینا و شاهنامه و. . . لیک برای این که سخن به درازا کشیده نشود به همین اندازه بسنده می کنم. پارسی توان واژه سازی بالایی دارد. . .
دیدگاه 2: می توان از واژه "پادسو، پدسو" به جای "مخالف" بکار برد. همانگونه که "همسو" برابر "موافق" است، پس "پادسو" برابر "نا موافق، مخالف" است. ( "پاد" همانگونه که در "پادزهر" می بنیم، ویژگی ناهمسو بودن را به واژه می افزاید ) ... [مشاهده متن کامل]
می توان به جای واژه "مخالفت"، از واژه "پادسویی، پَدسویی" بکارگیری کرد. همچنین، به جای "خلاف" نیز می توان از واژگان "پادسو، پَدسو" نیز بهره برد. برای نمونه: نادرست:. . . . . . . . خلاف . . . . . . . . . است. درست تر:. . . . . . . . . . پَدسو/پادسو . . . . . . . . . . است. "خلف" هم که ریشه همه این واژگان است برابر "پاد، ناهمسو" است. بدرود!
مخالف برابر پاد و برابر و ناهمراه می است. امروزه مخالف بیشتر کسی را می گویند که با ما هم رای و هم باور نیست. پس مخالف می تواند ناهمرای هم باشد. مخالف گویش:mokhalef پارسی یا عربی یا انگلیسی:انگلیسی برابر پارسی:پاد، ناهمراه، ناهمسان، نا همرای، ناهم باور
مخالفان زبان عربی؛ عددی نیستند، اما هیاهوشان خیلی زیاده. خیلی!
برابرِ واژگانِ ( مخالف، متضاد، اپوزوسیون، مخالفت کردن و. . . ) می توان از کارواژه هایِ زیر بهره جُست: 1 - با پیشوندِ " هم ": " همیستاردن" ( بُن کنونیِ: همیستار ) به چمِ " مخالفت کردن" امروزه به جایِ واژگان ( متضاد، مخالف ) ، واژه یِ " همیستار" بکار می رود. ... [مشاهده متن کامل]
همیستاران: مخالفان 2 - با پیشوندِ " پاد": "پادوَرزیدن" به چمِ " مخالفت کردن" پادوَرزی کردن = مخالفت کردن ( کارواژه هایِ دیگری نیز می توان با همراهیِ پیشوندِ " پاد" پیش نهاد. )
معارض ، دشمن ، شاکی
من با کامنت پایینی مخالفم. چون فارسی خیلی ثروتمنده!�️
کوردی کلهری: دژایتی ، دوجَیلی کوردی سورانی: برامبَر کوردی کرمانجی: برواجی ، برواژی ( تلفظ اینو دقیق نمیدونم ) . من خودم کورد هستم، بهتره از کلمات کوردی، زازایی، بلوچی، گورانی ( هورامی ) واسه فارسی وام واژه گرفته بشه، چون این چهار زبان در دسته خانواده زبانهای مادی گذاشتن و قدیمی تر از خانواده زبان فارسی هستند. البته گورانها یا هورامها عزیز اکثرا خود را کورد میدانند. ... [مشاهده متن کامل]
چپکی، وارو، پاتک
نایکدل
عداوت گزین. [ ع َ وَ گ ُ] ( نف مرکب ) مخالف و ضد و بدخواه. ( ناظم الاطباء ) .
ظاهرااین واژه عربی است. ایرانی برابر این واژه پارسی. . . ناهمگون. ناپذیر. کردی یا اوستایی. . . . ناکوک. دیژی یا دوژیتیdij� ولی ناکوک خیلی جالبه مثلا فلانی با قضیه مخالفه ... [مشاهده متن کامل]
فلانی ناکوکه با این قضیه به نظر من کردی مخصوصا ( خود مخصوصا در کردی میشه تایبت ) کردیه کرمانجی که خیلی از متخصصان میگن کرمانجی همان اوستاییه و زبان حال حاضر کردهای ترکیه هستش خیلی خیلی زیباست . و ایرانی تر از هر زبان ایرانیه دیگه ای هستش خیلی غنیه خداییش ای کاش ای کاش کلمات عربی در زبان پارسی حذف و جاش کردی میگذاشتن ( قطعا کردها ریشه درختی به نام ایران هستند 😍♥️😍 )
اگر شخص باشد از واژه ی پادورز بجای مخالف می شود بهره برد! مثلن مخالفان طرحی در مجلس = پادورزان طرحی در سگالشگاه. نکته: واژه ی �طرح�، پارسیت
اگر این واژه عربی باشد ( چون بیش از هفتاد درصد عربی ایرانی است و بسیاری از واژه ها را عرب زدگانی مثل دهخدا و معین عربی می پندارند ) جایگزینش میتواند واژه های بیشماری باشد که ما از بیش از سیصد زبان ایرانی می توانیم بگیریم . ... [مشاهده متن کامل]
نپذیر و پذیر می تواند واژه های جایگزین مخالف و موافق باشند مخالفان کمونیسم : نپذیران کمونیسم موافقان کمونیسم: پذیران کمونیسم
پادسو/ پادسوی
پادآوا/ پادسو/ پادسوی
ناهمداستان با آنکه بسته به باره ی هر جمله، یکی از واژه های یاد شده در بالا درست تر است، دربرگیرنده ترین برابر پارسی واژه ی �مخالف� در پارسی، �ناهمداستان� است.
ناساز
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: همیستار ( اوستایی: هَمَ ئیستَر ) ناکوک ( کردی ) داکشین ( سنسکریت: داکشینَ ) ویروداک، ویراداک ( ویرود، ویراد از سنسکریت: ویرودهَ، ویرادهَ= مخالفت + پسوند «اک» ) ... [مشاهده متن کامل]