محبوس

/mahbus/

    imprisoned
    prisoner
    captive
    pent

فارسی به انگلیسی

محبوس کردن
coop, imprison, mew, shut

مترادف ها

convict (اسم)
جانی، مجرم، محکوم، محبوس

jailbird (اسم)
محکوم، محبوس، جنایت کار، زندانی

پیشنهاد کاربران

سلیم
محبوس: واژه ای اربی که از حبس می آید و در فارسی با بازداشت شده، در بند و زنجیر بسته شده برابری دارد.
محبوس: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
پرزید parzid ( مانوی )
حبس وزندانی
سجین

بپرس