منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
واژه ی قوش از ریشه ی واژه ی گوش فارسی هست
واژه گوش در اوستا گئوشه ، پهلوی گوش ، پارسی باستان گئوشه ، هندی باستان گهوشه ( صدا ) ، کردی گوه ، افغانی غوَق ، استی غُس ، قوس ، بلوچی گوش ، وخی غوش ، غیش . ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ) . اذن. ( ترجمان القرآن ) . سامعه. ( مهذب الاسماء ) ( دستور اللغة ) . سمع. ( دهار ) ( منتهی الارب ) . صِماخ : صِنارة؛ گوش به لغت یمن. عُرش. مِسْمَع. مقلوبة. نَضی . ( منتهی الارب ) . گوش اندام شنوایی و حفظ تعادل بدن می باشد و دارای سه قسمت خارجی ، میانی و داخلی است. گوش خارجی شامل دو بخش لاله گوش و مجرای گوش خارجی است.
... [مشاهده متن کامل]
منبع. لغت نامه دهخدا
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
دوست لر زبان
بیغوش یا بای قوش ترکی هست یعنی جغد
قوش یفنی پرنده
قوش در گویش دری و هزارگی افغانستان ، بنام مرغ شکاری و همچنین قُش=به تجمعی از مردم و معرکه نیز می گویند مثلا قُش عسکری یا پادگان نظامی عساکر
نام پرنده ایست که ترکهای قدیم بر روی دختران قوی و باهیبت خود میگذاشتند
در زبان لری بختیاری :
قُش=زشت، پلید، نحس، بدجنس، جن و دیو صفت
قُشه، قُشِنی، قُشِنی= گروه دزدان و غارتگران
بیقُش ( لری ) =جغد ( پرنده نحس )
در مَنای مجازی به کسی گفته میشود که کاری زیرکانه همراه بازیگوشی و بدجنسی انجام می دهد.
در زبان ترکی به هر پرنده ای قوش می گویند چه شکاری باشد وچه غیر شکاری /بعنوان مثال به قرقی و باز و عقاب هم قوش میگویند به گنجشگ و بلبل و کبوتر هم قوش میگویند اکثر لغتنامه های فارسی به اشتباه قوش را فقط پرنده ی شکاری معرفی کردهاند