کرانیدگی ، کرانش ، ویمَندش
مرزبندی
کرانش
محدودیت: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
هیتاتی hitāti ( اوستایی هیته hita: حد به اضافه پسوند مصدر ساز اوستایی تی )
قید
عدم آزادی کامل
چارچوب
حد و مرز
خط قرمز
تنگنا
انحصار
کمبود امکانات مورد نیاز
control measure
کم توانی، ناتوانی
تنگ میدانی . [ ت َ م َ / م ِ] ( حامص مرکب ) کم وسعتی میدان . محدودیت : فلک هم مرکبی تند است کژجولان که چون کشتی عنان بر پاردم دارد ز روی تنگ میدانی . خاقانی . رجوع به ماده ٔ قبل و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود.
دوست گرامی ب. الف. بزرگمهر
شورا، ملت خود واژگانی تازی هستند، نوشته ای که شما آن را بازگو کردید برابر ناکارایی از واژه �شورای حقوق بشر سازمان ملل� را در خود دارد، اگر نمی توانیم واژه ای کارآمد و بجا پیشنهاد دهیم دست کم اگر واژگانی که درهم، نارسا و بدون بار درستی هستند را نگوییم بهتر است .
راهبست ( در برخی باره ها )
نمونه:
�کانادا و ۴۰ کشور دیگر در نشست ꞌشورای هوده ی آدمی سازمان [نامور به] ملت های یگانهꞌ از پکن خواستند، بگذارد بازرسانِ ( ناظران ) ناوابسته ی ( مستقل ) جهانی هر چه زودتر ( سریع تر ) و ꞌبدون هیچ راهبستی ( محدودیتی ) ꞌ از استان ( ایالت ) ꞌسین کیانگꞌ بازرسی کنند. �
... [مشاهده متن کامل]
برگرفته از پی نوشت یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2021/06/blog - post_607. html
کرانمندی، چارچوب
نمونه:
کرانمندی پدیده های طبیعی
برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
http://www. behzadbozorgmehr. com/2012/06/blog - post_1330. html
محدود
کم نداشتن
Limitation
ما می توانیم مانند زبان آذری/ترکی و انگلیسی از بسیاری از واژگان خود بن واژه بسازیم و نباید در اینگونه موارد سختگیری کورکورانه داشته باشیم. بنابراین در زبان پارسی نیز می توان گذر از صفت به بن واژه را آسان گرفت و بن واژه های بسیاری ساخت که آنها خود سازنده واژه های بسیاری دیگر خواهند بود و ژرفای زبان پارسی را ژرفتر خواهند کرد. مانند:
... [مشاهده متن کامل]
محدود = تنگیده از بن واژه ی تنگیدن که از صفت تنگ ساخته شده است.
حدود = تنگش
محدود = تنگیده
محدودیت = تنگش / تنگیدگی/تنگمان
در پارسی " مرزینی " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.
تنگنا
پای بست
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)